یادداشت های غزه (۱۱۱)
«اکنون، حس می شود که خواست بسته شدن پرونده وجود دارد»
رامی ابو جاموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را تحت فشار ارتش اسرائیل ترک نماید. پس از پناه بردن به رفح، رامی و خانواده اش مجبور شدند مانند بسیاری از خانواده ها که در این منطقه فقیر و پرجمعیت گیر افتاده بودند، مجددا به تبعید داخلی خود ادامه دهند.. او رویداد های روزانه خود را در این فضا برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد. رامی برای این گزارشهای محلی، جایزه مطبوعات نوشتاری و جایزه Ouest-France را در کادر جایزه Bayeux برای خبرنگاران جنگ دریافت کرد. این فضا از ۲۸ فوریه ۲۰۲۴ به او اختصاص یافته است.
پنجشنبه ۶ نوامبر ۲۰۲۵
دیروز، چهارشنبه، نخستین روز مهدکودک رفتن ولید بود. من انتخابی نداشتم. در محله ما، ریمال جنوبی، تنها یک مهدکودک باز شده است. شب قبل به ولید گفتم: «تو حالا پسر بزرگی شده ای، برای یادگیری به مدرسه می روی. می توانی با دوستان تازه ات بازی کنی. در آنجا اسباب بازی هایی مثل تاب و سرسره خواهی داشت». او از رفتن به مدرسه خیلی خوشحال شد. برایش یک کیف مدرسه با عکس خودرو قرمز، که خیلی دوست دارد، خریدم. دفترچه و مداد و ظرف نهار هم خریدم و در این ظرف شکلات، یک ساندویچ و آب گذاشته شد.
از آنجا که مهدکودک از خانه ما خیلی دور نیست، او را همراه با فرج، پسر همسایه مان حسون، پیاده تا آنجا بردم. از خیابان ابوحصیره عبور کردیم که در غزه خیابانی خیلی شناخته شده است. این خیابان به نام خانواده ای ماهیگیر نام گذاری شده که رستورانی با غذاهای دریایی و ماهی داشتند که خیلی مشهور بود و مردم غزه و دیدارکنندگان خارجی به آن می رفتند. صدها تن از اعضای این خانواده توسط ارتش اشغالگر کشته شدند و این خیابان عملا ازبین رفته است.
من و کودکان در زمینی ویران، بین دو تل آوار قدم می زدیم که ولید پرسید: «اینها را کی خراب کرده؟». وقتی که او این نوع پرسش ها را می کند، همیشه پاسخ می دهم: «پلیس کرده». فکر می کنم که هنوز برای این که اشغال فلسطین توسط اسرائیل برایش توضیح داده شود زود است.
همه چیز سیاه بود
نام مدرسه ال- بسمه ال- جدیده (لبخند نو) است. عده زیادی درمقابل آن بودند. دهها تن از والدین برای همراهی کودکانی به سن های مختلف آمده بودند چون فقط مهدکودک نیست و دوره ابتدایی هم دارد. ساعت ۷ و نیم صبح ولی هوا هنوز تاریک بود. کودکان در تاریکی گریه می کردند. ولید نگران بود اما من به او اطمینان دادم و سرانجام تصمیم گرفت این زندگی جدید را تجربه کند. ساختمان مدرسه بمباران شده بود و قطعات زرهی و دیوارهایی که ظاهرا بازسازی شده بود دیده می شد. همه یا بخشی از مهدکودک ها، مدارس، کالج ها و دانشگاه ها توسط اسرائیل تخریب شده است. از آنهایی که هنوز بخش هایی سالم دارند به عنوان سرپناه جابجا شده ها استفاده می شود.
فهمیدیم که کلاس ها در زیرزمین تشکیل می شود. خانم آموزگار آمد و دست ولید را گرفت. من هم با آنها رفتم. در پایین همه چیز سیاه بود، گویی یک زندان بزرگ است. ولید به کلاسی رفت که در آن حدود ۳۰ شاگرد دیگر هم بود. قبلا تعداد کودکان مهدکودک در هر کلاس حدود ۱۰ تن بود اما حالا تعداد موسسه ها خیلی کم است و کسانی که مثل من امکاناتی دارند، می خواهند کودکان خود را به مدرسه بفرستند.
خیلی از کودکان گریه می کردند. ولید شوکه بود و نمی دانست چرا از این مکان تاریک و وحشتناک سر درآورده است. در چشمانم نگاه کرد و گفت: «بابا، تجربه خوبی که می گفتی این است؟». به او گفتم: «همه چیز درست خواهد شد» و او گفت: «خیلی خوب».
البته، این مدرسه پرجمعیت در میان آوارها چیز دلپذیری نیست، اما دستکم ولید از این بخت برخوردار است که پدرش امکان پرداخت هزینه ثبت نام او در یک مهدکودک را دارد تا بتواند دوستان جدیدی پیدا کند، مفهوم درس و یادگیری را درک کند، درحالی که صدها هزار کودک در خیابان ها هستند یا در بازارها پادویی می کنند تا به پدر و مادرشان کمک نمایند. آنها برای کمی آب صف می کشند و درپی اندک کمک های انسان دوستانه موجود می روند. اغلب کودکان غزه به طور زودرس بالغ شده اند.
در داروخانه ها عملا چیزی یافت نمی شود
این مدارس خصوصی است و معدود بودن شمارشان باعث افزایش قیمت می شود. من ناگزیر از پرداخت ۳۰۰ شِکِل (۷۵ یورو) هزینه ثبت نام، به اضافه ۱۷۰ شِکِل (۴۲.۵ یورو) در هر ماه شدم. این در غزه هزینه سنگینی است که اکثر مردم قادر به پرداخت آن نیستند. والدین از این و آن پول قرض می گیرند تا بتوانند هزینه تحصیل فرزند خود را بپردازند، چون آموزش برای ما امر خیلی مهمی است.
تخریب همه آنچه که متعلق به بخش دولتی است و جایگزینی آن با بخش خصوصی، در چارچوب بین المللی کردن نوار غزه، بخشی از برنامه اسرائیل است. این خصوصی سازی برای این است که منتج به «ریویرا»ی دونالد ترامپ شود. در عرصه سلامت هم وضع به همین ترتیب است و بیمارستان های دولتی که تمام یا بخشی از آنها از کار افتاده، جای خود را به بیمارستان های صحرایی موسسه های غیردولتی (ONG) می دهند. درمورد مواد غذایی و دارو هم وضع به همین گونه است. اسرائیلی ها فقط به بازرگان های بخش خصوصی، و نه کمک انسان دوستانه رایگان، اجازه فعالیت می دهند. در نتیجه: بازار پر از کالاهایی است که واقعا نیازی به آنها نیست: کالاهایی مثل کچاپ، انواع شکلات، آب میوه و حتی نوشابه های گازدار. اما مواد پروتئینی مانند مرغ، گوشت و تخم مرغ کمیاب است و به قیمت های سرسام آور فروخته می شود که در دسترس اکثر مردم نیست. در اینجا متوسط تعداد افراد یک خانواده ۷ نفر است و مردم توان پرداخت چنین هزینه هایی را ندارند.
در داروخانه ها عملا هیچ چیز یافت نمی شود. من به عبث کوشیدم یک شربت ضد سرفه برای پسر هفت ماهه ام رمزی پیدا کنم. افراد مبتلا به بیماری های مزمن هم چیزی برای درمان خود پیدا نمی کنند. بسیاری از افراد مبتلا به سرطان با تحمل دردهای شدید در سکوت می میرند. با نگاه از بیرون، می توان باور کرد که زندگی در غزه از سر گرفته می شود، اما درواقع این زندگی نیست. زندگی بدون امکاناتی چون اموزش، سلامت و مسکن است که شروع می شود. بازسازی و حتی مرمت خانه ها و آپارتمان هایی که فقط آسیب دیده اند غیرممکن است. همه شیشه های آپارتمان من شکسته و برای از نو انداختن آنها شیشه پیدا نمی شود. فقط ورقه های پلاستیکی یافت می شود که آن هم چیزی که قابل استفده باشد نیست. حتی داشتن یک چادر هم رویایی دست نیافتنی است. مردم به زندگی در خیابان ادامه می دهند، زیر سرپناه ها بسر می برند و برای پختن غذا چوب می سوزانند. از آب آلوده استفاده می شود و آب قابل شرب بیش از پیش کمیاب است.
کسی نمی گوید که اسرائیل است که آتش بس را رعایت نمی کند
اسرائیلی ها می گویند: «به بازارها، کافه تریاها و خوار و بار فروشی ها نگاه کنید. دیگر در غزه قحطی نیست». اما این یک رونما است و واقعیت این است که ۸۵ درصد از مردم در خیابان زندگی می کنند، ۸۵ درصد از کودکان به مدرسه نمی روند و ۸۵ درصد از دانشجویان به دانشگاه نمی روند. به علاوه، ۹۰ درصد از مردم هیچ درآمدی ندارند و به کمک انسان دوستانه ای وابسته اند... که به بهانه این که اسرائیلی ها می گویند «حماس آتش بس را نقض می کند»، وارد نمی شود.
کسی نمی گوید که این اسرائیل است که تا به حال آتش بس و تعداد کامیون های کمک انسان دوستانه را رعایت نکرده و اجازه نمی دهد که مواد و مصالح لازم برای بازسازی و حتی چادر وارد شود. همین امر برای نیازهای زندگی روزمره: دارو و مواد پزشکی، پتو، لباس برای بزرگ سالان و کودکان وجود دارد. در این حین، اسرائیل هر زمان که بخواهد، به این بهانه که کسی به «خط زرد» - که نوار غزه را به دو نیمه تقسیم می کند- نزدیک شده بمباران می کند یا برای این بمباران می کند که در جایی «خطری» برای ارتش اشغالگر وجود دارد.
تکرار کنیم که اسرائیلی ها آتش بس را مراعات نمی کنند. موسسه های غیردولتی (ONG) بین المللی بی وقفه به دنیا هشدار می دهند که کمک انسان دوستانه، دارو و مواد پزشکی به حد کافی وارد نمی شود، اما دنیا نگاه خود را برمی گرداند. دنیا هنگامی که جنگ و نسل کشی بود هم چشمان خود را بسته بود. حالا، حس می شود که می خواهد پرونده را ببندد و چنان وانمود کند که همه چیز روبراه است.
نمی دانم که این وضع کی درست خواهد شد، اما می دانم که مردم فلسطین هربار می کوشند مانند ققنوس از خاکستر خود برخیزند. اسرائیلی ها همیشه این برنامه را دارند که غزه را غیرقابل زندگی کنند تا مردم از آن بروند. اما اگر کمترین اراده ای برای فرستادن کمک انسان دوستانه - به ویژه مواد و مصالح ساختمانی- از سوی جامعه بین المللی وجود داشته باشد، ما دانشگاه هایمان را بازسازی خواهیم کرد و ثروت اصلی خود یعنی آموزش را بازخواهیم یافت.

