معرفی کتاب

یهودیان حامی دیدگاه جهان شمول

جنگ غزه بحث درباره صهیونیسم، ضد صهیونیسم و یهود ستیزی را دوباره داغ کرده است. در این شرایط ضروری است یادآوری کرد، چنانکه کتابی تازه منتشر شده این کار را انجام میدهد، که اولین مخالفتها با صهیونیسم از طرف یهودیان شکل گرفت.

اگر قصد دادن هدیه نوئل به امانوئل مکرون را داشتید، یک ایدهٔ خوب برای شما دارم: کتابی فوق العاده به نام « تاریخ یهودی ضد صهیونیسم».

مکرون به فاصله کمی بعد از انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور، طی سخنرانی روز ۱۶ ژولای ۲۰۱۷ به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد بازداشت‌های ول دیو، مدعی شد: در مقابل ضد صهیونیسم هیچ عقب نشینی نخواهیم کرد، چرا که ضد صهیونیسم نمود جدیدی از یهودستیزی است. به دنبال این اظهار نظر، شورای نمایندگی نهاد‌های یهودی فرانسه (CRIF) خواستار تبدیل شدن این دیدگاه به قانون شد. به دنبال جنجالی که بعد از آن سر گرفت و تا ۱۹ فوریه ۲۰۱۹ ادامه پیدا کرد ، مکرون از وضع این قانون انصراف داد.

همانطور که قبل از این توضیح دادم، عقب نشینی مکرون به دو دلیل عمده بود. دلیل نخست و بدون شک تعیین کننده این بود که چنین لایحه‌ای بنیانگذار نوعی جرمی عقیدتی میشد، چیزی که در قانون فرانسه موجودیت ندارد. دلیل دوم، به طور ویژه، باعث حیرت مورخان شده بود : چطور می‌توان «ضد صهیونیسم» را نمودی از «یهود ستیزی» قلمداد کرد، حال آنکه (همانطور که تیتر کتاب مورد بحث نشان میدهد) ضد صهیونیسم بخشی از تاریخ یهودیت است ؟

اینکه افرادی مانند «دیودونه» یا «سورال» عقاید یهود ستیزانه خود را بعضا تحت لوای ضد صهیونیسم ارائه داده ا‌ند، واقعیت امر را تغییر نمیدهد: ضد صهیونیسم به دنبال مخالفت با پروژه تئودور هرتسل برای تشکیل دولت یهودی شکل گرفت، و تا جنگ جهانی دوم طیف فکری اکثریت یهودیان به شمار می رفت. بعد از تشکیل اسرائیل، ضد صهیونیست‌ها به تدریج تبدیل آن به «دولت همه شهروند ها» را هدف اصلی خود قرار دادند. یعنی دولتی مانند اکثر دولت‌های جهان.

مولفین کتاب، بیتریس اورس، میشل سیبونی و سونیا فیمن، راوی دقیقا همین طیف فکری و سیر توسعه آن هستند. آنها حدود پنجاه متن از نویسندگان یهودی به عنوان نمایندگان این طیف متنوع فکری انتخاب کرده ا‌ند؛ نامهایی مانند هانا آرنت، الا شوها ، کارل کروس، میشل وارشاوسکی، مارتین بوبر، ابراهام سرفاتی، لئون تروتسکی و دانیل بن سعید. به جای بررسی سیر تاریخی این تفکر که در چنین اثری مورد انتظار است، نویسندگان ترجیح دادند که بحث را بصورت عمومی حول پنج موضوع دنبال کنند: صهیونیسم و یهودیت؛ صهیونیسم و مسئله ملی ؛ صهیونیسم و یهودستیزی؛ صهیونیسم، امپریالیسم و استعمار؛ صهیونیسم و ... پس از آن ؟ بخشهای مختلف کتاب به خواننده امکان درک این نکته را می دهند ناسزاگوئی به ضد صهیونیسم توسط مکرون، بیشتر از هر چیز نمایانگر عدم شناخت او از این مبحث است.

ضد صهیونیسم نشانه یهود ستیزی است ؟ یا اینکه شاید برعکس، این صهیونیسم است که به دلیل تعریف قومیتی از یهودیان و دعوت آنها به ترک کشورشان، منطبق با دیدگاه ضد یهودی است ؟ هنریک الریش، رهبر حزب بوند لهستان، در مقاله‌ای در سال ۱۹۳۸ در نقد صهیونیسم می نویسد : هر چه دنیا به سمت تاریکی میرود، چراغ صهیونیسم تابان تر میشود : هر چه زندگی برای یهودیان سخت تر شود، برای صهیونیست ها خوشایند تر است.

در رابطه با شعار «سرزمینی بی‌مردم برای مردمی بی‌سرزمین» نیز می‌توان این پرسش را مطرح کرد: آیا رهبران صهیونیست از حضور اعراب در فلسطین نا آگاه بودند یا اینکه تظاهر به بی‌اطلاعی میکردند ؟ داوید بن گوریون از این دست ملاحظات نداشت. او در سال ۱۹۳۶ اعلام کرد: خودمان را گول نزنیم. به لحاظ سیاسی ما مهاجمین هستیم و آنها از خود دفاع می کنند... آنها در کشور خود زندگی می کنند و ما میخواهیم به اینجا عزیمت کنیم و مستقر شویم. اینکه صهیونیسم از منظر توده یهودیان مستضعف در امپراطوری تزار به مثابه جنبشی آزادیبخش تلقی می شد، مغایر با استعماری بودن آن از دیدگاه مردم فلسطین است ؟ ماکسیم رودنسون در مقاله مشهور خود در نشریه عصر جدید ژوئن ۱۹۶۷ اسرائیل را « نتیجه روندی در امتداد جنبش توسعه طلبانه اروپایی - امریکایی قرون نوزدهم و بیستم» توصیف کرد که هدفش «اشغال و مغلوب کردن اقتصادی و سیاسی دیگر سرزمین‌ها» بود.

از بین بردن اسرائیل؟

چطور می‌توان مدعی شد که هدف ضد صهیونیست‌ها از بین بردن اسرائیل است، در حالی که آنها خواهان تبدیل کردن آن به «دولت همه شهروندان» هستند. ریشه‌های این تفکر در یادداشت های سال ۱۹۳۰ گروه بریت شالوم در باب کشوردو ملیتی پیدا می شوند.

همچنین، چطور می‌توان از اسرائیل به عنوان کشوری «یهودی و دموکراتیک» یاد کرد، که بیانی متناقض است هنگامی که جمعیت اعراب ساکن مناطق سابقا تحت سرپرستی امپراطوری بریتانیا از یهودیان پیشی بگیرد ؟

هانس کون یکی از مؤسسان جنبش دو میلتی بریت شالوم بود. او در سال ۱۹۲۹، به دنبال اولین شورش‌های عظیم، این جملات پیشگویانه را نوشت:

این امکان وجود دارد که با کمک انگلستان و سپس به لطف سلاح هایمان، بتوانیم برای مدتی طولانی در فلسطین بمانیم و پر شمار تر شویم. اما آنوقت دیگر نخواهیم توانست سلاح‌هایمان را کنار بگذاریم. وسیله هدف را تعیین کرده است. فلسطین یهودی هیچ شباهتی به صهیون * که من از آن دفاع کرده‌ام نخواهد داشت. امروز همچنان میتوانیم با اعراب به تفاهمی برسیم که صلح واقعی را تضمین کند.

* واژه ای عبری که در متون دینی یهود به آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین اسرائیل اشاره دارد