تجزیه و تحلیل

سوریه، انقلاب خاص دروزی ها در سویداء

از ماه اوت ۲۰۲۳، استان سویداء دستخوش تظاهرات پی درپی با درخواست تغییر حکومت بشار اسد است. این جنبش اعتراضی، ۱۲ سال پس از خیزش مردمی ای که به جنگ داخلی بدل شد، تعجب برانگیز است. این تعجب به ویژه از آن رو است که تظاهرات از سوی دروزی هایی انجام می شود که تابحال بی طرفی خود را حفظ کرده بودند. مازن عزّی، روزنامه نگار و پژوهشگر نظر خود را درباره تظاهرات انجام شده در منطقه بیان می کند.

هنگامی که «اوریان ۲۱» از من خواست مقاله ای درباره رویدادهای کنونی استان سویداء بنویسم، تا موضوع برای خوانندگان غیرکارشناس و غیرعرب روشن شود، براستی خوشحال شدم. من همیشه به زبان های عربی و انگلیسی می نویسم و هیچ وقت مخاطبم خواننده فرانسوی زبان نبوده، درحالی که ۵ سال است که به عنوان پناهنده در پاریس زندگی می کنم.

با این همه، خیلی زود به دشواری انجام این کار پی بردم. درواقع، چگونه می توان درباره موضوعی مربوط به خاور نزدیک، که فوق العاده پیچیده است و پویایی تاریخ و زمینه خاص خود را دارد، مطلبی بدون پرداختن به جزییات نوشت ؟ هدف این متن این است که به این پرسش ساده پاسخ گوید که چرا یک منطقه مرزی و حاشیه ای سوریه، که در آن یک اقلیت قومی زندگی می کند، در سال ۲۰۲۳ دستخوش تظاهراتی مسالمت آمیز برای تغییر سیاست شده است ؟

برای انجام این کار، ابتدا باید تآکید کرد که نکته تعجب برانگیز در این اعتراضات این است که ۱۲ سال پس از انقلاب سال ۲۰۱۱ سوریه علیه حکومت استبدادی ای که ۶۰ سال است بر آن حکم می راند، رخ می دهد. در دهه اخیر جنگی داخلی درگرفت که موجب کشته شدن نزدیک به ۵۰۰ هزار تن و آوارگی ۶ میلیون پناهنده در داخل و خارج از کشور شد، صدها هزار تن بازداشت شدند و شهرها و روستاهای بسیاری به صورت کامل ویران شد و کشور نیز بین نیروهای ۵ ارتش خارجی، که هرکدام پایگاه ها و مناطق نفوذ خود را دارند تقسیم شد. جنگی که در طول آن جنایاتی علیه بشریت انجام شد، سیاست های تغییرات جمعیتی اجرا گردید و در برخی از موارد پاکسازی قومی انجام گرفت. همه اینها در کشوری صورت گرفت که دستخوش بحران های جهانی بزرگ مانند گرمایش اقلیمی نیز هست.

تظاهرات سرورآمیز

با تظاهرات صلح آمیز شروع کنیم که از ماه اوت گذشته در استان سویداء در شرق کشورکه دارای اکثریت دروزی است رخ داده است. مطالبات، سازماندهی، شکل و ابزارهای این اعتراضات در محیط محلی ریشه دارد. بنابراین، ساکنان این استان تصمیم گرفتند که زمان مناسب برای پایان دادن به حکومت حزب بعث – که از سال ۱۹۶۳ قدرت را در دست دارد- فرارسیده است. دفاتر این حزب که در سطح استان بسته نشده بود، به تصرف مردم در آمد – زیرا این دفاتر قانونا اموال عمومی است و به مردم تعلق دارد- تا در آنها مهد کودک، مدرسه، درمانگاه و حتی مراکز توسعه اجتماعی برپا کنند.

تظاهر کنندگان می کوشند به شکل های مسالمت آمیز مختلف مبارزه کنند. این مبارزات از طریق برپایی جشن های روزمره در اماکن عمومی ۱۳۰ شهر و روستای استان انجام می شود. یک جنبش مهم زنانه، که در محل ریشه دارد و دارای مطالبات خاص (برابری، ملی گرایی و غیره) است هم در این بسیج مشارکت دارد. کنسرت، آوازخوانی، جشنواره، نمایش های سوارکاری و محلی، همخوانی های مردمی یا فی البداهه مناسب با رویداد... همه اینها بُعد مکمل سیاسی درخواست های معترضان است. مطالباتی که حکومت ازانجام آنها ناتوان است.

این تظاهرات از پشتیبانی گسترده، به ویژه در میان کارمندان و کارکنان دولت برخوردار است که به طور تاریخی به قدرت مستقر وفادارند و از آن نیز بهره می برند. اما، این کارمندان نیز به طور کلی مانند طبقات متوسط اکنون درگیر عوارض ناتوانی مقامات در تأمین ضروریات زندگی روزمره مانند حفظ نرخ برابری لیره سوریه، قدرت خرید پول، حقوق ها، بهای سوخت و برق و دسترسی به آب شرب، زیرساخت ها، سلامت و بهداشت، آموزش و نظام قضایی هستند. حکومت ورشکسته است و تأمین مالی آن اساسا وابسته به درخدمت گرفتن اشخاصی است که نمی تواند مزد واقعی و کافی به آنها بپردازد. اولویت قدرت حاکم، فزون بر ادامه زندگی تجملی اعضای گروه کوچکی که در رأس کشور قرار دارند، حفظ دستگاه های امنیتی و ارتش و نیز دستگاه عظیم دیوان سالاری کشور است.

پیروزی با طعم شکست

اعتراضات کنونی مستقیما ناشی از آزاد سازی قیمت ها توسط دولت است. این تصمیم باعث کاهش ارزش لیره سوریه و قدرت خرید شده و مردم را بیشتر در معرض خطر قحطی قرار داده است. این امر تا حدی است که بیش از نیمی از سوری ها به شدت از عدم تأمین غذایی رنج می برند. وخیم تر شدن اوضاع اقتصادی پس از آن شتاب بیشتری یافت که درگیری مسلحانه از سال ۲۰۱۸ به طور نسبی کاهش یافت، حکومت از نظر نظامی پیروز شد، ولی در عرصه سیاسی شکست خورد. نیروهای نظامی حکومت بر شورشیان اطراف دمشق، درعا و حمص غلبه یافتند و این امر باعث تغییر مکان اجباری مخالفان به سوی شمال غربی سوریه شد.

این پیروزی به بهای ویرانی کامل بسیاری از شهرها و مناطق، شبکه های جاده ای، برق و نیز زیرساخت ها به دست آمد. تغییرات جمعیتی مناطق سنی نشین و برخی از حلبی آبادهای اطراف حلب و دمشق را هدف قرار داد. موفقیت نظامی حکومت یک پیروزی با طعمی تلخ بود. موفقیت خشونت آمیزی که حکومت بر جامعه تحمیل کرد. این موفقیت تا زمانی که تنها زبان مورد استفاده حکومت زبان زور و اسلحه باشد، از نظر سیاسی نمی تواند سودی داشته باشد.

تظاهرات اخیر، یا چنان که مردم ترجیح می دهند آن را بنامند، خیزش مردمی، نقطه اوج یک جنبش اعتراضی طولانی است که از سال ۲۰۲۱ در سویداء آغاز شده است. نخستین موج تظاهرات صلح آمیز بین سال های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۴ رخ داد. خصوصیت این تظاهرات نخبه گرایی و اندک بودن شمار شرکت کنندگان در آن بود. در سال ۲۰۲۰، جنبش گسترش یافت و نقویت شد. دلیل این امر شرکت جوانان در آن با اعتراضاتی با شعارهای («ما را خفه می کنید») و («می خواهیم زندگی کنیم») بود. خیزش سال ۲۰۲۲ هم به نوبه خود علیه گروه های امنیتی وابسته به حکومت بود که با دسته های مسلح محلی عمل می کردند.

«اتحاد اقلیت ها»

سویداء بخشی از مناطقی است که حکومت به طور بی ثبات بر آنها کنترل دارد. با توجه به این که یک منطقه حاشیه ای سوریه است که هیچ راه اصلی بین المللی از آن عبور نمی کند، و داشتن مرز طولانی با اردن، گذرگاه گمرکی ندارد. همچنین، این استان ثروت یا منابعی طبیعی ندارد که حکومت بتواند به آنها نیاز داشته باشد. ساکنان این استان اقلیت دروزی هستند که حدود ۳ درصد از جمعیت سوریه را تشکیل می دهند و جمعیت آن از نیم میلیون تن فراتر نمی رود.

از آغاز سال ۲۰۱۱، حکومت سوریه ترجیح داد که مستقیما در سویداء مداخله نکند، تا از برخورد با دروزی ها اجتناب و وفاداری آنها در درگیری با سنی ها تأمین شود. سنی ها ۷۰ درصد از جمعیت کشور را تشکیل می دادند و حلقه های تصمیم گیری، مدیریت دستگاه های امنیتی و نظامی و نیز مهم ترین نهادهای دولتی اکثرا تحت کنترل علوی هایی است که تنها ۱۲ درصد از جمعیت کشور هستند. دربرابر روایت انقلابی سوریه که خواهان سرنگونی حکومت توسط مردم بود، حکومت هم روایت خاص خود را داشت که بنابر آن «اتحادی از اقلیت ها» دربرابر تهدید افراط گرایان سنی وجود داشت. این چنین بود که قدرت حاکم برای ساکنان سویداء حاشیه مانوور کوچکی قائل شد، چنان که همین کار را در سطحی گسترده و نظام مندتر، در مناطق کرد نشین شمال شرق سوریه نیز انجام داد.

در آن زمان، به تدریج از حضور ارتش کاسته شد و به همین ترتیب از مداخله مستقیم در عرصه امنیتی در زندگی روزمره مردم هم کم شد. به این ترتیب، از نیمه سال ۲۰۱۴، گروه های شبه نظامی مسلحی در سویداء ظاهر شدند تا از سرزمین خود محافظت کنند. از جمله این گروه ها، به ویژه جنبش «رجال الکرامه» (مردان با منزلت) بود که مهم ترین گروه دفاع از خود در منطقه و دارای مجموعه بزرگی از شبه نظامیان وفادار به قدرت و گروه های وابسته به آن بود. این حاشیه مانوور اندک و حضور نیروهای مسلح محلی به سویداء امکان داد که از سال ۲۰۱۴ در زمینه جنگ موضعی بی طرف بگیرد. دروزی ها با استناد به فتوایی که انجام مراسم مذهبی برای کشته شدگان در جنگ را منع می کرد، مانع از این شدند که فرزندانشان به صفوف ارتش بپیوندند یا خدمت اجباری نظام وظیفه را انجام دهند. از سوی دیگر، همسایگی با گروه های مسلح مخالفان فعال حکومت در مرزهای استان، در سوی دشت دمشق و درعا، به دلیل اسلام گرایی و تندروی های این گروه ها بیش از پیش مشکل زا شد. بارها، رودررویی های خشونت باری بین گروه های مسلح محلی رخ داد.

این موضع بی طرفی باعث بدتر شدن روابط بین حکومت و سویداء شد و با گذر زمان، منطقه تبدیل به نوعی زندان بزرگ شد که بسیاری از مردان جوان دیگر نمی توانستند آن را ترک کنند چون در ایستگاه های بازرسی نظامی و راه بندان های امنیتی اطراف استان بازداشت و ناگزیر از انجام خدمت نظام وظیفه اجباری می شدند. در سال های اخیر، چنین رویدادهایی موجب بروز درگیری هایی بین حکومت و جامعه محلی شد. هربار که یک مرد جوان استان در یکی از مناطق کشور دستگیر می شد، خانواده ها با ربودن یکی از افسران یا کارکنان حکومت از او به عنوان ابزار مبادله استفاده می کردند. این کار تنها وسیله جلب توجه حکومت و وارد کردن فشار بر آن بود.

قاچاق کاپتاگون

این بی طرفی به سویداء امکان داد که مستقیما و از نظر نظامی وارد جنگ نشود. درعین حال، دمشق هم همواره با کاستن از کمک های دولتی بیش از پیش سویداء را به حاشیه راند. رفتار حکومت با «مسئله سویداء» اساسا به مسائل امنیتی محدود شد، تا جایی که در سپتامبر ۲۰۱۵ سوء قصد علیه کاروانی که شیخ وحید ال- بلوس، بنیانگذار جنبش ««رجال الکرامه» در آن بود رخ داد. قتل ال- بلوس ضربه ای قاطع علیه نخستین کوشش محلی برای سازماندهی دفاع از خود و جهت تأمین بی طرفی کامل بین بخش های مختلف دخیل در جنگ بود.

بی تفاوتی حکومت نسبت به سویداء در سال ۲۰۱۹، زمانی به اوج رسید که «سازمان حکومت اسلامی» (داعش) به روستاهای واقع در بخش شرقی کشور حمله کرد و موجب کشته شدن صدها غیرنظامی شد. تنها گروه های مسلح محلی توانستند این هجوم را پس بزنند و ارتش سوریه هیچ مداخله ای در آن نکرد. این درحالی بود که اکثر اعضای داعش که در صحرای شرقی سویداء دست به کشتار زدند، از اردوگاه یاموک در دمشق می آمدند. این سازمان جهادی یک توافق– با واسطه گری روس ها- چند ماه پیش از آن انجام داده بود تا به جنگی که اردوگاه را از بین می برد پایان داده شود.

با گذر زمان، این هرج و مرج «مدیریت شده» توسط نیروهای امنیتی بر نقش محوری سویداء در قاچاق مواد مخدر نور تاباند و منطقه به صورت گذرگاهی برای عبور کاپتاگون به اردن، و از آنجا به کشورهای عرب خلیج فارس درآمد. مدارای حکومت با این بهانه بود که این بی ثباتی منطقه ای، امکان دستیابی به دو هدف را ایجاد کرده است. هدف اول عدم ارائه خدمات ابتدایی به مردم و هدف دوم توجیه این مسئله برای اردن بود که امکان کنترل کامل مرز بین دو کشور وجود ندارد. منطقه علاوه بر قاچاق کاپتاگون به اردن، غرق در مواد مخدر، دسته های خلافکار در همه عرصه های اقتصاد جنگ بود که عملا دست به آدم ربایی برای دریافت غرامت، دزدی و قاچاق مواد مخدر و اسلحه می زدند و مرتکب قتل های متعددی می شدند. این وضعیت مردان و زنان جوان را به درپیش گرفتن راه تبعید وامی داشت.

در چنین شرایطی، چندان تعجبی ندارد که دیده شود در جریان تظاهرات اخیر، خشم مردم مستقیما علیه حکومت سوریه برانگیخته شده باشد و خواستار اجرای تغییراتی برپایه قطعنامه ۲۲۵۰ شورای امنیت سازمان ملل متحد باشند که در دسامبر ۲۰۱۵ به تصویب رسیده است. این قطعنامه خواستار ایجاد یک روند سیاسی در سوریه است که از طریق انتقال مسالمت آمیز قدرت از حکومت به یک دولت گذار غیرنظامی به منظور برقراری یک نظام دموکراتیک و تکثرگرا است. تا بحال، این روند سیاسی به حالت انجماد درآمده و حکومت از مشارکت در اجرای آن خودداری می کند زیرا انجام آن مستلزم تقسیم واقعی قدرت با اپوزیسیون است.

سعی در تفرقه افکنی

اما، سویداء در فهرست اولویتی منافع دمشق نیست. از زمان آغاز تظاهرات، هیچ مسئول دولتی ، قانونگذاری، نظامی، قضایی یا امنیتی درباره آن سخن نگفته یا به این استان نیامده است. بیشتر به نظر می آید که پس از دو ماه اعتراض، حکومت سیاست نادیده انگاری آن را درپیش گرفته است. این امر از آن رو است که سرکوب دروزی ها روایت جنگ علیه تروریسم تندروی اسلامی حکومت را تخریب می کند. این قبیله ای است که به یک فرقه مذهبی و درون گرا پیوند می خورد. آنها هوادار «جهاد» نیستند ، تعصب مذهبی و هدف های توسعه گرایانه ندارند. کشاورزانی هستند که در یک منطقه دستخوش خشکسالی و کم آبی زندگی می کنند که عدم رعایت مقررات اقلیمی عملا بر تولید کشاورزی آنها: سیب، انگور، گیلاس، زیتون و غلات اثر می گذارد. برای این کشاورزان، حکومت باری سنگین بر دوششان است زیرا به طور کامل وابسته به شرکت های فروش این محصولات که وابسته به قدرتند هستند. این شرکت ها محصولات آنها را با قیمت هایی می خرند که به زحمت هزینه های تولید را تأمین می کند. کمک های عرضه شده توسط سازمان های بین المللی هم به جیب شریک های «انحصار سوری برای توسعه» (STD) می رود که یک سازمان غیردولتی به مدیریت اسماء اسد، همسر رئیس حکومت است. این سازمان با همه موسسه های خارجی مجاز به کار در مناطق تحت کنترل حکومت کار می کند.

حکومت نمی خواهد با توسل به زور جنبش اعتراضی را به تسلیم وادارد، بلکه همواره می کوشد در میان تظاهرکنندگان تفرقه افکنده و آنها را رودرروی یکدیگر قرار دهد و متهم به جدایی طلبی و ارتباط با بیگانگان از جمله اسرائیل کند. همچنین، مقامات حکومتی شبکه هایی که در گذشته از گشاده دستی شان بهره برده اند را بسیج می کنند. از جمله اینها به ویژه روسای مذهبی و سنتی دروزی، در سویداء، دشت دمشق، قنیطره، دشت جولان و نیز لبنان هستند. از اینها برای تضعیف خیزش مردم استفاده می شود.

این اتهامات در سویداء هیچ انعکاسی ندارد زیرا به نظر می رسد که مردم به رغم گرسنگی، خستگی و خفقان همچنان معتقدند که تنها راه حل برایشان و بقیه مردم سوریه، تغییر واقعی سیاست به شکل مسالمت آمیزی است که گذار صلح آمیز به دموکراسی را تضمین کند. به رغم طولانی و دشوار بودن این راه، تظاهر کنندگان می کوشند گفتگو را برقرار نگهداشته، بیندیشند و راه حل هایی برای مشکلات روزمره ای که بر آنها فشار می آورد بیابند. آنها در اندیشه برقراری یک نظام اداره محلی و همبسته، با سازماندهی از پائین به بالا هستند که چندین دهه است سوری ها از آن محرومند. به این ترتیب، جامعه محلی می کوشد از طریق جنبش اعتراض مسالمت آمیز، و بدون تکیه بر هیچ متحد داخلی و خارجی، با نظامی استبدادی رودررو شود که یک گروه نظامی- امنیتی برآمده از یک جنگ ویرانگر داخلی است.

آیا حالا می توانم بگویم که از پس مشکل تشریح وضعیت سویداء برای یک خواننده خارجی و غیر متخصص برآمده ام؟