سرمقاله

آنتی سمیتیسم. تبرئه ی راست افراطی به برکت پشتیبانی از اسرائیل

زمانی نه چندان دور، این صحنه باورکردنی نبود: نمایندگان و هواداران راستِ افراطی، برخی از همراهان «گروه اتحادِ دفاع» (GUD)، در کنار گروه های افراطی یهودی مثل «لیگ دفاع یهودی» (LDJ) و بِتار در «راه پیمائی ضدِ آنتی سمیتیسم» در ۱۲ نوامبر ۲۰۲۳ در پاریس شرکت کردند. در همان زمان، بخشی از چپ فرانسه را که پذیرفته بود وجهه اش تأئیدی برای این تظاهرات باشد، هو کردند.

در چندهفته، مقام¬های مسئول فرانسوی با یاریِ چندین نیروی سیاسی و رسانه ای با تحمل و حتی با اظهارشادمانی از شرکت «اجتماع ملی» (RN) و «فتحِ دوباره» (Reconquête)، در راه پیمائی ۱۲ نوامبر علیه آنتی سمیتیسم، آخرین مانع را برای «عادی سازی» راست افراطی در فضای سیاسی برداشتند. لذا، نفرت از یهودیان دیگر با میراث «جبهه ملی» (F.N.) – حزبی که یک وافِن اِس اِس * پایه گذاری کرده است – و همچنان ادعا می کند که ژان ماری لوپن آنتی سمیت نیست، ارتباطی ندارد.

این آنتی سمیتیسم با حزب «فتح دوباره» که رهبرش، اریک زِمور به رغم محکوم شدن در دادگستری تکرار می کند که مارشال پِتَن گویا «یهودیان را نجات داده است»، نیز هیچ ربطی ندارد. از این پس، به گفته ی دوُو آلفون، مدیر روزنامه «لیبراسیون»، این نژادپرستی از جمله با «فرار از وظیفه» فرانسه نافرمان **(LFI)، خود را نشان می دهد. او معتقد است که «شرکت اجتماع ملی در راه پیمائی مدنی» خیلی «ساده» فقط «آزاردهنده» است (عجب!). و برای توقف نکردن در چنین راه درستی، برخلاف اعلامِ شماری از رسانه ها، شرکت کنندگان در این راه پیمائی پرچم اسرائیل را برافراشتند و از این رو، ایجاد آمیختگی – بسیار رایج، بسیار منظم، بسیار خطرناک- میان اسرائیل و یهودیان کردند. حرکتی که در راستای خواستِ اعلام شده ی امانوئل ماکرون، رئیس جمهور در ژوئیه ۲۰۱۷ در مراسم بزرگداشت قربانیان دستگیری جمعی استادیوم دوچرخه سواری پاریس (۱۶-۱۷ ژوئیه سال ۱۹۴۲)*** در حضور نتانیاهو قرار داشت که اسرائیل را به عنوان حافظ مبارزه با آنتی سمیتیسم در سراسر جهان معرفی کرد.

یهودیان؟ نه، اسرائیلی ها

زیرا مثال از بالا رسید. خود دولت امانوئل مارکرون بود که تأیید کرده بود که فیلیپ پِتَن «یک سرباز بزرگ» بود، تمایل داشت تا برای تولد شارل مورا، مدافعِ آنتی سمیتیسم دولتی مراسم بزرگداشت برگزار کند. درباره ژرار دارمَنَن، وزیر کشور می توان گفت که کتابی نوشته تا توضیح دهد که ناپلئون بناپارت «برای رفع مشکلات مربوط به حضور هزاران یهودی در فرانسه اقدام کرد. برخی به نزول خواری مشغول بودند و از این رو موجب آشوب و شکایت ها شدند».

برای «اجتماع ملی»، فرایند اعاده حیثیت در سال ۲۰۱۱ شروع شد: در آن زمان، مارین لوپن پشتیبانی حزبش را از اسرائیل اعلام می کرد، در حالی که لویی آلیو، همسر او و مردشماره دو حزب از تل آویو و شهرک های استعماری دیدن می کرد تا رأی دهندگان فرانسوی را جلب کند. امری که هدفش به فراموشی سپردن کارنامه پدر [ژان ماری لو پن] و اطمینان بخشیدن به مقامات اسرائیلی بود که از چند سال پیش از آن، معاشرت شان باصهیونیست های آنتی سمیت را که پوپولیستِ مجارستانی ویکتور اوربَن یکی از سردستگانش است، پنهان نمی کنند. در این اواخر، اسرائیل درِ گفتگو را با حزب آلیانس برای وحدت رومانیائی ها باز کرده است، حزبی که از یون آنتونِسکو، رهبر کشور در دوران جنگ جهانی دوم ستایش می کند. او با نازی ها همکاری کرده و مسئول کشته شدن چهارصدهزار یهودی بود. نتانیاهو، متحدینِ راستِ افراطیِ نئوفاشیست زیادی از اتریش تا لهستان دارد، که اغلب نفی گرا [منکر نسل کشی یهودیان ] و حتی حسرت بارِ رایش سوم هستند.

در واقعیت، طبقه رهبری اسرائیل به سنتی دوام بخشیده که به زمانِ پدران بینادگذارِ صهیونیسم می رسد: یافتن متحدانی در میانِ آنتی سمیت های اروپائی برای برنامه های خود که به برکت «هم سویی استعماری» بیشتر هم می شوند. بنیامین بِیت-هالاهمی در مورد اتحاد بین اسرائیل و آفریقای جنوبیِ آپارتاید در سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰، که رهبری اش هوادار آلمان نازی بود، نوشته است:

می توان از یهودیان متنفر بود و اسرائیلی ها را دوست داشت، زیرا، به یک معنی، اسرائیلی ها یهودی نیستند. اسرائیلی ها استعمارگرند و رزمنده، درست مانند آفریکانرها.(۳)

از این رو، زمان درازی است که رهبران اسرائیل که دلیلِ توجه شان به مبارزه با این نوع از نژادپرستی، ققط به خاطرخاموش کردن مخالفان حکومت شان است، مصالحه با آنتی سمیتیسم اروپایی را برگزیده اند، مانند نتانیاهو که هر تمایلِ دیوان جنایی بین المللی (CPI) یا سازمان ملل برای بررسی جنایت های جنگی ارتش اسرائیل را «یهودی ستیزی» ارزیابی می کند. امیر تیبون، روزنامه نگار هآرتس نقل می کند که تا چه حدی ، این اتحاد «یک اولویتِ نیروهای مذهبیِ راست گرا در اسرائیل است که معامله ای به ملی گرایان اروپائی پیشنهاد می کند: اسرائیل بر شما مهر تأیید می زند (و برخی ان را گستاخانه «گواهیِ کاشر» قلمداد کردند)، و در مقابل شما از شهرک های اسرائیلی در کرانه باختریِ اشغالی پشتیبانی کنید» (۴). همین سیاست راهبردی را در قِبالِ ایالات متحده می بینیم، آن گاه که نتانیاهو دربرابرِ اطرافیانِ یهودستیزِ دونالد ترامپ و ایدئولوژیِ بنیادگرایان مسیحی –لابی نیرومند طرفدار اسرائیل در واشینگتن که از او حمایت می کنند، چشمانش را می بندد، یا هنگامی که سه روز بعد از تأیید پیغام تویتیِ آنتی سمیتِ الون ماسک با این صاحب ایکس (تویتر پیشین) در بیت المقدس ملاقات می کند. هرچند سرانجام میلیاردر آمریکائی پوزش طلبید، اما در این شبکه از زمانی که وی آن را زیر کنترل خود درآورده، ۶۰% بر شمار تویت های یهودستیزانه افزوده شده است.

فلسطین به سانِ یک شتاب دهنده

درست حولِ این «هم سوئیِ استعماری» است که آنتی سمیتیسمِ جدید به هم متصل شده است و حزب های موسوم به جمهوری خواه و راست افراطی بر ضدِ آن، در کنارِ هم، راه می پیمایند. دو هدفِ آن ها کدام اند ؟ چپِ دِکولونیال**** از یک سو، چپی که درجه بندی نژادپرستی را رد می کند و یکی (آنتی سمیتیسم) را افشا نمی کند تا وجود دیگری (اسلام هراسی) را انکار کند، و از سوی دیگر در کل، همه مسلمانان که تا دیروز آنها را «عرب ها» می نامیدند و پدربزرگ های شان در ۴۰ سال پیش علیه نژاددپرستی دولتی به تظاهرات می پرداختند. چپی را که از تبرئه ی حزب «اجتماع ملی » خودداری کرده، بدنام می کنند و کوچکترین انتقادی از اسرائیل را، یهودی ستیز می نامند، در حالی که وزیر کشور چندین بار تظاهرات یا گردهم آئی پشتیبانی از قربانیانِ فلسطینی را به بهانه ی مبارزه با یهودی ستیزی ممنوع کرد که سپس، دادگاه ها به او اخطار دادند.

مسئله این جاست که اسرائیلی ها، مانندِ رهبرانِ راست افراطی اروپایی، مسلمانان را دشمن اصلی می پندارند. نسل کشیِ در جریان در غزه، به مثابه یک شتاب دهنده [کاتالیزور] برای این استراتژی به کار می رود. حولِ دفاع از اسرائیل، مجموعه ی جنبش های فاشیستی و منسوب به راست افراطی و حامیان این دولت به هم می رسند و هر دو از ۱۱ سپتامبر به این سو، طرفداران تخیلیِ «جنگ با تمدن ها» را بسیج می کنند. در پاسخ به اظهارات خصمانه و معادگرایانه ی نتانیاهو، آن گاه که از نبرد «خلق روشنایی» علیه «خلق ظلمت» صحبت می کند، ژیل-ویلیام گولدنادِل در فیگارو به «نبرد نهائی» میان «انسان غربی، فرهنگ آرام و دموکراتیکِ آن» و «شرق» اشاره می کند. میان واقعیتِ استعماری در فلسطینِ اشغالی و مسئله ی تخیلیِ «توحش» حومه ها (منظور مسلماً مسلمانان است) که «سفیدپوستان کوچولو» نخستین قربانیانش هستند، فقط یک قدم فاصله است که بخش های فزاینده ای از طبقه سیاسی به راحتی می پیمایند. مقایسه ای که دانیل شنایدر، روزنامه نگار در تویتی در ۳۰ نوامبر فاش می کند:

متمدن ها علیه وحشی ها: گاهی تصور می کنم که هنگامی که از غزه و نیز روستای کرِپول صحبت می کنند، داستان های مشابهی را بیان می کنند. (۵)

چنین بود که استفان راویه، سناتور عضو حزب فتح دوباره توانست در روز ۱۱ اکتبر در مجلس سنا در نشست پرسش و پاسخ از دولت، اعلام کند که :

همکاران عزیزم، با این اخوان المسلمینی که در اثر سیاستِ جنون آمیزِ مهاجرتِ حکومتی که شما در این مجلس، از روی ضعف یا اعتقاد از آن پشتیبانی کردید، پیش ما می آیند، باید مثل اسرائیل رفتار کرد: با یک جوابِ دندان شکنِ قاطعانه و بی رحمانه.

در نتیجه، دشمن داخلی در برابر ما است، دیروز یهودی، امروز مسلمان. حکومت فرانسه نیز که مسحورِ هیاهوی تبلیغاتیِ راست افراطی شده است، تصمیم گرفته که مبارزه با مهاجرت را به «قضیه بزرگ» تبدیل کند و نومیدانه تلاش دارد تا پشتیبانی حزب جمهوری خواهان را جلب کند که در مورد این موضوع و نیز بسیاری از موضعگیری های دیگر تفاوتی با اجتماع ملی ندارد. در این باره، یائِل برُون –پیوِه رئیس مجلس ملی فرانسه اظهار داشته است: «امروز، تمایل اصلی برای توافق است». ماکرون، از زمان رسیدن به ریاست جمهوری، لائیسیته ۱۹۰۵ را به لائیسیته تنبیهی برضدِ مسلمانان تبدیل کرده یا بهتر بگوئیم این تغییر را ادامه داده است. او شَبَحِ جداسازی را چنان تکان داده است که مسلمانان فرانسوی خود را در این سرزمین، در خانه ی خود حس نکنند. اگر به درستی، کنش های یهودستیزانه را نکوهش کرده اند، هیچ صدای رسمی علیه سیلِ گفتار ضدعربی و اسلام هراسانه و حتی تحریک به مرگ و خشونت در کانال های تلویزیونی و شبکه های اجتماعی از جمله علیه روزنامه نگاران مسلمان، بلند نشده است.

این سیاست یک بام و دوهوا، بی تحرکی فرانسه و اتحادیه اروپا در برابر نسل کشی جاری در غزه و طغیان خشونت اسلام هراسانه ی نهادینه شده، فقط یک پیامد خواهد داشت: عمیق تر کردن بیشتر شکاف نه فقط بین کشورهای شمال و جنوب – از جمله بین فرانسه و کشورهای مغرب-، که نتیجه ی آن کارآمد ساختن گفتمان «جدال تمدن ها» و نیز در درون جامعه های ماست. تقیبح دائمیِ بخشی از شهروندان و مهاجران، علاوه بر به سکوت واداشتن هر صدای انتقادی نسبت به حکومت تل آویو، تنها اثری که خواهد داشت، تغذیه ی خشمی است که به نفرت بدل خواهد شد و کورکورانه خیابان ها و شهرهای ما را خواهد گرفت.

توضیحات مترجم:

 آنتی سمیتیسم، ضد سامی گری به یهودی ستیزی گفته می شود.

 GUD گود، گروه اتحاد دفاع، سازمان دانشجوئی راست افراطی و شبه فاشیستی با سابقه فعالیت های خشونت امیز. فعال در سال های دهه ۱۹۷۰.

 LDJ لیگ دفاع یهودی، شعبه فرانسوی یک جنبش نئوصهیونیستیِ راست افراطی که مرکز ان در نیویرک قرار دارد.

 Bétar بِتار، جنبش جوانانا یهودیِ رادیکال و صهیونیست تجدیدنظر طلب که زئو یابوتینسکی در سال ۱۹۲۳ در شهر ریگا در لتونی پایه گذاری کرده است.

 R.N., Rassemblement National اجتماع ملی، از تغییر نام جبهه ملی در سال ۲۰۱۸ ، پس از کنار گذاشتن ژان ماری لو پن رهبر ان ایجاد شد. رهبر آن مارین لوپن دختر نامبرده است که کوشید تا حزب را از سابقه نژادپرستانه سلفش جدا کند و به نوعی وجهه جدیدی برای آن بسازد و تا حدی موفق نیز شده است.
 Reconquête حزب فتح دوباره، یا مشهور به R ! و یا REC حزب سیاسیِ راست افراطی است که در سال ۲۰۲۱ تأسیس شده و رهبر آن روزنامه نگار راست افراطی و نژاد پرست و ضدخارجی و ضد مسلمان، اریک زومر است.

 Front National, FN جبهه ملی، حزب دست راست افراطی و شبه فاشیستی که در آغاز اعضای نئونازی زیادی داشت. این حزب در سال ۱۹۷۲ تأسیس شد. در ابتدا کمتر از دو دهم درصد محبوبیت داشت ولی با چرخش جامعه به راست در سال ۲۰۰۲، رهبر آن لوپن به دور دوم ریاست جمهوری با ۱۸ و نیم درصد رای رسید. بنیان گذار آن ژان-ماری لوپن از سوی دخترش به کنار گذاشته شد و حزب در سال ۲۰۱۸ به اجتماع ملی تغییر نام یافت.

 Charles Maurras شارل مُورا، ۱۸۶۸ – ۱۹۵۲، سیاستمدار و روزنامه نگار فرانسوی. پایه گذار «آکسیون فرانسِز»، جنبش راست گرای افراطی و سلطنت طلب از ۱۹۰۸ تا ۱۹۴۴. طرفدار فرانکوف موسولینی و مارشال پتن.

* Waffen SS به معنی اس اس مسلح یکی از شاخه های نظامی آلمان در جنگ جهانی دوم بود.

** La France Insoumise, LFI، حزب چپ رادیکال ، فرانسه نافرمان که فراتنسه تسلیم ناپذیر نیز ترجمه کرده اند. رهبر آن ژان-لو ملانشون است. این حزب در ۱۰ فوریه ۲۰۱۶ تأسیس شده است.

*** La Rafle de Val d’Hiv. به دستگیری دسته جمعی بیش از ۱۳ هزار یهودی که یک سوم شان کودک بودند، بین ۱۶ و ۱۷ ژوئه ۱۹۴۲ که به دستور نازی ها و با همدستی حکومت وقت فرانسه گفته می شود. همه این افراد را در میدان دوچزخه سواری پاریس زندانی کردند و سپس به اردوگاه آشویتز فرستادند. جمعاً از ۴۲ هزار یهودی اعزامی به اردوگاه های مرگ، فقط ۸۱۱ نفر برگشتند.

**** دِکولونیال Décolonial(e): از décoloniser به معنی استعمارزدائی کردن مشتق شده است. این اصطلاح به جریان فکری گفته می شود که بر پایه ی آن، مناسبات سلطه گرانه بین غرب و مسنعمره های پیشین آن، ده ها سال پس از استقلال آن کشورها، هنوز پابرجاست. این جریان فکری ابتدا در اواخر قرن بیستم، در آمریکای لاتین پا گرفت و سپس در آمریکای شمالی و کشورهای دیگر توسعه یافت. در این مقاله، منظور چپ هایی هست که به این جریان فکری معتقدند.

زیرنویس ها: ۱ – Gérald Darmanin, Le Séparatisme islamiste. Manifeste pour la laïcité, L’Observatoire, 2021.

۲ – ‘Shared Values’ : Netanyahu’s Israel Cements Another Grim Alliance With Europe’s Far Right », éditorial de Haaretz, 29 août 2023.

۳ – Benjamin Beit-Hallahmi, The Israeli Connection. Who Israel Arms and Why, Pantheon Books, New York, 1987. Cité par Alain Gresh dans De quoi la Palestine est-elle le nom ?, Les Liens qui libèrent, 2010.

۴ – Amir Tibon, « Koshering Antisemites : Israel’s Shameful Jewish Year », Haaretz, 14 septembre 2023.

۵ - قتلِ تومای جوان در کرِپول در یک دعوا رخ داد. بسیاری از مسئولان سیاسی و روزنام نگاران از فرصت استفاده کرده و ان را «حادثه ای نمونه برای «نژادپرستی ضد سفیدپوستان» قلمداد کردند.