سلاح‌های حزب‌الله، از مسأله‌ای ملی در لبنان تا چالشی منطقه‌ ای

بیش از یک سال پس از توافق آتش‌بس، لبنان همچنان هدف بمباران‌های اسرائیل می‌باشد، در حالی که دولت نواف سلام اعلام کرده که مصمم به خلع سلاح حزب‌الله در سراسر کشور است. این ابتکار نه تهدید اسرائیل را در نظر می‌گیرد و نه خطر تشدید تنش‌های فرقه‌ای داخلی را.

شکست ارتش کشورهای عرب در ژوئن ۱۹۶۷، به‌ویژه ارتش مصر، نقطه‌ای تعیین‌کننده در منازعهٔ اعراب و اسرائیل بود. از آن پس کشورهای عرب عملاً از رویارویی مستقیم نظامی با اسرائیل کنار رفتند و فقط در اکتبر ۱۹۷۳ برای مدتی کوتاه جنگ از سر گرفته شد. پس از این شکست، اسرائیل برای تحکیم برتری و نفوذ منطقه‌ای خود اقدام کرد؛ زیرا پیامد اصلی آن جنگ، ظهور و قدرتمند شدن بازیگران غیردولتی بود که خارج از چارچوب کشورهای عرب در برابر اسرائیل صف‌آرایی کردند.

با آن‌که لبنان تنها کشور عربِ خط مقدم بود که در جنگ ۱۹۶۷ مشارکت نکرد، اما پیامدهای آن را به‌طور کامل متحمل شد. این شکست یکی از عوامل اصلی آغاز جنگ داخلی لبنان (۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰) بود، به‌ویژه پس از رویدادهای «سپتامبر سیاه» در ۱۹۷۰ (۱) و انتقال سازمان آزادی‌بخش فلسطین به لبنان. برخی پژوهشگران حتی در پایان به این نتیجه رسیدند که عدم مشارکت لبنان در جنگ، برای آن کشور زیان‌بارتر بود تا اگر در آن حضور می‌داشت.

در جریان جنگ داخلی لبنان، اشغال بیروت توسط اسرائیل در ۱۹۸۲ سازمان آزادی‌بخش فلسطین را به سمت نوعی دگرگونی سوق داد که در نهایت به توقف مبارزهٔ مسلحانه و امضای توافق‌های اسلو در ۱۹۹۳ انجامید. این تغییر مسیر باعث شد که حماس و جهاد اسلامی در نوار غزه جایگاه و قدرت بیشتری پیدا کنند. در لبنان، اشغال بیروت به شکل‌گیری حزب‌الله در درهٔ بقاع با پشتیبانی سوریه و ایران انجامید. این سازمان سپس به بیروت و جنوب لبنان گسترش یافت ، به مهم‌ترین نیروی مقاومت در برابر اشغال اسرائیل تبدیل شد و جای احزاب و سازمان‌های چپ یا ملی‌گرا را گرفت. اما نقش حزب‌الله پس از خروج اسرائیل از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ وارد مرحله‌ای کاملاً متفاوت شد.

بازیگران جدید برای منازعهٔ جدید

چنان‌که بنیامین نتانیاهو در ژوئن ۲۰۲۵ اعلام کرد، پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل فرصتی واقعی برای «تغییر چهرهٔ خاورمیانه» یافت (۲). معنای این سخن روشن است: خلع سلاح ـ و در نتیجه حذف ـ تمام بازیگران غیردولتی که تل‌آویو آنان را تهدیدی علیه امنیت خود می‌داند. از آن‌جا که این نیروها از سوی تهران پشتیبانی می‌شدند، هدف‌گیری و بمباران آن‌ها در چارچوب منازعهٔ اسرائیل و ایران قرار می‌گیرد؛ منازعه‌ای که عملا جایگزین منازعهٔ پیشین میان اسرائیل و اعراب شده است. جنگ اسرائیل علیه حزب‌الله، پس از آن‌که حزب‌الله در هشتم اکتبر ۲۰۲۳ جبهه‌ای در حمایت از غزه گشود، در واقع پیش‌درآمد جنگی بود که اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵ علیه ایران آغاز کرد. تضعیف حزب‌الله در لبنان یکی از مهم‌ترین ابزارهای بازدارندگی خارجی ایران را در چارچوب راهبرد دفاع پیشگیرانه کاهش داد و کارایی آن را محدود کرد. زرادخانهٔ حزب‌الله بخشی از یک ساختار نظامی ـ امنیتی منطقه‌ای مورد حمایت ایران محسوب می‌شود. این ساختار، تا حدی حماس، نیروهای بسیج مردمی عراق، حوثی‌ها در یمن و نیز گروه‌های مسلح فعال در جنگ سوریه، پیش از سقوط حکومت بشار اسد در هشتم دسامبر ۲۰۲۴ را دربرمی‌گرفت.

با این حال، این بُعد منطقه‌ای نباید ما را از مسئلهٔ داخلی مرتبط با سلاح‌های حزب‌الله غافل کند. این مسئله بسیار پیش از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ مطرح بود اما با جنگ غزه و پیامدهای آن بر لبنان، شدت یافت . این مسئله به‌ویژه از پنجم اوت ۲۰۲۵ به یکی از عوامل اصلی شکاف سیاسی و فرقه‌ای در لبنان تبدیل شد. در آن روز، پس از پایان نشست هیئت دولت، کابینه ارتش را موظف کرد طرحی برای بازگرداندن انحصار سلاح به دولت در سراسر کشور تهیه کند. این تصمیم در درجهٔ اول سلاح‌های حزب‌الله را هدف قرار می‌دهد، اما سلاح‌های دیگر گروه‌های مسلح را نیز شامل می‌شود؛ از جمله سلاح‌های فلسطینی موجود در اردوگاه‌های پناهندگان.

در همین راستا، محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، در سفر خود به لبنان در بیست و یکم مه ۲۰۲۵ تعهد خود را برای حمایت از این روند اعلام کرد. با این همه، اجرای این تصمیم تا امروز تنها به خلع سلاح تدریجی جنبش فتح محدود شده است، بدون آن‌که دیگر گروه‌های فلسطینی هدف قرار گیرند و بدون آن‌که هیچ شفافیتی دربارهٔ نوع و حجم سلاح‌های موردنظر ارائه شده باشد.

فشارهای آمریکا

تصمیم دولت، که از سوی حزب‌الله رد شد، در فضایی از فشار شدید بین‌المللی اتخاذ گردید؛ فشارهایی که به‌ویژه از جانب ایالات متحده اعمال می‌شد. فرستادهٔ ویژهٔ آمریکا، توماس باراک، بین نوزدهم ژوئن و بیست و هفتم اوت ،۲۰۲۵ در چارچوب آنچه «پیگیری آمریکا برای تثبیت توافق آتش‌بس میان لبنان و اسرائیل» نامیده شد، چهار بار به لبنان سفر کرد. در سطح داخلی، جبههٔ سیاسی حامیِ تصمیمِ خلع سلاح پس از جنگ اسرائیل علیه لبنان به‌طور قابل‌توجهی گسترش یافت. این جبهه اکنون حتی شامل برخی متحدان پیشین حزب‌الله نیز می‌شود؛ از جمله جبران باسیل، رئیس جریان میهنی آزاد، که از فوریهٔ ۲۰۰۶ متحد سیاسی و انتخاباتی حزب‌الله بوده است (۳). همین وضعیت دربارهٔ فیصل کرامه نیز صدق می‌کند؛ او از خانواده‌ای سیاسی و ریشه‌دار در طرابلس، شهر عمدتاً سنی‌نشین شمال لبنان است و روزگاری به جریان شیعی نزدیک بود، اما امروز از تصمیم دولت حمایت می‌کند.

حزب‌الله در واکنش، دو وزیر خود را از نشست پنجم اوت ۲۰۲۵ هیئت دولت خارج کرد. دو وزیر دیگر، وابسته به جنبش امل به رهبری نبیه بری، رئیس پارلمان لبنان، نیز همین کار را انجام دادند. حزب‌الله این تصمیم را «خطایی سنگین» توصیف کرد و اعلام داشت که با آن چنان برخورد خواهد کرد که گویی اصلاً اتخاذ نشده است و پیوسته تأکید می‌کند که تا زمانی که اسرائیل از خاک لبنان عقب‌نشینی نکرده، حملات خود را متوقف نکرده، زندانیان را آزاد نکرده و روند بازسازی آغاز نشده است، سلاح‌های خود را بر زمین نخواهد گذاشت. در مقابل، اسرائیل که همچنان جنوب لبنان را به‌طور منظم بمباران می‌کند، پنج نقطه را در منطقهٔ مرزی جنوب در اشغال دارد و تا وقتی حزب‌الله سلاح‌هایش را تحویل نداده است، از خروج سرباز می‌زند.

به گفته حزب الله، توافق اتش بس بيست و هفتم نوامبر ٢٠٢٤ فقط شامل سلاح هايي است كه در جنوب رود ليتاني مستقر هستند، در حالي كه تصميم دولت خلع سلاح را به تمام خاك لبنان گسترش مي دهد. در جنوب، اين گروه شيعي از پيش تخليه مواضع و تحويل سلاح هاي خود به ارتش را شروع كرده است. با اين حال، مقدار و نوع دقيق سلاح هايي كه هنوز در اختيار حزب الله مانده روشن نيست. برخي اظهار نظرهاي مقامات اسرائيلي حاكي از آن است كه حزب الله شايد موشك هاي زلزال ساخت ايران را در دره بقاع نگهداري مي كند. حزب الله اين خبرها را نه تاييد كرده و نه رد.

تضعيف حزب

يك روز پيش از نشست پنجم اوت ٢٠٢٥ هيئت دولت، هواداران دو گروه شيعي، حزب الله و امل، در حومه جنوبي بيروت رژه موتور برگزار كردند. اما ارتش براي نخستين بار جلو ورود آنها به محله هاي مركزي پايتخت را گرفت. اين وضعيت كاملا با شرایط پنجم مه ٢٠٠٨، متفاوت است، زماني كه دولت فواد سنيوره اعلام كرد شبكه خصوصي ارتباطات حزب الله به حاكميت و امنيت كشور لطمه مي زند و ارتش را مامور برچيدن آن كرد. سنيوره در همان زمان سرتيپ وافيق شقير، رئيس امنيت فرودگاه بين المللي رفيق حريري بيروت ـ تنها فرودگاه غيرنظامي لبنان ـ را بركنار كرد و او را متهم كرد كه راه را براي نفوذ حزب الله در آن محل باز گذاشته است. در آن دوره، دبيركل حزب الله، حسن نصرالله، كه در بيست و هفتم سپتامبر ٢٠٢٤ توسط اسرائيل ترور شد، اين تصميم ها را آشكارا به معناي اعلان جنگ عليه گروه خود دانست، زيرا معتقد بود آن شبكه ارتباطي بخشي از توان مقاومت است.

با شعار «سلاح براي دفاع از سلاح»، حزب الله در هفتم مه ٢٠٠٨ يك حمله نظامي را عليه محله هايي از بيروت كه در كنترل رقيب هاي آن بودند آغاز كرد؛ از جمله جريان المستقبل به رهبري سعد حريري و حزب سوسياليست ترقي خواه به رهبري وليد جنبلاط، و همچنين برخي مناطق جنوب كوهستان لبنان كه پايگاه هاي جنبلاط به شمار مي آمدند. اين حمله ده ها كشته و زخمي برجا گذاشت، از جمله در ميان غيرنظاميان. بحران سرانجام با يك توافق سياسي در قطر پايان يافت؛ توافقي كه براي گروه هاي شيعي در دولت نوعی حق وتو تثبيت كرد. تفاوت واكنش حزب الله ميان پنجم مه ٢٠٠٨ و پنجم اوت ٢٠٢٥ نشان دهنده عقب نشيني آشكار اين گروه است. اگر حزب الله امروز خويشتنداري مي كند اما در عين حال حاضر نيست سلاح را تحويل دهد، دليل آن است كه بسيار كمتر از گذشته توان پيش افتادن از رقيب هاي خود را دارد.

ابهام در موضع جنبش امل

واكنش نبيه بري، رئيس پارلمان و رهبر جنبش شيعي امل، معتدل تر بود. او در ابتدا از هوادارانش خواست در اعتراض به تصميم دولت شركت نكنند. در سي و يكم اوت ٢٠٢٥ و در يك سخنراني به مناسبت سالگرد ناپديد شدن امام موسي صدر (١٩٢٨ تا ١٩٧٨)، بنيانگذار امل، اعلام كرد كه آماده است درباره وضعيت سلاح هاي حزب الله در يك فضاي آرام و فاقد تشنج گفتگو كند. جنبش امل در سال ١٩٧٤ شكل گرفت و نام آن مخفف «سپاه هاي مقاومت لبنان» است، رابطه این جنبش با حزب الله سابقه اي طولاني و پرتنش دارد. بسياري از خانواده هاي شيعه حتي در ميان اعضاي يك خانواده، هم طرفدار امل دارند و هم عضو حزب الله؛ برادر خود حسن نصرالله نيز از مسئولان امل بود. با اين حال، اين پيوندها مانع درگيري دو گروه نشد؛ درگيري هايي كه در «جنگ برادران» و به صورت پراكنده از مارس ١٩٨٨ تا نوامبر ١٩٩٠ ادامه داشت. در نهايت، ميانجيگري مشترك سوريه و ايران در دمشق باعث آشتي اين دو گروه شد.

با پايان جنگ داخلي لبنان (١٩٧٥ تا ١٩٩٠) و امضاي توافق طايف در سال ١٩٨٩ ميان گروه‌هاي لبناني در رياض، پايتخت عربستان، دو جريان از درگيري مستقيم به نوعي همراهي نسبي رسيدند؛ همراهي‌اي كه زير سايه نفوذ سوريه بر لبنان شكل گرفت. با اينكه توافق طايف تصريح مي‌كرد كه «هيچ سلاح يا مرجع امنيتي نبايد بيرون از چارچوب دولت لبنان وجود داشته باشد»، اما دو گروه امل و حزب الله به دليل نقشي كه در مقاومت عليه اشغال جنوب لبنان داشتند، از اين بند مستثنا شدند. اين استثنا تا هنگام خروج ارتش اسرائيل از جنوب لبنان در بيست و پنجم مه ٢٠٠٠ تقريبا مورد پذيرش عمومي بود. از آن زمان به بعد، سلاح‌هاي حزب الله در لبنان بيشتر به عنوان ابزاري در خدمت اهداف منطقه‌اي و مرتبط با راهبرد ايران تلقي شد. افزون بر اين، دليلي كه حزب الله براي نگه داشتن سلاح‌هايش مطرح مي‌كرد، يعني آزادسازي «مزارع شبعا»، خود محل بحث و تفسير بود. اين منطقه در اسناد سازمان ملل به عنوان خاك سوريه ثبت شده است و بنابراين مشمول قطعنامه ٤٢٥ سازمان ملل، كه خواهان خروج اسرائيل از خاك لبنان است، نمي‌شود. اين بحث پس از ترور رفيق حريري، نخست وزير پيشين لبنان، در چهاردهم فوريه ٢٠٠٥، و خروج ارتش سوريه از لبنان در آوريل همان سال، شدت بيشتري گرفت.

از سال ١٩٩٠، رابطه امل و حزب الله هميشه ميان رقابت و اختلاف نظر در نوسان بوده است. اين وضعيت با به قدرت رسيدن بشار اسد پررنگ‌تر شد، زيرا به گفته منابع نزديك به نبيه بري، او رابطه نزديكي با اسد نداشت و همين موضوع باعث شد كفه ترازو در دمشق به سود حزب الله سنگين‌تر شود. رژه نظامي‌اي كه حزب الله در سوريه و براي نخستين بار در مراسم تشييع حافظ اسد در سال ٢٠٠٠ برگزار كرد، نشانه‌اي روشن از برتري‌اي بود كه حزب الله در رابطه با سوريه نسبت به امل پيدا كرده بود. با اين حال، شخصيت حسن نصرالله ـ كه نبيه بري را «برادر بزرگ‌تر» مي‌ناميد ـ نقش مهمي در كاهش تنش‌ها و تقويت روابط ميان دو گروه داشت، به‌ويژه در دوره‌اي كه پس از ترور رفيق حريري، لبنان دچار شكاف‌هاي شديد سياسي و مذهبي شده بود.

آينده بلوك شيعي

با اين همه، جنگ سوريه كه پس از خيزش ٢٠١١ آغاز شد دوباره اين اختلاف‌ها را تشديد كرد. حزب الله خيلي زود وارد جنگ شد، اما بري قاطعانه از شركت در آن خودداري كرد؛ موضعي كه به گفته منابع، باعث ناراحتي جدي بشار اسد شد. پس از هفتم اكتبر ٢٠٢٣، رئيس پارلمان نسبت به باز كردن «جبهه‌اي در حمايت از غزه» توسط حزب الله ترديد داشت، زيرا مقاومت را راهبردي دفاعي مي‌دانست نه هجومي. با اين حال، آن‌گونه كه منابع نزديك به او مي‌گويند، اين ترديد مانع نشد كه بري همه توان امل، از جمله پشتيباني لجستيكي، را در اختيار حزب الله بگذارد. حزب الله حتي بري را مامور مذاكرات درباره توافق آتش‌بس ميان لبنان و اسرائيل كرد. نمايندگان حزب الله در تمام مدت مذاكرات در محل اقامت بري در محله عين التينه بيروت حضور داشتند. به گفته همان منابع، حزب الله نسبت به مهلت شصت‌روزه‌اي كه براي عقب‌نشيني نيروهاي اسرائيلي از جنوب لبنان تعيين شد، نظر مثبت نداشت. اين پيشنهاد ابتكار بري بود كه رسيدن به توافق و پايان دادن به جنگ را اولويت اصلي مي‌دانست.

گفته مي‌شود كه نبيه بري از ديدن فروپاشي تمام آنچه طي نزديك به سي سال در جنوب ساخته بود، به شدت آسيب روحي ديد. به همين دليل مي‌خواست هرچه سريع‌تر به جنگ پايان دهد. منابع نزديك به او مي‌گويند بزرگ‌ترين ضربه براي اين دوگانه شيعي، نه توافق آتش‌بس بود كه به اسرائيل اجازه داد همچنان در آسمان لبنان آزادانه عمل كند، و نه حتي ترور حسن نصرالله؛ بلكه سقوط حكومت سوريه در هشتم دسامبر ٢٠٢٤ بود. به گفته آنها، اگر سقوط حكومت سوريه پيش از امضاي توافق آتش‌بس رخ مي‌داد، امل و حزب الله احتمالا از امضاي آن خودداري مي‌كردند.

با اين شرايط جديد، بلوك شيعي با دو چالش بزرگ روبه‌روست. چالش نخست از جنوب مي‌آيد، يعني ادامه ترورها و بمباران‌هاي اسرائيلي. چالش دوم از شرق و شمال، به دليل دشمني حكومت جديد سوريه با حزب الله. در اين شرايط، احساس خطر جدي براي موجوديت شيعيان رو به افزايش است. با اين همه، اگر از نگاه بري مهم‌ترين اولويت حفظ موجوديت شيعيان در لبنان است، از نگاه حزب الله اولويت حفظ سلاح‌ها و توان مقاومت است. با اين وجود، اتحاد ميان آنها براي هر دو طرف يك اصل اساسي باقي مانده است. به گفته همان منابع، يكي از مسئولان بلندپايه امل گفته است كه نبيه بري ترجيح مي‌دهد به توافق بدي با دولت برسد كه وحدت سياسي شيعيان را حفظ كند، تا اينكه به توافق خوبي برسد كه ممكن است باعث شكاف ميان امل و حزب الله شود.

جسارت نواف سلام

در گفت‌وگوهاي ميان دولت و حزب الله، اين گروه در برابر رئيس جمهور نرم‌تر رفتار مي‌كند، اما نخست وزير، نواف سلام، را به‌شدت مورد حمله قرار مي‌دهد و او را متهم مي‌كند كه تابع دستورهاي اسرائيل و امريكا است. برخي هواداران حزب الله حتي تصوير او را با عنوان «خائن» پخش كردند. نواف سلام در گفت‌وگويي كه روز شنبه ششم دسامبر ٢٠٢٥ با شبكه عربي «العربي» و در حاشيه همایش دوحه انجام داد، بار ديگر تأكيد كرد كه قصد دارد طرح خلع سلاح حزب الله را تا پايان پيش ببرد. به گفته او، عمليات خلع سلاح در شمال رود ليتاني از ژانويه ٢٠٢٦ آغاز خواهد شد.

در نشست پنجم سپتامبر ٢٠٢٥ هيئت دولت، نبيه بري توانست راه‌حلي «متعادل» براي بحران رو به گسترش ميان نخست وزير و رئيس جمهور از يك سو، و حزب الله از سوي ديگر ارائه دهد. گفته مي‌شود كه اين موفقيت با وساطت قطر نيز مرتبط بوده است. اين امر نشان مي‌دهد كه واشنگتن نگران آن است كه مبادا يك اقدام نسنجيده داخلي عليه حزب الله باعث شعله‌ور شدن اوضاع شود. توافق سپتامبر ٢٠٢٥ بيان مي‌كند كه دولت «از طرح ارتش استقبال مي‌كند». اين طرح فقط مراحل اجراي خلع سلاح را در جنوب رود ليتاني، همراه با ارائه گزارش‌هاي ماهانه، مشخص مي‌كند و هيچ زماني براي پايان عمليات تعيين نشده است. فرمانده ارتش، رودريك هيكل، بارها اعلام كرده است كه ارتش هرگز وارد رويارويي با هيچ گروه لبناني نخواهد شد. او با اين سخن، مخالفت خود را با اعمال زور براي پيشبرد طرح خلع سلاح نشان مي‌دهد. در مقابل، امل و حزب الله هم مي‌خواهند ارتش از موج اختلافات سياسي كنوني دور نگه داشته شود. همزمان منابع خبري مي‌گويند كه در آستانه نشست هيئت دولت، حزب الله پيام‌هايي به نهادهاي امنيتي فرستاده بود تا نشان دهد اگر جلسه به تصميماتي عليه اين گروه منجر شود، آماده است سطح تنش را بالا ببرد. همچنين نگراني‌هايي درباره اثر احتمالي اين تنش‌ها بر نرخ برابري ليره لبنان مطرح شد.

«اسرائيل براي دفاع از خود به اجازه ما نياز ندارد»

اما اين توافق پاسخي به حملات اسرائيل و حضور آن در جنوب لبنان نمي‌دهد. در همين حال، توماس باراك اعلام كرد كه واشنگتن نمي‌تواند چيزي را به اسرائيل تحميل كند. در بيست و نهم نوامبر ٢٠٢٥، سفير امريكا در لبنان، ميشل عيسي، كه لبناني‌تبار است، تصريح كرد: «اسرائيل براي دفاع از خود به اجازه ما نياز ندارد». با وجود موضع جانبدارانه امريكا ـ كه استدلال مي‌كند حزب الله سلاح‌هايش را به ارتش لبنان تحويل نداده ـ واشنگتن جلو تشديد حملات بنيامين نتانياهو عليه حزب الله را گرفت؛ آن هم پس از امضاي توافق آتش‌بس غزه در اكتبر ٢٠٢٥. در همين چارچوب، امريكا به دولت لبنان فشار آورد تا حضور يك نماينده غيرنظامي را در نشست‌هاي «كميسيون نظارت بر توقف درگيري‌ها»، كه «مكانيسم» ناميده مي‌شود (٤)، بپذيرد. هدف اين ابتكار آن است كه اسرائيل از آغاز جنگي تازه عليه حزب الله بازداشته شود، حتي اگر به بمباران خاك لبنان ادامه دهد . حضور يك غيرنظامي لبناني، سيمون كرم، سفير پيشين لبنان در امريكا، در نشست‌هاي «مكانيسم» از يك سو، و اعزام يك نماينده غيرنظامي از شوراي امنيت ملي اسرائيل از سوي ديگر، به سرعت توسط نتانياهو مورد استفاده قرار گرفت تا از «امكان همكاري اقتصادي با لبنان» سخن بگويد. نخست‌وزير لبنان، نواف سلام، در واكنش اعلام كرد كه لبنان آماده آغاز مذاكرات صلح با اسرائيل نيست. اما سخنان نخست‌وزير اسرائيل نشان مي‌دهد كه فشارهاي داخلي ناشي از پرونده فساد او و اتهام‌هاي مربوط به پيروي از خواسته‌هاي دونالد ترامپ، باعث شده است حضور يك نماينده غيرنظامي لبناني در نشست‌هاي «مكانيسم» را به عنوان «گامي نخست براي عادي‌سازي روابط با بيروت» جلوه دهد. با اين حال، گسترش مكانيسم ترس از احتمال يك جنگ تازه اسرائيل را از ميان نمي‌برد؛ به‌ويژه در فضاي انتخاباتي اسرائيل، كه قرار است در اكتبر ٢٠٢٦ برگزار شود . در نتيجه، در لبنان همه سناريوها محتمل است، چون اوضاع كاملا ناپايدار است. حزب الله هرگونه مذاكره مستقيم با اسرائيل را رد مي‌كند و حضور سيمون كرم را در «مكانيسم»، «امتيازي رايگان به اسرائيل» مي‌داند، در حالي كه نزديك‌ترين متحدش، نبيه بري، با اين حضور موافق است. در سطح منطقه‌اي، نزديكي عربستان و تركيه به ايران مي‌تواند از شدت تنش‌هاي مربوط به مسئله سلاح‌هاي حزب الله كم كند. دولت ترامپ نيز مي‌خواهد در سوريه و لبنان تنش كمتر شود، به شرط آنكه اين دو كشور با اسرائيل به توافق‌هاي امنيتي برسند. اما نتانياهو، كه مي‌كوشد موقعيت سياسي و مصونيت قضايي خود را حفظ كند، همچنان راه احتمال يك جنگ تازه با لبنان را باز گذاشته است.

اگر پذيرفتن چالش داخلي مربوط به سلاح‌هاي حزب الله دشوار است، سخن گفتن از خلع سلاح اين گروه بدون توجه به تهديد اسرائيل ـ كه همچنان با بمباران و اشغال نقاط مرزي در جنوب حضور دارد ـ عملا ناممكن است. دولت لبنان بايد مسير مناسبي پيدا كند؛ مسيري كه از يك سو دشواري‌هاي شناخته‌شده همزيستي دولت و گروه‌هاي مقاومت از سال ١٩٦٩ (٥) را در نظر بگيرد و از سوي ديگر بتواند با خطرهاي واقعي ناشي از سلطه‌جويي اسرائيل در منطقه روبه‌رو شود.

١- اشاره به رويداد «سپتامبر سياه» در سال ١٩٧٠ و خروج سازمان آزادي‌بخش فلسطين از اردن، در سپتامبر ١٩٧٠، ارتش اردن با نيروهاي فدايي فلسطيني درگير شد و آنها را شكست داد. اين نيروها در سال ١٩٧١ از اين كشور اخراج شدند.

٢- نقل قول بنيامين نتانياهو درباره «تغيير چهره خاورميانه» در ژوئن ٢٠٢٥. « Netanyahu says ’changing face of Middle East’ as Israel, Iran trade blows », AFP, 16 juin 2025

٣- باسيل كه بر اساس قانون «مگنيتسكي» به دليل اتهام‌هاي مربوط به فساد هدف تحريم‌هاي امريكا قرار گرفته بود، از آغاز بحران اقتصادي و مالي در پاييز ٢٠١٩ كم‌كم از مواضع حزب الله فاصله گرفت.

٤- اشاره به «مكانيسم» يا كميسيون نظارت بر توقف درگيري‌ها به رياست امريكا كه در آن نمايندگان نظامي فرانسه و نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل در لبنان، همراه با نمايندگاني از ارتش لبنان و ارتش اسرائيل حضور دارند.

٥- اشاره به توافق سال ١٩٦٩ ميان دولت لبنان و سازمان آزادي‌بخش فلسطين، مشهور به «توافق قاهره».