امتیازات ايران در رودروئي با ايالات متحده

تهديد يک رودروئي نظامي پس از حمله ايران به پايگاه هاي امريکا در عراق در پاسخ به قتل قاسم سليماني به نظر دور شده است. اما اين «کشيده» به امريکا نشانگر توانائي ايران بر سوار شدن بر امواج توازن قوائي براساس ترور است.

از حمله خيالي به کشتي هاي امريکا در خليج تونکين در سال ١٩٦٤ که توسط آژانس امنيت ملي (NSA) گزارش شده بود و به رئيس جمهور ليندون جانسون اجازه ورود به جنگ ويتنام را داد تا سلاح هاي کشتار عمومي اي که بهانه حمله به عراق در سال ٢٠٠٣ شدند و يا افسانه هاي ساختگي براي توجيه کمک به ضد انقلابيون نيکاراگوئه ، ليست جنگ هاي پيشگيرانه امريکائي ها و يا عمليات شان براي بي ثبات کردن کشورها براساس دروغ هاي دولتي بي انتهاست.

با اينحال وقايع اخير نشان از آن دارند که يک قدرت ميانه مانند ايران مي تواند توسط موشک دو پايگاه امريکا را در ٨ ژانويه مورد هدف قرار دهد بدون آنکه اين کار واکنش جدي اي به دنبال داشته باشد آنهم در حالي که واشنگتن رسما پذيرفته که حدود پنجاه تن از سربازانش زخمي شده و يا آسيب ديده اند. اگرچه برتري نظامي ايالات متحده غير قابل انکار است اما يک رودروئي نظامي مي تواند براي هر دو طرف تلفات سنگيني به همراه داشته باشد. ايران به دليل توانائي ضربه زدن منطقه اي اش کمتر آسيب پذيراست و مي تواند بهاي سنگيني را در يک درگيري نظامي تحميل کند.

شبهه در مورد راهبرد امريکا

راهبرد امريکا براي فشار حداکثري، از زمان اعمالش عوارضي مخرب براي اقتصاد ايران داشته و اعتراضات سياسي در داخل را تشديد کرده است. بدون آنکه اثري بازدارنده داشته باشد. تهران نه موضع اش را تغيير داده است و نه سياست اش را. سکوت دونالد ترامپ در مقابل حمله ايران به دو نفتکش در تنگه هرمز، از بين بردن يک پهباد جاسوسي امريکا، حمله به مراکز نفتي ارامکو در عربستان، موجب ايجاد شبهه در مورد راهبرد امريکا در حفظ امنيت متحدين منطقه اي اش شد.

در پرتو اين تحولات و زير فشار مشاورينش که بشدت حامي اسرائيل اند، دونالد ترامپ در نهايت آنچنان که برنارد اويشي در نيويورکر خاطر نشان مي کند به طرح پيشنهادي اسرائيل براي « عمليات پيشگيرانه» پيوست که بر قتل هاي هدفمند بمثابه بهترين روش براي تضعيف دشمن تاکيد دارد که از پيچيدگي هاي آغاز يک جنگ رودرو جلوگيري مي کند. اما فرمان قتل سليماني، فرمانده نظامي و طراح « محور مقاومت»، براساس تحليلي انجام گرفت که به توان واکنش ايران کم بها مي داد و برپايه فرضيه اي اشتباه بود که گويا اين عمل موجب بهم ريختگي عميق محور راهبردي ايران از جنوب پاکستان تا غزه خواهد شد.

تحليل ها و گزارشات درمورد واکنش محدود ايران از چارچوب پاسخ به نگراني از تشديد رودروئي نظامي فراتر نرفتند. توضيحات در باره « بي قرباني » بودن اين عمليات به تاکيد بر عدم توازن نظامي دو طرف به نفع ايالات متحده خلاصه مي شد و بر پيش فرض برتري نظامي امريکا تاکيد داشت و تهديد لفظي دونالد ترامپ براي بمباران ٥٢ مرکز فرهنگي نامشخص در ايران را مطرح مي کرد.

هنجارهاي باز دارنده

علي رغم وضعيت اقتصادي اسف بار و تشديد اعتراضات سياسي بدليل خطاي مرگبار شليک به هواپيماي اوکرايني در ٨ ژانويه، ايران داراي هنجارهاي عملياتي قابل توجه براي ادامه بازدارندگي در مقابل حمله است. از چندين سال پيش اين کشور به توانائي هاي بالستيک راهبردي با توليد موشک هائي با هدف گيري دقيق دست يافته است و با انتقال مخفيانه ابزارهاي نظامي اش به لبنان، سوريه و غزه ، توان بازدارندگي متحدانش را تقويت کرده است. يکي از دلايل ترور سليماني نيز همين مسئله بوده است . اين وضعيت در حال حاضر بنظر مي آيد که ادامه خواهد داشت.آنچنان که رناد منصور به درستي يادآوري مي کند:« کشتن سليماني هيچ تاثير عيني بر توانائي ايران براي دنبال کردن برنامه منطقه اي و يا پروژه اش نخواهد داشت. موفقيت هاي اين کشور در اين حوزه به دليل استفاده از فرصت ها، توانائي هاي نهادين و امتيازهاي ساختاري اش بوده اند که از بين رفتن يک فرد تاثيري بر آنها نخواهد داشت».

حسن نصرالله ، دبير کل حزب الله لبنان، در سخنانش بطور ضمني تائيد کرد که ايران داراي اهرم هاي فشار ديگر است. در يک سخنراني تلويزيوني، نصرالله تاکيد کرد که قتل سليماني فقط يک حمله بر عليه ايران نيست و تمام « نيروهاي مقاومت» را ، مستقل از عمليات ايران، به انتقام جوئي فراخواند. اين سخت شدن مواضع متحدين طبیعی تهران اين تفکر را تقويت مي کند که ايران مي تواند بدون دخالت مستقيم و به واسطه متحدين اش فشار بر امريکائي ها را افزايش دهد .

مشارکت با عراقي قرباني شده

از سوي ديگر، قتل ابومهدي المهندس، معاون رهبري حشد شعبي و يکي از رهبران نظامي پرنفوذ عراق به تمام گروه هاي نظامي در ارتباط با ايران اين امکان را مي دهد که به امريکائي ها براي ترک عراق فشار وارد کنند. همانطور که دانيل بنايم تاکيد مي کند، با اين تصميم امريکائي ها، این مشارکت واشنگتن و عراق بود؛ که بر زمينه فشار حداکثري به ايران قرباني شد. بنظر او «به سختي مي توان تصور کرد که نظاميان امريکائي بتوانند با کمال امنيت و با کارآئي به وظيفه شان در مبارزه با تروريسم و يا آموزش نظاميان عراق عمل کنند و بازهم دشوارتراست تصور آنکه دولت ترامپ بتواند بصورتي موثر در آينده نفوذ سياسي خود را بر دولت عراق اعمال کند، آنهم پس از کشتن يکي از مهمان هاي اين دولت، در خاک آن همراه با يکي از مسئولين امنيتي کشور و بدون توافق دولت عراق».

اگرچه نيروهاي کرد متحد امريکا، بر ادامه همکاريشان با واشنگتن تاکيد و شخصيت هاي سياسي مانند رئيس جمهور برهم صالح و يا رئيس پارلمان محمد الحلبوسي رسما دخالت هاي ايران را در خاک عراق محکوم کرده اند، اما قتل سليماني باعث نزديکي موقت نيروهاي شيعه اي شد که دچار چند دستگي بودند. مقتدي صدر خواستار شکل گرفتن يک نيروي نظامي مقاومت بر طبق الگوي المهدي ، ارتش او، شد.

اين رهبر شيعه هم چنين در ١٨ ژانويه فراخواني براي يک تظاهرات وسيع بر عليه حضور « نيروهاي اشغالگر » داد که جناح هاي مختلفي از آن استقبال کردند و بدين ترتيب لااقل بطور موقت به وحدت رسیدند. تظاهرات يک ميليون نفري ٢٤ ژانويه براي خروج نيروهاي امريکائي از عراق نمايانگر توان بسيج مقتدي صدري است که امروز در اردوگاه ايران قرار گرفته.

خروج امريکائي ها اما يک سناريوي نامحتمل است. در ميان هفت دليلي که بنظر داويد پولاک تحليل گرانيستيتوي واشنگتن، حضور ايالات متحده در عراق را ملزم مي دارد از جمله مبارزه با تروريسم ، کنترل منابع نفتي و امنيت اسرائيل ديده مي شود. به عقيده وي در صورت خروج امريکا « ايران و داعش هردو، آزادي کامل براي عمليات در عراق تا مرزهاي خطرناک سوريه و در نهايت اسرائيل خواهند داشت». اما سيمون جنکينز روزنامه نگار گاردين برآنست که نبايد سناريوي خروج نيروهاي امريکائي از عراق را از سوي دونالد ترامپي که واکنش هاي « هيجاني و غير قابل پيش بيني » دارد، ناممکن دانست. او هميشه با تعهدات وسيع خارجي امريکا ، بصورت پول و يا سرباز ، مخالف بوده است. رئيس جمهور امريکا در ميانه تناقضي قرار گرفته که راه حل ساده اي براي حل آن وجود ندارد. ميان يک سياست انتخاباتي که مي بايد طرفداراني را راضي کند که مخالف دخالت هاي خارجي هستند و بازسازي تصوير لکه دار شده توانائي بازدارنده امريکا. خروج امريکا بي شک سناريوئي است که موجب تقويت نفوذ ايران در عراق مي شود که امروز شاهرگ اقتصادي آنست.

تهديد يک جنگ کم شدت

در نهايت اگر تصميم ايالات متحده بر ادامه حضورنظامي اش در عراق باشد، مسئله توانائي عملي در محافظت از سربازهايشان مطرح مي شود. شرائط کنوني احتمال وقوع يک جنگ کم شدت از سوی گروه هاي وابسته به جهادگرا ها را تقويت مي کند. در سالهاي ٢٠٠٤ و ٢٠٠٥ ، زمانيکه عراق در نوعي پويائي فرقه اي غرق شده و درگيري بين شيعه ها و سني ها به اوج رسيده بود، امريکائي ها هدف حملات بسياري قرار گرفتند.

نبايد امکان دوباره ظاهر شدن چنين تهديدي را در وضعيتي که بصورتي خطرناک ناپايدار شده است ، ناديده گرفت. تجديد حيات داعش خطري جدي براي عراقي است که پس از به سر آمدن زمان اتحادی مقدس اما موقتي، مي تواند مجددا با تشديد جنبش هاي اعتراضي روبرو شود.