یادداشت های روزانه غزه (۲۷)

«شروع جنگ در رفح»

رامی ابو جموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را ترک نماید و اکنون به طور مشترک با یک خانواده دیگر، در آپارتمان ۲ اتاق خوابه ای سکونت دارد. او رویداد های روزانه خود و غزه ای های رفح، که در این منطقه بینوا و پرجمعیت گیرافتاده اند را برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد:

سه شنبه ۷ مه ۲۰۲۴

تمام روز دوشنبه، در حالی که مردم در انتظار شنیدن خبر خوبی از قاهره (۱) بودند، حس و حالشان ساعت به ساعت تغییر می یافت. در آغاز نگران بودند، بعد شاد شدند و سرانجام به ترس و اندوه منتهی شد.

در بامداد اسرائیلی ها پیام تلفنی می فرستادند و اعلامیه پخش می کردند. چنان که می دانید، آنها غزه را به بخش های شماره گذاری شده تقسیم کرده و از جابجا شده ها خواستند که یک قسمت از این بخش ها را ترک کنند. اکثر مردم، حتی آنها که در مناطق مربوطه نبودند هم پیام هایی شفاهی بر روی تلفن ها دریافت کردند. این به راستی وحشت پراکند و بخصوص این پرسش را مطرح کرد که کجا باید رفت ؟ آیا واقعا می خواستند که مردم بروند ؟ این لحظه ای بود که مردم منتظر آن بودند و به خود می گفتند هرگز فرا نمی رسد. اما جابجا شده هایی که در این مناطق هستند، بخصوص آنها که از شهر غزه رانده شده اند، پیشتر هم این نوع تهدید را تحمل کرده و طعم اشغالگری اسرائیل را چشیده اند. کاری که اسرائیلی ها می کنند یک هجوم است. از این رو برخی دنبال یافتن یک کامیون اجاره ای رفتند تا حداکثر ممکن لوازمشان را با خود ببرند.

داشتن ذخیره در صورت بسته شدن پایانه

آنچه به وحشت مردم افزود، این بود که اسرائیلی ها برای اخطار خود ضرب الاجل تعیین نکرده بودند. آیا باید ظرف چند ساعت یا بلافاصله رفت ؟ پس از تقریبا دو ساعت، بمباران و حمله های هوایی آغاز شد و در حین تلاش مردم برای فرار ادامه یافت. این روش کار اسرائیلی ها برای واداشتن مردم به رفتن است.

این در حالی است که در مناطقی که قرار است تخلیه شود، ۳ محل مهم وجود دارد: در درجه اول پایانه رفح است، که کالاها و بخصوص کمک های انسان دوستانه از آن می گذرد. از همین جا است که مردم، از جمله مجروحان و بیمارانی که برای درمان به مصر و جاهای دیگر می روند هم خارج می شوند. پس از آن، بیمارستان اصلی رفح است که در سطح این شهر موسسه ای بزرگ به نظر می رسد، درحالی که فقط به اندازه یک بخش از الشفا – بیمارستان اصلی شهر غزه- است که کاملا تخریب شده است. سومین محل هم پایانه کرم شالوم است که از دو روز پیش بسته شده است. اگر این وضع ادامه یابد، در جنوب هم یک بحران انسانی رخ خواهد داد. تاکنون هم با تعداد کم کامیون هایی که می آید، سوء تغذیه و قحطی به ویژه در بخش شمالی نوار غزه حکمفرما است و قیمت ها باز سر به فلک کشیده است. فقط در نصف روز، بعضی از قیمت ها ۲۰ برابر شده است. هر کیلو شکر که ۱۲ شِکِل بود – و خود نسبت به قیمت ۴ شِکِلی پیش از جنگ آن گران بود- به ۸۰ شِکِل رسید. گوجه فرنگی که هر کیلو ۸ شِکِل بود، ناگهان ۱۹ شِکِل شد.

فزون بر اینها، دیگر پول نقد نیست. خود من همیشه مقداری پول برای موارد ضروری و فوری کنار گذاشته بودم. اما حالا دیگر آنقدر پول نقد ندارم که بتوانم پس انداز کنم و ناگزیرم هرچه دارم را خرج کنم. نمونه: یک بسته ۳۶ عددی پوشک بچه که قبلا ۴۰ شِکِل بود، اکنون ۲۰۰ شِکِل شده است. مجبور شدم ۲ بسته برای پسرم بخرم چون می دانم اگر پایانه بسته شود، دیگر پوشک وجود نخواهد داشت. برای ذخیره سازی دارو به داروخانه هم رفتم. تاکنون، دوستانم در فرانسه و جاهای دیگر برایم دارو- به ویژه برای کودکان- می فرستادند. ولی، اگر پایانه برای مدتی بسته شود، دیگر نخواهم توانست بسته دریافت کنم. از آنجا که همه همین فکر را کرده اند، اکنون داروخانه ها خالی شده است.

همیشه پاسخی خواهد بود

۱.۵ میلیون تن در رفح هستند و همه می خواهند ذخیره دارو داشته باشند. این اواخر، چنان که پیشتر هم در این یادداشت ها گفتم، کمی زیادی در رفح راحت بودیم و حالا سختی ها ازسر گرفته شده است. باز مثل اولین هفته جنگ است که همه جا بسته بود و چیزی پیدا نمی شد.

در پایان روز اعلام شد که حماس پیشنهاد آمریکا و مصر را پذیرفته است. ناگهان، چهره ها تغییر کرد، رنگ پریدگی که نمایانگر اضطراب و ترس از آینده بود، از بین رفت و جای خود را به انفجار شادی و شعف داد. مردم به خیابان ها ریختند. دست می زدند و جشن می گرفتند و این وضع بخصوص در مدرسه هایی که جابجا شده ها در آنها پناه گرفته بودند برقرار بود. برای آنها، پایان جنگ به معنی بازگشت به خانه بود. می دانستند که جنگ تمام نشده اما همه خوشحال بودند و میل داشتند پس از این روز اضطراب و ترس از مرگ، چیزی مثبت بشنوند. همه می دانند که نتانیاهو خواهان برقراری آتش بس نیست، اما حماس هوشمندانه بازی کرد و با گفتن این که حالا آنها هستند که جلوی توافق را می گیرند، توپ را به زمین اسرائیلی ها انداخت.

اگر بخواهیم درباره راهبرد صحبت کنیم، باید از آنچه که شب گذشته رخ داد و شلیک خمپاره های حماس علیه کرم شالوم حرف بزنیم (۲). اسرائیلی ها یورش به رفح را با حمله حماس علیه یک پایگاه نظامی نزدیک به این پایانه – و نه علیه خود پایانه، چنان که بسیاری تکرار می کنند- توجیه می نمایند. البته، اسرائیلی ها منتظر چنین موقعیتی بودند تا به همه دنیا بگویند: ببینید، حماس خواهان آتش بس نیست! عده ای سرباز کشته شده اند، ما باید حتما وارد رفح شویم تا ۴ یا ۵ گردان شاخه نظامی حماس که در آنجا هستند را از بین ببریم ! اما چند ساعت بعد، حماس شرایط مذاکرات را پذیرفت.

تیراندازی به کرم شالوم بخشی از سیاست معمول حماس برای گفتن این به نتانیاهو است که همیشه باید روی امکان دریافت یک پاسخ حساب کند. درحالی که ماه ها است هر روز رفح را با گستردگی هرچه بیشتر بمباران می کند و درحال کشتن رهبران، یک فرمانده نظامی جهاد اسلامی و دیگر کادرها و افراد خانواده های آنها است. شمار زیادی از غیرنظامی ها هم کشته شده اند.

حماس به این حمله ها پاسخ و این پیام را به اسرائیلی ها داده که چنین نیست که شما رفح را بمباران کنید و ما هیچ کاری نکنیم. حماس از نظر سیاسی خوب بازی کرد.

ماشین جنگی متوقف شود

فکر می کنم که نتانیاهو فشار زیادی را تحمل می کند ولی او هم به اندازه حماس زیرک است. آنچه که امروز می گذرد، تنها یک رودررویی نظامی نیست، یک نبرد سیاسی نیز هست که در آن هر طرف می خواهد امتیازهایی کسب کند. باور من این است که نتانیاهو از این موقعیت استفاده خواهد کرد تا به افکار عمومی و شریک های راست افراطی اش بگوید که حماس بخاطر ورود ارتش به رفح تسلیم شد. از طرف دیگر، او ممکن است این باور را ایجاد کند که همه شهر رفح را اشغال نمی کند و فقط کمی به آن فشار وارد می کند. به این ترتیب همه خوشحال خواهند بود.

من در اینجا از مردم حرف نمی زنم، چون آنها از آنچه می گذرد راضی نیستند. مردم از امکان برقراری آتش بس ابراز خوشحالی کرده اند، اما این به معنای وجود شادی بزرگ نیست، بلکه فقط به معنی این است که می خواهند ماشین جنگ متوقف شود.

به این ترتیب، در زمانی بسر می بریم که هریک از دو طرف می تواند برنده شود و به افکار عمومی خود اعلام کند که پیروز شده و توانسته جنگ را متوقف کند.

اما به روز دوشنبه بازگردیم. در ساعت ۱۱ شب، ساکنان رفح دانستند که حمله زمینی آغاز شده و همه چیز تغییر یافته است. ترس بازگشت و مردم از نو دچار وحشت شدند و امروز صبح، هنگامی که از خواب بیدار شدم، دیدم که بسیاری از مردم آماده رفتن اند و این منحصر به «مناطق تخلیه» نیست.

بسیاری از جابجا شده هایی که در غرب شهر رفح بودند، در حال عزیمت به سوی مرکز نوار غزه هستند. بسیاری از دوستان من به دیرالبلح یا الزَواَیده رفته اند چون می خواهند زودتر بروند و تا آخرین دقیقه نمانند. بخصوص این که اگر ۱.۵ میلیون تن راه بیفتند، حتی در خیابان ها هم جا برای همه نخواهد بود.

کشتار بزرگ برای به فرار واداشتن مردم

مردم فکر می کنند که برای یافتن تکه زمینی که بتوانند چادر خود را در آن برپا کنند، بهتر است حالا حرکت کنند. آنها تاحدودی حق دارند چون اسرائیلی ها احتمالا طبق روش معمول خود عمل خواهند کرد: پایانه رفح بسته است، پایانه کرم شالوم بسته است و تانک ها در محور فیلادلفیا، بین نوار غزه و مصر در جنوب حضور دارند. در غرب پایانه رفح، تعداد خیلی زیادی از جابجا شده ها در اردوگاه های فاقد امکانات بسرمی برند. اگر اسرائیلی ها تا آنجا برسند، کشتارهای خیلی زیادی انجام خواهد شد.

شگرد اسرائیلی ها به خوبی شناخته شده است: ابتدا انجام یک کشتار بزرگ، تا همه بترسند و فرار کنند. پس از آن میدان باز خواهد بود و انها خواهند توانست تا آخر پیش بروند. به این ترتیب خواهند توانست به هدف خود دست یابند و همه نوار غزه را محاصره کنند.

شمال نوار غزه محاصره شده، شرق آن محاصره شده، در غرب دریا است و حالا نوبت جنوب است. اکنون اسرائیلی ها همه مبادی ورود و خروج نوار غزه را در اختیار دارند.

پیشتر، حتی زمانی که پایانه رفح و مصر باز بود، هیچ کس نمی توانست بدون توافق اسرائیلی ها وارد یا خارج شود. کامیون های کمک ها ابتدا در کرم شالوم بازرسی شده و بعد به رفح می رفت. عرضه کنندگان خدمات انسان دوستانه می باید از اسرائیل مجوز می گرفتند. این مجوز کوگات «هماهنگی فعالیت های دولتی در سرزمین ها» نامیده می شود. برای انتقال بیماران یا مجروحان، کسانی که تابعیت دوگانه دارند و کسانی که به یک شرکت مصری ۵ هزار دلار برای رفتن به مصر پرداخته بودند، می بایست موافقت اسرائیلی ها را جلب می کردند. مصری ها نمی گذاشتند کسانی که نامشان در «فهرست» اسرائیل قرار داشت خارج شوند. آنها حضور نداشتند اما همه چیز را کنترل می کردند، اما حالا حضور جسمانی دارند و تانک ها و بخصوص پرچم هایشان دیده می شود.

نمی دانم آیا شما این تصویر ها را دیده اید یا نه، اما اسرائیلی ها تعمدا نشانه های ارتش یا اسرائیل، اعم از ستاره داود، که بر در خانه هایی که تصرف می کنند ترسیم می شود، یا پرچم های بزرگ اسرائیل را در همه جا نشان می دهند. برای اهالی غزه، جوان هایی که بخاطر تحریم هایی که از ۲۰ سال پیش اِعمال می شود از آن خارج نشده اند، این یک شوک است. برای کسانی که سن بیشتری هم دارند هم همین طور است، چون باز هم اشغالگری را تجربه می کنند. به این ترتیب، اسرائیلی ها می خواهند بگویند نوار غزه را عملا اشغال کرده ایم و تا مدتی در آن خواهیم ماند.

برای زنده ماندن، بروید

داستان این روز این چنین است: آمیخته ای از بیم و امید، امیدی اندک به این که همه اینها پایان خواهد یافت. تهاجم زمینی در شب دو شنبه تا سه شنبه وحشتناک بود. می توان گفت که در رفح جنگ آغاز شده است. بمباران، در شرق و غرب شهر خیلی شدید بود. محله تل- السلطان که من در آن هستم هم بمباران شد. بسیاری قربانی شدند. امروز صبح هنگامی که از خانه خارج شدم، افراد زیادی دورم را گرفتند. همسایگانم پذیرای کسانی از جمله دوستان و خانواده همسرم شده بودند که از شرق رفح گریخته بودند. وقتی از اینها پرسیدم درصورتی که اسرائیلی ها اعلامیه پخش کنند و خواهان ترک منطقه شوند، آیا در اینجا می مانند یا نه، آنها همان پاسخی را دادند که من در زمانی که در شهر غزه بودم داده بودم: «نه، خواهیم ماند». من گفتم:

«تصمیم با شما است اما من از تجربه خود با شما سخن می گویم. تا آخرین دقیقه نمانید. آیا در تلویزیون آنچه که اسرائیلی ها با مردم غزه می کنند را دیده اید. آیا آنچه که در حال حاضر در رفح می کنند را دیده اید ؟ اما، دیدن این تصویرها یک چیز است و زندگی کردن آنها چیز دیگر. ما آن را زندگی کرده ایم . به همه شما توصیه می کنم بخاطر خانواده ها و فرزندانتان و برای آن که زنده بمانید، بروید. شما هیچ ایده ای درمورد شدت وحشیگری هایی که این ارتش قادر به انجام آن است ندارید. آنها قادرند زنان و کودکان، حتی زمانی که که با پرچم سفید خارج می شوند را بکشند».

برای آنها روزی را حکایت کردم که خانه خود در شهر غزه را ترک کرده بودیم. ساختمان ما بمباران و یکی از همسایه ها بر اثر اصابت خمپاره تکه تکه شده بود. بعد یک اسرائیلی به من تلفن کرد. او خود را با نام عربی ابو عدی معرفی کرد. این کاری است که همیشه انجام می شود. گفت: «شما چراغ سبز دارید پرچم سفید به دست و به سوی بیمارستان الشفا بروید». با این حال، آنها به سوی ما تیراندازی کردند. دو همسایه دیگر، جوانی به نام احمد العطباش و همسایه عزیزم ثنا البراهیم کشته شدند.

همسرم صباح در کنار این دو تن بود. البته، اسرائیلی ها می گویند این حماس است که فلسطینی ها را می کشد. همیشه حرف ما دربرابر حرف آنها است. آنها همیشه برنده می شوند چون ما باید ثابت کنیم که آنها هستند که بمباران می کنند. چگونه ؟ تنها خدا می تواند این کار را بکند، چون آنها از همه امکانات برخوردارند. یک سرباز پشت صفحه ای نمایشی نشسته و به روی آدم هایی که حرکت می کنند تیراندازی می کند. مثل یک بازی رایانه ای است. هیچ آگاهی یا احساس پشیمانی وجود ندارد.

بنابراین، به دوستان و همسایه های جدیدم گفتم: «همان اشتباه را نکنید، کشته می شوید». برخی به من پاسخ دادند: «زن ها و بچه ها را می فرستیم و ما مردان می مانیم». باز به آنها گفتم درصورت صدور فرمان اسرائیلی ها، بهتر است همه بروند، چون از نظر آنها همه مردها جنگجو و دشمن هستند:

«درباره اعدام های فوری در غزه در محله شیخ رضوان، خانواده خلدی، خانواده عنان چیزی شنیده اید ؟ شما هم به همین سرنوشت دچار می شوید و تازه، ماجراهای بسیاری هست که هنوز از آنها خبر نداریم و با پایان جنگ معلوم می شود».

با وجود اصرار من، آنها واقعا مجاب نشده بودند. درست است که ماندن در محل یک مقاومت است، اما زنده ماندن هم همین طور است و چنان که من غالبا می گویم، گاه باید بین خردمندی و شجاعت یکی را انتخاب کرد. امیدوارم که همسایگانم به حرفم گوش کنند. امیدوارم روزی که اینجا را ترک می کنم، اگر چنین چیزی باشد، آنها هم همین کار را بکنند و بخصوص امیدوارم که این جنگ دیگر قربانی نداشته باشد و همه اینها متوقف شود.

۱- مذاکرات جدیدی پیرامون توافق آتش بس در پایتخت مصر در جریان است.

۲- در این حمله سه سرباز اسرائیلی کشته و ۱۲ نفر مجروح شدند.