یادداشت های روزانه غزه (۱۸)

«با نگاه کردن به چهره ها، می بینم که مردم پیرشده اند»

رامی ابو جموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را ترک نماید و اکنون به طور مشترک با یک خانواده دیگر، در آپارتمان ۲ اتاق خوابه ای سکونت دارد. او رویداد های روزانه خود و غزه ای های رفح، که در این منطقه بینوا و پرجمعیت گیرافتاده اند را برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد:

شنبه ۱۳ آوریل ۲۰۲۴

برای بیشتر مردم، جنگ به معنی قرارداشتن زیر بمباران در تمام ساعات شبانه روز و هفت روز هفته، کشته یا مجروح شدن و ویرانی کامل است. درواقع، جنگ چنین هم هست. اما، جنگ شکل های دیگری نیز می یابد که کمتر دیده می شود ولی برای ما به همان اندازه زیانبار است. نمونه آن قحطی است. اسرائیلی ها از آن برای وادار کردن کسانی که می خواستند در شهر غزه بمانند به ترک شهر استفاده کردند. کسانی، به ویژه کودکان، در اثر گرسنگی مرده اند. شما تصویر یازان، کودک ۱۰ ساله ای که به علت گرسنگی و سوء تغذیه مرد را دیده اید.

با جنگ و تحریم، قیمت ها سرسام آور بالا رفته است. میزان کمک های انسان دوستانه و واردات بخش خصوصی هنوز به مقدار کافی نرسیده است. قیمت ۱ کیلو شکر که پیشتر ۴ شِکِل (۱ یورو) بود، تا ۷۰ شِکِل (۱۷.۵ یورو) بالا رفته بود و حالا در ۲۰ شِکِل (۵ یورو) تثبیت شده است.

«کالاهایی هست که مردم قدرت خرید آنها را ندارند»

پس از شهید شدن ۶ امدادگر «آشپزخانه مرکزی جهانی»(World Central Kitchen) و صدور قطعنامه سازمان ملل متحد، که خواهان برقراری آتش بس تا پایان ماه رمضان شده بود، اسرائیلی ها وعده دادند که بر تعداد کامیون هایی که از طریق شمال نوار غزه وارد می شود بیفزایند. ظاهرا این محموله ها عملا به شمال و شهر غزه رسیده، اما تعداد آنها خیلی کم بوده است. دوستانم که در آنجا هستند می گویند که ناظر وجود کالاهایی مانند سبزیجات و گوشت بوده اند که وجود آنها را فراموش کرده بودند، اما قیمت آنها سرسام آور است. هر کیلو گوجه فرنگی ۱۲۰ شِکِل (۳۰ یورو) و سیب زمینی ۱۰۰ شِکِل (۲۵ یورو) است. مردم آنها را می بینند اما قدرت خریدشان را ندارند.

به علاوه، در سراسر نوار غزه، در بانک ها پول نقد کافی وجود ندارد، چون اسرائیلی هامانع جریان یافتن پول می شوند. پیشتر، کامیون های زره دار پول نقد مورد نیاز بانک ها را به شِکِل، دلار و دینار اردن حمل و جابجا می کردند. حالا دلارها برای پرداخت هزینه های گزاف خروج از غزه صرف شده است. این هزینه برای یک خانواده متوسط حدود ۳۵ هزار دلار (۳۳ هزار یورو) است. همچنین، دلارها برای واردات کالا صرف می شود و در میان فلسطینی ها هم کسانی هستند که با استفاده از تماس و آشنایی خود با بانک، ارقام دلاری بزرگی را خارج می کنند.

من نمی توانم از بانک فلسطین پول دریافت کنم. باید ساعت ها و حتی روزها در صف ایستاد تا بتوان ۱۵۰۰ یا ۲۰۰۰ شِکِل دریافت کرد. گاه بانک ها هیچ پول نقدی ندارند. در این صورت ناگزیرم به «اَپ» بانک فلسطین رجوع کنم، پول را به حساب یک صرافی در رفح واریز کنم و با کسر ۲۰ و گاه ۲۵ درصد پول به دستم می رسد. به عنوان مثال: از ۵ هزار شِکِل (۱۲۴۶ یورو)یی که از حسابم حواله می کنم، صراف هزار شِکِل کارمزد می گیرد که این در غزه رقم خیلی مهمی است چون متوسط حقوق ۱۵۰۰ شِکِل (۳۷۵ یورو) است و به خاطر جنگ، کارکنان تشکیلات خودگردان فلسطین تنها ۶۰ درصد از حقوق خود را دریافت می کنند.

اکنون قیمت ها در حال کاهش یافتن است چون عرضه بیشتر شده و بخصوص مردم دیگر پولی برای خرید ندارند.

مردم فقط به زنده ماندن فکر می کنند

جنگ روانی دیگری که اسرائیل به راه انداخته، تهدیدهای مداوم آن درباره حمله به رفح است که امکان دارد ۱.۵ میلیون جابجا شده را از آنجا براند. مردم از کشتارها و جابجایی های تازه بیم دارند. از جابجا شدن از یک شهر به شهر دیگر و یک چادر به چادر دیگر خسته اند. برای فرار از این دستگاه جنگی که تمایزی بین انسان، ساختمان و درخت قائل نمی شود و همه را از بین می برد خسته اند.

به چهره ها که نگاه می کنم، می بینم که مردم پیر شده اند. خود من موهایم سفید شده، درحالی که پیش از جنگ موی سفید نداشتم. پیشتر فکر و ذکرمان آموزش کودکان، این که به کدام مدرسه بروند و در کدام دانشگاه ثبت نام کنند بود... اکنون، تأمین نیازهای روزانه چنان قوای ما را تحلیل می برد که دیگر به آینده فکر نمی کنیم و فقط در فکر زنده ماندن هستیم. عوارض روانی این وضعیت بسیار وخیم خواهد بود و پس از جنگ ظاهر می شود.

جنگی هم در مورد نظام سلامت وجود دارد. اسرائیلی ها تقریبا همه چیز را تخریب کرده اند. از بیمارستان الشفا – که مهم ترین مرکز درمانی در نوار غزه است-، چیزی جز لاشه آن باقی نمانده است. بیمارستان کمال عدوان، تنها بیمارستان در شهر غزه که هنوز عمل می کند- امکانات و زیرساخت های لازم برای پذیرش مجروحان را ندارد. هنگامی که پسرم ولید مریض شد، خودم برایش طبابت کردم. داروهایی که از دوستان، از جمله فرانسوی، دریافت کرده بودم را به او دادم چون در اینجا دارو به مقدار کافی وجود ندارد. بسیاری به خاطر عدم دسترسی به آنتی بیوتیک یا دستگاه اکسیژن که پیدا نمی شود مرده اند. نوزادان نارسی که در دستگاه قرار داشتند به خاطر قطع برق مرده اند.

غرق شدن برای جستجوی کمک های پرتاب شده با چتر نجات

سرانجام، جنگ تحقیر کردن هم وجود دارد. می خواهم در این باره باز هم تأکید کنم، چون که وضع از پیش بدتر شده است. تحقیر افرادی که نزدیکانشان در حال خواب در محل سکونت خود کشته شده اند و می خواهند جسد آنها را از زیر آوارها درورند، در شهر غزه رخ داده است. مردم منتظر پایان کار ارتش بودند تا قربانیان زیرآوار مانده را گرفته و با رعایت شئون به خاک بسپارند. تحقیر زندگی کردن زیر چادر، تحقیر پرتاب کمک های غذایی با چتر نجات. مردم دنیا فکر می کنند که آنها دارند به ما کمک می کنند، اما این کار فقط برای راضی کردن افکار عمومی انجام می شود تا بگویند در حال کمک کردن به فلسطینی های غزه هستیم. تحقیر دیدن این که مردم چگونه برای گرفتن این بسته ها می میرند.

دوستی به نام محمد الخلدی دارم که در شهر غزه است. پسرش دیده بود که چتر نجات یک بسته در دریا انداخته است. با یکی از دوستانش برای گرفتن این بسته شنا می کنند. بسته ای که نمی داند چند کیلو وزن داشت. دلیل این کار این بود که آنها چیزی برای خوردن نداشتند. پسر دوستم جان به در برد اما دوستش غرق شد. از دوستم پرسیدم چرا پسرش کاری چنین خطرناک کرده است. پاسخ داد: «به هر صورت می میریم. از گرسنگی یا در حال جستجوی مواد غذایی». این حرف قلب مرا به درد آورد. او ادامه داد: «مرگ در همه جا هست. زیر بمباران یا در جستجوی مواد غذایی، قحطی است». کشورهایی مثل فرانسه، ایالات متحده و اردن هزینه های زیادی برای حمل مواد غذایی با هواپیماهای نظامی صرف می کنند، در حالی که می توانند آنها را با کامیون بفرستند. اکنون ۶ یا ۷ پایانه بین اسرائیل و نوار غزه وجود دارد و پایانه رفح هم به آنها افزوده می شود. اگر اسرائیلی ها اجازه پرواز در حریم هوایی خود را داده اند، چون می پندارند که غزه هم جزء حریم هوایی شان است، می توانند اجازه عبور کامیون ها را هم بدهند.

اما آنها این کار را نمی کنند چون می خواهند که این بی نظمی امنیتی باقی بماند تا مردم به خاطر نبودن پول به جان هم بیفتند. به عهد معاملات پایاپای بازگشته ایم: من یک کیسه آرد می دهم، تو یک کیسه شکر به من بده.

بسیاری در فکر رفتن هستند. فکر می کنم که اگر مصری ها هزینه عبور – ۵ هزار دلار برای هر فرد- را کمی کاهش دهند، بسیاری از ساکنان غزه می روند. خیلی از مردم دارایی ها، جواهرات یا خودرو خود را فروخته اند تا این پول را فراهم کنند. برخی دیگر که آه در بساط ندارند، در فضای مجازی پول جمع می کنند.

جنگی پایان ناپذیر است. اگر این یکی تمام شود، یکی دیگر شروع می شود، چون دیگر چیزی برای زندگی باقی نمانده است.برق نیست، مهد کودک نیست، مدرسه و دانشگاه نیست. در نوار غزه، بخصوص در شهر غزه و در شمال، دیگر چیزی باقی نمانده و جنگ واقعی همین است که ناگزیر باشی خانواده ات را در یک محل خالی، برهوت، جایی که هیچ چیز نیست اداره کنی. و بعد به تو گفته می شود که اگر کسی بخواهد مهاجرت کند یا برود، کارش داوطلبانه است. اما، آنچه که شاید بیش از همه چیز برای من دردناک است، دیدن فلسطینی هایی است که از این وضعیت، به زیان برادران فلسطینی خود، استفاده می کنند.