ایران ۱۹۷۹، انقلابی که دنیا را تکان داد

سقوط حکومت سلطنتی محمدرضا شاه پهلوی در فوریه ۱۹۷۹ تا مدتها به عنوان یک حادثه ناگوار مورد ارزیابی قرار می گرفت. در شرایط دوران جنگ سرد « رژیم اسلامی » با انعکاس وسیع آن در بعد مذهبی یک « اشتباه » بشمار می رفت. چهل سال پس از آن جمهوری اسلامی همچنان پا برجاست و می باید به عنوان یک واقعیت مورد پذیرش قرار گیرد: انقلاب ایران در ۱۹۷۹ شکافی عمیق در تاریخ ایرانیان و همچنین در دنیای اسلام و روابط بین المللی بوجود اورد.

با یادآوری سیر اتفاقات رخ داده، به پیچیدگی عمیق انقلابی که فقط به کسب قدرت توسط یک آیت اله خلاصه نمی شود پی می بریم. آنچه اتفاق افتاد انقلابی واقعی بود همراه با کشتار، جنایات، بی عدالتی ها، خیانت ها و همچنین توهمات، امید ها و خود نمایی چهره های جدید سیاسی غیر منتظره . ساواک، سازمانهای جاسوسی سیا و موساد از انقلاب کمونیستی در هراس بودند ولی بجای آن اولین انقلاب دوران پس از شوروی به صورت پیش هنگام به وقوع پیوست.

همه چیز از شعر آغاز شد

موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ۱۹۷۷ توسط جیمی کارتر که به دفاع از حقوق بشر اهمیت می داد، در کسب ( نسبی ) آزادی بیان (در ایران) نقش عمده ای ایفا کرد. شاه مجبور شد به عنوان یک کارآموز خوب عمل کند و از اعمال سانسور و زندانی کردن سیستماتیک نویسندگان، روشنفکران لیبرال یا چپ گراخودداری کند. اولین کسی که جرآت کرد با صدای رسا وبا صراحت اظهار نظر کند ( اصغر) حاج سید جوادی مقاله نویس بود که در ماه مارس ۱۹۷۷ در نامه ای سرگشاده به شاه با احترام خواستار آزادی های بیشتر از وی شد. او دستگیر و زندانی نشد، چیزی که بهار آزادی محتاطانه ولی قابل سرایت در تمام کشور را بدنبال داشت.

در ایران شروع هرکاری می باید با زبان شعر آغاز شود. روح اله خمینی هم قبل از آ ن که آیت اله شود در ایام جوانی اشعارش را به زبان فارسی منتشرکرده بود. این چنین بود که انستیتو گوته ـ مرکز فرهنگی آلمان در تهران ـ اقدام به برگزاری شبهای شعر کرد که بخصوص توسط نویسندگان لیبرال همچون غلامحسین ساعدی یا کسانی نزدیک به حزب کمونیست توده مثل احمد شاملو( احتمالا منظور نویسنده سیاووش کسرائی بوده است چون احمد شاملو در شبهای شعر حضور نداشت.م.) شاعر(۲) اداره می شد. کسانی که از اعضای کانون نویسندگان ایران بودند که در آن زمان ممنوع ولی در عین حال فعال بود. صدها نفر در شب اول و هزاران نفر در شبهای بعد از این برنامه ها استقبال کردند و پلیس با سردرگمی جرات نکرد دخالت کند. بدین گونه مخالفت با رژیم سلطنتی با شعر شروع شد، به همان گونه که حافظ شیراز در دوران خویش به مخالفت با مغولها بر خواسته بود. چند روز پس از آن شاه در سفر رسمی اش به واشنگتن با تظاهرات خشونت آمیزی از سوی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مواجه می شود. جنبش مخالفت سیاسی مستقیم زیر نفوذ «چپ»، لائیک ها، ملی گرایان و ضد امپریالیست ها پا گرفته است.

پی آمد این وقایع « بهار تهران » است. همه کتاب فروشیها، جمعیت های وابسته به مشاغل، احزاب سیاسی کم و بیش غیرمجاز کتابها و نشریاتی از هرگونه، سانسورشده ولی محفوظ مانده را در کنار پیاده روها عرضه می کنند. بازار بزرگ کتاب در مرکز تهران. هفته نامه «کتاب جمعه » نماد مهم این دوره کوتاه مدت است که در آن همه امیدهای نیل به آزادی با پشتیبانی لا اقل ضمنی پدرخوانده بزرگ ـ آمریکا ـ دست یافتنی بنظر می رسید.

اسلام شیعه به صف مخالفین می پیوندد

روحانیت شیعه ایرانی سابقه مبارزات سیاسی طولانی دارد. در سالهای پس از«انقلاب سفید» ـ اصلاحات ارضی، حق رای زنان، آموزش و پرورش همگانی ـ که در سال ۱۹۶۲ توسط شاه صورت گرفت و پس از تبعید آیت اله خمینی ـ که با این اصلاحات مخالفت کرد ـ به عراق، مبارزان جوان مذهبی یا لیبرال که می کوشیدند اسلام و هویت ایرانی و الزامات دنیای مدرن را به هم پیوند دهند بیش از پیش فراوان و فعال بودند.

مبارزات عقیدتی تا آنزمان بیشتر از سوی « لیبرال های مذهبی» جبهه آزادی ایران به رهبری مهدی بازرگان جریان داشت که با دیدگاه انتقادی ملی گرایانه و اسلامی نسبت به فرهنگ غربی که توسط جلال آل احمد نویسنده در کتاب بسیار معروف غربزدگی مطرح شده بود همسو بود. در کوران های مذهبی، خشونت طلبی فدائیان اسلام که نزدیک به ایده های برادران مسلمان ولی بدون ارتباط تشکیلاتی با آنها بود، تحت تآثیر پویائی روشنفکرانه که بصورت عمیقی جامعه وابسته به فرهنگ شیعه ملی را متآثر ساخته بود از اعتبار افتاده بود.

در اوایل سالهای ۱۹۷۰، جوانان ایرانی که بصورت فزاینده ای در دانشگاه ها به تحصیل اشتغال دارند به شرکت در کنفرانسهای علی شریعتی «۱۹۳۳ـ ۱۹۷۹» در حسینیه ارشاد در تهران رغبت نشان می دهند. این فیلسوف تحصیل کرده در فرانسه بدون شک در تحول دیدگاه و اندیشه ای که به موفقیت توده ای انقلاب ۱۹۷۹ منجرشد نقش عمده ای ایفا کرد. وی در آثار بیشمار و سخنرانی های ماهراهه خویش ایده اسلام شیعی مسئول و نه فقط معترض برای تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی را تبلیغ می کرد. شریعتی از روشنفکران چپ و رهبران نهضت آزادی که در پاریس طی سالهای ۱۹۶۰ با آنها در ارتباط بود الهام می گرفت. با وجود اعمال سانسور این « اسلام چپ گرا» صلح طلب، اجتماعی، لیبرال و حتی ضد روحانیت توفیق زیادی در تمام کشور بدست آورد. در شروع انقلاب تصاویر «دکتر» شریعتی که در دوران تبعید به طرز مشکوکی فوت کرد از تصاویر خمینی افزون تربود.

همه رهبران جمهوری اسلامی در حال شکل گیری، از این جنب و جوش روشنفکرانه که می کوشید از گفتمان محافظه کارانه ملی گرایان و لائیک جبهه ملی و میانه روهای نهضت آزادی ایران و بی تفاوتی سنت گرایانه اکثریت روحانیت شیعه و خشونت طلبی گروههای انقلابی مارکسیست فاصله بگیرد تآثیر پذیرفته بودند.

از نظر سازمانهای جاسوسی سیا، موساد و ساواک کنشگری گروههای انقلابی مارکسیست « چریکهای فدلئی خلق، مجاهدین خلق » بدون پایگاه مردمی یک خطر واقعی بشمار می رفت ولی نسبت به توان سازمان دهی و بسیج روحانیت شیعه تحت تآثیر علی شریعتی یا آیت اله خمینی تبعید شده در عراق خطر کمتری داشت. چنین بنظر می رسید که آیت اله خمینی بیشتر به نیروهای چپ و ضد امپریالیست گرایش داشته باشد تا به لیبرالهای ملی گرا. این اسلام سیاسی جدید به عنوان تهدیدی که در جهت منافع شوروی خواهد بود تلقی می شد. بنابراین شاه تصمیم گرفت با انتشار مقاله ای توسط وزیر اطلاعات در تاریخ ۷ ژانویه ۱۹۷۸، مستقیمآ آیت الله خمینی را مورد حمله قرار دهد. خطائی بزرگ : نمی توان بدین گونه یک رهبر مذهبی را مورد بی احترامی قرارداد. و این نقطه آغازی بود برای شورش روحانیت شیعه، با هزاران ملا، شبکه های گسترده، مساجد، امکانات مالی، نفوذ معنوی و فرهنگی بر اکثریت شهروندان. اولین تظاهرات در ۱۷ فوریه ۱۹۷۸ در شهر قم منجر به کشته شدن عده ای از تظاهر کنندگان میشود. بدنبال آن هر ۴۰ روز ـ طبق سنت عزاداری در مذهب شیعه ـ تظاهرات برگزار شده به شدت توسط ارتش در تبریز، یزد، تهران و اصفهان سرکوب می شود.

آتش سوزی سینما رکس آبادان « ۱۹ اوت ۱۹۷۸ با ۴۲۰ کشته » که به ساواک نسبت داده شد، در حالی که ماه رمضان در پیش بودآتش خشم را شعله ورتر کرد. هر کس می توانست خود را در صف مبارزات و شهادت امام حسین که در فرهنگ توده ای ایرانیان نقش بسته است تصور کند. حکومت شاه که کاملآ کنترل اوضاع را از دست داده بود در زمینه آزادی های عمومی برخی اقدامات را انجام داد و زندانیان سیاسی را آزاد کرد، ولی ارتش همچنان در همه خیابانها حضور داشت.

جمعیت خیاباها را در اختیار می گیرد

۴ سپتامبر ۱۹۷۸ روز عید فطر قیام به انقلاب تبدیل شد. در این روز تحت هدایت آیت اله محمود طالقانی (این راه پیمائی با رهبری آیت الله مفتح انجام گرفت.م) امام جمعه بسیار مورد احترام پایتخت ، جمعیت بیشماری از مردم با آرامش در شمال و مرکز تهران راهپیمائی کردند. سربازانی که از تیر اندازی بسوی مردم اجتناب کرده بودند با شاخه های گل گلایول از سوی راهپیمایان مورد تقدیر قرارگرفتند. شاه با اعلام حکومت نظامی در یازده شهرکشور تصمیم به سرکوب می گیرد و فردای آنروز جمعه ۸ سپتامبر، روزی که به جمعه سیاه معروف شد، در میدان ژاله تهران ارتش بروی تظاهر کنندگان آتش می گشاید. چند روز پس از آن زلزله شهر طبس را نابود می کند، نشانه ای از خشم خدایان.

پس از آن اوضاع دگرگون شده و تظاهرات و اعتصابات در همه کشور گسترش می یابد و پالایشگاه ها، کارخانجات بزرگ، بازار، مدارس، دانشگاه ها، رادیو و تلویزیون و کارمندان ادارات را در بر می گیرد. در همان حال آیت اله خمینی از تبعیدگاه خود در نجف در تماس دائمی با رهبران مذهبی قم خواستار خلع شاه می شود.

دولت عراق به درخواست شاه آیت الله خمینی را از عراق اخراج می کند و وی در ۶ اکتبر ۱۹۷۸ در نوفل لو شاتو در فرانسه مستقر می شود که بلافاصله به پایتخت اعتراضات ایرانیان تبدیل می گردد. از تمام دنیا مخالفین حکومت سلطنتی، اسلام گرایان، چپ روها، مارکسیست ها، لیبرال ها، ملی گرایان، حادثه جویان، به اتفاق آیت الله خمینی را به عنوان رهبر بلا منازعی که قادر است پروسه انقلابی را با همه تناقضاتش به پیروزی برساند می پذیرند.

بازتاب رسانه ای این « جمهوری نوفل» در تاریخ بی سابقه است. صدها خبرنگار بطور مستقیم این موقعیت پر تنش و تماشائی را منعکس می کنند. بی بی سی فارسی که بر روی امواج متوسط قابل شنیدن است، مردم را در جریان رویدادهاقرار می دهد. شبکه های مذهبی سخنرانی های روح الله خمینی را که روی هزاران کاست صوتی که در آنزمان حد عالی مدرنیته بشمار می رفت ثبت شده بود، مخفیانه پخش و منتشر می کنند.

اما در ایران تخاصم بین نیروها شدت می گیرد. در گیری ها و کشتار همه روزه جریان دارد، بدون آنکه دولت کوچکترین کنترلی بر اوضاع داشته باشد. ۵ نوامبر مرکز شهر تهران به تسخیر شورشیان در می آید، بانک ها، فروشگاه های توزیع و فروش نوشابه های الکلی غارت و نابود می شوند. شاه بار دیگر می کوشد نرمش و گشایش نشان دهد، ژنرال غلامرضا ازهاری را به سمت نخست وزیری منصوب می کند، بسیاری از رهبران سیاسی زندانی را آزاد کرده و مذاکراتی را با مخالفین انجام می دهد و دستور بازداشت برخی از مقامات بلند پایه از جمله امیر عباس هویدا، نخست وزیر سابق را صادر می کند. اقداماتی بی نتیجه.

۲ دسامبر ماه عزاداری محرم آغاز می شود. حکومت نظامی و مقررات منع عبور و مرور،برگزاری تظاهرات را ممنوع اعلام می کند، ولی با پیام خمینی میلیونها ایرانی، مارکسیست ها، لیبرال ها، افراد بدون هویت سیاسی یا با گرایش مذهبی، در تمام شهرهای ایران با فرارسیدن تاریکی شب به پشت بام ها می روند و فریاد « الله اکبر» سر می دهند. تماشائی و تکرار نشدنی!.

نقطه عطف انقلاب ایران روزهای ۱۰ و ۱۱ دسامبر ۱۹۷۸. روزهای تاسوعا و عاشورا در ارتباط با گرامی داشت شهادت امام حسین بشمار می روند. جمعیتی چند میلیونی ـ احتمالآ بزرگترین تجمع توده ای در تاریخ ـ در خیابان های اصلی تمام شهرها در تظاهرات شرکت می کنند. در تهران تانک ها و نیروهای ارتش به پادگانها بر گشته اند. تحت رهبری آیت الله طالقانی «از تهران» وشریعتمداری «از قم» و کریم سنجابی « از جبهه ملی» و همچنین آیت الله محمد بهشتی به نمایندگی آیت الله خمینی، جمعیت اقدام به تغییر دادن نام خیابان ها و میادین نموده و از میدان امام حسین تا میدان آزادی با عبور از خیابان انقلاب راهپیمائی می کنند. زنان طبقات فرو دست با چادرهای مشکی تنها کسانی نبودند که فریاد می کشیدند « مرگ بر شاه »، « خمینی رهبر» و بخصوص شعار آینده جمهوری اسلامی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی». در این روز جمعیت «توده ها؟» خیابان را در اختیار گرفتند و دیگر پس ندادند. در حقیقت رژیم سلطنتی واژگون شده بود.

روحانیت و متحدانش قدرت را بدست می گیرند

رقابت و هماوری بین شوق و شور مردمی در خیابانهای ایران و آرمان خواهی انقلابی نوفل لو شاتو مشهود است. سقوط حکومت سلطنتی شگفتی همه را بر می انگیزد و ایجاد نگرانی می کند. مقام های عالی رتبه رژیم سلطنتی و خانواده هایشان بطور گسترده ای کشور را ترک می کنند و هیچ جنبش توده ای در حمایت از شاه صورت نمی گیرد. شاهپور بختیار از رهبران ناسیونالیست در ۲۸ دسامبر به نخست وزیری منصوب می شود ولی وی و همچنین وزیران کابینه اش بخاطر جریان داشتن اعتصابات امکان حضور در وزارتخانه هایشان را پیدا نمی کنند.

قدرت های بزرگ که شاه را به عنوان ژاندارم خلیج (فارس۲) و متحد اصلی خویش بر علیه شوروی (سابق)در نظر داشتند در نهایت متوجه شدند که تغییرات سیاسی غیر قابل اجتناب است. تماس های (محرمانه) بین سفیر آمریکا ویلیام سولیوان و نزدیکان آیت الله خمینی صورت می گیرد. محمد رضا پهلوی در تاریخ ۱۶ ژانویه ۱۹۷۹ کشور را ترک می کند.

در این شرایط برگشت آیت الله خمینی به ایران واقعیتی است که دولت شاهپور بختیار قادر به ممانعت از آن نیست. در تاریخ اول فوریه ورود پیروزمندانه رهبر مذهبی که رهبری بلا منازع انقلاب مردمی را بدست آورده است ، اجماع در پروسه انقلابی را تثبیت می کند. پس از این تجمعات مردمی تحت کنترل «کمیته های استقبال از امام» که چند روز پس از آن به «کمیته های انقلاب» تغییر نام می دهند قرار می گیرد. ۵ فوریه امام (خمینی) مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر (دولت موقت) منصوب می کند وپس از آن دولت پادشاهی بدنبال شورش نظامیان (همافرها) در روزهای ۹ تا ۱۱ فوریه و اعلام بی طرفی ارتش شاهنشاهی تقریبآ بدون حمله و شبیخون ساقط می شود.

ایران در وضعیتی بحرانی قرار دارد، قحطی بیش از پیش تشدید شده و ناامنی افزایش می یابد. همه گرایش ها، همه نوع نشریات، گفتمان های کاملآ متضاد زندگی روزمره و سیاسی را فرا می گیرد، بدون آن که راهی برای برون رفت از این وضعیت بحرانی وجود داشته باشد. هراس از انتقام گیری، تسویه حساب های شخصی، تهدید اشغال نظامی از سوی شوروی یا کودتای آمریکائی همچون کودتای ۱۹۵۳ بر علیه محمد مصدق، همگانی است.

« صدای مردم، قانون خدا»( VOX POPULI , LEX DEI)

روحانیت شیعه و رهبر جدید آن آیت الله « پس از این ملقب به امام » خمینی به راحتی به عنوان تنها نیروئی که قادر است مانع یک جنگ داخلی شود تثبیت می شود. فرهنگ اسلامی سنتی، زندگی روزانه بخصوص در ارتباط با زنان را تحت الشعاع قرار می دهد. برای لیبرال ها، تکنوکرات ها، ملی گرایان، سوسیالیست ها و بخش عظیمی از طبقه بورژوازی میانه که به مخالفت با شاه برخواسته بودند حکومت « ولایت فقیه» کمترین زیانی ارزیابی می شد که مدت زیادی به درازا نخواهد کشید. نتیجه اش را می دانیم.

چهل سال از آن ایام گذشته است. در اینجا به توضیح دلایل پیچیده این طول عمر نمی پردازیم ولی بسادگی می توانیم تصریح کنیم که ایران امروز در عین وفاداری به تاریخ گذشته اش همسانی های نا چیزی با ایران دوران پهلوی دارد. سیستم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدید بر آمده از انقلابی پیچیده و بالنده است و به اسلام سیاسی خلاصه نمی شود.

در داخل کشور تحول جدید شاید روی کار آمدن طبقه جدیدی از بورژوازی میانه برآمده از طیف توده ای و با فرهنگ اسلامی است، که در آن زنها به جایگاهی دست یافته اند که تا این زمان نا شناخته بوده است.همان توده هایی که شاه را سرنگون کردند. ایرانیان جمهوری خواه شده و خواستار استقلال و آزادی بدون نفی اسلام هستند.

در خارج از ایران، انقلاب و بدنبال آن استقرار جمهوری اسلامی هراسی غالبآ نا معقول بر انگیخته است. «خطر ایران» از جنبه های مختلف مطرح می شد. غربی ها از تهدید شوروی (سابق) بر روی نفت خلیج عرب و فارس (فارس۲) و حکام مستبد و حکومت های پادشاهی همسایه از حکومت جمهوری، که در آن مردم خواستار آزادی و دفاع از حقوق بشر هستند در هراس بودند. اسرائیل بخاطر از دست دادن یکی از متحدان خویش و در بخش عمده ای از کشورهای مسلمان تحت استیلای پادشاهی های سنی مذهب نسبت به احتمال قیام اقلیت های شیعه نگران بودند. دیگر بار ایران آزمایشگاهی سیاسی و اجتماعی برای کشورهای خاورمیانه بوده و بخاطر آن بهای سنگینی پرداخته است.

توضیحات مترجم :

مطالب داخل پرانتز از سوی مترجم افزوده شده است

۱ ـ دکتر غلام حسین ساعدی ( گوهر مراد ) نویسنده و نمایشنامه نویس، از روشنفکران متعهد و مردمی با گرایش چپ بشمار می رفت وبا لیبرالیسم به مفهوم سیاسی آن نزدیکی نداشت. احمد شاملو شاعر معروف و متعهد نیز دریک دوره از زندگی اش عضو حزب توده بود ولی پس از آن ازعضویت در این حزب استعفا داد و به مخالفین حزب توده پیوست.

۲ ـ در مورد نام خلیج فارس بر مبنای مدارک معتبر تاریخی شکی برای اثبات حقانیت و درستی این نام در منطقه خاورمیانه وجود ندارد. متاسفانه مدتی است که تحت تآثیر نفوذ سیاسی و اقتصادی یرخی از کشورهای عرب منطقه، بعضی از نویسندگان و سیاست پیشگان آگاهانه به تغییر و مسخ آن اقدام می کنند و واژه هایی چون « خلیج » یا « خلیج عرب و فارس » را مورد استفاده قرار می دهند. چیزی که از دیدگاه تاریخی و آکادمیک قابل دفاع نیست و بر عهده ماست که با آن مبارزه کنیم.