عراق، انقلاب مصادره شده

در روزهاي اخير، اعتراض هاي مردمي درعراق روندي اندوهبار يافته و با سرکوب خشن پليس و کشتارهاي هدفمند روبرو شده است. اين کشور، که از پيش براثر زورآزمايي بين تهران و واشنگتن دستخوش بي ثباتي بوده، وارد دوراني تيره با تظاهرات کساني شده که بي ترديد ايران را مسبب نابساماني هاي خود مي دانند و دولتي دارند که غيرمحبوب و درخطر فروپاشي است.

به گفته تظاهرکنندگاني که در روز سه شنبه ١ اکتبر در ميدان تحرير بغداد با آنها ديدار داشتيم، اين مي بايد يک انقلاب باشد. محمد العيسوي، اهل نجف، که تصويري از عبدالوهاب السعدي را بالاي سر نگهداشته: «امروز، از دجله [براي منطقه سبز که مقر دولت است] گذر نموده و نظام را تغيير مي دهيم». عبدالوهاب السعدي، فرمانده نظامي و عضو دستگاه ضدتروريسم (ICTS) است که از مبارزه عليه «سازمان حکومت اسلامي» (داعش) کسب شهرت کرده و سخنگوي خاموش جنبشي مردمي شده که عراق را تکان داده است. فرد از غيب برآمده اي که مردم در انتظار آن هستند. سلام المسعودي تظاهرکننده ساکن بغداد تاکيد مي کند که «ما مي خواهيم که السعدي نخست وزير شود!».

مردم که دموکراسي پارلماني را چيزي جز امري مسخره نمي بينند، خواهان روي کار آمدن مردي نيرومند هستند که قادر باشد کشور را با اصول ميهن پرستانه، و نه مذهبي، اداره کند و به نظر مي آيد که السعدي به خاطر دستاوردهاي جنگي خود نظر آنها را جلب کرده است. از اين هم بيشتر، او عليه فسادي که دستگاه ضدتروريسم (ICTS) را آلوده نموده قد علم کرده و با اين کار براي خود دشمناني درست کرده است. در سپتامبر ٢٠١٩، عادل عبدالمهدي، نخست وزير، او را وادار به استعفا کرد و به نظر عده زيادي از عراقي ها اين کاري نادرست بوده است.

موج جديد اعتراض ها که درفضاي مجازي شکل گرفت، به سرعت سازماندهي شد و در اول اکتبر به اميد ايجاد انبوهي توده اي که دولت را وادار به استعفا کند براه افتاد. اميد اين تظاهرات اين نيز بود که السعدي را به صحنه بکشاند و اصلاحات اقتصادي براي بيرون آوردن قشرهاي فرودست از فقري که با آن دست به گريبانند انجام دهد. کرار جاسم، تظاهر کننده اهل محله کّراده توضيح مي دهد که: «مردم در اينجا در بيمارستان ها مي ميرند. کساني که مي توانند کشور را ترک مي کنند [...] ما از سال ٢٠٠٣ از حقوق خود محروم شده ايم [...] عراقي هاي معمولي از حقوقي کمتر از همکاري کننده ها – کساني که حامي منافع بيگانگان هستند- برخوردارند». منظور از کلمه «همکار» يک کشور خاص نيست، بلکه تعداد زيادي از عراقي ها اين احساس را دارند که منافعشان در درجه اي پائين تر از منافع قدرت هاي خارجي، در راس آنها ايالات متحده و ايران، قراردارد.

در ميدان تحرير، گردهمايي به سرعت و به محض آن که نيروهاي انتظامي کوشيدند جمعيت را با آبپاش هاي جوشان و گاز اشک آور متفرق کنند، تبديل به رودررويي شد. اين يک جرقه بود. گردهمايي به شورش بدل شد. کمي بعد، تظاهر کنندگان نيروهاي انتظامي را به آن سوي دجله راندند. اين پيروزي زودگذر بود زيرا «واحد واکنش سريع»، که بسيار مجهز است، وارد عمل شد و با تيراندازي هوايي تظاهر کنندگان را متفرق کرد. در شب، رودررويي ها بين شورشيان و نيروهاي انتظامي درنقاط مختلف شهر ادامه يافت و از آن پس صداي تيراندازي سلاح گرم به طور روزمره طنين افکن است.

سرکوب وحشتناک

فرداي آن روز، باز همان مردم در خيابان ها بودند و جوان هايي از قشرهاي مختلف، ولي مصمم و منضبط با ساکنان و آمبولانس ها همکاري مي کردند تا رويدادها به بهترين شکل جريان يابد. کارکنان وزارت صنعت، از پشت نرده ها براي تظاهرکنندگان پارچه هاي خيس مي فرستادند تا بتوانند اثر گاز اشک آور را تحمل کنند. درجهت مقابل، پليس هاي کاملا مجهز خيابان را بسته و بي وقفه شليک مي کردند و هرگاه جمعيت نزديک مي شد، با گلوله هاي واقعي نيز شليک مي کردند. پليس ها براي کنترل تظاهر کنندگاني که به هرقيمت مي خواهند به تظاهر کنندگان ديگز بپيوندند، راهي جز توسل به زور نمي يابند. آنها دستور دارند موضع خود را حفظ کنند.

در جاهاي ديگر شهر هم رودررويي بين پليس هاي ضد شورش با کمک واحد واکنش سريع و تظاهر کنندگان موجب کشته شدن چندتن و مجروح شدن صدها تن ديگر مي شود. خشم به ديگر شهرهاي کشور، به ويژه منطقه هاي شيعه نشين، نيز سرايت مي کند. در نجف، ناصريه، بصره و... با تظاهر کنندگان با خشونت برخورد مي شود. دولت که مهار کار از دستش دررفته، منع رفت و آمد اعلام مي کند، جاده ها را مي بندد و تصميم مي گيرد شبکه اينترنت را قطع کند. تنها منطقه کردستان ازاين محدوديت ها در امان مي ماند. با اين حال، دولت که قادر نيست به خواست هاي مردم پاسخ رضايت بخش بدهد، نمي تواند مانع از گردهمايي روزمره دههاهزار تظاهرکننده اي شود که گاه به رودررويي هاي خشونت آميز بانيروهاي انتظامي مي پردازند.

در روزهاي بعد، با دخالت گروه هاي مسلحي که هويت آنها شنخته شده نيست و تيراندازي تک تيراندازهايي که به کشتن تظاهرکنندگان و نيز عضوهاي نيروي انتظامي مي پردازند، وضعيت وخيم تر مي شود. درحالي که تا آن زمان جنبش صلح آميز بود و غالبا سرودهاي «صلح جويانه» خوانده مي شد، اين تغيير در وضعيت ناگهان دگرگوني اندوهباري ايجاد کرد، برميزان تنش افزود و چشم انداز يک جنگ داخلي را به روي کشور گشود. با آن که هويت اين تک تيراندازها نامشخص مانده، کشته شدن هواداران شناخته شده نشان دهنده آن است که هدف آن دلسرد کردن تظاهر کنندگان است. راعد فهمي، دبيرکل حزب کمونيست عراق و نماينده مجلس مي گويد: «ما خواستار انجام تحقيق شده ايم تا از چهره مجرمان اين جنايت ها نقاب برداشته شود و عاملان به آتش کشيدن دفترهاي شبکه هاي تلويزيوني و انجام بازداشت هاي فراقضايي نيز شناسايي شوند».

روز جمعه ٤ اکتبر، در محوري که به خيابان فلسطين منتهي مي شود، ٤ قرباني که از ناحيه سر هدف قرار گرفته بودند نقش زمين شده و به سرعت در تابوت قرارگرفته و با سرود شهيدان پيروزند به محل هايشان برده شدند. به رغم تهديد، جمعي از مردم به سوي نقطه تراکم تظاهرکنندگان پيش رفتند و به همسرايي پرداختند: «اي عراق، ما روح و جان خود را نثار تو مي کنيم!». پس از يک هفته خشونت، بنابر اعلام وزارت سلامت و بهداشت بيش از ١٦٥ تن، که بيشتر آنها تظاهر کننده بودند کشته و دههاهزارتن نيز مجروح شدند. چندين دفتر مرکز حزب هاي سياسي هم تخريب شد.

دولت المهدي، که درآغاز از پاسخگويي به بسيج مردمي، جز از راه سرکوب، ناتوان بود، سرانجام متوجه گستردگي اعتراض ها شد. از روز چهارشنبه ٢ اکتبر، درجريان يک مدت کوتاه برقراري اينترنت درکشور، نخست وزير از تلويزيون مردم را مورد خطاب قرارداد و با دادن وعده توجه به خواسته ها، خواهان برقراري آرامش شد. درپي اين خطاب، وعده اصلاحات و به کارگيري ابزارهايي براي ايجاد اشتغال داده شد. اما، اين بزک کاري هاي دقيقه آخر، اعتراض کنندگان مصمم به ساقط کردن دولت را متقاعد نکرد.

نهادهاي تضعيف شده

نيروهاي سياسي سنتي دربرابر اين پديده غافلگير شدند. تظاهرکنندگان در انتقادهاي خود استثنا قايل نمي شدند و نمي خواستند ابزار دست سياستمداران شوند. طبق معمول، قهرمان هاي بسيج مردمي با نيت هاي سياسي؛ آيت الله علي سيستاني و نيز شيخ مقتدي صدر به حرکت آغاز شده پيوستند، به جاي آن که از حق بيان تظاهر کنندگان حمايت کنند. اين تغيير موجب نارضايتي جوانان شيعه اي شد که درعراق اکثريت دارند ولي در سپهر سياسي کشور جايگاهي ندارند.

در اين مرحله، بايد به نامناسب بودن وضعيت نهادها در عراق توجه کرد. ائتلاف السايرون، به رهبري جنبش صدر، که نخستين نيرو در مجلس عراق است، به طور عادي مي بايست با اتحاد با نيروهاي ديگر و کسب اکثريت دولت را تشکيل مي داد، اما چنين نشد. احمد حاج رشيد، نماينده مجلس عراق و عضو حزب کومال، يک تشکل کوچک کرد توضيح مي دهد که: «اين نخستين بار نيست که قانون اساسي محترم شمرده نمي شود. درسال ٢٠١٠ نيز اياد علاوي بيشترين تعداد نماينده را در مجلس داشت ولي سمت رئيس دولت به او داده نشد. بحراني که درپي تضعيف نهادها ايجاد شد، منجر به نخست وزيري نوري المالکي، لطمه ديدن حکومت و ظهور “حکومت اسلامي” شد».

سابقه سال ٢٠١٠ مي بايد نمايندگان مجلس عراق را وامي داشت که مفاد قانون اساسي را رعايت کنند. درحالي که، بارديگر، دولت درسال ٢٠١٨ براثر توافقي ضمني بين سياستمداران بزرگ، و نه بر مبناي راي هاي مردمي، تشکيل شد. وزارت خانه ها بيشتر برمبناي تعلقات سياسي، و نه عملکرد مناسب حکومت، توزيع شد. راعد فهمي مي افزايد: «دولت کنوني نتيجه مصالحه بين ائتلاف هاي سياسي مختلف (عمدتا السايرون، جنبش صدر و فتح، نزديک به شبه نظاميان هوادار ايران) است و براي اجتناب از بروز يک بحران سياسي بزرگ ايجاد شده است. همچنين، توافق شده که دولت دست به يک رشته اصلاحات سياسي، اجتماعي و اقتصادي که تاکنون انجام نشده بزند».

ايران، هدف تظاهر کنندگان شيعه

به نظر راعد فهمي، وخيم تر از اينها، وجود يک «دولت پنهان» است که به طور مدام برقدرت کنشگران سياسي روي نهادها و اين يا آن بخش اقتصادي سنگيني مي کند: «گروه هاي صاحب منافع وابسته به حزب هاي سياسي، سمت هاي کليدي حکومت را کنترل مي کنند و حزب هاي در قدرت هرچه که باشند، در سمت هاي خود باقي مي مانند. آنها شبکه هاي مشتري مدارخود را دارند و درحدي زياد به کارآمدي نهادها آسيب مي رسانند». احمد حاج رشيد ازاين هم فراتر مي رود و تاکيد مي کند که اين «دولت پنهان» روابطي با کنشگران خارجي دارد که حاکميت عراق را زير سئوال مي برد. در چنين وضعيتي، تصور خروج از بحران دشوار است.

دراين حين، صداي شعارهاي تظاهرکنندگاني که خواهان انقلابي عميق در سياست عراق هستند، در خيابان هاي بغداد و ديگر شهرهاي بزرگ جنوب عراق طنين مي افکند. ژئوپوليتيک منطقه اي تاحد زيادي به اجراي اصلاحات واقعي اي آسيب مي زند که بتواند عراق، که داراي ثروت هاي عظيم منابع طبيعي است و درحال حاضر مقدار زيادي از آنها هدر مي رود را به پيش براند و رفاه ايجاد کند. روابط نامشروع بين شبه نظاميان حزب هاي سياسي و حکومت هاي خارجي درگذشته نشان داده که کنشگران غيرحکومتي چگونه مي توانند «نقشي» ضد انقلابي ايفا نموده و آنچه که مردم با شورش به دست مي آورند را مصادره کنند و توانايي اِعمال نفوذ بر دولت و نهادهايي که مردم از آنها غافل مي مانند را دارند.

نقش ايران در عراق، در شعارهاي تظاهرکنندگاني که خواستار کاسته شدن از نفوذ آن هستند بازتاب يافته و طرفه اين که اکثريت عراقي هايي که اين روزها به خيابان ها مي آيند شيعه هستند. تهران، که دراين جنبش مردمي نيرويي قادر به کاستن از نفوذ خود مي بيند، بي درنگ تظاهرات را محکوم کرد. به موازات اين امر، به کارگيري شبه نظاميان شيعي وابسته به تهران تنها يک شايعه نيست و اين شبه نظاميان در حفظ چنگ اندازي ايران بر نظام سياسي عراق مشارکت دارند.

سلام المسعودي، در جمعي از تظاهر کنندگان در بغداد مي گويد: «١٦ سال است که اين وضعيت ادامه دارد. سياست هايي که مبناي اعتقادي دارد ما را هلاک کرده است [...] از بي عدالتي دوران صدام رها شده و گرفتار عصر تازه اي از بي عدالتي شده ايم. اين وضع بايد پايان يابد». به رغم وضعيت اندوهبار همراه با اين شورش، خصلت ضد مذهبي آن نشان دهنده عصرتازه اي است که محور آن بيشتر موضوع هاي اجتماعي و توسعه، و نيز عملکرد حکومت در سال هاي آينده است.