مصائب یک فرمانده جوان در دوران همه گیری. از طاعون تا کووید ۱۹

فرمانده، جوان شتاب زده ایست که به توانمندی اش درحکومت کردن و سازمان دهی هیچ تردیدی به خود راه نمی دهد. مأموریت وی فتح و پیروزی است و شیوه کارش شکستن قواعد و عادات مرسوم. اما در این میان وی با همه گیری پیش بینی نشده و مرگباری مواجه می شود، که همه نقشه ها یش را به هم می ریزد.

می داند که لازم است موانعی را پشت سر بگذارد، اما او سختی ها و دشواری ها را دوست دارد. از بد اقبالی هراسی به دل راه نمی دهد و رؤیاهایی بزرگ در سر می پروراند. کم خواب است و بیش از چند ساعت در شب نمی خوابد. غالبآ سریع غذا می خورد. در عین هرج و مرج ناشی از همه گیری، تردیدی به خود راه نمی دهد تا با سرویس های خدمات بهداشتی به مخالفت برخیزد. سرویس هايی که به نوبه خود، همه اوقات به گفته های او گوش فرا نمی دهند. او افراد زیر فرمان خود را که در بازگشت به سواحل مدیترانه گرفتار اپیدمی درمان ناپذیر می شوند از دست می دهد. آیا آنها قربانی جاه طلبی های او شدند ؟ در هر حال به زندگی حرفه ای او آسیبی وارد نمی شود. در حال حاضر ژنرال بناپارت در پاریس است و رؤیای شرق را در سردارد. یک سال پس ازآن وی در مصر و سپس در فلسطین خواهد بود. مأموریت دریائی وی با شکست مواجه می شود. گرچه دلایل بسیاری برای توجیه نا موفق بودن ماجرا جويی وی در شرق وجود دارد، با وجود این بروز طاعون در جافا به طور قطع به صورت عمده ای در این امر تأثیر داشته است. تابلوی نقاشی آنتوان - ژان گروس یاد آور این اتفاق است.

« امپراتوری ترک ها (عثمانی) مدام در حال فروپاشی است»

در سال ۱۷۹۷ ژنرال بناپارت برداشت خود را از این که « امپراتوری ترکیه در حال فروپاشی است» و در نتیجه زمان مناسبی برای وارد عمل شدن در شرق است، با دیرکتوار( سیستم حکومتی فرانسه که در جمهوری اول از۲۶ اکتبر ۱۷۹۵ تا ۹ نوامبر۱۷۹۹برقرار است) در میان می گذارد. او امتیازات استراتژیک و تجاری که چنین اقدامی برای کشور دربر خواهد داشت را مطرح می کند. شارل موریس دو تالیران، وزیر امور خارجه ازاین ایده که سابقه ای قدیمی دارد، پشتیبانی می کند. با اعلام موافقت با این پروژه، در ماه می ۱۷۸۹ لشکر کشی به مصرآغازمی شود.

بلافاصله پس از ورود به مصر، بناپارت سیاست تغییر رژیم، آزادی ملت ها و مدرنیزه کردن شرق را که نوعی نو محافظه کاری به سبک آمریکایی قبل از موعد است، در پیش می گیرد. چند روز پیش از آن درمسیرمصر، جزیره مالت را از آن خود کرده بود. او در فاصله کمتر از یک هفته موفق شده بود سیستم حکمرانی جزیره را برای همیشه دگرگون کند. اقدامات او به خصوص شامل این موارد می شد:‌ برقراری قانون مدنی، لغو برده داری، الغای امتیازات و حقوق فئودالی، پایان بخشیدن به نظام اداری مالت و بوجود آوردن تشکیلات جدید اداری تحت نام سازمان اداری مالت و گورو ( یکی از مجموعه جزایر مالت) توسط یک کمیسیون دولتی، اصلاح مدیریت امور مالی و تآسیس مدارس ابتدائی جدید و اعزام بورسیه های مالتی به فرانسه.

با ورود به مصر، پیروزی اش در نبرد معروف به اهرام بر علیه خاندان مملوک ها (۲) در ۲۱ ژوئیه ۱۷۹۸ او را در انتخاب های استراتژیک و سیاسی اش تقویت کرده، و راه قاهره را برای وی هموار می کند. ولی بر خلاف آنچه انتظار دارد، این پیروزی شگون خوبی برای او ندارد. بدنبال آن برخی موفقیت های نظامی نافرجام و ناکامی های چندی بوقوع پیوست، که مهمترین آنها شکست نیروهای دریایی فرانسه در ابوکرAboukir در دو روز اول ماه اوت ۱۷۹۸ در برابر دریادار هارایتو نلسون است، که ارتش بناپارت را از دریافت هرگونه کمک و امکان بازگشت به فرانسه محروم کرد، و در نتیجه سیر ماجراجویی شرقی وی را بطور کامل دگرگون نمود.

آماده سازی بهداشتی زمان جنگ

تاریخ نگاران در این که امکانات بهداشتی پیش بینی شده در جریان لشکر کشی بناپارت به شرق با دقت آماده شده بود توافق دارند. با وجود این او نتوانست آنطور که می باید آنها را مورد بهره برداری قراردهد. افرادی که توانمندی شان در امور پزشکی شناخته شده بود بکار گرفته شده بودند. ژان دومینیک لاری، جراح ارشد سپاه شرق و نیکولا دوفریش دسجانتس پزشک ارشد نیروهای اعزامی موفق شده بودند جراحان، پزشکان، اعضای کادر اداری بیمارستانها و لازارت ها ( تشکیلات مرتبط با نگهداری در قرنطینه)، و افسران بهداشتی لازم را در اختیار داشته باشند. آمبولانس های سبک «ماشین پرنده»، چیزی شبیه «کاکولت ها» ( صندلی هایی با دو جا برای نشستن، که در دو طرف پشت یک چارپا نصب شده و برای جابجایی مسافران یا مجروحان استفاده می شود) نیز برای انتقال بیماران و مجروحان پیش بینی و ساخته شده بود، تا انتقال آنها سریع و در فاصله هرچه نزدیک تر انجام شود. همچنین ذخیره های دارویی و لوازم ضروری برای پانسمان زخمها و ثابت کردن شکستگی ها آماده استفاده بود و سه کشتی بیمارستانی نیز تجهیز شده بود. اما به سرعت حوادث فاجعه بار پی درپی هنگام عبور از مدیترانه به وقوع پیوست. یکی از کشتی های حامل تجهیزات جراحی غرق شد، در حالی که کشتی های بیمارستانی دیگر توسط انگلیسی ها به اسارت در آمده بودند. هنگام وارد شدن به خاک مصر، اکیپ بهداشتی از کمبود امکانات در رنج است و مجبور است خود را با شرایط وفق دهد. بیمارستان هایی ساخته و پرداخته می شوند که بعضی از آنها ثابت و برخی دیگر قابل انتقال و جابجا شدن هستند. لازارت ها آغاز به کار می کنند. نیروهای نظامی به منظور پیشگیری از شیوع و گسترش سریع بیماری ها در قرنطینه قرار می گیرند.

درتمام طول مدت لشکر کشی به مصر، از ماه می ۱۷۹۸ تا ماه اوت ۱۸۰۱، افسران بهداشتی با بازرسان جنگی که خواستار کنترل، حسابرسی و نظارت بر تدارکات نظامی هستند درگیری دارند. افسران بهداشتی درخواست لوازم، داروها و تجهیزاتی را دارند که بازرسان جز با خست و چانه زنی با آنها موافقت نمی کنند. صرف نظراز تصمیماتی که به دلایل اقتصادی اتخاذ می شوند، نوعی سوء تفاهم و ناسازگاری بین این دوگروه وجود دارد. کسانی که امور مالی و تدارکات را اداره می کنند، انتظارات و توقعات پزشکان را که نگرانی های بهداشتی برایشان در اولویت قرارداشت ـ چیزی که در اواخر آن قرن در شرف جا افتادن بود ولی هنوز برای همه از اهمیت برخوردار نبود ـ را ضروری نمی دانستند : اقداماتی چون ضد عفونی کردن یونیفورم ها، لزوم شست و شوی مکرر، ضد عفونی کردن منظم مکان های استقرار نیروها، مراقبت و توجه به سهمیه های غذایی. در برابر این مشکلات، افسران بهداشتی تحت سرپرستی لاری دجانتس، از نافرمانی نسبت به مسئولین اداری و حتی بناپارت خودداری نمی کنند.

و طاعون از راه می رسد

طاعون از تابستان ۱۷۹۸ خود را در مصر در بین ساکنین اسکندریه نشان داده بود. فقط چند ماه وقت برای آلوده کردن نیروهای فرانسوی کافی بود. این بیماری در آغاز سال ۱۷۹۹ جان حدود ۵۰۰ نفر از سربازان را گرفته بود، درست در زمانی که بناپارت تصمیم گرفته بود به سوریه ( در حقیقت به فلسطین عثمانی که به دمشق وابسته بود) حمله کند - جایی که سلطان عثمانی نیروهایش را از ۹ سپتامبر ۱۷۹۸، زمانی که به فرانسه اعلام جنگ داد متمرکز کرده بود-.

با عزیمت از مصر در تاریخ ۱۰ فوریه، ژنرال با عبور از غزه در ۴ مارس ۱۷۹۹ به فلسطین می رسد و نیروهایش را در جافا مستقر می کند. عوارض طاعون بر نیروهای نظامی شروع به آشکار شدن می کند. در تاریخ ۱۱ ماه مارس از سربازانی که به عفونت مبتلا شده و در صومعه ارمنی های سنت نیکولا در جافا اسکان یافته اند، دیدار می کند. آنتوان – ژان گروس نقاش، ناپلئون را در حالی که بیماران مبتلا به طاعون کشنده را با انگشتانش لمس می کند، به تصویر کشیده و جاودانه کرده است. اثری سفارشی و تبلیغاتی به منظور بر انگیختن تخیل و تصور فرانسوی ها از طریق ژست و اقدامی به شیوه ناپلئون. این تابلوی نقاشی به ساخت و پرداخت هویت فرانسوی کمک کرده است.

Antoine-Jean Gros, Bonaparte visitant les pestiférés de Jaffa, 1804
Musée du Louvre

در تاریخ ۱۹ ماه مارس ناپلئون در مقابل سنت ژاندارک در ۱۷۰ کیلومتری غزه است و محاصره شهر را آغاز می کند. او از مقاومت شهر ، که در آن فرمانده ناوگان دریایی انگلیس سیدنی اسمیت، و حایم جزار رهبر جمعیت یهودی ها و مشاور پاشا احمد، شرکت دارند دچار شگفتی می شود. شکست های پی درپی بدنبال آن و عدم موفقیت موجب دلسردی و ناامیدی سربازان می شود، بخصوص که همزمان با آن طاعون به سرعت در صفوف آنها گسترش می یابد. در طول دو ماهی که محاصره شهر ادامه دارد، هزار نفر از نیروها جان می بازند.

امروزه مسجل شده که اقدامات و کوشش های جامعه پزشکی، خسارات و صدمات ناشی از بیماری را محدود کرده است. جدا سازی و ضد عفونی کردن از وسواس های پزشکان بشمار می رود. کادر پزشکی از جان خود مایه می گذارند. کسانی که در مراکز قرنطینه همراه با بیماران در قرنطینه می مانند و به دلیل هراس از کمک کردن احتمالی به گسترش ویروس از این مراکز خارج نمی شوند. خود انزوایی آنها غالبآ به مرگ منتهی می شود.

دجانتس برای دیگران سرمشق می شود. وی وسایل سربازانی را که به دلیل ابتلا به طاعون فوت کرده اند، جمع آوری می کند و بدون توجه به بازرسانی که به حیف و میل اعتراض دارند، می سوزاند. در تاریخ ۴ آوریل بیماری را به خود تلقیح می کند تا به بیماران امیدواری دهد که می توان از بیماری جان سالم به در برد، و از این طریق می کوشد روحیه و حس اعتماد را به ارتشی که فاصله چندانی با از هم پاشی ندارد باز گرداند.

بناپارت به دلیل ناتوانی در تسخیر برج و باروی سنت ژاندارک تصمیم به عقب نشینی می گیرد. او از دجانتس می خواهد برای کوتاه کردن رنج سربازان بیمار، به آنها لودانوم ( مخلوطی از الکل و تریاک) تجویز کند، دجانتس پزشک نمی پذیرد و می گوید « وظیفه من نگهداری است». بناپارت تسلیم می شود. بیماران به جافا منتقل می شوند، ولی پس از آن ژنرال از داروساز ارشد گروه اعزامی می خواهد لودانوم مورد نیاز را تحویل دهد.

اواخر ماه می ۱۷۹۹ بناپارت همچون هنگام آمدن، با گذشتن از خان یونس در جنوب نوار غزه، به مصر باز می گردد. ۲۳ ماه اوت با جا گذاشتن نیروهای تحت فرمانش، که سرپرستی آنها را به کلبر واگذار می کند ( وی در ژوئن ۱۸۰۰ به قتل می رسد) راهی فرانسه می شود. او در آغاز ماه اکتبر بدون رعایت کوچکترین اصول بهداشتی و قرنطینه مورد پذیرش در آن زمان وارد آژاکسیو می شود و خشم مسئولین را در تولون بر می انگیزد. آنها این رفتاررا به مثابه «اقدامی غیر قابل قبول و خطرناک نسبت به قوانین و مقرراتی می بینند، که می باید فرانسه را در برابر فاجعه وحشتناک طاعون حفظ کند و اعتمادی را که ملت های اروپایی همواره نسبت به اقدامانت بهداشتی ما دارند ، تضمین نماید».

ماجراجویی شرقی فرمانده جوان خاتمه یافته است. از ۳۵ هزار سربازی که برای جنگیدن به مصر اعزام شده بودند، تقریبآ ۹ هزار نفر کشته شدند، ۱۷۰۰ نفر از این جان باختگان بر اثر ابتلا به طاعون مردند. در تاریخ ۹ نوامبر ۱۷۹۹ ناپلئون با خشونت به رژیم مدیریتی جمهوری اول خاتمه می دهد. به عنوان سرکنسول ( رئیس کشور) نامیده شده واداره امور را دردست می گیرد. فصل « انقلاب» در تاریخ فرانسه به پایان می رسد. دو سال پس از آن در ماه اوت ۱۸۰۱ ارتش فرانسوی مصر تسلیم انگلیسی ها می شود.

توضیحات :

۱ - سیستم حکومتی که بر مبنای قانون اساسی سال III( اوت ۱۷۹۵) برقرار شد و به دنبال کودتای هیجدهم برومر (نوامبر ۱۷۹۹) خاتمه یافت.

۲ - مصر در آن زمان تحت اقتدار اسمی سلطان استامبول و نماینده محلی اش پاشا قرار دارد. در عمل تا آمدن ناپلئون، کشور تحت سلطه یک گروه نظامی ـ مملوک ها ـ قراردارد. آنها فرماندهی مدنی و نظامی را در اختیار دارند.