حلب و موصل، مسئله بازترکیب خاور نزدیک

درپس انگیزه های «ضد تروریستی»، کم و بیش واقعی، نیروهای آشتی ناپذیر درگیر در نبردهای پیرامون حلب و موصل، همگی مصمم به باز ترکیب منطقه هستند

شفق در حلب، ژانویه 2011
Spetsnaz1945, 8 janvier 2011.

حلب و موصل به دو کانون عمده درگیری های ویرانگر خاورنزدیک تبدیل شده اند.دلیل این امر آنست که در شرق و غرب این منطقه در روندی مملو از خشونت ، این دوشهر آشیانه نیرومند ترین جهادگران منطقه شده اند: جبهه «فتح الشام» و «سازمان حکومت اسلامی» (داعش). این دو جریان بر بستر شرائط مساعدی رشد یاقته اند که سرکوبگری دو حکومت اقتدارگرای بشار اسد و نوری المالکی، هردو نزدیک به تهران، بوجود آوردند.

نیروهای پرشمار متخاصم گرد این دوگره گاه درگیری، انگیزه و هدف هایی متفاوت دارند. «داعش» در موصل و جبهه «فتح الشام» در حلب راهبردهایی متفاوت را دنبال می کنند. با آن که داعش درحال تغییر راهبرد خویش است، که از ماهها پیش اعلام شده و شامل عقب نشینی و حملات پراکنده و گاه به گاه (کرکوک، رتبه، سنجار، قطاع) است، فعالیت هایش همچنان در دیدگاهی جهانی قراردارد. جبهه «فتح الشام»، جبهه «النصره» سابق به نوبه خود در جهتی معکوس رسما القاعده را ترک نموده و به حکومت در سرزمین های تسخیر شده خویش در محدوده سوریه اکتفا کرده است. تفاوت راهبردی دیگر این دو این است که داعش از اتحاد با نیروهای دیگر خودداری می کند، درحالی که جبهه فتح الشام می کوشد نیروهای شورشی را گرد خود جمع کند و این امر با توجه به این که گروه های معتدل تر از حمایت بین المللی کمی برخوردارند، کم و بیش با توفیق قرین است.

برای هردو این جنبش ها، حلب و موصل نبردهایی تعیین کننده هستند. جبهه فتح الشام مهم ترین کارت خود را در شرق حلب بازی می کند جائی که این گروه نقش رهبر مقاومت سنی ها علیه نیروهای موتلف حامی رژیم سوریه را بازی می کند. داعش که در موصل سنگر گرفته، نیروهای محلی و بین المللی را متوقف کرده و در تدارک گام های بعدی است.

«کلید» شمال سوریه

پیرامون حلب، نیروهای خیلی ناهمگون نزدیک به رژیم سوریه (سوری، لبنانی، افغان و عراقی) که توسط ایران و روسیه حمایت می شوند تاکنون به رغم بمباران های گسترده سوری – روسی به نتایجی نه چندان مهم دست یافته اند. هدف آنان سقوط حلب است ، شهری که کلید شمال سوریه به حساب می آید و بدون آن قلمرو تحت کنترل رژیم سوریه نمی تواند «امن» شود. با آن که به نظر می آید که مسکو می خواهد روی غرب سوریه که منافعش در آن قراردارد تمرکز کند، دمشق نگاه به شرق (رقه، دیرالزور، حسکه) دارد تا بتواند کل قلمرو کشور را ازنو در اختیار بگیرد. تهران هم خواهان اتصال سرزمین های لبنان، سوریه و عراق تحت کنترل نیروهای مختلف شیعه تحت نظر نیروهای سپاه پاسداران است که برایش چشم اندازی فوق العاده است.

عربستان سعودی با این امر موافق نیست و قصد ندارد دست از حمایت از گروه های شورشی مانند «احرار الشام» («جنبش اسلامی آزاد مردان شام») یا «جیش الاسلام» («ارتش اسلام») بردارد. با وخیم شدن وضعیت شورشیان در حلب و اهمیت یافتن جبهه فتح الشام، ریاض دربرابر موانعی که آمریکا برای کمک نظامی به شورشیان دربرابرش قرارداده بی صبری نشان می دهد. در ادلب، نزدیک حلب برخورد بین «احرار الشام» و «جند الاقصی» («سربازان الاقصی») که یک گروه سلفی است که اخیرا با فتح الشام بیعت کرده،اگرچه موجب رواج گرایش میانه روانه گروه های متحد سعودی شده ولی آمریکاییان همچنان موضع خود را حفظ کرده اند.

کردهای سوری «حزب اتحاد دموکراتیک» (PYD) نیز منافعی در حلب دارند که محل استقرار «واحدهای حمایت خلق» (YPG) در «شیخ مقصود» است که در شمال آن شهر قرار دارد. این حضور برای برنامه پیوستن منطقه روژاوا و تل عفرین در شمال شرق و شمال غرب حلب اهمیت دارد تا منطقه ای گسترده از شرق تا غرب را تحت کنترل آنان درآورد.

با آن که «واحدهای حمایت خلق» (YPG) در هنگام شکل گرفتن با دسته های عرب سنی، قبایل و سوریه ای ها، نیروهای دموکراتیک سوریه (FDS) از حمایت آمریکاییان برخوردار بودند، مداخله ارتش ترکیه در شمال با واحدهای «ارتش آزاد سوریه» (ASL) سبب اختلال در برنامه های آنان شد. آنکارا با تشکیل یک واحد کرد که نام «حزب اتحاد دموکراتیک» (PYD) را یدک می کشد و به «حزب کارگران کرد ترکیه» (PKK) خیلی نزدیک است درسراسر مرز خود با سوریه مخالف است زیرا در خاک خود و آن سوی مرز ترکیه از زمان قطع روند صلح در ژوئیه ٢٠١٥ با آن درحال جنگ است.

عملیات «سپر فرات» ترکیه که درعین حال علیه داعش و «نیروهای دموکراتیک سوریه» (FDS)انجام می شود بیش از پیش به سوی جنوب یعنی حلب، یا در نبود پیش روی به سوی رقه پیش می رود. ترکیه نیروی خود را روی الباب تمرکز داده ولی بعید نیست که با نیروهای هوادار دولت سوریه که در شمال حلب حضوردارند برخورد کند که این امر واقعیت راهبرد خاور نزدیکی آنکارا را برملا می کند: خنثی سازی عملیات روس ها در حلب و دادن اولویت به محور حلب – موصل و یا مقابله با آمریکائیان در رقه (محور متقاطع در طول رودخانه فرات با استان سنی نشین الانبار مرز آن) .

حلب و موصل ازنظر تاریخی و نمادین برای آنکارا مهم هستند. این دوشهر در زمان امضای متارکه جنگ [جهانی اول] در مودروس (١) و اشغال موصل توسط انگلستان در سال ١٩١٨ و سپس حلب هم در عهدنامه لوزان درسال ١٩٢٣ از قلمرو عثمانی جدا شدند. مسئله حاکمیت موصل به بعد موکول شد (و سرانجام به خاک عراق پیوست)، درعین حال حلب از آناتولی و میانرودان (بین النهرین) جدا شد. امروزه پیام های آنکارا مهم است؛ از یک سو اعلام می کند که چشمداشتی به حلب ندارد و ازسوی دیگر رفتارهایی درمورد «تجدید امپراتوری عثمانی» برای مشارکت دربازسازی منطقه برمبنای تاریخی بروز می دهد.

آزمونی برای آینده عراق

برای آنکارا، وضعیت در موصل بهتر از حلب نیست. دولت عراق سرسختانه با شرکت ترکیه در بازپس گیری موصل، حتی به صورت حمایت ساده در چهارچوب عملیات بین المللی «راه حل ذاتی» (٢) یا تجهیز یک واحد کوچک نظامی ترکیه که بدون مجوز بغداد به بعشیقه در شمال شرقی موصل فرستاده شده یا حتی ازطریق شبه نظامیان عرب سنی «الوطنی» فرماندار سابق شهر آیتل النجیفی که به ترکیه نزدیک است مخالفت می کند. مذاکرات ترکیه – ایران درمورد این موضوع به نتیجه نمی رسد، دولت ترکیه می کوشد به زور با انجام بمباران های خاص یا با تهدید به فرستادن نیروهای نظامی بیشتر به بعشیقه برای خود جای پایی در عملیات بازکند.

تشکیل «نیروهای بسیج مردمی» (FMP) از شبه نظامیان شیعه که با فتوای مرجع دینی آیت الله علی سیستانی انجام شد به راستی راه را بر داعش که می کوشید خود را به بغداد برساند سد کرد. با این حال، قدرت گرفتن آنها بیش از آن که به برقراری حاکمیت مشارکتی و متعادل بیانجامد، در مسیر هدف های راهبردی – سرزمینی سپاه پاسداران اسلامی ایران است.

کاربرد «نیروهای بسیج مردمی» (FMP) در سوریه همانند عراق درشرف این است که به تهران امکان دهد به یک منطقه تیول به هم پیوسته از حزب الله لبنان تا راهرویی که از موصل و حلب می گذرد دست یابد. چنین برنامه ای به چیرگی قدرت علوی های سوریه و شیعیان عراق در سراسر منطقه منجر و با مخالفت های شدید سنی ها مواجه شده و در نتیجه تندروی ها را افزایش می دهد. ترکیه و عربستان سعودی سخت با این برنامه مخالفت می کنند و به ویژه به شرکت «نیروهای بسیج مردمی» (FMP) در نبرد موصل اعتراض دارند.

این حرکت توسعه طلبانه از دید کردهای عراق که خواهان بازتوزیع نحوه حاکمیت پس از بازپس گیری موصل از داعش هستند نیز خوشایند نیست. درحالی که دولت اقلیم خودمختار کردستان عراق ، که موضعش براثر پیشرفت به سوی موصل از سوی شمال تقویت شده، امیدوار است که به توافقی کلی با بغداد درمورد فروش مستقیم نفت، شناسایی استقلال پیشمرگه ها، بازتوزیع بهینه قدرت مرکزی و گذار از فدراسیون به کنفدراسیون دست یابد، در بغداد گرایش کاملا چیز دیگری است. ازاین رو، اربیل و بغداد به سوی اختلاف نظر درمورد حکمرانی بر موصل پیش می روند و دولت اقلیم خود مختار کردستان عراق خواهان این است که موصل در برنامه ملی مستقل شناخته شود.

بنابراین، موصل به عنوان محل تلاقی نیروهای کرد و شیعه عراقی آزمونی برای آینده کشور است. خاصه آن که هیچ توافق سیاسی پیش از آغاز عملیات نظامی درمورد آینده شهر انجام نشده است. اگر عدم توافق وجود داشته باشد، دولت اقلیم خودمختار کردستان خود را ناگزیر به برگزاری یک همه پرسی برای استقلال می بیند که ظاهرا به جدایی از عراق خواهد انجامید و بغداد و تهران با آن کاملا مخالف هستند.

مسئله عمده، حکمرانی منطقه ای

مقامات عراقی و ایرانی یقینا اعلام استقلال کردستان عراق را، به ویژه اگر در نبرد موصل پیروز شوند، بدون واکنش نخواهند پذیرفت. در این صورت فشارهای بین المللی بستگی به واکنش تهران و بغداد خواهد داشت که می باید به رغم رقابت های داخلی شیعیان بین هواداران نوری المالکی و حیدر العبادی در ائتلاف حکومت قانون، بلوک آزاد مقتدی صدر، حزب فضیلت اسلامی و اتحاد شهروندان به رهبری مجلس اعلای اسلامی عراق موضع مشترکی اتخاذ کنند. روابط بین این جنبش های سیاسی تعیین کننده پیوندهای راهبردی قدرت مرکزی با جمهوری اسلامی خواهد بود که با آن روابطی پیچیده دارند.

درفاصله نه چندان دور از موصل نیروهای کم اهمیت تری نیز وجود دارند که رفتار آنها هم برروی رویدادهای آتی تاثیر دارد. «حزب کارگران کرد ترکیه» (PKK) در رقابت با دو تشکل دیگر، یکی نزدیک به «حزب دموکراتیک کردستان» (PDK) و دیگری «اتحادیه میهنی کردستان» (UPK)، یک نیروی شبه نظامی در سنجار تشکیل داده است. با این حال، حزب کارگران کرد ترکیه قصد خود برای شرکت در عملیات موصل را اعلام کرده که واشنگتن و آنکارا با آن مخالفت می کنند. حتی بدون مشارکت مستقیم در بازپس گیری موصل، رفتار آینده حزب کارگران کرد ترکیه در منطقه، و در سطح گسترده تر روابط بین کردها نقشی اساسی در آینده کردستان عراق بازی خواهد کرد.

رفتار گروه های مسلح مسیحی دشت نینوا نیز می تواند موثر باشد. اثر کمتر آن بر توانایی نظامی و اثر بیشتر در زمینه سیاسی، از یک سو با «واحدهای حفاظت از دشت نینوا» (NPU)، تحت حمایت بغداد، و از سوی دیگر «نیروهای حفاظت از دشت نینوا» (NPF) است که اربیل از آن حمایت می کند.

سرانجام، مسئله ترکمن ها نیز مطرح است: نخست در منطقه حلب، برخی عوامل مسلح ترکمن در کنار ترکیه قرارگرفته اند و برخی دیگر در کنار «نیروهای دموکراتیک سوریه» (FDS)؛ در موصل هم، جبهه ترکمن عراق زیر نظر مساعد آنکارا گرایش استقلال طلبانه دارد درحالی که، «نیروهای بسیج مردمی» (FMP) در جامعه ای دو مذهبی با کارت شیعه بازی می کند.

بنابراین، نیروهای پرشمار حاضر در صحنه انگیزه هایی دارند که در حد گسترده از مسئله جهادگری که در وضعیت هرج و مرج و شکنجه و آزار به میان معرکه می آید و رشد می کند فراتر می رود. نبردهای حلب و موصل به خوبی نشان دهنده نبود راه حل سیاسی منطقه ای است. راه حلی که جایگزین اقدامات زورمدارانه ای شود که به هیچ وجه برای حل مشکل کفایت نمی کنند و فزون براین آشتی ناپذیر هستند. بنابراین چالش های واقعی درگیری ای که خاور نزدیک در آن فرو رفته مسئله حکمرانی سرزمینی در سطح منطقه است. حلب و موصل نمونه کامل و ایستگاه برانگیختن اشتهای کنشگران منطقه ای است که تدارک رودررویی های آینده را می بیند.

١- در ترک مخاصمه «مودروس»، امپراتوری عثمانی در 30 اکتبر 1918 دربرابر نیروهای متحد در بندر «مودروس» جزیره لمونس تسلیم شد. عثمانی ها جز درمورد بخش کوچکی از آناتولی، از امپراتوری خود چشم پوشیدند.

٢- « Inherent resolve » : نام عملیات نظامی آمریکا در چهارچوب ائتلاف عربی - غربی در عراق و سوریه

٣- مرجع تقلید» یک آیت الله العظمی است که قدرت اجتهاد و تصمیم گیری های شرعی - قضایی دارد. پس از امام، در سلسله مراتب شیعه مرجع تقلید عالی رتبه ترین مقام مذهبی است