روسیه فعال شده ونمی خواهد اسیر بن بستی بماند که اعتبارجهانیش درگرو آنست ومیکوشد تا جهانی همسو با خود را طراحی کند. این کشورمسئولیت منازعه درسوریه را بعهده گرفت ومیداند که این عملکرد باید نتیجه بخش باشد. اما این مناقشه، اینجا وآنجا ریشه میدواند، پیچیده تر میشود وبدون آنکه خطرش کاهش یابد، قدرت های بزرگ منطقه ای وجهانی را درصحنه سوریه مستقیما رو در روی هم قرار میدهد. نیکولای کوژانو، کارشناس خاورمیانه در دانشگاه اروپائی سنت پترزبورگ ابراز تاسف میکند که « در سال ٢٠١۵ مسکو واقعا فکر میکرد که بشراسد در عرض سه ماه آینده سقوط خواهد کرد وحکومت از هم پاشیده خواهد شد ومن معتقدم همین مسئله بود که حقیقتا کرملین را نگران میکرد. در حال حاضرشرایط تغییرکرده وجایگاه اسد مستحکم شده است. وحالا اوست که ابتکار عمل را در دست دارد. سوریه ما را، برخلاف تمایلمان، به غوطه شرقی کشاند. ما حالا در تنگنا افتاده ایم».
شکست کنگره سوچی
محافل کارشناسان روسی خاورمیانه، صرف نظراز درجه نزدیکیشان با کرملین، نسبتا براحتی می پذیرند که مسکو در سوریه به بن بست رسیده است. از همین رو شکست کنگره گفتگوی ملی سوریه در٢٩ و ٣٠ ژانویه گذشته توسط ناظران به سختی مورد انتقاد قرار می گیرد. در مسکو ودرمحافل خصوصی عده ای شکایت از آن دارند که تعدادی از مخالفان سوریه ای، وبویژه کردها وسنی ها، با تشویق پدرخوانده های خارجیشان، از شرکت دراین کنگره سرباز زدند. برخی از مخالفان بشر اسد که از آنکارا رسیده بودند، با دیدن انبوه پرچم های رسمی سوریه با دو ستاره در فرودگاه سوچی، حاضر به ترک آن نشدند.
اما در عین حال تاکید میشود که بعنوان مثال، ٢۵٠٠ نماینده سوریه ای در آن شرکت کردند. واسیلی کوزنتسف، عضو انستیتوی مشهورمطالعات شرقی در مسکو خاطر نشان میکند که « این را نمیتوان همچون شکستی تلقی کرد مگرآنکه از این کنگره انتظار بیش از حدی داشتیم. موضوع مورد بحث گشودن درهای گفتگو بود ونه مذاکره. از چهارموضوعی که طرفین ذینفع برای برون رفت از بحران درباره آنها کار میکنند یعنی گذار سیاسی، تجدید نظردرقانون اساسی، برگزاری انتخابات و مسائل امنیتی وتروریسم، دولت سوریه تاکنون تنها گفتگو درباره آخرین مطلب را می پذیرفت. اما در سوچی، با ایجاد کمیسیونی برای تدوین قانون اساسی، اولین گام در این جهت برداشته شد».
اما برای نیکولای کوژانو، درشکست کنگره جای تردیدی نیست چراکه کمیسیون قانون اساسی خود برپایه های نامطمئنی استوارست. « در واقع مسکو نمیداند مسئله سوریه را چگونه باید حل کرد. از اینرو، برای در دست نگاه داشتن افسارها وپرده پوشی فقدان راه حل، مداوما قوانین بازی تغییر یافته وابتکارعملهای جدیدی براه انداخته میشوند». اما بنظراو، گرچه میتوان شکست کنگره سوچی را به آماده سازی نامناسب آن و عدم شناخت طرفین درگیر کشمکش از مسائل، که باعث تعجب همگی شد، نسبت داد، خواست های متناقض سازمان دهندگان آنرا نیزباید به این دلایل افزود : « سوچی، بین هدف وزارت دفاع که امیدوار بود ازجمله با روند ژنو مقابله کند ونیت وزارت امور خارجه که تمایلی به آن نداشت، بدام افتاد. تلاش های شدید وزارت امور خارجه برای جلب استفان دومیستورا، فرستاده ویژه دبیرکل سازمان ملل، به این کنگره را بدینگونه میتوان توضیح داد.»
معضل بشر اسد
اگر کنگره سوچی شاهد تحرکات بسیاری، برای وانمود کردن اینکه همگی راه حل مناسب را میشناسند ونیز برای محک زدن دیگران، بود اما بنظر میرسد که در مسکو به سختی برای یافتن راه نجات تلاش میشود. مطبوعات ملی صحبت از یک سیاست راهبردی جدید میکنند که ظاهرا درکرملین در حال آماده شدن است. بحث با کارشناسان روسی حاکی از وجود امکاناتی دراین حوزه است. روسلان مامدوف، هماهنگ کننده برنامه خاورمیانه وآفریقای شمالی در شورای روسیه برای امور خارجی، اندیشکده حکومت روسیه، بارها تکرار میکند که « بشر فرد دلخواه ما نیست. اگر روسیه ازاو حمایت میکند بدین خاطر است که فعلا جایگزینی برای او وجود ندارد. من از غربی ها می پرسم : آیا شما کسی را دارید که بتواند جانشین او شود؟ حداقل با او وارتشش، هر قدرهم که بی ترحم باشد، ما موفق شده ایم که یک ستون فقرات دولتی و نهادی در این کشور را بر سر پا نگاه داریم.»
ضمن سخنان او، اندیشه انتقال بخشی از قدرت به کس دیگری جز اسد نیز به میان میآید. وبرای اینکار، اگر لازم باشد که اسد در مقامش باقی بماند، قانون اساسی جدید میتواند این پست را از اختیاراتش تهی کند. مامدوف تصریح میکند که « روسیه به پیش راندن یک راه حل سیاسی، اصلاحات در ساخت قدرت، بازسازی ارتش برای تبدیل آن به پایه ای برای سوریه جدید، سوریه پس از جنگ، گرایش دارد». « واطرافیان بشر اسد، نظامیان ودیگران، احتمال دارد که مورد قبول مخالفین قرار گیرند. مسکو به آنها توجه دارد، حتی گرچه بعضی از آنان درمقاطعی کشتی در حال غرق را رها کردند. آنها ضرورتا وبطور قطعی از صحنه بیرون نهاده نشده اند. مسکو تلاش میکند که جستجوی یک راه حل را آسان تر کند. اما در اصل، یافتن راه حل بعهده سوریه ای هاست. آنها هستند که باید تصمیم بگیرند که چه کسی باید رئیس جمهور باشد و قانون اساسی چگونه باید باشد.»
بسیاری، حداقل در میان «شرق شناسان»، میگویند که ازاینکه، بشراسد دیگر قادربه متحد کردن سوریه ای ها نخواهد بود و خود او مسئله ساز است، آگاهند. وگفته میشود که در کرملین وحداقل در وزارت امورخارجه، وحتی وزارت دفاع، مطرح کردن تعویض رئیس جمهورسوریه دیگر موضوعی کاملا ممنوع نیست. نیکولای کوژانو نگرانی خویش را ابراز میکند « اما مسئله بشدت بغرنج شده است. مخالفان سوریه ای به من میگویند که بشردست به پاکسازی پیرامونش زده ودیگرکسی باقی نمانده است. سپس با اتحادهای خیلی پیچیده با قبایل مختلف کشور موفق شده قدرت خود را مستحکم کند. امروزه، کنار گذاشتن او پذیرفتن خطراز هم پاشی جدید همه چیز است.»
این تفکر که ولادیمیرپوتین به گروگان بشراسد تبدیل شده، بطور نسبتا گسترده ای در مسکو رایج است. اما چه باید کرد؟ رها کردن او دیگرممکن نیست چرا که این به مفهوم نفی مبانی تعهد سپتامبر ٢٠١۵ روسیه بوده وخطر فروپاشی تعادل شکننده ای که بدوراسد ایجاد شده است را در بردارد. در عین حال، چیزی که بطورمحرمانه در روسیه گفته میشود، کرملین میخواهد تا آخرین لحظه اثبات کند که نباید به مردم اجازه داد تا بنام یک مردم سالاری که فقط هرج ومرج بدنبال دارد، رهبران خویش را سرنگون کنند. متخصصین روسی، با دسترسی به منابع کم وبیش جدی، گاهگاهی پیچیدگی وضعیت برای خود بشراسد، که بعنوان مثال، برادرش ماهر، مسئول اکثرنیروهای امنیتی، خط مشی سرسختانه ای تحمیل میکند، را نیز پیش میکشند. ظاهرا ماهراسد در ژانویه ٢٠١٧ قصد داشت تا با کمک ایران بر علیه رئیس جمهور دست به کودتا بزند.
یا یک طرف دیگری را خرد میکند، یا مذاکره برگزارمیشود
این وضعیت ورقابت احتمالی با تهران برای تاثیر گذاری برتصمیمات دمشق، آمیخته با تمایل مسکوبرای دست یابی به راه حلی سیاسی در سوریه، روسیه را وادار میکند که در میان مخالفین حکومت در جستجوی کسی باشد که احتمالا در زمان موعود سازش با دولت سوریه را می پذیرد. واسیلی کوزنتسف تاکید میکند که « کنگره سوچی چهارچوب وسیعی برای گفتگوی سیاسی وجامعه مدنی سوریه بود. من فکر نمیکنم که ادامه آن وتبدیلش به یک چهارچوب گفتگوی مدوام ضرورت داشته باشد. هیچکس در میان مقامات روسی خواهان پایان دادن به روند ژنو ویا آستانا نیست. اما برای تصمیم گیران ما، حقانیت دادن به خروج ما از کشمکش سوریه توسط سوریه ای ها ودر سطح ملی اهمیت زیادی دارد.آقای پوتین علاقه مند است که موفقیتش در برقراری صلح، توسط جامعه بین المللی به رسمیت شناخته شود.»
از اینرو، بنظر میرسد که تلاشی برای شناسائی و سپس مذاکره با تعدادی از هفت هزار گروه مبارز در سوریه در جریان است. کنستانتین ترووتسو به ما توضیح میدهد که مثلا « کرانه شرقی فرات، بویژه جایگاه عرب های سنی است. وقتی که داعش منطقه را تصرف کرد، آنها شیخ ها را به گروگان گرفتند تا جوانان را واردار کنند که به داعش بپیوندند. شیخ ها، که مردم شدیدا از آنها پیروی میکنند، پس ازآزادیشان سعی کردند که وارد ساختارهای جدید دولت محلی شوند. وآنجا، آنها خود را در کنار کردهائی یافتند که بخشی از نیروهای دموکراتیک سوریه را تشکیل میداند و داعش را شکست داده ونسبتا با بشر متحدند. مفهوم آن اینست که این بخش از سوریه دیر یا زود تحت کنترل سنی هائی خواهد بود که با رژیم دمشق اختلاف نظردارند. اما همکاری فعلی آنان با یکدیگرکماکان این امید را زنده نگه میدارد که شاید دست یابی به یک سازش امکان پذیر باشد.» این یک بازی با تعداد زیادی بازیگر وبنابراین همراه با ناشناخته های متعدد است. مامدوف بر این عقیده است که « مسئله ای که از سوی دیگر مطرح است، ادغام گروه های مخالف مسلح در ساختارهای دفاعی وفاداربه دمشق است. بدیهی است که این جنبه ازقضایا هنوزگنگ است چرا که نه ازنتایج نبردها ونه ازتصمیم بشر درموردعفوعمومی آگاه نیستیم.»
به هر حال، بنظرمیرسد که مسکوقبل ازهرچیز، تظعیف مخالفان را مد نظر قرار داده است. از نبرد حلب بعنوان الگواستفاده میشود : هر چه بیشتر مخالفان را ضعیف کنیم آنها رغبت بیشتری برای سازش نشان خواهند داد. روسلان مامدوف مجددا تکرار میکند که « بواسطه پیروزی نظامی، مخالفین سرخم کرده و گفتگو با رژیم بشراسد خواهند پذیرفت. درحال حاضردو راه حل در پیش روست : یا یک طرف دیگری را خرد میکند ویا مذاکره ای برپا میشود. این باعث تاسف است اما بنظرکرملین اسد کم زیان تر ازهمه است. چه کسی مایل است که النصره ویا داعش زمام امور در سوریه را بدست گیرد؟ روسیه خواستار یک راه حل سیاسی و یک سوریه لائیک است.»
بازگشت به نقطه آغاز ؟
وقبول اینکه، آنهائی که نمی توانند با رژیم دمشق مذاکره کنند، در حاشیه خواهند ماند. « راه حل سیاسی» مورد نظر مسکو وبویژه شیوه دست یابی به آن بیشتر شبیه یک راه حل صرفا نظامی است. تاریخدان وسناتور رومی (١٢٠ – ۵٨) می نوشت « آنها بیابانی ایجاد میکنند وسپس میگویند که صلح برقرارکرده اند». نیکولای کوژانوو فکرنمی کند که « سوریه به بیابانی تبدیل خواهد شد واین چیزی نیست که مسکو در پی آنست. در غوطه شرقی شاهد آن بودیم. بی شک درمیان روس ها اراده تضعیف مخالفین ومجبورکردنشان به نشستن دردورمیز مذاکرات وجود دارد. اما همگی در اینجا آگاهند که، کسانی که کرملین آنان را تا ژانویه ٢٠١٧ واولین نشست آستانا «تروریست» خطاب میکرد، در واقع مخالفین رژیم هستند وبه همین زودی خلع سلاح نخواهند شد چرا که همگی آنها پدرخوانده های قدرتمندی همچون سعودی ها، ترک ها ویا آمریکائی ها در خارج دارند.»
بنابراین، مسکو نهایتا بر روی این پدرخوانده ها نیز حساب میکند تا دمشق را مجبوربه مذاکره کند. اما هرچه زمان میگذرد، بشر اسد، مطمئن از حمایت ایران وروسیه، قلمروی بیشتری را بازپس گرفته وبیابان سیاسی سوریه را گسترش میدهد. وهمه اینها با چوب لای چرخ گذاشتن درهر پیش طرح گفتگوی ملی که مسکو سعی میکند در آستانا ویا سوچی براه اندازد. واسیلی کوزنتسف خاطرنشان میکند که «رژیم سوریه واقعا مسئله سازست، هیچ انعطاف نشان نمیدهد وهر اندیشه سازش را رد میکند. همه اینها روسیه را خشمگین میسازد.» بن بستی که روس ها امروزه در آن گرفتارند، میتواند به بازگشت به نقطه آغازمنجر شود. علت اصلی مشکل سوریه، این باربیش از همیشه رهبرکشوری است که تهی از تمامی آنانی شده که برعلیه حاکمیت اواعتراض میکردند.