برگزاری کنفرانس موسوم به COP27 درمورد تغییرات اقلیمی، در منطقه ساحلی «شرم الشیخ» در مصر به رییس جمهوری عبدالفتاح السیسی امکان داده که قدر قدرتی خود را به نمایش بگذارد. شدت سرکوبگری و کنترل پلیسی اِعمال شده روی روزنامه نگاران و موسسه های غیردولتی (ONG) که برای شرکت در این نشست به مصر می روند (به ویژه از طریق یک اپلیکیشن پذیرش روی تلفن هوشمند که ردیابی می شوند)، بی تردید مانع از آن نمی شود که دولت های سراسر جهان برای چندمین بار در یک همایش چندجانبه با وعده و وعید مدعی شوند که پاسخگوی الزامات محیط زیستی هستند. آنها بازهم چشمان خود را بر روی سرکوبی که هواداران حقوق بشر، از جمله علا عبدالفتاح، قربانی آن هستند می بندند. علا عبدالفتاح از ۶ نوامبر،همزمان با برگزاری کنفرانس اقلیمی، در زندان دست به یک اعتصاب غذای کامل زده است.
با آن که امیدهای هواداران محیط زیست و دانشمندان کمتر از پیش است، این همایش بین المللی، که از سال ۱۹۹۵ برای چهارمین بار در یک کشور عرب برگزار می شود ( و نشست بعدی در سال ۲۰۲۳ در دوبی خواهد بود)، نشانگر اراده قدرت های حاکم بر خاور نزدیک و آفریقای شمالی درمورد دغدغه های زیست محیطی شان است. با این همه، در اینجا هم مانند جاهای دیگر، به نظر نمی آید که کارهایی که انجام می شود در سطح چالش ها باشد. چالش هایی که در عین حال هم خاص تر و هم وخیم تر از دیگر مناطق دنیا است.
در منطقه ای که اگر کاملا بیابانی نباشد، به طور کلی خشک و بایر است، گرمایش اقلیمی این خطر را دربر دارد که مناطق وسیعی را خالی از سکنه کند. تناسبی بین رطوبت، هوا و درجه حرارت وجود دارد– که با درجه موسوم به حباب رطوبتی درجه حرارت یا TW – سنجیده می شود و در ۳۵ درجه این معیار بدن انسان دیگر نمی تواند خود را با آن تطبیق دهد. در پاکستان، عمان، امارات متحده عربی، ازجمله مناطق به تازگی شهرسازی شده، اخیرا TW چندین ساعت پی درپی از این حد مرگبار عبور شده و قابلیت زندگی این مکان ها در میان مدت را زیر سئوال برده است.
شهرهایی که به زودی غیرقابل سکونت می شود
با این ترتیب، سرمایه گذاری و ایجاد زیرساخت ها در شهرهایی که ظرف چند سال، به گفته دانشمندان در برخی از فصل ها در محیط بیرون بیش از ۱۰ دقیقه نمی توان نفس کشید، به چه درد می خورد ؟ افزایش کلی درجه حرارت هم اکنون تشدید شده و این دوره های غیرقابل زیست بودن افزایش می یابد. این چالش گرمایشی، در این منطقه بیش از سایر نقاط کره زمین است. بخصوص در مناطقی مانند سواحل خلیج [فارس] که هوا مرطوب است، تهویه هوا به هیچ وجه کارساز نخواهد بود. درحوزه شهری، این امر درجه حرارت بیرون را افزایش می دهد. به علاوه، بالا آمدن سطح آب دریا بسیاری از مراکز شهری را در معرض خطر قرار می دهد. هم اکنون نیز در بسیاری از آنها، از تونس گرفته تا دوحه، آب پیشرفت کرده است.
بحث هایی که در کنفرانس مطرح می شود، در حدی زیاد متمرکز بر مسائل هویتی، اجتماعی و اقتصادی است و به ندرت بحث هایی عمومی درباره آفریقای شمالی یا خاور نزدیک درباره مسئله مقررات زدایی زیست محیطی انجام می شود. با آن که چنان که مقالات مختلف منتشر شده در همه جا درباره این موضوع نشان می دهد، تلاش هایی از سوی جامعه مدنی به چشم می خورد، به نظر می رسد که حاکمان باور خود را بر راه حل های فنی و بیش از پیش طبق آخرین فناوری ها و حتی خودکامانه مترکز کرده اند. نمونه ای از این امر برنامه «خط» (The Line) در شمال غربی عربستان سعودی است که قرار است بنایی از شیشه و فولاد به طول ۱۷۰ کیلومتر و ارتفاع ۵۰۰ متر در وسط بیابان ساخته شود که می باید ۹ میلیون تن را در خود جا دهد. فقط ساخت چنین سازه ای مستلزم مصرف مقادیر بزرگی از مواد و تولید حجم عظیمی از CO2 است. برخی برآورد می کنند که اجرای این برنامه ۴ برابر تولید سالانه انگلستان (۱) گاز کربنیک ایجاد خواهد کرد و چنین کاری بیشتر به یک شعبده بازی شباهت دارد. این درحالی است که اجرای رسمی این برنامه در اکتبر ۲۰۲۲ آغاز شده است.
مسئله کانونی مسکن
وعده عدم تولید کربن در جام جهانی فوتبال در قطر، با آن که «فیفا» به صورتی اغماض گرانه آن را تأیید کرده، چندان باور پذیر نیست و بیش از آن که برمبنای ساز و کار جبران میزان تولید CO2 باشد – که درباره آن جای گفتگو بسیار است-، بیشتر جنبه کارآمدی و اخلاقی دارد. آنها به موسسه هایی پول می پردازند و درخت هایی در جاهای دیگر می کارند اما به هیچ وجه در کاهش موثر تولید گازهای گلخانه ای مشارکت ندارند.
مسئله مسکن برای رودررویی با مقررات زدایی نقش کانونی دارد. از مراکش تا عمان، رها کردن راه حل های ساده و عملی محلی، که به ویژه شامل استفاده از گِل و خرده سنگ در بنایی است، ازنظر تولید کربن اثری خیلی منفی داشته است. ساخت دیوار از سنگ و بتون – بدون استفاده از هیچ گونه عایق برای حفاظت دربرابر گرما و سرما- انجام می شود. این امر مردم را دربرابر مشکلات اقلیمی آسیب پذیر ساخته و مجتمع هایی ایجاد می کند که مستلزم تهویه هوای همه ساختمان ها و استفاده از مقادیر بسیار زیادی از انواع ماسه است که گاه می باید وارد شود و کمیاب است زیرا به شکلی متناقض همیشه در منطقه موجود نیست.
روش های ممتاز شهرسازی برمبنای ساخت و ساز عمودی است. دخالت چند ملیتی های غربی در چنین برنامه هایی، که غالبا عجیب و غریب است، بیشتر براساس حفظ اقتصاد «شمال» با منطق هدر دادن منابع است. شهرهای منطقه خلیج [فارس] در این زمینه با مشکلات بسیاری دست به گریبانند و به صورت نمونه های (بزرگ راه، خانه های شخصی، مصنوعی سازی، خصوصی سازی فضاها) در کل دنیای عرب، ترکیه و ایران در آمده اند(۲). به این نیز اشاره شود که در توسعه پایتخت اداری جدید مصر زیرساخت حمل و نقل عمومی درنظر گرفته نشده است. گسترش متروی قاهره به سوی این محل با تأخیر خیلی زیاد اعلام شده و انجام کارهای آن هنوز آغاز نشده است.
وابستگی به درآمدهای نفت و گاز
در هیچ کجا نشانی از سیاست های متعدل یا حتی مبارزه موثر علیه انواع الودگی، که در حدی وسیع ناشی از تردد خودروها، کار کارخانه ها به ویژه کارخانه های سیمان است ، به چشم نمی خورد. این چنین است که تهران به طور مرتب با آلودگی های شدیدی رودررو می شود که منجر به تعطیل مدارس توسط مقامات می گردد. قاهره، استانبول، صنعا و بیروت نیز با الزامات جغرافیایی خاصی رودررو هستند که گاه میزان ذرات کوچک ناسالم در هوا را به شدت افزایش می دهد.
جایگاهی که در همه جا به خودرو شخصی و حفظ زندگی شهری با تراکم جمعیتی کم داده شده، بیانگر علاقه کنونی به هیدروژن به عنوان یک سوخت جایگزین است. گرد محور این راه حل که درعین حال تا حدی زیاد پیچیده و هنوز ناشناخته است ، برنامه ریزی برای خنثی سازی تولید کربن در حکومت های خاور نزدیک و آفریقای شمالی شکل می گیرد. سلطان نشین عمان وعده داده که تا سال ۲۰۵۰، به ویژه با استفاده از نیروی خورشیدی، به تولید هیدروژن سبز دست یافته و آن را صادر کند. عربستان سعودی اعلام کرده که سرمایه گذاری های هنگفتی برای پژوهش درمورد این سوخت می کند که بیش از ۳ میلیارد دلار آن با شرکای مصری، با هدف تولید کودهای کشاورزی است.
ویژگی خاص این منطقه وابستگی کلی به درآمدهای نفت و گاز است. دراین مورد بین کشورهای منطقه تفاوت های آشکاری وجود دارد. به عنوان نمونه، کویت که در سال ۲۰۲۰ حدود ۹۱ درصد از بودجه دولتی آن متکی به درآمدهای نفت و گاز بوده و تونس که در سال ۲۰۰۰ وارد کننده خالص این مواد بوده یعنی وارداتش بر صادرات فزونی داشته در دوسر این طیف هستند. با این همه، این بُعد قضیه منبع یک تناقض نیرومند در زمینه مبارزه اقلیمی است. هیچ کشوری حتی یک لحظه درفکر قطع صادرات نفت و گاز یا بهره برداری از آن در حد وجود تقاضا (و این که قیمت ها به دلیل جنگ اوکراین بالا باشد) نیست. این هم که نفت و گاز برای تولید برق به قیمت رقابتی تر نسبت به دگر سوخت ها سوزانده شود امری عادی است. تصور بهره برداری از ذخائر گازی مدیترانه شرقی توسط لبنان و اسراییل نمونه گویایی در این مورد است.
درنهایت به نظر می آید که دولت ها و نخبگان اقتصادی آماده استفاده از بخشی از این درآمد برای سرمایه گذاری در سوخت های تجدیدپذیر به ویژه نیروی خورشیدی هستند که به نظر می آید در منطقه منبعی پایان ناپذیر است. اما این منابع جدید به ندرت می تواند جای سوخت های فسیلی را بگیرد و درنهایت می تواند پاسخگوی افزایش تقاضا باشد. این افزایش ناشی از زیاد شدن جمعیت و میزان مصرف و نیز توسعه فعالیت های «استخراج» رمز ارزهایی است که برق بسیار زیادی مصرف می کنند زیرا در ذخیره کننده های عظیمی انباشته می شوندکه آنها نیز باید سرد نگهداشته شود (۴). به علاوه، درآمد نفتی موجب ترغیب به سرمایه گذاری در زیرساخت هایی بازرگانی و گردشگری می شود که خود همواره تولید کننده گازهای گلخانه ای است و برای جبران آنها باید حق آلوده کردن خریداری شود. در زمینه آلوده سازی، افقی که برای خنثی بودن تعیین شده، شبیه به یک پاسکاری است که به هیچ وجه نه در سیاست های عمومی و نه در اعمال روزمره بازتاب ندارد. حساسیت برانگیزی در مردم – درورای حرکات نمادین یا به عنوان نمونه سیاست های راهپیمایی سبز در مراکش یا تعداد زیادی «بولوار های زیست محیطی» در شهرهای تونس و اجرای کارزارهایی علیه انباشت بی رویه زباله در همه جا، همچنان یک مسئله واقعی است. میلیون ها تن زباله پلاستیکی که تا دورافتاده ترین نقاط و سواحل رسیده، تنوع محیط زیستی را تا حد زیادی کاهش داده است. استفاده روزافزون از آب هایی که در بطری فروخته می شود، عادت های غذایی و انواع اسراف کاری ها، نماد ورود اخیر و گاه خشن آفریقای شمالی و خاور نزدیک در جامعه وفور و (فرا) مصرف گرایی است. به نظر نمی آید خارج شدن از این وضعیت آسان باشد زیرا الزاماتی دیگر، ناشی از فقر و جنگ آهنگ زندگی روزمره را تعیین می کند.
مسئول کیست ؟
در این منطقه هم مانند آسیا، آفریقای جنوب صحرا و آمریکای لاتین، بی تردید احساس داشتن مسئولیتی کمتر نسبت به «غرب» در مبارزه علیه مقررات زدایی اقلیمی حاکم است. با آن که مقایسه میزان سرانه تولید کربن یک مراکشی و یک امریکایی در طول یک قرن کار نادرستی نیست، اما این مشروعیت با نوعی بی تفاوتی و بی قیدی روبرو می شود. این احساس به طور موازی با درخواست های پرداخت غرامت و جبران به کشورهای «جنوب» ترغیب می شود. ابداع چنین ساز و کاری می باید در قلب گفتگوهای شرم الشیخ بوده و به ویژه توسط مصر بر آنها تأکید شود (۴). اما این منطق نیز جنبه پنهان کردن کارهای «اقلیم کش» در کشورهایی که درخواست غرامت می کنند را دارد، و درباره آن هرچه که فکر شود، در قلب اندیشه های نخبگان، اگرنه همه ساکنان آن کشورها است. مدل دوبی، همواره مرتفع تر و بتونی تر، ساخته شده برپایه مصرف گرایی و فریب و اغوا، هنوز به عنوان سرمشق پذیرفته نشده است. برعکس، این مدل محدود به ساخت مراکز خرید، مسجدهای بسیار بزرگ، بزرگ راه های شهری و محله های بازرگانی با آسمان خراش های کم و بیش موفق از آب درآمده است.
درورای مسائل مربوط به محیط زیست، آلودگی و سوخت، مسئله دیگری نیز وجود دارد که با شدتی خاص مطرح می شود و آن مسئله آب است. البته، منطقه با نابرابری های بزرگ و کمبود کلی این ماده حیاتی و مصرف مفرط تشدید شده براثر افزایش جمعیت روبرو است. بخصوص، رودخانه های بزرگ نیل و فرات، دستخوش رقابت هایی واقعی بین کشورهایی که از آنها عبور می کنند هستند. به علاوه، اتلاف منابع سطحی، به عنوان نمونه در عراق بخاطر شبکه کششی و آبیاری بسیار معیوب و ناقص، موجب آسیب پذیری واقعی مردم شده و روش های کشاورزی و شیوه زندگی سنتی را با شکست روبرو کرده است. جنوب عراق و زمین های مرطوب و باتلاقی از بین رفته یک نمونه حاد در این مورد است و مواردی چون خشکسالی در شرق اردن و بحرالمیت در فلسطین اشغالی، بخاطر اشغال زمین ها و آب توسط اسراییل تشدید شده است. بروز خشکسالی در جنوب سوریه در جریان سال های دهه ۲۰۰۰، به عنوان یکی از عوامل آغاز کننده قیام های سال ۲۰۱۱ و درپی آن جنگ درنظر گرفته شده است.
همچنین، در زمین های مرتفع یمن در اطراف صنعا هم به شکلی خاص وضعیت تنش آلود است. در این منطقه چشم انداز پیشروی آب دریا و ایجاد شوره زار (مدلی که در منطقه وجود دارد) خاص مناطق مرتفع است. سفره های آبی از راه حفر چاه هایی که از آنها به صورت مفرط بهره برداری شده (در حد ۱۴۰ درصد تجدید سالانه آب توسط باران) می تواند به سرعت موجب خشکی چاه ها و مهاجرت گسترده ساکنان گردد. به شکلی متناقض، در همین حوزه مجاور پایتخت یمن خطرهای سیل بخاطر بروز توفان های حاره ای بیشتر می شود و کاستی های برنامه ریزی شهری را به نمایش می گذارد، بدون آن که بتواند مسئله کمبود ساختاری آب برای ساکنان و کشاورزی را حل کند.
سرانجام، نماد پیچیدگی روند اخیر در زمینه جنگ و ورشکستگی حکومت است که موجب شده مردم در روستاهای یمن به صفحه های تولید برق از نیروی خورشید روآورند. این امر به نوبه خود موجب استفاده مفرط از آب چاه ها می شود. درواقع این نیرویی است که به نظر رایگان می آید و برای آبیاری منبعی پایان ناپذیر است و در همه جا پمپ ها با انرژی خوشیدی به کار می افتند، درحالی که پیشتر برای راه اندازی پکپ های دیزلی باید پول پرداخت می شد.
در آفریقای شمالی و خاور نزدیک، موضوع های مربوط به محیط زیست یا بخصوص اقلیمی به شدت پنهان نگهداشته می شود. دلیل آن این است که خود جامعه، مانند کشورهای منطقه هنوز به طور کامل به آگاهی دست نیافته است. انجام بسیج نیز با سد سرکوب برخورد می کند . بی تردید این امر در منطقه بیش از اروپا و مناطق معتدل و احتمالا مسئله تنازع بقا است.
۱- Nat Barker, « Sustainability and liveability claims of Saudi 170-kilometre city are “naive” say experts », dezeen.com, 8 août 2022.
۲- Roman Stadnicki , « Sous les radars de “NEOM” » : les non-dits des grands projets urbains dans le Golfe », The Conversation, 23 novembre 2021.
۳- Sebastian Castelier, « En plein krach, la cryptomania s’empare des pays du Golfe », Le Temps, 6 août 2022.
۴- Valerie Volcovici, « Egypt working to prioritize ’loss and damage’ at COP27 », reuters.com, 28 septembre 2022.