یادداشت های غزه (۴۱)

«مجبوری سر فرزندت را مثل موقعی که به خدمت سربازی می رود بتراشی»

رامی ابو جموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را تحت فشار ارتش اسرائیل ترک نماید. پس از پناه بردن به رفح، رامی و خانواده اش مجبور شدند مانند بسیاری از خانواده ها که در این منطقه فقیر و پرجمعیت گیر افتاده بودند، مجددا به تبعید داخلی خود ادامه دهند.. او رویداد های روزانه خود را در این فضا برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد:

تصویر گروهی از کودکان و یک زن را نشان می‌دهد که در یک محیط غیررسمی نشسته‌اند. زن در حال بافتن یا شانه کردن موی دختری است که روی صندلی نشسته است. سایر کودکان دور آنها در حال بازی یا گفتگو هستند. پس‌زمینه تصویر به وضوح نشان‌دهنده محیطی ساده و روستایی است، با لباس‌های آویخته به دیوار و برخی وسایل دیگر در اطراف. جو تصویر دوستانه و صمیمی به نظر می‌رسد.

سه شنبه ۱۶ ژوئیه ۲۰۲۴

دیروز در بازار دیرالبلح بودم. چنان که می دانید، من در کنار جاده ساحلی زندگی می کنم. برای خرید باید به بازار مرکز شهر بروم که در آن می توان سبزی و میوه های وارداتی توسط واردکنندگان بخش خصوصی را یافت. ما که در بخش جنوبی نوار غزه زندگی می کنیم، می توانیم خود را برخوردار از امتیاز بدانیم چون اسرائیلی ها به کسب و کارهای غزه اجازه می دهند از ساحل غربی رود اردن یا اسرائیل کالا وارد کنند. در بخش شمالی نوار غزه به هیچ وجه چنین چیزی وجود ندارد چون از وسط به دو نیمه شده است. در شهر غزه به راستی قحطی حکمفرما است و مردم از حدود ۳ ماه پیش رنگ سبزی و میوه را ندیده اند.

اما، در اینجا هم کمبود دیگری وجود دارد که درباره آن کم حرف زده می شود. در بازار به دوستی برخوردم و از دیدن این که موهایش را از ته تراشیده تعجب کردم چون همیشه موهایی بلند داشت. از او پرسیدم: «چرا موهایت را از ته زده ای ؟ »، پاسخ داد: «چون دیگر شامپو پیدا نمی شود» و من به یاد آوردم که از روز نخست جنگ، اسرائیلی ها ورود همه محصولات بهداشتی را ممنوع کرده اند.

تنها پاسخ: تحقیر

۹ ماه است که عملا، جز به تعداد خیلی کم که توسط کامیون های کمک های انسان دوستانه در زمانی که پایانه رفح باز بود، هیچ محصول بهداشتی ای وارد نوار غزه نمی شود. منظورم از محصولات بهداشتی همه چیز اعم از صابون، شامپو، بدن شوی، خمیردندان، پوشک بچه، کاغذ توالت... و نیز محصولات مخصوص نظافت خانه مانند شوینده ها، مایع ظرفشویی، لباسشویی و غیره است. گاه در بازار یک قالب کوچک صابون یا بطری شامپو به قیمت سرسام آور یافت می شود. به عنوان مثال، قیمت شامپو از ۱۰ به ۱۰۰ و گاه ۱۲۰ شِکِل (۳۰ یورو) رسیده است. به هر صورت، عده کمی از مردم قدرت خرید آنها را با این قیمت ها دارند.

از خود می پرسم: چرا اسرائیلی ها ورود این محصولات را ممنوع کرده اند؟ پیش از جنگ، در چهارچوب تحریم ها، آنها مانع از ورود محصولات و مواد «دو کاربردی»، به عنوان مثال آهن قراضه هایی می شدند که می توانست در ساخت خمپاره هم به کار رود. اما، درمورد محصولات بهداشتی منطقی نمی بینم. تنها یک چیز وجود دارد و آن قصد تحقیر کردن است. تحقیر مردن در زیر آوارها، مردن در خانه یا بیرون در زیر سرپناه های برزنتی در اردوگاه های فلاکت بار. به این تحقیرها عدم امکان شستن سر و تن و رخت و لباس را هم افزوده اند. اسرائیلی ها می خواهند از ما ملتی تحقیر شده بسازند و تحقیری بیشتر از این نیست که مانع نظافت شوند. چه چیز از این تحقیر کننده تر است که زن ها نوار بهداشتی نداشته باشند ؟

بنابر این، به چاره جویی می پردازیم: زن ها از تکه های تی شرت های کهنه یا چیزهای دیگر که آنها را به شکل مربع می برند استفاده می کنند. به جای شامپو از محصولی به نام «هیتا» استفاده می شود که هنوز در بازار یافت می شود و نوعی صابون بی بو است که مثل صابون واقعی هم نمی شوید. ورود تیغ و خمیر ریش تراشی، دئودورانت، عطر و... هم ممنوع است. قیمت بسته ۳۰ عددی پوشک بچه ۴۰۰ شِکِل (۱۰۰ یورو) است در حالی که پیش از جنگ ۲۵ شِکِل (۶.۲۵ یورو) بود. در اینجا هم تدبیر به کار می رود و از تکه های پارچه لباس های کهنه استفاده می شود.

حتی لوازم آشپزخانه

با همه اینها، ما در وضعیتی هستیم که داشتن صابون یا دوش گرفتن، مسواک زدن دندان ها و شستن لباس ها در مراحل بعدی اهمیت قرار می گیرد چون اولویت ما زنده ماندن است. اولویت کارکردن برای به دست آوردن مبلغی ناچیز است تا بتوان با آن کمی نان، شیر و غذای کودک خرید. جنگ فقط بمباران، کشتار و خونریزی نیست، زندگی با تحمل تحقیر از همه اینها بدتر است و این کاری است که اسرائیلی ها در حال انجام آن هستند. هرچیز که مربوط به پاکیزگی باشد دیگر وجود ندارد. این کار را به عمد می کنند. به این خاطر است که اکنون مردم را با ریش می بینید چون تیغ ریش تراشی نمی یابند و نمی توانند به سلمانی بروند. بسیاری از دوستان سرِ فرزندان خود را تراشیده اند چون از شیوع شپش و بیماری های پوستی می ترسند. این نیز تحقیر است. تو که به موهای زیبای فرزندت می نازیدی، حالا مجبوری سرش را مثل موقعی که به خدمت سربازی می رود از ته بتراشی.

درمورد کاغذ توالت هم وضع به همین منوال است. تقریبا در سراسر نوار غزه وجود ندارد و اگر هم باشد ۹۰ درصد از مردم قدرت خرید آن را ندارند. پیشتر قیمت یک بسته ۳۰ حلقه ای آن ۲۰ شِکِل (۵ یورو) بود. اکنون قیمت هر حلقه آن ۲۰ شِکِل است. در ایجا نیز تدبیر به کار می رود و تکه های کاغذ، تی شرت، لباس های کهنه غیرقابل استفاده ای که به شکل مربع بریده می شود مورد استفاده قرار می گیرد.

علاوه بر محصولات بهداشتی، اسرائیلی ها واردات همه لوازم آشپزخانه را هم ممنوع کرده اند. حتی یک قاشق چایخوری، چنگال یا بشقاب در بازار پیدا نمی شود. جابجا شده ها هرچه که بوده را خریده اند. برای زندگی در زیر چادر ظرف لازم است. بسیاری از مردم با دست غذا می خورند و برای شستن آن به کمی آب در قابلمه اکتفا می کنند. اسرائیلی ها این کار را برای این می کنند که ما در هر لحظه احساس فلاکت کنیم. پیشتر، حتی در دوران تحریم، در فضایی مدرن زندگی می کردیم. در همه خانه ها ماشین لباسشویی، یخچال و غیره وجود داشت. امروز به زندگی قرون وسطی بازگشته ایم که غذا با دست خورده و دست ها با کمی آب شسته می شود و برای تمیز کردن نوزادان از تکه پارچه های کهنه استفاده می گردد. مانند قدیم ها مردم خود را با سنگ پاک می کنند، غذا را با چوب می پزند و ظرف آن را با آب می شویند. پیشتر، پاکیزگی در غزه یک اولویت بود اما امروز در ردیف آخر است.

کشتارها برای مردم عادی شده

من از حرف زدن درباره همه اینها شرم دارم، اما می خواهم همه بدانند ما چگونه زندگی می کنیم و اسرائیلی ها چطور درحال تحقیر کردن ما هستند و این کار را بدون یک کلمه حرف زدن می کنند. جامعه بین المللی به این دلخوش کرده که تکرار کند اسرائیل «حق دفاع از خود را دارد» اما کسی از آنها نمی پرسد چرا از ورود محصولات بهداشتی جلوگیری می کنند. کشتارها چنان برای مردم عادی شده که گویی تصادف خودرو است.

امروز اولویت تأمین غذا برای خانواده است. این را درباره نیمه جنوبی نوار غزه می گویم که خود در آن هستم. در اینجا قحطی نیست اما سوء تغذیه هست. غذای مردم بیشتر قوطی های کنسرو است. مقدار کمی سبزی و میوه وارد می شود اما عده معدودی توان خرید آن را دارند. از وقتی که پایانه رفح بسته شده، هیچ کمک انسان دوستانه ای نمی رسد. مردم هم دیگر پول ندارند. کسانی که مقداری پس انداز داشتند هم آن را خرج کرده اند. به عنوان نمونه، همه فروشندگان دوره گرد بیسکویت می فروشند و کسانی که بخواهند کاری انجام دهند راننده تاکسی می شوند تا بتوانند غذایی تهیه کنند. اولویت زنده ماندن، یافتن محلی برای خوابیدن خود و خانواده و سیرکردن شکم آنها است.

از زمان آغاز جنگ، حتی ورود لباس هم ممنوع شده است. من از زمانی که شهر غزه را ترک کرده ام تنها دو تی شرت و دو شلوار دارم. اگر هم لباسی پیدا شود قیمت آن خیلی گران است. ما بزرگسال ها می توانیم در حفظ لباس هایمان دقت کنیم، اما انجام این کار برای کودکان و به خصوص نوزادان که باید ۳ بار در روز لباسشان عوض شود دشوار است. من بختم بلند است چون دوستانی دارم که گاه به گاه برای ولید و کودکان دیگر لباس می فرستند، اما دیگران این امکان را ندارند. اکثر کودکان لباس های کهنه و رنگ و رو رفته ای می پوشند که هرروز هم باید شسته شود.

راه حلی که زن ها یافته اند این است که همیشه چادر نماز به سر دارند. این چادر از سر تا پا همه بدن را می پوشاند. معمولا این چادر فقط در خانه یا موقع نماز، و نه در خارج از خانه، پوشیده می شود. اما امروز همه زن ها با این پوشش دیده می شوند چون لباسی برای عوض کردن ندارند. ورود کفش هم به نوار غزه ممنوع است. من فقط یک جفت دارم. کودکان هم همین طور. حتی دمپایی هم پیدا نمی شود. کودکان دمپایی هایی را می پوشند که نیمه پاره است. زمانی که هنوز در رفح بودیم دو بار توانستم کفش و دمپایی به قیمتی خیلی گران برای کودکان بخرم اما وقتی که کهنه می شود دیگر نمی توان مثل آن را خرید. ۲.۳ میلیون تن در چنین شرایطی هستند: بدون لباس، کفش، محصولات بهداشتی و لوازم آشپزخانه. بدون همه چیز.

دنیا نمی داند ما چگونه زندگی می کنیم و چطور می میریم. در شمال نوار غزه مردم از گرسنگی می میرند. سلاح قحطی شروع به عمل کرده است. بسیاری از مردم درحال ترک شهر غزه و شمال آن به سوی نیمه جنوبی هستند. آنها نه از بمباران، بلکه از قحطی می گریزند. به این امید به اینجا می آیند که کمی غذا بیابند و این وحشتناک است. باز به همان موضوع مکرر و همیشگی تحقیر باز می گردیم. آنها می خواهند همه مردم غزه را با هروسیله ای تحقیر کنند.

ازبین بردن حماس بهانه است. جلوگیری از ورود محصولات بهداشتی و لباس چه ربطی به این دارد. درواقع، این جنگ هیچ ربطی به حماس ندارد. حماس فقط مترسکی است که اسرائیلی ها تکان می دهند تا خود را از دست همه مردم فلسطین و به خصوص نوار غزه خلاص کنند تا ما دیگر در اینجا نمانیم. در آغاز جنگ از «انتقال» مردم به صحرای سینا حرف زده می شد یا سناریوهای دیگری در همین زمینه مطرح می گردید. من فکر می کنم که درحال حاضر برنامه انتقال به کندی و آرامی درحال اجرا است. اسرائیلی ها ما را به زور تانک ها به سوی صحرای سینا نمی رانند، اما کافی است که جنگ تمام و دروازه های پایانه رفح گشوده شود تا همه بروند. مردم می خواهند که فرزندانشان آموزش و زندگی بهتری داشته باشند. متاسفانه، اسرائیلی ها در غزه نه تنها انسان ها بلکه زندگی را هم می کشند.