آثار تحقیقی ارزشمند فریبا عادلخواه درباره افغانستان

تصرف کابل توسط طالبان باعث افزایش توجه به مسائل افغانستان شده است. آثار فریبا عادلخواه ، انسان شناس ، همچنان ارزش خود را برای روشن ساختن مسائل معاصر جامعه افغانستان و فراتر رفتن از رویکردهای معمول و رسمی حفظ کرده است . او بیش از ٨٠٠ روز است که زندانی حکومت ایران می باشد و حق سخن گفتن ندارد .

در قلب تابستان ٢٠٢١ ، بسیاری از باصطلاح «کارشناسان» به کانالهای خبری دائمی پاریس دعوت شدند چرا که افغانستان ناگهان در صدر اخبار آنها قرار گرفته بود. این «کارشناسان» غالباً گفتمانی نا آشنا با واقعیت های محلی و تاریخی ارائه می دادند ، که به ویژه متاثر از یاوه سرائی های خاورگرایانه(اوریانتالیست) برنارد-هنری لوی بود. خوشبختانه صداهائی آگاهتر توانستند در جاهای دیگر ، در رادیو ،نشریات چاپی یا آنلاین انعکاس یابند. در واقع ، تحقیقات علمی فرانسوی زبان از مدت ها قبل به آسیای میانه علاقه مند توجه داشته و تحقیقاتی ارزشمند با اعتباری بین المللی تولید کرده است.

در میان این صداهای با اعتبار متکی به تجربه و کار تحقیقاتی طولانی ، یکی در هفته های اخیر حضور نداشت: صدای فریبا عادلخواه ، زندانی علمی در ایران. از ٥ ژوئن ٢٠١٩ ، وی از ادامه تحقیقات خود منع شده است و ما از بینش او محروم شده ایم. هرچند نوشته های قبلی وی در دسترس ماست (عموماً بصورت آنلاین و رایگان در دسترس است) و باید با تاکید بر ارزش آنها ، سهم وی در دانش جمعی ما را برجسته کنیم و همچنین پیگیرانه خواستار آزادی او باشیم.

مردم شناسی همواره در سفر

در واقع ، فریبا عادلخواه ، مدیر تحقیقات مردم شناسی در مرکز تحقیقات بین المللی(CERI) - Science Po ، مدت ها دانش خود را در خارج از محدوده ایران، حوزه تحقیقاتی اولیه اش، به کار گرفته و از دهه ١٩٩٠ در انجام تحقیقاتی با کیفیت بالا در مورد جامعه افغانستان پیشرو بوده است. مطالعات وی به ویژه در باره جضور افغانها در حرکتهای فراملی ، از جمله مهاجرتی ، اما هم چنین تجاری و مذهبی ، به عنوان مثال در منطقه مرزی خراسان ایران ، یا از طریق شبکه های مدارس مذهبی ، اعم از سنی و شیعه ، متمرکز بوده است.

فریبا عادلخواه از طریق «مردم شناسی سفر» ش، از همان سال ٢٠٠١ پیوندهای ایجاد شده بین رهبری سیاسی ، بخصوص طالبان، و قدرت های تجاری در خلیج فارس ، به ویژه در پادشاهی های نفتی که در آن پشتون ها و بلوچ ها نفوذ اقتصادی قابل توجهی داشتند ،را بررسی می کرد. حتی قبل از حملات ١١ سپتامبر ، او نشان داد که چهره های «طالبان گرائی» ، مانند ملا عمر و اسامه بن لادن ، تا چه اندازه می توانند بر کارگران مهاجر همچون «شخصیت های اخلاقی» مرجع تاثیر بگذارند. جنگ از آن زمان، طی بیست سال ، همچنان این ُبعد را پرورش داده است.

شبکه های طالبان

شکی نیست که جریاناتی که از دریای عمان و خلیج فارس می گذرد، همچنان برای درک آنچه در ماه های آینده در منطقه رخ خواهد داد ، مرکزیت دارند. در واقع ، فراتر از گفتگو های دیپلماتیک ( که قطر در خط مقدم آن قرار دارد) و استراتژی مورد احترام قرار گرفتن طالبان، که به نظر می رسد برای رهبران جدید کابل اهمیت یافته است ، پیوندهای روزانه ، که در طی دهه ها بوجود آمده و توسط فریبا عادلخواه به روشنی بررسی شده ، عنصر تعیین کننده ای برای خواست به رسمیت شناخته شدن بین المللی طالبان بوده است.

در این راستا ، تعجب آور نیست که سقوط کابل در سال ٢٠٢١ برخلاف یکپارچگی غرب ، در پادشاهی های عربی خلیج فارس غالبا به صورتی دوسویه مورد توجه قرار گرفته است. در ١٥ اوت ٢٠٢١ ، مفتی اعظم عمان احمد الخلیلی ، که سخنرانی او اغلب در مخالفت با قدرت حاکم سیاسی است ، به « ملت برادر مسلمان افغانستان، فتح قاطعانه و پیروزی ظفرمندشان بر مهاجمان متجاوز» را تبریک گفت. در شبکه های اجتماعی خلیج فارس ، این که نماینده ویژه CNN در کابل ، کلاریسا وارد ، به محض ورود طالبان روسری بر سر کرد، گاهی به عنوان نماد بازگشت نظم و احترام در نظر گرفته شد.

مسئله زمین

در زمانه ای که سخنرانی های باصطلاح تخصصی تمایل خاصی برای تحلیل جنبش طالبان فقط در ُبعد ایدئولوژیک ، مانند اسلامگراتی یا بنیادگراتی داشتند ، فریبا عادلخواه توانست مرکزیت سایر ابعاد را به ویژه درارتباط با چالش های قدرت معاصر نشان دهد. اگر در محافظه کار بودن طالبان از نظر اخلاقی جای هیچ شکی نیست ، آنها از سوی دیگر بیانگر تجددی هستند که جامعه افغانستان را در شرایط جنگ خشمگین کرده است.

او در تحقیقات خود به مسئله زمین پرداخت و آن را همچون یکی از پایه های توانایی طالبان برای حفظ خود در عرصه سیاسی ، اجتماعی و مذهبی نمایان ساخت. در سال ٢٠١٣ ، وی برای Revue des Mondes Muslims et de la Méditerranée گزارش ویژه ای تحت عنوان جنگ و زمین در افغانستان تهیه کرد و به پیوند بین زمین و درگیری ها، عمق تاریخی بخشید و در عین حال بر این واقعیت اصرار داشت که این تنش ها در درجه اول «سنتی» نبوده و بیشتر نتیجه ترکیب مجدد عواملی «مدرن» است. او (همراه با دیگر همکاران پرونده) بدین ترتیب نشان داد که چگونه تغییر شیوه های قدرت از دهه ١٩٨٠ و به ویژه از سال ٢٠٠١ منجر به ظهور طبقه جدیدی شده که شخصیت های برجسته محلی را به حاشیه رانده است و زمین باروری برای رشد طالبان بوجود آورده. طالبان از طریق مدیریتی عمدتا عملگرا ، در مقایسه با دولت، کارآئی موثرتری داشته است.

او توضیح می دهد که در عین حال ، کمک های عظیم خارجی برای بازسازی افغانستان ، پویایی قومیت و مذهبیت را تقویت کرده و چیزی را ایجاد کرده است که او آنرا « آفرینش سنت» می نامد.

جریان جابجائی ها

علاوه بر این ، فریبا عادلخواه با تمرکز بر اقلیت های افغان ، به ویژه هزاره ها که شیعه هستند و گاه توسط جنبش سنی طالبان سرکوب می شوند ، وارد مطالعه عمیق شبکه های مذهبی شد. علاوه بر مهاجران افغانی ، به ویژه در ایران ، جابجائی های مرتبط با سفرهای زیارتی و آموزشی به افغانها اجازه می دهد از ملاحظات ژئوپلیتیک و امنیتی ای بگریزند که در غیر این صورت غالب هستند. این امر در مورد تحرک زنانی که در رأس مشاغل پررونق قرار دارند بیشتر صادق است.

در حالی که قدرت های سیاسی اروپایی امروز در مواجهه با «جریان مهاجرت افغان ها» وحشت زده هستند و همانطور که امانوئل مکرون گفت ، می خواهند با سرعت در مقابله با آن «از خود محافظت» کنند ، مطالعات فریبا عادلخواه در مورد افغانستان امکان می دهد که دریابیم تا چه میزان جابجائی تا حد زیادی محدود به جنوب باقی می ماند.

آثار او بر انطباق و خوگیری این گروهها و حفظ پیوندهای معنادار ورای مرزها ، با تکیه بر الگوی زندگی افغانهای ایران تأکید می کنند . یافته هایی که احتمالاً در مورد پناهندگان یمنی در مصر و عربستان سعودی کاربرد دارد. وابستگی متقابل بین جوامع میزبان و مهاجران ، اعم از پناهندگان ، زائران یا دانشجویان ، بر اساس موارد مشخص و شناخت نزدیک ، چشم انداز ضروری را ارائه می دهد. در شرایط کنونی ، صدای فریبا عادلخواه برای درک آنچه در افغانستان و بصورتی گسترده تر در دنیای معاصر ما می گذرد بسیار ارزشمند است . به همین دلیل آزادی او همچنان ضروری است.