کتاب

برادر بزرگ(Big Brother) : سلاح های نفوذ گسترده عربستان سعودی و امارات

در کتاب اقتدارگرایی دیجیتال در خاورمیانه(Digital Authoritarianism in the Midde East)، محقق مارک اوون جونز ابزارهای دیجیتال جدیدی را رمزگشایی می کند که تقویت کننده حرکت رژیم های عربستان سعودی و امارات از اقتدارگرایی به سوی دیکتاتوری است. نمونه ای که دقیقاً نشان دهنده راهبردهای کنترل اطلاعات و نظارت بر جمعیت ها است. مصاحبه با کلر بوگراند.

این تصویر نشان‌دهنده یک چشم با رنگ آبی است که در وسط آن، دایره سیاهی وجود دارد. اطراف چشم، رشته‌هایی از صفر و یک (داده‌های باینری) به صورت متناوب و در الگوهای مختلف قرار گرفته‌اند. این طراحی به نوعی به مفهوم فناوری و اطلاعات اشاره دارد و نمادی از دیدگاه دیجیتال یا نظارت بر داده‌ها را به نمایش می‌گذارد. پس‌زمینه تصویر نیز پر از این اعداد باینری است که حس فناورانه و مدرنی به آن می‌دهد.

کلر بوگرند: پس از انتشار کتاب قبلی تان « سرکوب سیاسی در بحرین » : Political Repression in Bahrain (Cambridge University Press, 2020) ، چرا احساس نیاز به نوشتن این کتاب جدید کردید؟

مارک اوون جونز: از بسیاری جهات، کتاب جدید من ادامه طبیعی «سرکوب سیاسی در بحرین» است. سرکوب سیاسی کاملاً به روشی اختصاص دارد که در آن قدرت‌های هژمونیک برای تضعیف یا نابودی جنبش‌های اجتماعی و همه اشکال اپوزیسیون کار می‌کنند. اما یکی از نکات کلیدی این سرکوب سیاسی که در کتابم درباره بحرین شرح دادم، ابزار کنترل اطلاعات است. منظور من از کنترل اطلاعات، استفاده از رسانه، نظارت و سایر ابزارهای شکل دادن به فضای اطلاعاتی به منظور تضعیف مقاومت در برابر یک نهاد خاص است. هدف وادار کردن، متقاعد کردن یا بی اعتبار کردن نیروهای مخالف و تضمین نظم هژمونیک به واسطه برتری دانش است.

کلر بوگرند: این دو اثر چگونه هماهنگ با هم یا متمایز از یکدیگر هستند ؟

مارک اوون جونز: اقتدارگرایی دیجیتالی به طور خاص بر جنبه دیجیتالی سرکوب تمرکز می کند. مطالعه بحرین در زمان قیام ۲۰۱۱ نقش نوظهور شبکه های اجتماعی و فناوری دیجیتال را در استراتژی های کنترل دولتی برجسته کرد. در حالی که همه در این فکر بودند که آیا اینترنت و شبکه های اجتماعی قرار است راه را برای دموکراتیزه شدن هموار کنند، من شروع به بررسی چگونگی استفاده از این ابزارها برای اهداف کنترل و سانسور کردم. آخرین کتاب من این ایده را فراتر می برد، و اگرچه موضوع خاص کنترل اطلاعات تنها یکی از جنبه های سرکوب سیاسی است، اما طیف تحت پوشش گسترده تر است، زیرا موضوع مربوط به بسیاری از کشورهای خاورمیانه و حتی سایر نقاط کره زمین است و نه فقط بحرین. بنابراین می توان گفت که موضوع محدودتر است، اما دامنه آن گسترده تر است.

کلر بوگرند: مضامین، موضوعات و محصولات تحت بررسی چیست ؟ انتظارات اصلی شما چیست؟

مارک اوون جونز: این کتاب اساساً یک کار تجربی است که به طور مفصل نمونه هائی از میان بسیاری از نظرسنجی ها را بررسی می کند. من اخبار جعلی و کمپین های اطلاعات نادرست را در سراسر خاورمیانه مرور کرده ام. این مطالعه هم بر تولید اطلاعات نادرست و تبلیغات و هم بر اقتدارگرایی و نئولیبرالیسم متمرکز است. خلیج فارس به ویژه از دیدگاه من وارد مرحله «پسا حقیقت» شده است. حداکثر فشار اعمال شده توسط دونالد ترامپ بر ایران، بحران خلیج فارس، ظهور محمد بن سلمان (MBS)، همه این عناصر باعث ایجاد تغییرات اجتماعی و سیاسی ای شده است که نیاز به هدایت همزمان، همراهی و کمپین متقاعدسازی داشته است. ما می بینیم که این استراتژی های نفوذ بخشی جدایی ناپذیر از تصمیم گیری های سیاسی عمده هستند، مانند درگیری ها یا تغییرات عمده در سیاست خارجی یا داخلی، که همه آنها در ده سال گذشته رخ داده اند.

من همچنین فرض می کنم که در نهایت هم عربستان سعودی و هم امارات متحده عربی ابرقدرت های «استتار شده» هستند، زیرا هم اراده و هم فناوری انجام عملیات های نفوذ در سه جبهه داخلی، منطقه ای و بین المللی، به صورت پایدار و توسعه پذیر را دارند. من همچنین این ایده را مطرح کردم که ویژگی مسیر طی شده توسط محمد بن زاید (MBZ) و محمد بن سلمان (MBS) ، اقتدارگرایی دیجیتال همراه با وسوسه های «سلطانیسم» بوده و منطقه را از اقتدارگرایی دور کرده و آن را به سمت استبداد سوق داده است. در واقع، فن‌آوری دیجیتال می‌تواند ماهیت این رژیم‌ها، همانطور که ما به تعریف آنها عادت کرده‌ایم را به‌طور بنیادی تغییر دهد، تا جایی که دسترسی به زندگی خصوصی مردم را که پیش از این غیرممکن بوده است را ممکن می سازد. همچنین فکر می‌کنم این رژیم‌ها با تکیه بر شرکت‌های غربی که در بخش لابی‌گری و در بخش فناوری‌های جدید فعالیت می‌کنند، زنجیره‌ای از اطلاعات نادرست(گمراه سازی) در خدمت هم افزایی اقتدارگرایی ایجاد می‌کنند. کشورهای خلیج به طور فزاینده ای این ابزارها را خارج از خاورمیانه، در غرب و حتی فراتر از آن مستقر می کنند.

کلر بوگرند: آیا کشورهایی که برای مطالعه انتخاب کرده‌اید، مواردی خاص هستند یا می‌توان نتیجه‌گیری‌های شما را در مورد سایر کشورهای خلیج‌فارس، یا حتی به‌طور گسترده‌تر برای رژیم‌های دیگر، خواه مستبد یا غیر آن، بسط داد ؟

مارک اوون جونز: من واقعاً انتخاب خود را بر اساس مشاهده بسیار دقیق شبکه های اجتماعی، به ویژه توییتر، بنا کردم. به ذهنم رسید که تهاجمی‌ترین و گسترده‌ترین اطلاعات غلط از حساب‌هایی است که از منافع سیاست خارجی عربستان سعودی و امارات دفاع می‌کنند. این امر در سرزمین هایی به دور از هم مانند لیبی، سومالی، عراق یا ایالات متحده نیز صادق بود. یکی از توضیحات این است که این پادشاهی های ثروتمند خلیج فارس می توانند ظرفیت های قوی خود را برای به کارگیری ابزارهای تکنولوژیکی و منابع انسانی قابل توجه برای کنترل اطلاعات به زبان عربی بسیج کنند. در حالی که قبلاً این کنترل از طریق روزنامه نگاران با دستمزد سخاوتمندانه و خرید ماهواره های پخش رسانه ای اعمال می شد، امروز بحث کنترل شبکه های اجتماعی از طریق اخبار جعلی، نظارت، ربات های رایانه ای و جاسوسی صنعتی مطرح است.

تغییرات در بازی سیاسی نیز اقتدارگرایی سیاسی را تسهیل می کند. به عنوان مثال، عادی سازی روابط با اسرائیل به نفع انتقال فناوری هایی مانند پگاسوس است که رژیم ها می توانند از آن برای هدف قرار دادن دشمنان سیاسی خود و دسترسی به تمام جنبه های حریم خصوصی استفاده کنند. نظریه من این است که ما شاهد ظهور قدرتی هستیم که ماهیت دیجیتالی دارد. و مانند یک درگیری نظامی متعارف، این دولت‌های بزرگ هستند که بزرگترین «ارتش‌ها» را دارند که منطقاً قدرتمندترین هستند. اما وقتی صحبت از فناوری دیجیتال به میان می‌آید، کشورهایی مانند امارات و عربستان سعودی - اگر در چارچوب کشورهای عربی باقی بمانیم - کشورهایی هستند که در مقایسه با سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) ، بیشترین اتکا به ابزارهای کنترل دیجیتال را داشته‌اند.

کلر بوگرند: تغییرات ایجاد شده توسط شبکه های اجتماعی در خلیج فارس را چگونه می بینید یا ارزیابی می کنید؟

مارک اوون جونز: این موضوعی گسترده است، اما عنصر اساسی این است که استفاده از شبکه های اجتماعی به خوبی توضیح دهنده همگرایی بین پارامترهای سیاست محلی و چیزی که من آن را «نئولیبرالیسم فناوری» می نامم، می باشد. من از اصطلاح «نئولیبرالیسم فناوری» استفاده می‌کنم تا معادلی طعنه آمیز برای مفهوم «رهایی فناوری» باشد، این ایده اشتباه که گویا فناوری مردم را از اقتدارگرایی رها می‌کند. در واقع، گفتمان رهایی تکنولوژیک، «آواتار»(همزاد) گفتمان پیشرفت تمدنی است، با این فرض که فناوری مشکلات را حل می کند و دموکراسی را به ارمغان می آورد، بنابراین توسعه همه جانبه آن امر خوبی است. در واقعیت، پلتفرم‌ها – مانند بسیاری از شرکت‌ها – به دنبال کسب سود هستند و نمی‌خواهند محدودیت‌هایی وجود داشته باشد که مانع از فروش محصولاتشان شود. آنها با رژیم های استبدادی هدف یکسانی دارند: دانستن بیشتر و بیشتر در مورد جمعیت ها. برای پلتفرم‌های بزرگ، فروش این داده‌ها به شرکت‌های تجاری . برای رژیم‌های مستبد، تقویت کنترل شان با تکیه برای داده ها بر جمعیت‌ها مطرح است.

نئولیبرالیسم و گفتمان‌های «رهایی فناوری» ستون‌های فناوری نئولیبرال هستند. بی اهمیت جلوه دادن یک فناوری که به زندگی ما نفوذ می کند، باعث تخریب فزاینده حوزه خصوصی می شود و در عین حال منابع اقتدارگرایی یا استثمار شهروندان را افزایش می دهد. این اتحاد عینی، پایه‌ای ضروری برای برون سپاری اقتدارگرایی تکنولوژیکی است.