از زمانی که تحریکات راست افراطی اسرائیل در بیت المقدس موجب از سرگیری درگیری ها میان ارتش و حماس شد، یک باردیگر اهمیت نگاه های مستقل در محل یعنی اغلب خبرنگاران خبرگزاری ها ومطبوعات را ملاحظه می کنیم. گزارش ها و مقاله های آن ها ، دروغ های حکومت بنیامین نتانیاهو را که هواداران اسرائیل (به ویژه در بخشی از رسانه های دیداری-شنیداری فرانسه) بدون اختلاف جزئی بازتاب می دهند، تجزیه و تحلیل کردند. اینان شبکه گسترده لابی سیاسی و رسانه ای را تشکیل می دهند که ما در بخش های گذشته این بررسی نشان دادیم. بازی نابرابر به نظر می آید چرا که جاده صاف کنِ تبلیغاتی نیرومند است. با این همه این مسابقه را نباخته ایم.
سه روزنامه نگار از سه تحریریه گوناگون که در سه دوره مختلف رویدادهای اسرائیل-فلسطین را دنبال کرده اند، با حفظ اکیدِ هویت خود تعریف می کنند که تلفن های بی موقع و تهدیدهای درلفافه دریافت کرده و با بازی دوجانبه سردبیرشان مواجه بودند. نام اولی را «اِتیین» بگذاریم که خبرنگار روزنامه ای سراسری در بیت المقدس بود، دومی «مارک» خبرنگار تلویزیون و سومی «فیلیپ» فرستاده ویژه دائمی یک مجله هفتگی.
همچون بیشتر خبرنگاران و فرستادگان رسانه ها به اسرائیل، اینان نیز از روانی جریان کار در اسرائیل به نیکی یادکرده و از گونه گونی مطبوعات، وجود منابع زیاد و باز و موضوع های گوناگون تعریف می کنند. فقط خبرهای مربوط به «امنیت ملی» را یک کمیته سانسور نظامی بررسی کرده و گاهی انتشار آن ها را ممنوع می کند تا عمدتاً از شناسائی سربازان در رسانه های دیداری-شنیداری جلوگیری کنند. اما این مورد اساساً در مورد مطبوعات اسرائیلی اعمال می شود که اغلب ستیزه جو بوده و به رغم ترفندهای بزرگ بنیامین نتانیاهو و دوستان میلیاردرش در رسانه ها برای یکدست سازی مطبوعات، ستیزه جو مانده اند. یکی از نخستین نمونه های آن، دستکاری ارتش اسرائیل برای القای حمله ی زمینی قریب الوقوع ارتش اسرائیل به غزه در ١٣ مه با محکومیت شدید مطبوعات بین المللی مواجه شد.
شماری از خبرنگاران روزنامه ها از لوموند تا لیبراسیون در بازگشت از اسرائیل کتاب هائی منتشر کرده اند که اغلب ضمن شورانگیز بودن شامل انتقادهایی از جامعه اسرائیل نیز بود(١). مسئله کمتر متوجه اسرائیل است، برای مثال رنه بَکمن که مدت ها در نوول اُبسرواتور کار می کرد و اکنون روزنامه نگار «مدیاپارت» است می گوید «در آن جا خوب کار میکنی، مردم با مطبوعات خو گرفته اند، می توان به همه جا رفت، همه چیز باز است»(٢). برای این که دقیق تر باشیم: در آن جا روزنامه نگاران را به حساب نمی آورند و روشنفکران منتقد نسبت به سیاست اسرائیل را نادیده می گیرند.
کمی مفصل تر از زبان سه روزنامه نگار یادشده بگوئیم.
اتیین خبرنگار پیشین یک روزنامه :
نخستین شگفتی، هنگامی بود که در بیت المقدس مستقر شدم. یکی از سردبیران روزنامه به دیدن من آمد و مرا به یکی از «دوستان» قدیمی اش در موساد معرفی کرد. او مرا با یک مامور ضدجاسوسی جوان اسرائیلی مرتبط می کند که نام مستعارش «پُل» و از افسرانِ مسئول مطبوعات خارجی است. پل مرتباً پرونده هایی را در داخل پوشه پلاستیکی به من می دهد که استفاده نمی کنم، خواه به این دلیل که نمی توانم از طریق منبع دومی آن ها را راست آزمایی کنم، خواه به این جهت که حاوی خبرهایی اند که اهمیت ندارد. اما چندبار این «خبرهای دست اول» را به قلم سردبیر یادشده در روزنامه دیده ام. او بدون اطلاع من به اسرائیل می آید. حتی بدون مشارکت من با نخست وزیر مصاحبه می کند در حالی که رسم بر این است که در چنین مصاحبه هائی خبرنگار روزنامه در محل نیز حضور یابد. سردبیر با تلفن به من می گوید: «او فقط می خواهد مرا ببیند» و سپس گوشی را می دهد به ... افسر موساد ویژه خبرنگاران خارجی که به من می گوید: «متاسفم، همین طوره، و غیره». و دلیل آن این بود که سرمقاله های او موضع آن زمان اسرائیل را بازتاب می داد.
چندماه بعد، سفارشی غیرعادی از بخش «جامعه»ی روزنامه دریافت می کنم: تهیه مقاله ای درباره یهودیان فرانسوی که به خاطر افزایش یهودستیزی (آنتی سمیتیسم) به اسرائیل مهاجرت می کنند. بررسی سریعی به من نشان می دهد که مسئله کاملا متفاوت است. شمار مهاجران فرانسوی به اسرائیل در آن دوره افزایش نمی یابد و با هر مهاجری که ملاقلات می کنم ، می گوید که «آلیا»ی [به معنی «عروج معنوی» یعنی بازگشت به سرزمین مقدس] او از روی ترس نبوده و به دلیل صهیونیسم صورت گرفته است و از سوی دیگر «کشوری که یهودیان واقعاً در خطرند، این جاست». یکی از مخاطبان من در «آژانس یهودی» آمار جدیدی به من می دهد که حاکی از چهره ی ستیزجویانه مهاجران است: بیش از ٩٠% آن ها در فرانسه در مدرسه ها یا نهادهای یهودی آموزش دیده اند. اکثریت بزرگی از آنان تأیید می کنند که به دلایل ایدئولوژیکی به اسرائیل آمده اند. روزنامه نگار بخش جامعه که مسئول تنظیم مقاله من است، ازاین مطلب خوشش نمی آید. من نمی دانستم که او به راست گرایان اسرائیل نزدیک است. روزبعد، مقاله من به صورت سانسورشده و بدون رقم های مزاحم منتشر شد. علاوه بر آن ، این خانم روزنامه نگار مقاله ای از روی خوش خدمتی باعنوان «جماعت یهودی فرانسوی، خشمگین علیه مطبوعات» منتشر می کند.
چون من مرتباً به کرانه باختری و غزه می رفتم و به فلسطینی ها امکان صحبت می دادم، شورای نمایندگی نهادهای یهودی در فرانسه (کریف) به مدیریت روزنامه از من شکایت کردند. اما تنها طنینی که شنیدم از سوی شخصِ رئیس کریف بود. در پایان کنفرانسی در بیت المقدس که او شرکت داشت، مرا به کناری کشید و پرسید: «مدیرتان با شما تماس گرفت؟» پرسیدم چگونه مذاکرات درون روزنامه می تواند به او ربط پیدا کند و به او پاسخ دادم: « مدیر من هرگز به من تلفن نمی کند، او کاملاً به من اطمینان دارد » و سپس از او دور شدم. کمی بعد، هنگام دیدار از پاریس نقطه پایان داستان را دیدم. با مدیر تحریریه دیدار کردم و او توضیح داد: «کریف از من برای دیدار از اسرائیل دعوت کرده بود، برای خریدن صلح و آرامش به آن جا رفتم، اما نمی خواستم برای ناراحت نکردن تو و نیز عدم تاثیر بر تو، این مسئله با تو در میان بگذارم و البته چیزی هم ننوشتم». هنگامی که در پی تغییر صاحب روزنامه این مدیر تغییر یافت، من مدتی بود که به پاریس برگشته بودم. جانشین مدیر در همه جا ادعا کرد که روزنامه را به «یک روزنامه طرفدار اسرائیل» تبدیل کرده است.
مارک، نماینده یک رسانه تلویزیونی:
دیرزمانی است که اسرائیل درصددعادی کردن وجهه خویش است، اما مشکل بیش از این که نتانیاهو باشد، اقمار او در فرانسه است. هنگامی گزارشی از کرانه باختری تهیه می کنید، اینان در شبکه های اجتماعی و اینترنت خود را جر می دهند و ما را به یهودستیزی و دروغ پراکنی fake news متهم می کنند، امری که هذیان کامل است. مسئله ما در رسانه های دیداری-شنیداری این است که برخلاف مطبوعات نوشتاری که مراقب خارجی ندارد، ما دائماً زیر کنترل «شورای عالی دیداری-شنیداری» (س اِس آ) هستیم. اعضای آن هیچ شناختی ندارند، حتی نمی دانند ما چگونه کار می کنیم، اما معتقدند که باید « در پردازش متعادل کشمکش هشیار » بود و می توانند به ما «هشدار» بدهند (٤). این یک شمشیر داموُکلِس است.
بدین ترتیب در ژوئیه «س اس آ» در ارتباط با رپرتاژی که رادیوی دولتی «فرانس انتر» در مورد نابودی یک کلینیک سیّار آنتی کوید به دست ارتش اسرائیل در سرزمین های اشغالی پخش کرده بود، به رادیو فرانسه اعتراض کرد. «هماهنگی فعالیت های دولتی در سرزمین ها» (Cogat) شاخه ی «فرماندهی ارتش اسرائیل در سرزمین ها» بررسی موثق فرانس انتر را تکذیب کرده بود، اما این نهاد ارتشی اغلب حرف بیهوده می زند زیرا که یک ارتش اشغالی برای شفافیت در آن محل حضور ندارد. مِیِر حبیب [نماینده طرفدار اسرائیل مجلس فرانسه] که فرانس انتر را لانه ی «پولدارهای» اسلامی چپ گرا می داند، به س اس آ شکایت کرد. البته این کار فضای خاصی پدید می آورد که با این حال نباید مبالغه کرد. ولی من دقت می کنم، باید پیش از عرضه ی هر موضوعی دوبار فکر کنم و علاقه ای ندارم که مرتبا مرا بترسانند و رئیس هیئت تحریریه علاقه ای ندارد که در معرض فشارهای «س اس آ» قرار گیرد.
فیلیپ فرستاده ی ویژه یک مجله:
من اغلب به اسرائیل و فلسطین رفته ام، هر چند موضوع مرکزیِ کار من نبود. برای نخستین بار، بیست سال پیش به دعوت «کمیته یهودیِ آمریکائی پاریس» (American Jewish Committee, AJC) به سفری اکتشافی به اسرائیل رفتم. در مجله ما من نه نخستین و نه آخرین فردی نبودم که به این سفرها رفتم. این سفر را کمیته از سر تا پا برنامه ریزی کرده و همه هزینه ها را پرداخته بود. ازسویی، کمیته یادشده فقط خبرنگاران بخش خارجی را دعوت نمی کرد و هر همکار از جمله سرمقاله نویس ها، سردبیران و «ستون نویس» ها را بدون توجه به تخصص شان دعوت می کرد. در گروه من، روزنامه نگاری بود که کارشناس حمل و نقل بود و یک همکار زن که در تحریریه تلویزیون مسئول خبرهای «مصرف و زندگی روزانه» بود. این سفر خوب برنامه ریزی شده و در کمترین زمان سامان یافته بود. ما را با هلیکوپتر به صحرای نِگِو بردند، با چند نماینده و وزیر و حتی در آن دوره با یکی از نمایندگان «اردوگاه صلح» دیدار کردیم. اما البته کسی را که دعوت کرده اند، مایل نیست نمک نشناسی کند.
ابتدا بگویم که من هرگز برای انتشار مقاله هایم با مشکلی روبرو نشدم، حتی اگر یکی از سردبیران بیش از پیش سرمقاله هایی در هواداری از اسرائیل منتشر می کرد که نسبتاً با نوشته های من در تناقض بودند... به خاطر یکی از مقاله هایم، نامه های دشمنانه بسیاری دریافت کردم و می دانم که مدیر تحریریه نیز و به احتمال زیاد «دوستان» بانفوذ مجله به او تلفن هم کرده بودند. لذا کم کم بدون این که کسی به من حرفی بزند، رفتن به اسرائیل دشوارتر شده بود. « تو اطمینان داری ؟ »، « دیگر واقعاً خوانندگان استقبال نمی کنند»، «آیا کمی گران نیست؟» خوب، این امر برای سرمقاله ها پذیرفتنی نبود. در مجله، افکار طرفدار اسرائیل لگام گسیخته شده بودند، بدون این که گزارش های متفاوتی آن ها را جبران کند.
گییوم ژاندرون از ٢٠١٧ تا ٢٠٢٠ خبرنگار لیبراسیون در اسرائیل-فلسطین بود و در روزهای اخیر مقاله های متعددی نوشته بود. همه آن ها در راستای همان برداشتی قرار داشت که در روز ١٦ دسامبر ٢٠٢٠ در روزنامه منتشر شده بود و در آن ها صعود راست افراطی را در جامعه اسرائیل توضیح می داد:
امروز، اسرائیل و فلسطین بیشتر از هر دوره ای در هم پیچیده اند، واقعیت ها موازی نبوده ولی سرنوشت ها به هم زنجیر شده اند. در حالی که کولون های مهاجر ریشه می یابند و به کرانه باختری حال و هوای تگزاس کاشِر یا «ترامپ کده» می دهند که در آن کابوی های کیپای پشمینه بر سر به دفاع از اسطوره ی مرزی در وانت ها و یا تفنگ های ام١٦ در مقابل سرخ پوستان عرب می پردازند، بنّای اهل جِنین واقع در آن سویِ دیوار که با یا بدون جواز از آن گذر رد شده، با کار در کارگاه های ساختمان تل آویو زندگانی اش را می گذراند. در همان حال جوانان فلسطینی، نسلِ «خلاص» (کافی است!) محروم از چشم انداز آینده در رویای دریا به سر می برند.
دو هفته بعد، دومینیک ویدال در انستیتوی پژوهش و مطالعات مدیترانه و خاورمیانه (Iremmo) (٥) از او دعوت کرده بود تا تجربه حرفه ای سه ساله اش را تعریف کند. ژاندرون مثل همه خبرنگاران فرانسوی که خبرهای تل آویو، بیت المقدس و رام الله را پوشش می دادند، از تهدید و ارعاب چند سرسپرده ی وفادار در دفاع از اسرائیل ... در فرانسه اظهار تأسف کرد. «روش بسیار سامان یافته ای برای سارماندهی اهانت وجود دارد، کسانی وجود دارند که همه روزه این کار را در شبکه های اجتماعی انجام می دهند»، تا گزارش های خبرنگاران را در مورد به اصطلاح خبررسانی نادرست تجزیه و تحلیل کنند. گییوم ژاندرون ادامه داد «در آغاز، من در مقابل آن ها استدلال می کردم، اما در برابر افرادی تا این حد با سوء نیت که آمده اند سخنان شما را تحریف کنند، لحظه هایی می رسد که نباید وارد بحث شد، در حقیقت بحثی وجود ندارد».
بررسی رسانه ای روابط فرانسه-اسرائیل ممکن است میان « سکوت ها» در صفحه تلویزیون و حافظه های فرّار، «بی مورد» باشد، همان طوری که در ماه های اخیر، به شیوه های متفاوت بارها و بارها برای من تکرار کرده اند، با این همه چند دیده بان با موقعیت خوب مکانی مأمور شده اند که به حساب روزنامه نگاران برسند، روزنامه نگارانی که فقط وظیفه خود را انجام می دهند یعنی اطلاع رسانی می کنند: کلِمان وِی-رِنال روزنامه نگار و سایت او «اَنفو اِکیتابل» [به معنی خبرهای متعادل]، ژیل ویلیام گولدناژِل، وکیل دعاوی که در استودیوهای تلویزیون های راست گرا به خشم می آید و نماینده ی اجتناب ناپذیر مجلس حبیب مِیِر که اغلب برای ارعاب روزنامه نگاران حضور دارد و یکی از مشتریان تلویزیون خبری راست افراطی اسرائیل i٢٤news است. تقریبا به طور منظم، کریف و شخصیت هائی مثل آلن فینکلکروت، ژاک تارنِرو، شموئل تریگانو و بسیاری از کاربران اینترنت و سایت های فرانسوی-اسرائیل با تعداد کاربران سری مثل jjs News و البته شبکه های اجتماعی.
از نقطه نظر آنان، برخلاف عقل سلیم و حس ساده ی نظارت، بدنمائی اسرائیل در مطبوعات فرانسه دهشتناک است. آن ها خواهان اطلاعات «متعادل» اند، گوئی این واژه معنایی دارد. یک همکار مقیم بیت المقدس توضیح می دهد «آنان برداشت غلطی از اطلاعات “متعادل” دارند زیرا این اطلاعات باید همواره به سود اسرائیل باشد». چندین خبرنگار فرمول مشهوری را یادآوری می کنند که به ژان-لوک گدار منسوب است. او واقع بینی در تلویزیون را چنین توضیح می داده: «پنج دقیقه برای یهودیان، پنج دقیقه برای هیتلر». یکی از آن همکاران به من اطمینان داد که مِیِر حبیب این جمله را در جهت انتقاد به پوشش فلسطین به سختی دگرگون ساخته و به صورت «پنج دقیقه برای یهودیان، پنج دقیقه برای اسرائیل» درآورده است. رنه بکمن توضیح می دهد: با این همه، آن هائی که پیوتر اِسمولار، خبرنگار پیشین لوموند در بیت المقدس «مورچگان نفرت بار» می نامد «موفق به تحمیل سکوت می شوند. من بارها این نکته را از زبان همکاران شنیده ام، آن ها بیش از بیش برای کارکردن با دشواری مواجه هستند. به آن ها می گویند: “تو فکر می کنی فلسطین، فایده ای دارد ؟ دیگه تمام شد، بی فایده است”»
یکی از این نمونه ها «ماجرای» محمد الدوره است. شارل اندرلن خبرنگار تلویزیون «فرانس ٢» پس از پخش گزارشی از جریان کشته شدن این کودک ١٢ ساله ی فلسطینی با گلوله ی یک اسنایپر اسرائیلی در سال ٢٠٠٠ در غزه، با جنگ چریکی طولانی همگانی و قضائی روبرو شد. این روزنامه نگار جزئیات این اتهام های دروغین را در کتاب «کودکی مُرد» (انتشارات دون کیشوت، ٢٠١٠) و در خاطرات حرفه ای اش با عنوان «از خبرنگار ما در بیت المقدس» (انتشارت سوُی، ٢٠٢١) شرح داده است. سیزده سال ضروری بود تا سرانجام اندرلن در دادگستری فرانسه کاملاً تبرئه و فیلیپ کارسِنتی، شاکی اصلی وی محکوم شود.
اما آثار زخم عمیق بود و شایعه ماندگار. برای روزنامه نگار دردناک بود که متهم به دست کاری و دروغگوئی شده و در دیدارهای عمومی فریاد «مرگ بر اندرلن» را بشنود. گرچه کارفرمای او در طول روند قضائی از او حمایت کرد و تقریبا همه ی اعضای تحریریه به اتفاق توماری را که «سندیکای ملی روزنامه نگاران» (SNJ) تهیه کرده بود، امضا کردند، به گفته همکار پیشین او در «فرانس ٢» خانم دومینیک پرادالیه دبیرکل این سندیکا «باوجود این، شارل را سریعا به کناری گذاشتند و زندگی آسانی نداشت. دیگر از او گزارش نمی پذیرفتند و پوژاداس مُجری وقت اخبار ساعت ٨ شب، او را در فهرست سیاه گذاشته بود».
تومار دیگری در پشتیبانی از اندرلن به ابتکار رنه بکمن صدها امضا گردآورد، از جمله چندین نویسنده کانار آنشِنِه، نووِل اُبسِرواتور، خبرگزاری فرانسه و رسانه های دیداری-شنیداری. اما هیچ یک از صاحبان مطبوعات به استثنای دیدیه پیله از روزنامه «لا پرووانس» [چاپ مارسی] و کلود پِردریِل (و دُنی اُلیوِن دست راست او در آن زمان در اوبسرواتور) این متن را امضا نکردند. اگر بخواهیم از اصطلاح دومینیک پرادالیه استفاده کنیم، «سرکرده های» روزنامه ها کوچکترین همبستگی با شارل اندرلن نشان ندادند. در حالی که مسئله خبررسانی در میان بود و نه فقط درباره ی فلسطین. برعکس، دُنی ژامبار مدیر مجله «اکسپرِس» یکی از شاکیان اصلی او بود و روزنامه هایی چون «فیگارو» بارها استدلال های کارسنتی و همکاران او مثل الیزابت لِوی از مجله causeur یا لوک روزِنزوِگ (که بعدها درگذشت) را تکرار کرد. بگذریم از وِب سایت های سرّی که برآورد میزان اطلاعات غلط آن ها غیرممکن است و همچنان اندرلن را افشا می کنند. آیا زمانه تغییرکرده؟ در مه ٢٠٢١، پانزده روز طول کشید تا فرانس ٢ فرستاده ی ویژه ای به اسرائیل بفرستد...
به علاوه، شکایت های دیگر طرفداران اسرائیل از جمله علیه اِدگار مورَن [جامعه شناس و فیلسوف صدساله فرانسوی]، دانیل سالناو [نویسنده و عضو آکادمی فرانسه] و سمیر نئیر [استاد دانشگاه] (که به نام آزادی بیان در سال ٢٠٠٢ تریبونی در روزنامه لوموند نوشته بود و سپس در دادگاه فرجام تبرئه شد) یا دانیِل مِرمه روزنامه نگار وقت فرانس انتر (که او هم تبرئه شد) نتیجه ای ببار نیاورد، اما سردبیران مطبوعات را قانع کرد که بهتر است درگیر این کارها نشوند. همه در دادگاه علیه هواداران اسرائیل برنده می شدند و بااین وجود، طنز تلخ این است که هواداران اسرائیل در پلمیک های گندیده ای که به راه می انداختند، برنده بیرون می آمدند. متاسفانه، هیاهوی زیاد برای هیچ نبود.
لذا ازین پس سکوت برقرار است. در بخش نخست «قانون سکوتی که منشاء آن جای دیگری است» دیدیم که خیلی ساده بسیاری از خبرها بازتاب نمی یابند. برای مثال، در کدام رسانه در فرانسه خوانده اید که در اواخر آوریل ٢٠٢١ که کانون های «امنیتی» اسرائیل از هویت روزنامه نگاران برای به راه انداختن عملیاتی به سود «مشتریان» ابوظبی سوءاستفاده کرده اند ؟ خبر سایت اینترنتی آمریکائی The Daily Beast به طور گسترده ای در ایالات متحده و بریتانیا ... و حتی در اسرائیل بازتاب یافت. نه در فرانسه که به نظر می رسد رسانه های دیداری-شنیداری در مورد اسرائیل حتی کمتر از مطبوعات نوشتاری شهامت دارند، چرا که یا رئیس های آنان خشک هستند یا بیش از حد هوادار اسرائیل. در نتیجه بسیاری از صداهای انتقادی را در صحنه های تلویزیونی نمی بینیم. رونی برومَن، که مثل شارل اندرلن اسرائیلی-فرانسوی است چون بسیاری دیگر گواهی می دهد که «در رسانه ها از او دعوت نمی کنند، من به جز در تلویزیون “فرانس ٢٤” “فردِ نامطلوب” هستم. یک بار مرا برای شرکت در برنامه “بررسی تکمیلی” (تلویزیون فرانس٢) دعوت کرده بودند. شب قبل از برنامه، دعوت مرا پس گرفتند و با برنار هانری لوی جایگزین کردند. ظاهراً موسسه تولیدکننده دریافته بودند که من «شخصی بحث انگیزی" هستم» ...
یکی از سفیران بازنشسته فرانسه توضیح می دهد : «در فرانسه انتقاد از اسرائیل مُجاز است، کسی را به این خاطر به زندان نمی برند. اما اگر از اسرائیل انتقاد کنید، دوستان اسرائیل شما را ول نمی کنند و تعداد آنان زیاد است. من مبالغه نمی کنم، هر کس آزاد است تا آزادانه به دلخواه خود فکر کند ولی در کشورها حفاظت قانونی علیه یهودستیزی (آنتی سمیتیسم) وجود دارد، لذا می توان تصور کرد که بحث باید باز باشد که در واقعیت چنین نیست». [خانم] فردریک شیلو استاد دانشگاه که او هم فرانسوی-اسرائیلی است توضیح می دهد: «تهاجم سیاسی برای قبولاندن ضدصهیونیسم به مثابه یهودستیزی جدید امکان داد که در افکار عمومی امتیازهائی بگیرند. این کمی حقه بازی است اما ضربه ی موفقی بود و برای اسرائیل سود دوگانه دارد: می تواند بگوید که امروزه یهودستیزی به شکل های متفاوت خودنمائی می کند و سطح انتقاد درباره اسرائیل را باز هم کاهش دهد».
هراس از متهم شدن به یهودستیزی بسیاری از همکاران روزنامه نگار را فلج کرده است و تصمیم برخی شوراهای شهر ی یا ایالتی برای تأیید تعریف «اتحاد یادمان بین المللی هولاکوست» (International Holocaust Remembrance Alliance, IRHA) که انتقاد از اسرائیل را با یهودستیزی یکسان می داند، کارها را دشوار تر کرده است و از جمله برای تحریریه های رسانه ها (شهرداری پاریس، مولوز و شورای ایالتی آلپِ ساحلی از جمله آن هاست). طیف سیاسی برای پیوستن به دفاع ساده دلانه از اسرائیل که از مانوئل والس [نخست وزیر پیشین] تا ژِرار دارمَنَن [وزیر کشور کنونی ]، از آن هیدالگو [شهردار پاریس] تا امانوئل ماکرون را دربر می گیرد، در رسانه های بی تاثیر و نفوذ نیست.
در مورد دفاع از فلسطین و حقوق فلسطینیان، برونو جونکور، نماینده مردم سَن بریو در مجلس از «جنبش دموکرات» (مودِم) می گوید «این موضوع طرفدار زیادی ندارد و لذا بسیاری علاقه ندارند درگیر آن شوند. این مطلب نه شجاعانه است و نه افتخارآمیز». ژاک فات مسئول پیشین بخش بین المللی حزب کمونیست فرانسه معتقد است که «در فرانسه دلبستگی عمیقی به آرمان فلسطین وجود دارد، جنبش همبستگی وجود دارد که انجمن ها تقویتش می کنند، اما هیچ پوشش رسانه ای ندارد، کسی یک کلمه از آن حرف نمی زند. سرپوش سنگین است. مسئولیت اخلاقی سنگین». بلاهای تروریسم اسلامی نقش مهمی در این سکوت ایفا کرده است. طرفداران اسرائیل فریاد می زنند که ازاین پس، پشتیبانی از فلسطین به معنای حمایت از حماس یعنی تروریسم است. این استدلال گمراه کننده به هدف خورده و هنوز هم موثر است.
رسانه ها دیگر درگیر نمی شوند. از زمان شکست فرایند اسلو، این موضوع اهمیت کمتری دارد وتهدیدهای اِرعاب از سوی طرفداران سرسخت اسرائیل که کریف تقویتش می کند، تحریریه رسانه ها را وامی دارد که خویشتن داری کنند. آیا خودسانسوری است ؟ بزدلی است ؟ تنبلی است ؟ تأیید است ؟ آلن گرش مدیر اوریان بیست و یکم که ده ها سال است رویدادهای منطقه را دنبال می کند با تأسف می گوید «کمی از همه این ها». بارها «دعوت» او را نیز مانند برومن «پس گرفته اند» و دیگر اصلاً او را دعوت نمی کنند. برای ادامه ی استعاره ی حیوانی «مورچه های کینه توز»، می توانستیم از هم جنس های آن ها حرف بزنیم: مارمولک های تنبل و کورموش های نزدیک بین. در یک حرفه ی تاحدی سلسله مراتبی، به ویژه شماری از آشپزباشی ها و وردست های آن ها هستند که تعیین می کنند که افکار عمومی از چه موضوعی خوش شان نمی آید که شیوه ای است برای خودداری به پرداختن به آن موضوع. در همین حال، ستون های روزنامه و آنتن ها را در اختیار شمار زیادی از طرفداران اسرائیل می گذارند. می توان حق را به جانب فردرریک آنسِل طرفدار مشهورِ اسرائیل داد. پاسکال بونیفاس نقل می کرد که در کنفرانسی در سال ٢٠١٣ در استراسبورگ(٦) هنگام صحبت از رابطه ی رسانه ها و اسرائیل نقش یک خروس فاتح را اجرا می کرد: «به طور کلی اوضاع ... (می خواستم بگویم زیر کنترل است) عمدتاً مساعد است. رسانه ها واقعا نظر مساعد نسبت به اسرائیل دارند، متعادل، صادقانه، همه جا، مطلقاً همه جا: چه در مورد مطبوعات کاغذی چه رادیو و چه تلویزیون این امر حقیقت دارد». از نگاه رُونی برومن «آنسل بی طرفانه از لابی یی صحبت می کرد که به طور عینی وجود دارد. این موضوع را قبول دارند و به عهده می گیرند». از سوی دیگر در آن دوره، فردریک آنسل به یمن تفسیر ژئوپولیتیکی روزانه اش در رادیو فرانس انتر در اوج افتخارش است و آن را مدیون فیلیپ وال طرفدار اسرائیلی دیگر است که رئیس همان رادیو بود.
پیوتر اسمولار خبرنگار پیشین لوموند در اسرائیل می نویسد «کسانی که از روزنامه نگاران خواهان “بی غرضی” درباره اسرائیل هستند، همان افرادی هستند که عموماً بیشتر از همه نابردبارند». او می گوید شمار ناسزاها و افتراهایی که پس از برخی از مقاله هایش دریافت می کرد، بسیار بود. این اوضاع مخصوص فرانسه است چرا که رسانه های اسرائیل و نیز آمریکائی و بریتانیائی در مورد گزینش موضوع و لحن نگارش بسیار آزادترند. (٧)
حتی اگر امروز تعداد خبرنگاران فرانسوی کمتر شده (تلویزیون tf١ دفتر بیت المقدس را بسته و به جای خبرنگار دائمی لیبراسیون فعلاً یک روزنامه نگار موقتی ماهر کار می کند)، تعدادی از همکاران و نیز رزونامه نگاران موقتی در تل آویو، بیت المقدس و رام الله حضور دارند و گزارش های جامع و گونه گونی از اوضاع محلی می فرستند . آنان باید میان بزدلی مدیران پاریسی و مداخله های دیجیتالی لابی گرانِ مدافع موضع راست اسرائیل بندبازی کنند، تازه از وضعیت اقتصادی ناکافی آن ها سخنی نیاوردیم. نگاه های آنان غنیمتی است، حتی اگر پشتوانه های نادری دارند.
سکوت آنان تلخ ترین شکست ها خواهد بود. اکنون، هنوز چنین نشده است.
پانوشت ها:
١ – بخشی از کتاب های خبرنگاران پیشین لوموند در اسرائیل: , Michel Bole Richard, Israël, le nouvel apartheid (Les liens qui libèrent, 2013), Piotr Smolar, Mauvais Juif (éditions de l’équateur, 2019) ou de Libération, Alexandra Schwartzbrod, Jérusalem (Tertium, 2008) Jean-Luc Allouche, Les jours redoutables. Israël-Palestine, la paix dans mille ans (Denoël, 2010). Sans oublier le grand récit de Charles Enderlin, De notre correspondant à Jérusalem, le journalisme comme identité (Le Seuil, 2021).
٢ - به استثنای غزه که ورود فقط با اجازه اسرائیل صورت می گیرد و اکنون چنین اجازه ای به خبرنگاران نمی دهند. نابودی ساختمان محل کار آسوشیتدپرس و شبکه تلویزیونی الجزیره دلیلی فزون بر اراده اسرائیل جهت کنترل دسترسی به اطلاعات در این سرزمین است.
٣ – بکمن درباره دیوار جدائی کتابی نوشته است و می گوید به این خاطر مجبور به تبادل زیاد با منبع های نظامی شده است. وقتی من کتاب «سراب همجنس گرائی در تل آویو» را نوشتم با مسئول وزارت جهانگردی، نمایندگان و شهردار تل آویو دیدار داشتم Backmann (Un mur en Palestine, 2006, Fayard) Mirage gay à Tel-Aviv (Libertalia, 2017
٤ – به موجب ماده ٣-١ از قانون ٣٠ سپتامبر ١٩٨٦ درباره آزادی ارتباطات، س اس آ مسئول مراقبت بر «آئین نامه اطلاعات و برنامه ها» است. سندیکای ملی روزنامه نگاران با این ماده همواره مخالفت کرده زیرا س اس آ یک نهاد سیاسی است که مدیران ان را رئیس جمهوری، رئیس سنا و رئیس مجلس شورا انتخاب می کنند.
٥ - Mes ٣ ans à Jérusalem : réflexions d’un correspondant de presse
٦ - Les Intellectuels faussaires. Le triomphe médiatique des experts en mensonge, Gawsewitch,Paris, 2011.
٧ – هدف ایده آلیزه کردن مطبوعات آمریکا نیست. همان طوری که مستند درباره لابی طرفدار اسرائیل در آمریکا نشان می دهد، برخی روزنامه ها در انتشار «گزارش» های تمام و کمال امده شده و طبیعتاً مساعد با اسرائیل تردیدی به خود راه نمی دهند.