جنگ در اوکراین

تاتارهای کریمه و چچنی هائی که برای اوکراین می جنگند

اقوامی که خود را قربانی توسعه طلبی روسیه می دانند، به ارتش اوکراین پیوستند. برخی از آنها به طور رسمی توسط دولت کیف به رسمیت شناخته شده اند، مانند تاتارهای کریمه. دیگران، مانند مبارزان چچنی، با این فکر که «دشمن دشمنِ من دوست من است» به این جبهه پیوستند.

چچنی ها خود را در زبان خود «ناکچی» می نامند که به معنای «مردم ما» است. آنها از جمله بسیاری از مردمان قفقاز هستند که یک جغرافیدان عرب قرون وسطی آنها را «کوهی از زبانها» می نامید. با حدود چهل قوم دیگر، آنها یک جامعه قومی منحصر به فرد را تشکیل می دهند که به گروه های ترک، فارس، سامی یا هند و اروپایی تعلق ندارد. آنها در اواخر قرن هفتم در جریان فتوحات اعراب شروع به پیوستن به اسلام کردند. اکثریت آنها مسلمانان سنی مذهب صوفی هستند.

چندین موج تبعید در قرن بیستم

در قرن سیزدهم، چچنی ها در مقابل تهاجمات مغول و سپاه «اردوی زرین» و همچنین خان های ترک تاتار ایستادند(۱).در اواسط قرن ۱۸، تحت سلطنت تزار بانو کاترین دوم بود که فتوحات استعماری روسیه آغاز شد، که قفقازها در طول قرن ۱۹ در برابر آن مقاومت کردند. چچن ها و دیگر مردم قفقاز تحت رهبری شیخ شامل داغستانی ، شخصیتی کاریزماتیک، بی امان با ارتش تزارهای سن پترزبورگ جنگیدند. این جنگ های خونین با پیروزی روسیه، تبعید بسیاری از جوامع بومی به سیبری، تبعیدهای اجباری به امپراتوری عثمانی، و همچنین جابجایی سایر جمعیت ها، به ویژه قزاق ها که در خط اول ارتش ها بودند، پایان یافت.

مدتی پس از انقلاب اکتبر، چچن استقلال خود را در ماه مه ۱۹۱۸ اعلام کرد و در مقابل روس های سفید سلطنت طلب ایستاد. با شکست ضدانقلابیون، ارتش سرخ چچن را البته با مشکل اشغال کرد. در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، صاحبان زمین علیه اشتراک سازی اجباری شورش کردند. بلشویک ها این شورش های دهقانی را در خون سرکوب و تبعیدهای جدیدی را سازماندهی کردند. در سال ۱۹۳۶، پس از تعلل های مختلف در مورد وضعیت چچن، رهبران کمونیست تصمیم گرفتند آن را با اینگوشتیا متحد کنند تا جمهوری سوسیالیستی شوروی خودمختار چچن-اینگوشتیا را ایجاد کنند.

در سال‌های ۱۹۴۳-۱۹۴۴، استالین چچنی‌ها (و دیگران) را به همکاری با نیروهای نازی متهم کرد در حالی که ارتش هیتلر هرگز نتوانسته بود به چچن برسد. این اتهام بهانه ای برای سازماندهی تبعیدهای دسته جمعی جدید به آسیای مرکزی شد. پس از احیای جمهوری خودمختار در سال ۱۹۵۷ مردم اجازه بازگشت به خانه را دریافت کردند. زمین های عده ای از آنها توسط ساکنان جدید اشغال شده بود.

دو جنگ خونین به پیروزی روسیه رسید

در سال ۱۹۹۱، جوهر موسایوچ دودایف، ژنرال نیروی هوایی چچنی الاصل، از به قدرت رسیدن بوریس یلتسین حمایت کرد. پس از جدایی از اینگوشتیا، دودایف رئیس جمهور جمهوری چچن ایچکریا می شود. روس ها آن را این گونه نمی پذیرند و در نتیجه دو جنگ خونین به خصوص در سال های ۱۹۹۴-۱۹۹۶ و ۱۹۹۹-۲۰۰۰ در می گیرد. نتیجه آنها پیروزی مسکو و بازگشت چچن تحت سلطه روسیه خواهد بود.

Position de la Tchétchénie
Kbh3rd/Wikimedia Commons

سیاست‌های اقتصادی ضعیف و بی‌تجربگی دودایف به زودی اقتصاد چچن را تضعیف کرد. ناظران معتقدند که این سیاست‌ها، منطقه را به یک بهشت برای جنایتکاران تبدیل کرد. جمعیت غیرچچنی ایچکریا، پس از مواجهه با بی‌تفاوتی دولت دودایف، نسبت به برخی رفتارهای جنایتکارانه، این جمهوری را ترک کردند. پس از پیروزی مسکو به دنبال این دو جنگ سلسله ای عملیات تروریستی توسط شبه نظامیان چچنی انجام می شود که مشهور ترین آنها گروگان گیری در تئاتر مسکو است که طی آن ۸۵۰ نفر گروگان گرفته شدند. ۶۷ نفر از گروگان ها در طی مذاکرات به قتل رسیدند و این گروگان گیری با ۱۶۸ کشته پایان یافت که ۱۰ تن آنها کودک و ۹ تن خارجی بودند.

در جریان این درگیری‌ها، بخشی از مردم رادیکالیزه شدند و اسلام‌گرایان به قدرت رسیدند و وهابی‌ها و دیگر جنبش‌های بنیادگرا به شورشیان سلاح و پول می‌دادند. با شکست مخالفان ، بخشی از آنها به اروپا و خاورمیانه پناهنده شدند. در سال ۲۰۰۷، رمضان قدیروف، وفادار به ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور کشور می‌شود و با کمک گارد قدیروفتسی اش حکومتی با مشت آهنین برقرار کرد. افراد این گارد اخیراً در جریان تصرف شهر ماریوپل دیده شده اند.

برای مخالفان چچنی در تبعید، جنگ در اوکراین فرصتی برای از سرگیری مبارزه با روس ها بود. ناسیونالیست‌های اوکراینی علیه دشمن مشترک برای جنگ به چچنی‌ها پیوستند.

در حال حاضر در میدان جنگ دو گردان چچنی متشکل از چند صد جنگجو وجود دارد. اولین و مهمترین آنها به دولت در تبعید جمهوری ایچکریا مرتبط است و نام بنیانگذار آن، جوخار دودایف را یدک می کشد. دومی از شاخه‌های مخالف این دولت است و نام شیخ منصور، رهبر مذهبی و نظامی، یکی از شخصیت‌های تاریخی مقاومت چچن را بر خود دارد. فرماندهی آن را یکی از کهنه سربازان اسلام گرای دو جنگ چچن برعهده دارد و ما توانستیم با او ملاقات کنیم . او می گوید:

ما قرن ها برای استقلال و آزادی خود در برابر روسیه می جنگیم. برای ما، این یک جنگ ۳۰۰ ساله است. و اوکراین همچنین از آزادی، استقلال و تمامیت ارضی خود دفاع می کند، چیزی که امروز ما را گرد هم آورده است. اگر اوکراین شکست بخورد و روسیه برنده شود، به این معنی است که چچن‌ها، بقیه قفقاز و همه کشورهایی که از اتحاد جماهیر شوروی جدا شده‌اند و همچنین کشورهای دیگر، همگی می‌توانند آسیب ببینند و استقلال خود را از دست بدهند. به همین دلیل است که ما باید در این مبارزه با این بربر ها پیروز شویم. این بربرهائی که مثل چنگیزخان می خواهند دوباره دنیا را تصاحب کنند. بنابراین، ما باید به هر قیمتی از آزادی و استقلال همه جمهوری‌های مستقلی که می‌خواهند این چنین باقی بمانند، دفاع کنیم.

یکی از متحدان پوتین را سرنگون کنید

چچن های مخالف هم با روس ها و هم با چچن های وفادار به مسکو به رهبری رمضان قدیروف می جنگند. برای این جنگجویان، اگر پوتین در اوکراین شکست بخورد، خطر استیضاح او را تهدید می کند و بنابراین قدیروف حمایت کرملین را از دست خواهد داد. مسلم چبرلوفسکی، فرمانده اسلام گرا می‌گوید: « اگر رژیم پوتین در روسیه سقوط کند، ما به دو تا سه روز زمان نیاز داریم تا چچن را بازگردانیم و دولت ایچکری را دوباره سر کار کنیم. ما به زمان بیشتری نیاز نداریم... زیرا در چچن همه منتظر ما هستند، چه در داخل و چه در خارج از کشور». او اضافه می کند:

از یک میلیون چچنی، ده ها هزار نفر در طول دو جنگ علیه روسیه کشته شدند، ۳۰۰ هزار نفر کشور خود را ترک کردند - آنها امروز در اروپا هستند. و همه آن افرادی که چچن را ترک کردند در انتظار بازسازی ایچکریا هستند. در حال حاضر حدود ۲ درصد از جمعیت چچن از قدیروف حمایت می کنند. روسیه ۹۵ درصد از خاک ما را اشغال کرده است. امروز بیش از ۱۰۰ هزار سرباز روسی در کشور ما وجود دارند که از رژیم قدیروف محافظت می کنند. دولت و رژیم فقط به لطف سرنیزه های روسی دوام آورده اند. قدیروف و افرادش، گارد قدیروفتسی ، به دستور پوتین و به دستور FSB (۲) به اوکراین می روند تا بجنگند».

با این حال، برای مسلم چبرلوفسکی، دشمن چچنی ها نه تنها پوتین، بلکه امپریالیسم روسیه است:

جنگ اول در زمان یلتسین آغاز شد. به همین دلیل است که اگر چنین رژیمی باقی بماند، پوتین وارثی را در آنجا بر سر کار خواهد گذاشت و همه چیز مانند امروز ادامه خواهد داشت. ما در تلاش برای نابودی کل رژیم پوتین هستیم و می دانیم که مردم روسیه، مردم عادی، در اکثریت خود، نیز خواهان این تغییر هستند. بنابراین اگر وضعیت کلی روسیه تغییر کند، برای خود روس ها و برای بقیه بهتر خواهد بود.

وارثان مغول

تاتارها از نژادهای مختلف سوارکاران متعلق به قوم ترک هستند. آنها در قرن سیزدهم پس از گسترش امپراتوری مغول وارد استپ های روسیه و اوکراین شدند. در حدود سال ۱۲۴۰، نوه چنگیز خان، باتو خان، با ارتش خود به منطقه حمله و شهر کیف را ویران کرد و در نتیجه روسیه قرون وسطی را شکست داد(۳). سپس کریمه در امپراتوری ادغام شد. با این حال، پادشاهی عظیم چنگیزخان دیری نپائید و کریمه تحت کنترل گروه ترکان «اردوی زرین» قرار گرفت که در آنجا یک خان نشین (پادشاهی ترک یا مغول به سرپرستی یک خان) ایجاد کردند.

بدین ترتیب بیش از دو قرن این جنگجویان مغول ترک و مسلمان بر منطقه و مردم اسلاو و مسیحی ساکن در آنجا تسلط داشتند. سلطه آنها در زمان سلطنت ایوان سوم (معروف به مخوف) زیر سوال رفت. شاهزاده اسلاو کازان و آستراخان را در ۱۵۵۲-۱۵۵۴ تصرف کرد. به گفته ژان سیلوستر مونگرنیه، محقق مؤسسه توماس مور، «او اولین کسی است که عنوان تزار را به خود اختصاص داد و سلطنت حاکم در مسکو به بقیه روسیه مسلط شد. این نام جدید با هدف ستاندن میراث تمدنی معتبر روسِ کیف و همچنین مشروعیت بخشیدن به ادعاها بر استپ های جنوبی است. استپ هائی که سپس بین دولت لهستانی-لیتوانی و تاتارهای کریمه که توسط سلسله کرایلر اداره می شدند مورد مناقشه قرار می گیرد»(۴).

با گذشت سالها، خانات که یک مرکز تجاری مهم باقی می ماند، قدرت خود را از دست می دهد و به امپراتوری عثمانی نزدیک و نزدیکتر می شود. در قرن ۱۷ و ۱۸ امپراتوری روسیه به سمت جنوب گسترش یافت. رقابت بین مسکو و استانبول منجر به جنگ (۱۷۶۸-۱۷۷۴) می شود که با پیروزی ارتش کاترین دوم و فتح سواحل شمالی دریای سیاه و همچنین شبه جزیره کریمه که اهمیت استراتژیک مهمی برای روسیه و نیروی دریایی آن پیدا می کند به پایان می رسد (بندر سواستوپل در سال ۱۷۸۳ ساخته شد) .

دو قرن آزار و اذیت مداوم

از آغاز حضور روسیه، تاتارها تحت آزار و اذیت قرار گرفتند. در سال ۱۷۹۰، بیش از ۳۰۰ هزار نفر از آنها سرزمین خود را ترک کردند تا به امپراتوری عثمانی پناه ببرند. در همان زمان، روسیه سیاست شهرک سازی را سازماندهی می کند و شهرک نشینان را برای اسکان در شبه جزیره می آورد. تاتارها هنوز در طول جنگ کریمه (۱۸۵۳-۱۸۵۶) تحت تعقیب بودند و به زور از مناطق سواحلی به داخل قلمرو منتقل شدند. بین سالهای ۱۸۶۰ و ۱۸۶۲، حدود ۲۰۰ هزار نفر دوباره کریمه را ترک کردند.

Position de la Crimée
Wikimedia Commons

پس از انقلاب اکتبر، در ابتدا، شوراها حقوق ملی تاتارها را مطرح کردند. در سال ۱۹۲۱، جمهوری خودمختار شوروی سوسیالیستی کریمه ایجاد شد. اما از سال ۱۹۲۷ به بعد، سخت گیری هاي دولت شوروی ، خصومت بخشی از مردم با قدرت بلشویک را برانگیخت. در طول جنگ جهانی دوم، گروهی از جمعیت تارتار از آلمانی ها حمایت کردند.

هنگامی که ارتش سرخ کریمه را بازپس گرفت، استالین دستور داد تا ۲۰۰ هزار تاتار را به دلیل همکاری با ارتش آلمان تبعید کنند. در این زمینه، ژان سیلوستر مونگرنیه تصریح می‌کند که تاتارها در قزاقستان و ازبکستان به وضعیت «شهرک‌نشینان فرودست» تقلیل یافتند و می بایست تا سال ۱۹۵۶ صبر کنند تا تسهیلاتی در شرائط زندگی شان بوجود آید. اگر چه در سال ۱۹۶۷ از انها اعاده حیثیت شد، اما بازگشت آنها به کریمه همچنان ممنوع بود و حقوق ملی خود را بازپس نگرفتند. تنها در سال ۱۹۸۹ بود که آنها توانستند دوباره به سرزمین مادری خود بازگردند، اندکی قبل از استقلال اوکراین (۱۹۹۱)». اما آنها نتوانستند زمین یا خانه هایی را که از آنها غصب شده بودند را پس بگیرند.

وابستگی کریمه

در اوکراین مستقل، هویت تاتار توسط قانون اساسی به رسمیت شناخته شد و دارای حقوق فرهنگی بودند. اما در سال ۲۰۱۴، الحاق کریمه به روسیه این وضعیت را بر هم زد. عیسی آقایف، فرمانده اسلام گرای گردان تاتار کریمه، داستان خود را برای ما تعریف کرد. در سال ۲۰۱۴ بود که او این گردان را ایجاد کرد. او که در سمرقند در ازبکستان به دنیا آمد، جایی که والدینش در سال ۱۹۴۴ تبعید شده بودند، تا سال ۱۹۸۹ به کریمه بازنگشت و یک سال بعد برای همیشه در آنجا ساکن شد.

بازگشت به کریمه آرزوی مردم من بود. اما اکنون روسیه دوباره به ما ظلم می کند. اکثریت تاتارها طرفدار اوکراین هستند، آنها منتظرند تا ما بیاییم و آنها را آزاد کنیم. از زمانی که مسکو کریمه را ضمیمه کرد، زندگی تاتارها تغییر کرده است. قبلاً ما در حال رشد بودیم. کسی به ما ظلم نکرد ما آزاد بودیم که مدارس را به زبان خود باز کنیم. ما دینمان را آزادانه ادا کردیم، فرهنگمان توسعه یافت. داشتیم به ریشه هایمان برمی گشتیم. هیچ آزاری از سوی دولت اوکراین صورت نگرفت، زیرا کریمه بدون اوکراین نمی تواند وجود داشته باشد. ما آب نداریم و تنها راه رسیدن به سرزمین اصلی از طریق سرزمین اصلی اوکراین است. ما می توانیم یک سابقه ایجاد کنیم: به تمام جهان نشان دهیم که مسلمانان و مسیحیان، از اقوام و مذاهب مختلف، می توانند در یک کشور زندگی کنند و به جای نابود کردن و کشتن یکدیگر، همکاری کنند. ما می خواهیم کریمه به آغوش دولت اوکراین بازگردد تا حقوقی را که قبل از سال ۲۰۱۴ به دست آورده بودیم، به دست آورد و برای این کار می جنگیم. ۱- «اردوی زرین» اصطلاحی که روس‌ها از قرن شانزدهم برای نامیدن امپراتوری ترک-مغول استفاده می‌کردند که توسط سلسله‌ای از نسل جوجی خان، پسر ارشد چنگیز خان اداره می‌شد.

۲- سرویس امنیت فدرال روسیه : سازمان اطلاعاتی امنیت روسیه.

۳- La Rusʹ (Rous) de Kiev, appelée aussi État de Kiev, Russie kiévienne, principauté de Kiev ou Ruthénie prémongole, était une principauté slave orientale qui a existé du milieu du IXe au milieu du XIIIe siècle, avant de disparaître en 1240 du fait de l’invasion mongole.

۴- Jean-Sylvestre Mongrenier, Les Tatars de Crimée. Domination, soumission et ethnocide, Institut Thomas More, 19 mai 2014.