عربستان سعودی: قطب جدید نفوذ در ایالات متحده آمریکا

عربستان، امارات و قطر بدون کامیابی در جلو افتادن از اسرائیل موفق شده اند که در نظر دونالد ترامپ وزنه وزین تری جلوه کنند. گویا علت رغبت رئیس جمهور آمریکا به این امر کسب همزمان منافع ژئواستراتژیک و شخصی باشد. اما چه کسی به تعهدات این کشورها اعتماد خواهد کرد؟

دو مرد در لباس رسمی، یکی با کت و شلوار و دیگری با لباس سنتی عربی، لبخند می‌زنند و اشاره به عالی بودن دارند.

اولین سفر خارجی (بجز سفر وی برای شرکت در مراسم خاکسپاری پاپ فرانسوا)، در دومین دور ریاست جمهوری پرزیدنت ترامپ به فعالترین کشورهای جهان عرب یعنی عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی که از ۱۳ تا ۱۶ ماه مه صورت گرفت اختصاص یافت. در طی این سفر رسمی، قراردادهایی با رقم سرگیجه آور دو هزار میلیارد دلار به امضاء رسید (خرید تسلیحات و سفارش هواپیماهای مسافربری) و همچنین به پشتوانه خزانه دولتی امرای خلیج (فارس) و شرکت‌های بزرگ دولتی صنایع معدنی، نفت و گاز و صنایع دفاعی، توافق‌نامه هائي در حوزه تکنولوژی و به ویژه در هوش‌مصنوعی انجام گرفت.

این کشورهای پادشاهی به ویژه عربستان سعودی هم اکنون به مثابه یک قطب تأثیرگذار که توانایی هدایت حداقل بخشی از سیاست‌های ایالات متحده را کسب کرده است، ظاهر شده‌اند. علی‌رغم این امر، با توجه به ماهیت بده بستانی دیپلماسی ترامپ و روش پر فراز و فرود وی که عادت به غلو کردن در اعلان‌های اولیه خود دارد شاید باید اظهارات پیروزمندانه اولیه در مورد موفقیت چشمگیر این سفر برای پادشاهان خلیج فارس و به ویژه محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی را با اعتدال ارزیابی کرد..

اما از یک چیز می‌توان مطمئن بود و آن کیمیاگری روابط گرم و صمیمی بین رئیس جمهوری آمریکا و محمد بن سلمان است. ثنا گویی‌ها و سخنرانی‌های ستایش‌آمیز دونالد ترامپ با ذکر پیشرفت‌های الهام گرفته از امارات متحده عربی برای «معجزه مدرنیته عربی که تنها در طی هشت سال توسط محمد بن سلمان در عربستان سعودی رخ داده» و تأکید بر این امر که « کشورهای خلیج (فارس) به لطف انتخاب بیزنس و تجارت به جای روی آوردن بر اغتشاش و خرابکاری، آینده‌ای درخشان برای کشورهای خود رقم زده ‌‌اند» نیز اشاره آشکاری باشد به ایران(۱).

دورنمای توافق با ایران

شعار ترامپ مبنی بر «اول آمریکا» (بازگرداندن عظمت دوباره به آمریکا) با برنامه ۲۰۳۰ «اول، سعودی» که محمد بن سلمان ترسیم کرده است، همخوانی دارد. همانگونه که یاسمین فاروق، مدیر بخش شبه جزیره عربی گروه بین المللی بحران(International Crisis Group )‌ ذکر میکند: « پرزیدنت ترامپ ، با سپردن رهبری منطقه خاورمیانه به عربستان سعودی، دیگر نه آنرا صرفاً یک کشور دوست و یا فقط یک مشتری ساده -که قبلاً کشورهای خلیج فارس اینطور دیده می شدند- بلکه به عنوان یک شریک استراتژیک محسوب می کند»(۲).

بیانات سیاسی پرزیدنت ترامپ برای ادامه مذاکرات با تهران برای رسیدن به یک توافق هسته ای جدید و شگفت انگیزتر از آن برچیدن تحریم های اقتصادی سوریه و ملاقات وی با رئیس جمهوری سوریه احمد الشرع، یک موفقیت دیپلماتیک برای ریاض است که با کم محلی به اسرائیل همراه بود. این امر می تواند نتیجه یک لابی‌گری دیپلماسی سعودی با همنوایی تام و تمام آنکارا برای متقاعد کردن پرزیدنت ترامپ جهت ایجاد تحکیم و ثبات در بی نظمی عمیقی که پس از انهدام غزه و از ۸ اکتبر ۲۰۲۳ گریبانگیر منطقه شد، نیز باشد(۳).شاهزاده سعودی با همکاری ریاست جمهوری ترکیه رجب طیب اردوغان و امیر قطر به موفقیتی دیپلماتیک دست یافت که بر خلاف نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو در آینده موجب مشروعیت هر چه بیشتر وی برای رهبری منطقه و ثبات هر چه بیشتر منطقه خواهد بود.

دور برگردان سعودی

موفقیت دیگر بن سلمان متقاعد کردن ترامپ بود که در یک چنین وضعیت اسفبار منطقه نمی توان انتظار عادی سازی رابطه با اسرائیل را داشت. با این وجود رئیس جمهوری آمریکا بر خلاف سلف خود، جو بایدن؛ ارتقاء روابط دوجانبه دفاعی و همکاری غیر نظامی اتمی با عربستان سعودی را مشروط به عادی سازی رابطه ریاض - تل آویو نکرده است.

باید خاطر نشان نمود که پرزیدنت ترامپ علی‌رغم بیانات متضاد خود توانست مذاکرات با تهران را با در نظر گرفتن دل نگرانی‌های مخاطبینش در خلیج فارس نسبت به شعله ور شدن آتش جنگ بین ایران و اسرائیل پیش می‌برد. ریاض برخلاف موضع متخاصم قبلی خود در مورد برجام که در سال ۲۰۱۵ اتخاذ کرده بود این‌بار کاملاً با امضاء یک توافقنامه جدید موافق است. موضع قبلی ریاض برای خروج آمریکا از این توافق، که در ماه مه ۲۰۱۸ و در دور اول ریاست جمهوری ترامپ صورت گرفته بود، به سیاست اعمال حداکثری تحریم ها بر علیه ایران کمک شایانی کرده بود.

دلیل تغییر مسیر رادیکال سعودی نامه ای بود مبتنی بر حمایت ریاض از یک توافق دائمی برای مسئله هسته ای ایران که برادر کوچکتر محمد بن سلمان و وزیر دفاع، خالد بن سلمان با دست خود در ۱۷ آوریل ۲۰۲۵ به رهبر ایران داد. البته این امر به مسائل داخلی سعودی و امید ریاض به گسترش برنامه اتمی خود و غنی سازی اورانیومی که برای اهداف صلح آمیز در اختیار دارد نیز می تواند مربوط باشد.

از طرف دیگر، تهران پس از برداشته شدن تحریم ها علیه سوریه به تصمیم پرزیدنت ترامپ امید بیشتری دارد. ایرانی ها به مذاکرات غیر مستقیم با آمریکا و منافع سرمایه گذاری آمریکا در صورت یک توافق هسته ای که با میانجیگری عمان در حال انجام است، دل بسته‌اند.

شکست مسأله فلسطین

در ارتباط با مسأله فلسطین، سفر پرزیدنت ترامپ نه تنها منجر به هیچگونه تغییری در مسأله فلسطین نشد بلکه برای دوحه نیز که همواره برای به دست آوردن یک آتش‌بس در غزه تلاش می کرد شکستی تمام عیار بود. در حقیقت پافشاری دونالد ترامپ برای به کرسی نشاندن ایده خود مبنی بر کوچاندن فلسطینی ها از غزه و کنترل آن برای ایجاد یک « سد حائل» نیز می تواند نشانگر مرزهای اثرگذاری سیاسی دولت های منطقه تلقی شود.

هرچند هم روابط ترامپ با نخست وزیر اسرائیل کمرنگ شده باشد هیچ نشانه ای که دال بر دست کشیدن و یا کاسته شدن  حمایت امریکا از سیاست دولت اسرائیل در فلسطین باشد به چشم نمی خورد. بدین ترتیب با افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ از ۳۴۰۰۰ نفر به ۵۰۰۰۰ هیچ نشانه ای از تقلیل حمایت همه جانبه از اسرائیل و تغییر روش در مقابل تهدیدهای ایران برای بی ثباتی در دریای سرخ به چشم نمی خورد(۴).

با این وجود، در صحنه دیپلماتیک، ریاض همواره بر فعالیت های خود برای حمایت از موضع خود مبنی بر وجود دو دولت در فلسطین در خلال گردهمایی ۱۷ ژوئن آینده سازمان ملل متحد که شاهزاده سعودی ریاست مشترک آن را با رئیس جمهور فرانسه امانوئل مکرون دارد، مصرانه پافشاری خواهد کرد. این کشور احتمالاً می تواند در کنار بریتانیا و کانادا دولت فلسطین را به رسمیت شناخته و به این ترتیب اسرائیل را کمی بیشتر منزوی کند.

تکنولوژی، موتور واقعی سفر

سخنرانی پرزیدنت ترامپ بجای آنکه هم‌سویی با سخنرانی ایراد شده ۴ ژوئن ۲۰۰۹ باراک اوباما (۵) در قاهره داشته باشد، بیشتر پاسخی است در قبال مواضع اتخاذ شده رئیس جمهور چین در طی سفر سه روزه رسمی خود به ریاض (۸ تا ۱۰ دسامبر ۲۰۲۲). ترامپ نیز همچون رئیس جمهور چین، علاوه بر تأکید بر تحکیم روابط دوجانبه با اتخاذ موضعی که سعودی را در رقابت های دو قدرت بزرگ همچون شریکی غیرقابل اجتناب معرفی کرد مورد نوازش قرار داد.

یکی از محورهای عمده این سفر ریاست جمهوری آمریکا مقابله با حضور تجاری و تکنولوژیک چین در منطقه بود و همین امر دلیل حضور غول‌های تکنولوژی و تجاری آمریکا در سفر ترامپ به ریاض، دوحه و ابوظبی بود. در همین راستا بود که استقرار دومین مرکز داده های جهان با انعقاد قرارداد خرید نیمه هادی‌ها با شرکت Nvidia منعقد گردید. در همین چهارچوب بود که شیخ طاهنون برادر محمد بن زاید، پادشاه امارات، بعنوان مشاور امنیت ملی و رئیس شرکت G42 ترجیح داد که پروژه عظیم سرمایه‌گذاری ده ساله به ارزش یک هزار میلیارد دلاری کشورش را با تکنولوژی آمریکایی منعقد کند. این کمپانی اماراتی به واسطه فشارهای اعمال شده پرزیدنت بایدن مجبور به محدود کردن همکاری های حوزه هوش‌مصنوعی خود با چین شده بود.

با این وجود، برخی از اعضای کنگره به موثر بودن دیپلماسی نظامی و تهاجمی امارات در سودان برای فاصله گرفتن اماراتی‌ها از چین بدبین هستند(۶). این اعضای کنگره می توانند در نطق های خود در مجلس نمایندگان خواستار دریافت اطمینان بیشتری باشند که پانصد هزار تراشه‌ای که قرار است تا سال ۲۰۲۶ شرکت چند ملیتی Nvidia آمریکا در اختیار امارات میگذارد و ترامپ نیز آنرا تأئید کرده است، به شرطی که در اختیار چین قرار نگیرد، به امارات داده شود.

سایه چین

محمد بن سلمان با هدف شراکت با ایالات متحده قول سرمایه گذاری ۶۰۰ میلیارد دلار دیگر را داده است. این سرمایه گذاری علاوه بر تسلیحات در حوزه هوش مصنوعی و در زمینه زیرساخت های درمانی، امنیتی و همکاری های علمی صورت می گیرد. Jonathan Fulton (۷) متخصص مجرب روابط چین با کشورهای خلیج (فارس) و روابط آمریکا با کشورهای خلیج (فارس) معتقد است که حتی بدون اضافه کردن این مبالغ، مبلغ ۲۸۳ میلیارد دلار قرارداد به امضاء رسیده بسیار فراتر از ۵۰ میلیارد دلار قراردادهایی است که در طی سفر پیروزمندانه دنگ شیائوپینگ در سال ۲۰۲۲ امضاء شده بود، است. اعلام امضاء قرارداد عظیم تسلیحاتی که بالغ بر ۱۴۲ میلیارد دلار است از رکورد قرارداد ۱۲۱ میلیارد دلاری امضاء شده در دو دوره ریاست جمهوری اوباما هم فراتر رفته و بر اراده سعودی برای اولویت شراکت این کشور در زمینه مسائل امنیتی با ایالات متحده صحه میگذارد.

برای پادشاهی‌های حوزه خلیج فارس، به ویژه امارات و عربستان که برای تبدیل شدن به مرکز ثقل (hub ) صنایع هوش مصنوعی بین قاره ای آفریقا، اروپا و آسیا و به دست گرفتن کلید دوران پسا انرژی های فسیلی درگیر رقابتی بسیار سرسختانه هستند این امر بسیار حیاتی است. با این وجود، این کشورها تاکنون توانسته اند بدون برتری بخشی به انتخاب بین دو قدرت اقتصادی، روابط خود با پکن را نیز مدیریت کنند. ولی به هر جهت سه کشور پادشاهی خلیج (فارس) برتری انتخاب آمریکا را در طی این سفر به نمایش درآوردند.

با این وجود، با توجه به پیش‌دستی شرکت‌های چینی برای گسترش شبکه تکنولوژیکی و سرعت عمل برای توزیع گسترده محصولات خود، چین توانسته در زمینه هوش مصنوعی در منطقه، یک شریک دراز مدت تبدیل شود. پکن با یک دیپلماسی پویا توانسته است روابط تجاری جنوب-جنوب خود در چهارچوب کنفرانس های چند جانبه همچون BRICS (۸) ، سازمان همکاری شانگهای (۹) و یا ASEAN(۱۰)—CCG— (۱۱) و سفرهای دو جانبه در جنوب آسیا و خلیج (فارس) و هرج و مرج ناشی از جنگ تعرفه های پرزیدنت ترامپ موفقیت های خود را تحکیم بخشد.

در سفر ترامپ قرارداد سرمایه گذاری مشترک سعودی-آمریکا نیز برای همکاری دوجانبه برای استخراج مواد کانی استراتژیک و کمیاب معدنی که در عربستان به وفور یافت می شود، پایه گذاری شد. این همکاری برای امنیت ملی واشنگتن امری زیربنایی بوده و سعودی با این تحفه به کاهش وابستگی ایالات متحده به چین در این امر استراتژیک کمک شایانی کرده است.

بدین ترتیب، عربستان سعودی که در چشم انداز برنامه ۲۰۳۰ خود در پی دست یافتن به هدف بلند پروازانه تبدیل شدن به مرکز ثقل (هاب) جهانی خالص سازی مواد معدنی است، در تنوع سازی شبکه تهیه و تأمین ایالات متحده کمک شایانی کرده است. از طرف دیگر این امر موجب ارتقاء نقش عربستان به عنوان یک شریک کلیدی شده است. بدین ترتیب ریاض که در دور اول ریاست جمهوری ترامپ که عصر طلایی استخراج نفت از شن (شیست) بود؛ و دو کشور با یکدیگر رقیب بودند، هم اکنون عربستان توانسته است به عنوان یک شریک اقتصادی دست اول در عصر پسا نفتی نقش ایفا نماید.

در دور دوم ریاست جمهوری همکاری نزدیکتری به عمل آمد ولی با این وجود فشار ترامپ برای پائین نگه داشتن قیمت نفت (در محدوده ۶۵ دلار)، ادامه داشته و این امر برای ریاض که بودجه خود را بر پایه قیمت نفت حدود ۸۰ دلار بنا کرده احتمالاً موجب تلاطم در آهنگ بلند پروازانه رفرم های اقتصادی برنامه اقتصادی ۲۰۳۰ بشود.

Des difficultés à se fier à Donald Trump

با این وجود، در فردای این سفر نمی توان از نفوذ منطقه ای ریاض و یا روابط شخصی با شاهزاده جوان و دو پادشاه قطری و اماراتی به این دلیل که ترامپ روحیه تاجر مسلک دارد انتظار معجزه داشت. به هرحال نمی توان اطمینان داشت که این سفر به سرعت به ترمیم روابطی منجر شود که در دوران ریاست جمهوری بایدن با عربستان سعودی و کشورهای خلیج (فارس) دچار خدشه شده بود، چرا که ترامپ بارها با تناقض تغییر مسیر داده است از جمله در مورد تعرفه های گمرکی که با متحدان نزدیک ایالات متحده (کشورهای اروپایی، بریتانیا، کانادا و حتی ژاپن)،که شاهد آن هستیم.

به این ترتیب، همانگونه که رهبران کشورهای خلیج (فارس) حس کرده بودند، نخست وزیر اسرائیل هم به این امر که پرزیدنت ترامپ پیش بینی ناپذیر بوده و امکان این هست که کنار آمدن با او از رئیس جمهور قبلی نیز سخت تر باشد، آگاه است(۱۲). و همین امر بود که موجب شد تا از استراتژی خود در قبال مخاصمه بی پایان در خاورمیانه کمی کوتاه بیاید.

در واقع، تمامی این مسائل اعم از مذاکره‌ای که حماس با کمک دوحه برای آزادی گروگان‌های اسرائیلی-آمریکایی انجام داد و یا توافق با حوثی‌ها برای پایان دادن به حمله‌های در دریای سرخ که با کمک عمان که بدون هر گونه هماهنگی با تل آویو صورت گرفته بود، رهبران خلیج (فارس) را آسوده خاطر کرد. این یکی از دلیل‌هایی بود که علاوه بر روابط شخصی و مناسبات دوسویه‌ رهبران خلیج (فارس) و در رأس آن محمد بن سلمان را سوق داد که علی رغم مواضع جانبدارانه ترامپ نسبت به اسرائیل ، از رسیدن وی بر مسند ریاست جمهوری آمریکا حمایت کنند.

قدرت یافتن پادشاهی‌های خلیج (فارس) در بستر اقتصاد جهانی شده‌ی یک ژئوپلوتیک مبتنی بر مسائل مالی و قطع کمک‌های خارجی که پرزیدنت ترامپ به آن پایان داد مصادف شده است و این امر سرآغاز گشایش امکانات جدیدی برای کشورهای خلیج (فارس) می تواند باشد. منافع این کشورها ایجاب می کرد که از این تنوع شرکای تجاری و صنعتی یک جهان چند قطبی که در آن رقابت متضمن همخوانی با مناسبات اقتصادی جدید بود استقبال کنند.

۱- « Trump et le tournant de Riyad », texte intégral du discours traduit en français, Le Grand continent, 15 mai 2025.

۲- « Regional response : How Gulf monarchies leveraged Trump’s visit », European Council on Foreign Relations, 21 mai 2025.

۳- Anthony Samarani, « MBS-Erdoğan : la tentation d’un grand rapprochement face à Israël », L’Orient-Le-Jour, 18 mai 2025.

۴- Safia Karasick Southey, « Deterrence or creep ? US forces quietly surge back to Middle East », Responsible Statecraft, 24 avril 2025.

۵- این طرح با عنوان «آغازی نو» با هدف بازسازی روابط واشنگتن با جهان اسلام، به ویژه پس از فاجعه مداخله آمریکا در عراق، تدوین شده بود.

۶- Jean-Pierre Filiu, « La stratégie séparatiste des Émirats arabes unis », Le Monde, 11 mai 2025.

۷- « Trump in the Gulf, commentary on HK’s Chief Executive Lee’s Gulf trip, PRC delegation to Morocco, more US sanctions on Iranian oil to China », The China-MENA Newsletter, 16 mai 2025.

۸- بریکس از ده کشور تشکیل شده است: آفریقای جنوبی، برزیل، چین، مصر، امارات متحده عربی، اتیوپی، هند، اندونزی، ایران و روسیه. عربستان سعودی به نوبه خود ترجیح می‌دهد عضویت خود را بدون رسمیت بخشیدن به آن حفظ کند.

۹- اعضای آن عبارتند از چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان، هند، پاکستان، ایران و بلاروس.

۱۰- اعضای آن عبارتند از فیلیپین، اندونزی، مالزی، سنگاپور، تایلند، برونئی، ویتنام، لائوس، میانمار و کامبوج.

۱۱- « The Inaugural ASEAN-GCC-China Summit : Economic Aspirations Amid Strategic Ambiguity », China Global South Project, 23 mai 2025.

۱۲- Fatiha Dazi-Héni, « Riyad et l’administration Trump 2 », Institut de recherche stratégique de l’école militaire (IRSEM), 18 mars 2025.