اولین آنها ابطال پیمان درباره فعالیت های هسته ای ایران بود که دولت اوباما درمذاکره آن شرکت داشته وتوسط پنج عضو شورای امنیت سازمان ملل (ایالات متحده، چین، روسیه، فرانسه وبریتانیا) به اضافه آلمان به امضاء رسیده بود. ترامپ در طول مبارزات انتخاباتیش متعهد شده بود که ازاین پیمان «خارج شده» ویا آنرا «نسخ» کند ودر بعضی موارد صحبت از«مذاکره مجدد» آن کرده بود. دومین تعهد اومیانجی گری میان اسرائیلی ها وفلسطینیان برای دست یابی به « سازش نهائی» صلح میان دوطرف بود. قول سوم، خارج شدن آمریکا از جنگ سوریه را مد نظرداشت.
قرارداد در مورد فعالیت های هسته ای ایران
برجام ایران را موظف میکرد که نتواند یک بمب اتمی درکمترازیک سال تولید کند وچنین تعهدی برای حداقل ده سال معتبراست. در مقابل، شش قدرت امضاء کننده پذیرفتند که بتدریج تحریم های مالی وتجاری را که ازسال۲۰۰۶ برعلیه ایران وضع کرده بودند لغو کنند. این پیمان توسط شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید. ترامپ، از زمان وارد شدنش به کاخ سفید، تاکنون سه بارتعهد آمریکا نسبت به این پیمان را تائید کرده است. اما، درحالیکه ایران بنابراذعان همگان تعهداتش را به اجرا گذاشته است، او مداوما از کنگره خواسته است که برعلیه تهران تحریم های جدیدی به تصویب برساند. اگرکنگره آمریکا تحریم های شدیدتری به تصویب برساند، ایران میتواند به نوبه خویش ازاجرای تعهداتش سرباز زند. دراینصورت چشم اندازتحول این درگیری به جنگی تمام عیارملموس خواهد شد.
پایان قراردادهای اسلو
ترامپ در رابطه با «صلح نهائی» درخاورمیانه گمان برده بود که میتواند رهبران فلسطینی را وادارکند که پیشنهادهائی ناچیزترازآن چیزی که آنها درگذشته رد کرده بودند بپذیرند. نتیجه این ابتکارعمل آمریکا، شکستی مفتضحانه است. ترامپ، در حالیکه هیچ مذاکره ای در باره موقعیت اورشلیم آغاز نشده است وفلسطینیان خواستارشناسائی بخش شرقی آن بعنوان پایتخت دولت آینده شان هستند، ۶ دسامبر ۲۰۱۷ اعلام کرد که این شهررا بعنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت می شناسد. حکومت خودگردان فلسطین درعکس العمل نسبت به این تصمیم، نقش میانجی ایالات متحده درروند مذاکرات صلح را نفی کرد. محمود عباس، رهبرآن، «پایان قراردادهای اسلو» وشناسائی متقابل میان اسرائیل وسازمان آزادی بخش فلسطین، که درصحن کاخ سفید در۱۹۹۳ به امضاء رسیده بود، را اعلام کرد.
شکست اجتناب ناپذیرسیاست راهبردی
درارتباط با بازپس نشینی آمریکا ازصحنه عملیات درخاورمیانه، درست بودن آنرا میتوان با واقعیتی ساده تخمین زد : یک سال پس ازبه قدرت رسیدن دونالد ترامپ، تعداد سربازان آمریکائی درسوریه وعراق بیش اززمان باراک اوباما است. اما شکست بزرگ دونالد ترامپ را باید درجای دیگری جستجو کرد. رئیس جمهور پیشین آمریکا معتقد بود که آینده خاورمیانه به قبول نقش ایران درمنطقه وابسته است. بنابراین او کوشید که با توافقی، جاه طلبی اصلی تهران، یعنی دسترسی به توان هسته ای را محدود سازد. ترامپ، برعکس، معتقد است که تنها با اعمال قدرت میتوان ایران را برسرجایش نشاند. حامیان منطقه ای او اسرائیل وشیخ نشینان خلیج فارس(عربستان سعودی، امارات متحده عربی وبحرین) هستند.
تاکنون، این سیاست راهبردی به شکست منجر شده است. نفوذ ایران درمنطقه، بویژه درعراق وسوریه، هرگزدرچنین سطحی نبوده است. برخلاف انتظارواشینگتن، عربستان سعودی ازایجاد جبهه مشترک دولت های سنی برعلیه ایران عاجز مانده است. وایالات متحده هرگزدراین حد در منطقه ضعیف نبوده است. با توجه به شیوه عملکرد دونالد ترامپ، که همیشه به نمایش قدرت ارجحیت میدهد، چنین شرایطی مخاطره جنگی جدید در منطقه را برجسته ترمیکند.