قطع ارتباط ظاهری محمود عباس با دونالد ترامپ

سئوالاتی در باره سیاست راهبردی فلسطین · تصمیم دونالد ترامپ برای انتقال سفارت ایالات متحده به اورشلیم وشناسائی آن بعنوان پایتخت اسرائیل، به بن بست رسیدن کامل قراردادهای اسلو را به نحو واضحی آشکار ساخت. حتی رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین نیزناچارشد این واقعیت را پذیرفته و گفتارش را به نحو قابل توجهی شدید الحن کند. اما، همانطورکه تصمیم اصلاح کردن مدارک مصوبه شورای مرکزی سازمان آزادی بخش فلسطین نشان میدهد، اوازبه زیرسئوال بردن سیاست راهبردی خویش، که بیش از ده سال است که آنرا دنبال میکند، امتناع میورزد.

شورای مرکزی سازمان آزادی بخش فلسطین روزهای چهارده وپانزده ژانویه در رام الله تشکیل جلسه داد. این نهاد، ساختاری مابین شورای ملی فلسطین، گونه ای ازمجلس ونماینده همه فلسطینیان درسراسر جهان، وکمیته اجرائی، یعنی قدرت اجرائی سازمان است. درعمل، این شورا توسط دولت تشکیلات خودگردان وکمیته اجرائی، که هردوتحت ریاست محمود عباس (ابومازن) قراردارند، شدیدا به انزوا کشیده شد.

نمایندگی پناهندگان فلسطینی، نیروی اصلی مخالف محمود عباس، بدلیل برگذاری جلسه شورا در رام الله به شدت تضعیف شد. یادآوری کنیم که حماس وجهاد اسلامی نیز، علی رغم دعوتشان توسط ابومازن بعنوان ناظر، ازشرکت در جلسات شورا خوداری کردند. اضافه کنیم که حماس، با وجود پیروزی در انتخابات شهرداری در سال ۲۰۰۵ وانتخابات مجلس درسال ۲۰۰۶ در مناطق تحت اداره حکومت خودگردان، ترجیح داد تشکیل دولت ومدیریت مذاکرات با اسرائیل را به سازمان فتح واگذارکند.

زمان حساب پس دادن

گرچه هیچکس رهبری آخرین همراه یاسرعرفات را بزیر سئوال نمی برد اما انتقادات ازسیاست او، چه درجناح مخالف وچه در درون سازمان فتح نیز، بسیارشدید ومتعدد هستند. درهفته های پیش ازاجلاس شورا در رام الله، مبارزین فراوانی ازآنچه که آنان شکست سیاست راهبردی ابومازن میخوانند انتقاد میکردند. در واقع او تمامی سیاست مذاکره با اسرائیل خود را تحت قیمومت واشینگتن قرارداده بود. بقدرت رسیدن راست افراطی دراسرائیل وپیروزی دونالد ترامپ همه چیزهائی را که دراسلو آغاز شده بودند به خاک سپردند. یادآورشویم که بیش از دو دهه ازامضای قرارداد اسلو میگذرد وبنابراین زمان کافی برای درک شکست آن وجود داشته است. تعداد بیشماری از مبارزان سازمان آزادی بخش وازجمله سازمان فتح درس های این شکست را آموخته وبه گونه ای کم وبیش آشکاربه محمود عباس می تازند. بنابراین میشد انتظار داشت که اجلاس شورای مرکزی متلاطم باشد.

اما، برای یکبارهم که شده، ابومازن پیشدستی کرد وتوانست به حد زیادی مخالفان خود را خلع سلاح کند. دریک سخنرانی طولانی، اوبه ارزیابی بن بست روند مذاکرات اسلو پرداخته وپایان آنرا اعلام کرد. برای نمایندگان شورای مرکزی این خبری شگفت انگیز نیست اما اعلام آن از سوی کسی که سالها درراهروهای کاخ سفید درانتظارفشارآمریکا بر دولت تل آویو مانده بوده چیزی نوین واعتراف به یک شکست راهبردی است.

با گوش کردن به او، این احساس غلبه میکرد که گوئی رهبرپیردرحال خواندن وصیت نامه سیاسی خویش است وخود را دربرابرمردمش وتاریخ توجیه میکند. اواعلام میکرد که : « من هرگزحقوق مسلم خلق مان را حراج نکرده ام» واضافه میکرد که او حتی پول فراوانی که آمریکائی ها وبرخی از دولت های عربی درازای کاهش مطالبات فلسطینی ها پیشنهاد میکردند را رد کرده است.

« سیلی قرن»

گرچه ابومازن به داشتن زبانی نرم ودیپلوماتیک مشهور است اما اینبارخشونت گفتارش همه را به تعجب انداخت. قبل ازهمه در رابطه با دولت های عربی که او آنها را به دخالت درامورداخلی خلق فلسطین متهم میکرد. سپس سفیران آمریکا در سازمان ملل وتل آویو، نیکی هیلی وداوید فریدمان، هدف حملات او قرارگرفتند. اوفریدمان را « شهرک نشینی اشغال گر که حتی مخالف واژه «اشغالگری» است» توصیف کرده وادامه میدهد « او بمثابه نکبتی دردستگاه اداری آمریکاست ومن هرگزملاقات با اورا درهیچ جائی، نه دراورشلیم، نه درعمان ونه درواشینگتن نخواهم پذیرفت». ودرباره نیکی هیلی میگوید « او تهدید میکند که لنگه کفش پاشنه بلندش را برسرهرآنکسی که جرات انتقاد از اسرائیل را داشته باشد خواهد کوبید. ما عکس العملی درخورآن خواهیم داشت». اما بی تردید سخت ترین کلمات برای دونالد ترامپ نگاه داشته شده بودند : ما به ترامپ گفته بودیم که طرحش را نخواهیم پذیرفت. «معامله قرن» به سیلی قرن تبدیل شد وما کشیده اش را به اوبازپس خواهیم داد. من میخواهم به روشنی بگویم : ما دیگر نقش میانجیگری ایالات متحده درمذاکرات را قبول نخواهیم کرد (...) ترامپ میخواهد کمک مالی به تشکیلات خودگردان را به بهانه اینکه ما مذاکرات را به شکست کشیده ایم قطع کند؟ خانه خراب ! ما حتی مذاکره ای آغازنکرده بودیم ؟

واز آنجا که زمان تصویه حساب است، ابومازن بریتانیای مسئول «بیانیه بالفور»، که منجربه ایجاد اسرائیل واخراج عده قابل توجهی ازاعراب بومی شد، را ازقلم نیانداخت.

به سئوال کشیدن همکاری امنیتی با اسرائیل

مفهوم این بنیاد گرائی جدید رهبرتشکیلات خودگردان چیست؟ سن بالای اوونیزتمایلش برای ماندگار شدن در تاریخ بعنوان کسی که بندگی در برابرترامپ را نپذیرفت، میتوانند پاسخگوی این پرسش باشند. اما اورشلیم نیزجای خود را دارد. اعلام برسمیت شناحتن اورشلیم بعنوان پایتخت اسرائیل ازسوی رئیس جمهور آمریکا واقدامات عملی برای انتقال سفارت آن به این شهربمثابه اعلان جنگ تلقی شد. اورشلیم همچون مردمک چشم فلسطینی هاست وحتی انعطاف پذیرترین آنها نیزنمیتواند محروم شدن فلسطین از پایتختش را بپذیرند. حکومت ترامپ نخواست این واقعیت را درک کند. برای محمود عباس، اعلامیه رئیس جمهور آمریکا نه فقط زیرپا گذاشتن قوانین بین المللی واجماع جامعه جهانی بلکه بویژه مدرک غیرقابل رد پایان روند مذاکرات در زیر سایه آمریکاست.

آیا، همانطورکه برخی فکرمیکنند، ما دریک نقطه عطف تاریخی درروابط اسرائیل و فلسطینی ها هستیم ؟ ماجد م. (۱)، یکی از نمایندگان سازمان فتح درشورای مرکزی با قاطعیت میگوید : « طرح ثانوی وجود ندارد. حتی اگرچه قرارداد اسلو براستی به خاک سپرده شده است اما دیر یا زود باید روند مذاکرات با اسرائیل را ازسرگرفت. پس از ترامپ وپس ازنتانیاهو». درانتظارآن زمان، محمود عباس چه خواهد کرد؟ « شکایت بردن به دیوان بین المللی لاهه وتقویت روابط با دیگر شرکای جامعه جهانی».

نمایندگان جبهه خلق برای آزادی فلسطین در شورای مرکزی قاطع ترند. یکی از آنها توضیح میداد که « اگر ابومازن منسجم تربود، همانطور که شورای مرکزی پیشین تصمیم گرفته بود، میبایست همکاری امنیتی با اسرائیل را قطع میکرد». براساس روزنامه الحیات لندن، عمرشهاده، نماینده جبهه خلق درکمیته اجرائی سازمان آزادی بخش فلسطین، دراجلاس این نهاد و پیش ازگردهم آئی شورای مرکزی، گفته بوده است که محمود عباس عمدا تصمیم شورای مرکزی برای اتمام همکاری نظامی با اسرائیل را زیرپا گذاشته است.

بازسازی وحدت ملی

اگراسلو، همانطورکه ابومازن میگوید، مرده است، آیا زمان آن نرسیده است که کلیدها را به اسرائیل بازپس داد وآنرا مجبور کرد که خود به تنهائی مسائل روزانه فلسطینی ها را، ازاداره تاسیسات روبنائی گرفته تا آموزش وبهداشت، پاسخگو باشد؟ این پرسشی است که نه تنها نمایندگان احزاب چپ بلکه بسیاری ازمبارزین سازمان فتح ازاو می پرسند. خود منحل کردن تشکیلات خودگردان دیریا زود جامعه بین المللی را ناچار خواهد کرد که به نحوی بسیار جدی تروارد صحنه شود. نتیجه این عملکرد، جهانی سازی درگیری واحتمالا فراخواندن یک کنفرانس بین المللی خواهد بود که می تواند تقابل شدیدا نابرابرمیان اسرائیل وفلسطینی ها را ازمیان بردارد.

چنین احتمالی کابوس مقامات اسرائیلی است. ماجد م.، گرچه خود او از مبارزین سازمان فتح است، با اشاره به اینکه این کابوسی بلند مدت بوده معتقد است که : « منفعت تعداد خیلی زیادی ازدیوان سالاران وتجاردرادامه همکاری با اسرائیل است». بدترازاین، پایان همکاری امنیتی، یکی ازاساسی ترین دستآوردهای قرارداد اسلو برای اسرائیل، میباشد. وجود یک پلیس فلسطینی که شانه به شانه با ارتش اسرائیل همکاری میکند به دولت اسرائیل اجازه داد تا به نحو چشمگیری نیروهایش در کرانه باختری را کاهش دهد واطلاعاتی که هرروزدستگاه های امنیتی فلسطینی به شین بت میفرستند بسیاربا ارزش است.

اما ابومازن درسخنرانی طولانیش همکاری نظامی با اسرائیل را به زیرسئوال نبرد. بعبارت دیگرمسئله اساسی را مطرح نکرد. به دیوان عالی لاهه شکایت بردن مسلما چیزخوبیست اما همانطورکه ناصرل.، یکی ازکادرهای قدیمی جبهه خلق برای آزادی فلسطین دربیت لحم میگوید « فقط با پایان دادن به همکاری امنیتی با اسرائیل است که میتوان یک مقاومت خلقی متحد بر علیه اشغالگری اسرائیلی براه انداخت. عدم اشاره به این جنبه مسئله، برد سخنان ابومازن درشورای مرکزی را به شدت کاهش میدهد».

حرف آخررا اززبان نعیم ج. مبارزکمونیست پیراورشلیم بشنویم : ابومازن قبول دارد که روند اسلو مرده است. چیزی که در حال حاضرفوریت دارد، اتخاذ یک سیاست راهبردی تناوبی دربرابرآنچه که بمدت بیست سال صحنه سیاسی فلسطین را اشغال کرده بود است. این مسئله ساده ای نیست وما محتاج یک «بحث بزرگ ملی » واقعی هستیم. پیش شرط این بحث، بازسازی وحدت ملی بی هیچ انحصارطلبی است. در کوتاه مدت، این نبرد است که اولویت دارد.

۱ مصاحبه کنندگان خواسته اند نامشان افشا نشود.