پرانتزگشوده شده توسط باراک اوباما در روابط میان ایران وایالات متحده بسرعت درحال بسته شدن است. پس از انتصاب مایک پومپئو به سمت وزیر خارجه آمریکا، اینک جان بولتون است که به پست مشاور امنیت ملی دست می یابد؛ هردوی آنها هیچوقت خصومتشان با ایران و ارجحیت دادن به راه حل های جنگ طلبانه را پنهان نکرده اند. کارشناسان بسیار بانفوذ انستیتوی سیاست خاور نزدیک واشینگتن، طرفداراسرائیل، به تازگی برنامه ای سیاسی ونظامی ارائه کرده اند که در آن بکارگرفتن اقدامات تروریستی برای متزلزل کردن ایران پیشنهاد میشود : « ایالات متحده باید یک جنگ سیاسی را تدارک بیند که جنگ روانی، خرابکاری اهداف اقتصادی، مسلح کردن اقلیت های کرد،عرب وبلوچ (ودیگران) برای متزلزل کردن جمهوری اسلامی را شامل شود. این اقدامات ممکن است که بقای رژیم را به خطر نیاندازد اما آنرا احتمالا وادارخواهد کرد که منابع مورد استفاده خود برای دخالت درخارج از کشور را به سوی حفظ امنیت داخلی سوق دهد. (١)»
فرانسه برای جلوگیری از بروز شرایط بدترچه کاری میتواند انجام دهد؟ هیچکس ادعا نمی کند که ایران کشوری دموکراتیک وبدون جاه طلبی ومقید به قوانین است، اما یک حداقل واقع گرائی در این مورد ضروری است. فجایع سوریه، عراق، یمن، لیبی و تروریسم درنظر گرفتن شرائط جدید جغراسیاسی منطقه را تحمیل میکنند : عربستان سعودی و پادشاهی های نفتی در طی چهار دهه گذشته سر برآورده ودست به اصلاحات داخلی زده اند؛ روسیه وترکیه دوباره به بازیکنان دست اول تبدیل شده اند وچین نیز خود را درنقش یک اقتصاد غالب ویک نگهبان نظامی بی سر وصدا به اثبات میرساند. و سرانجام، تروریسم جهاد گرا، خود مختارشده و رها از بند پدرخوانده هایش مستقیما کشورهای اروپائی را تهدید میکند.
از زمان سرنگونی شاه در سال ١٩٧٩، جمهوری اسلامی تاکنون « به بند کشیده شده»، مورد تهاجم قرار گرفته وبه انزوا کشیده شده است. وضعیتی که دیگرواقع گرایانه نیست : نسل های جدیدی بقدرت میرسند وبویژه «حکومت اسلامی» چهل سال اسلام سیاسی را تجربه کرده است. برای ادامه حیات، حکومت ناچار است که اندک اندک به جامعه ای که تحرکش را خوب می شناسیم و همچنین به جامعه بین المللی، با توافق برجام در باره برنامه هسته ای، امتیاز دهد. یک ملی گرائی نوین وپیچیده درحال ظهوراست که واقع گرایانه نخواهد بود که آنرا نادیده بگیریم.
تمامی ایرانیان حامی جمهوری اسلامی نیستند اما در باره مسئله سوریه، مبارزه بر علیه داعش ویا رد نظم منطقه ای آمریکائی اتفاق نظر گسترده ای وجود دارد. با برابرهم قراردادن یکسویه «حکومت» و « جامعه» فراموش میکنیم که ملی گرائی تمام ایرانیان را در برابر تهاجم عراق در سال١٩٨٠ ویا بر سر مسئله هسته ای متحد کرد وچنین اتحادی در صورت تجاوز به ایران، بویژه از سوی گروهک های مورد حمایت خارج، دوباره ایجاد خواهد شد.
گسست از اتلانتیسم : کاری نه چندان آسان
پس از ده سال که سیاست خارجی فرانسه بروشنی اتلانتیست بود ، امانوئل ماکرون درجریان مبارزات انتخاباتی تاکید میکرد که با گسست از« نو محافظه کاری فرانسوی» سیاستی « دوگل- میتراندی» را درپیش خواهد گرفت. این سیاست جدید، در ژانویه ٢٠١٨ با اعلام برنامه سفر رسمی او به ایران، پس از آنکه دونالد ترامپ عزم خویش برای عدم تعهد به برجام درصورت رد مذاکرات جدید در باره آن ودادن اتمام حجت تا ١٢ مه ٢٠١٨ را افشا کرد، واقعیت یافت. این بازدید، اولین سفر یک رهبر کشورغربی از ایران پس از انقلاب سال ١٩٧٩ خواهد بود واز این رو «عادی سازی» موقعیت بین المللی جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. اراده جدی گرفتن ایران، باعث متعادل کردن ضروری روابط با شیخ نشین های شبه جزیره عربستان شده و چشم اندازهای سیاسی جدیدی برای بازسازی منطقه می گشاید. فعالیت فزاینده لابی های سعودی، اسرائیلی و آمریکائی، بویژه در فرانسه، برای جلوگیری از این سفر ویا شکست آن، اهمیت چنین بازدیدی را نشان میدهد. نفوذ این لابی ها در دستگاه اداری فرانسه واقعیست چرا که اتلانتیست ها، حامیان اسرائیل وسعودی ها (بی آنکه از نو محافظه کاران نام بریم)، بویژه در میان دیپلومات ها متعدد، هوشمند وموثرند. در خرده جهان سیاسی- رسانه ای و فعالان آن است که انتصاب مشاوران دیپلوماتیک، یا انتخاب افراد برای سمت های راهبردی در وزارت خانه ها یا دفاتر وزیران بدقت بررسی میشود و مفهوم بازدیدهای وزرا از منطقه وترکیب گروه نمایندگی در این سفرمورد تفحص قرار میگیرد.
در رابطه با ایران، دست یابی به توازن دلخواه رئیس جمهور براحتی امکان پذیر نیست ، چرا که متخصصین مسائل خلع سلاح ویا راهبردی (که کماکان الگوهای حاصل از جنگ سرد را بکار میگیرند) نقشی روزافزون دارند و شخصیت ها ومسئولین دولتی که مسائل سیاسی را بهتر درک میکنند هرچه کمتر به بازی گرفته می شوند. جایگاه افرادی که آشکارا با توافق ٢٠١۵ مخالف بوده ودرعین حال رسما مامور دفاع ازآنند ویا بهتر است بگوئیم مسئولیت «مذاکره مجدد» پیمان، با تحمیل شرایط جدید بر ایران، را بعهده دارند، در دستگاه اداری فرانسه شگفت انگیز است. تکرار بیانیه های انتقادی درباره « جاه طلبی های سلطه گرایانه ایران»، قبل از بازدید ۵ ژانویه وزیرامورخارجه ژان ایو لودریان از تهران، که هدف اصلی آن گفتگو دراین زمینه بود، تعجب آور است. در ایران، مخالفان هرگونه عادی سازی روابط خواستار لغواین سفر بودند. این بازدید سرانجام در شرایطی دشوارانجام گرفت اما باعث تسهیل سفرآینده رئیس جمهور نخواهد شد.
دراین منازعه برای داشتن نفوذ بیشتر، نظامیان اغلب اوقات واقع بین ترهستند. آنها راجع به حمایت یکجانبه وسیع ازپادشاهی های نفتی که رشدی سریع، شاید خیلی سریع، داشته اند وارتش آنان، که تعداد زیادی مزدور را در بر میگیرد وبریک ملت استوار نیست، سئوالات متعددی از خود می پرسند. آنها نگران آنند که فرانسه، بخاطر فروش سلاح به کشورهائی همچون عربستان سعودی وامارات متحده عربی که غیر نظامیان در یمن را هدف میگیرند، به همدستی در جنایات جنگی متهم شود.
تاریخ طولانی ملی گرائی ومرکزیت قدرت ژاکوبینی ایران اغلب اوقات مورد تحسین نظامیان است که آنراعامل بالقوه ثبات منطقه میدانند حتی اگرچه جمهوری اسلامی دردسر زاست وپرونده قضائیش، بعنوان مثال سوء قصد به پادگان دراکار در سال ١٩٨٣ در لبنان، سنگین است. از سال ٢٠١١ به بعد، پست وابسته دفاعی در سفارت فرانسه در تهران خالیست وآنهم در حالیکه وجود کسی در این سمت برای درک بهتر مخاطرات وتعریف عینی توازن های جدید در منطقه توسط نیروهای امنیتی ما بسیارمفید خواهد بود اما دیپلومات ها استدلال میکنند که چنین چیزی به مذاق سعودی ها واماراتی ها خوش نخواهد آمد.
به نظر ایران، پاریس «خدمت» به سیاست آمریکا را ادامه میدهد
حمایت فرانسه از اتهامات آمریکا برعلیه ایران نیز مسئله سازست. درحالیکه آژانس بین المللی انرژی اتمی تصدیق میکند که ایران به تعهداتش در چهارچون توافق هسته ای پای بند است، فرانسه فورا موضع آمریکا، که خواهان امتیازات بیشتری ازتهران در مورد برنامه موشکی وسیاست منطقه ایش میباشد، را مد نظر قرار داده وحتی از آن حمایت کرد. هر دوی اینها مسائلی واقعی هستند اما باج خواهی عدم تعهد به توافق های جهانی را توجیه نمی کنند. برای تهران، چنین درخواست هائی اثبات این نکته است که ایالات متحده حتی به امضای خویش احترام نمی گذارند وپیوسته در صدد آنند که درسیاست ایران چیزی بیابند که دشمنی بی پایان آنها با ایران ویک اقدام نظامی احتمالی بر علیه آنرا توجیه کند.
ایران ازاینکه فرانسه، به جای استفاده از نفوذ خود در تشویق متحد آمریکائیش برای رعایت توافق ورفع واقعی تحریم های اقتصادی، با همراهی بریتانیا وآلمان برای راضی کردن دونالد ترامپ پیشنهاد تحریم های جدیدی بر علیه ایران به اتحادیه اروپا ارائه داده اند، متعجب است. تهران، که این پرسش ها اتفاق نظر وسیعی در آن ایجاد کرده است، از اینکه فرانسه بدون در نظر گرفتن شرایط در ایران در خدمت سیاست آمریکاست اظهار تاسف میکند. ایرانیان، که مدت مدیدی درانتظارتسهیل شرایط اقتصادی وبین المللی کشورشان بوده اند، یکپارچه سیاست «دو بام ودو هوا» را، وقتی که منافع پادشاهی های نفتی ویا کشورهای غربی مطرح است، رد میکنند.
برای تهران، بویژه عدم واکنش ویا واکنش ضعیف در رابطه با تهاجم ترکیه به منطقه کردنشین سوریه سئوال برانگیز است وآنهم درحالیکه حضورنیروی قدس سپاه پاسداران در کنار حزب الله وشبه نظامیان شیعه درسوریه، با از یاد بردن نقش آنان در شکست نظامی نیروهای داعش، به مثابه مدرک «جاه طلبی سلطه گرایانه ایران» ارائه میشود. اگر چه شکست داعش یکی از اولویت های دولت جدید امانوئل ماکرون بود. دریادار شمخانی، دبیر کل شورای ملی امنیت ایران، در لباس نظامی به هنگام ملاقاتش با لودریان، ۵ مارس ٢٠١٨، به او یادآوری کرد که ایران حق خرید جنگ افزارهای پیش رفته را ندارد واز اینرو برای دفاع از خویش تنها میتواند به نیروی بازدارنده موشک های ساخته شده در کشور اتکا کند. کشورهای همسایه شبه جزیره عربستان، صاحب هزاران موشک جدید و کارآ، بویژه فرانسوی، هستند که شهر ها وتاسیسات استراتژیک ایران را نشانه گرفته اند. برای تهران، تولید داخلی موشک ومبارزه برعلیه جهادگرایان، که سرزمین ملی را تهدید میکنند، عناصر امنیت ملی غیر قابل مذاکره هستند. مسئله فعلی، رد برجام از سوی ایالات متحده است ومخلوط کردن همه چیز در هم پایانی جز شکست نخواهد داشت واز اینرو شرایط مناسبی برای سفر رئیس جمهورفرانسه به ایران فراهم نمی کند.
با تائید تقاضای آمریکا در باره برنامه موشکی ایران وامنیت منطقه ، که در واقع مسئله اصلی امنیت اسرائیل است، وبدون در نظر گرفتن تاریخ اخیر ایران، این سئوال پیش می آید که آیا رئیس جمهور فرانسه توصیه های غلط از مشاورینش دریافت نکرده است .اینکه ضرورت آشکار پیگیری، واحتمالا بازبینی سیاست جدید هسته ای، نظامی ومنطقه ای ایران به چه دلیل در ارتباط با الزامات این کشور درباره امنیت، توسعه و سیاست داخلی آن در نظر گرفته نشده اند ، قابل درک نیست.
اتفاق نظرملی برعلیه مجازات ها
چگونه میشود تصور کرد که کهنه سربازان، نظامیان قدیمی، پاسداران انقلاب ویا شبه نظامیان جنگ ایران – عراق (١٩٨٨-١٩٨٠) که اکثریت نخبگان ومقامات دولتی امروز را تشکیل میدهند مذاکره درباره این دو موضوع را خواهند پذیرفت؟ چنین چیزی از یاد بردن این نکته است که آنها در سالهای دهه هشتاد، بی آنکه بتوانند مقابله به مثل کنند، حملات موشکهای عراق بر شهرهایشان را تجربه کردند، که آنها درجهاد گرائی وتروریسم اشکال نوینی ازسلطه جوئی منطقه ای – سیاسی، مذهبی، ایدئولوژیک ونظامی – عربستان سعودی وپادشاهی های نفتی، حامیان عراق در زمان جنگ، را می بینند. کنارآمدن با ایران با تحمیل مجازات های جدید واقع گرایانه نیست. یک خطاست. اما شاید یک موفقیت باشد برای آنهائی که ، درفرانسه ویا جاهای دیگر ، خواهان یک توافق پایدار با «جمهوری اسلامی» و حتی « ایران» نیستند تا زمانی که شیخ نشین های شبه جزیره عربستان واسرائیل از آینده ای با ثبات اطمینان حاصل نکرده اند.
پس از شورش های زمستان گذشته، تعداد قابل توجهی از تحلیل گران معتقد بودند که « سقوط رژیم» نزدیک است. اما برعکس، بنظر میرسد که این تظاهرات ناشی از نارضایتی عمیق مردم، وجود یک اتفاق نظرملی بر علیه دولت ترامپ، که مخالف لغو مجازات هاست، برعلیه نخبگان فاسد ولی برای ثبات نهاد ها و برعلیه تغییرنسنجیده رژیم را تائید میکند. ایرانیان از بهای انقلاب ها آگاهند. اصلاح طلبان وآنهائی که در سال ٢٠٠٩به انتخاب مجدد احمدی نژاد اعتراض میکردند، این بار به تظاهرات مردمی، که اولویت هایش ایدئولوژیک وسیاسی نبودند، نپیوستند. همسو شدن با توهم آمریکائی تغییرسیاسی سریع، زیرفشارشورش مردم به تنگ آمده بواسطه مجازات های تحمیل شده از خارج، نشناختن توان ملی گرائی ایرانیست. هرگفتگو ویا مذاکره ای، اگر ضرورت حیاتی تضمین لغو واقعی وسریع مجازات ها وامنیت پایدار مرزهایش برای دولت ایران را، هرکه باشد، در نظر نگیرد، محکوم به شکست است. اینکه سیاست جدید فرانسه ایران را – ظاهرا؟- در« محور شرارت» مورد علاقه جورج بوش قرار میدهد، شگفت انگیز است.
خارج شدن از بن بست
این احتمال وجود دارد که برخی در دستگاه دولتی فرانسه از مشکلات پیش آمده بهنگام سفر وزیر امور خارجه به تهران خرسند باشند. خواست آنها به تعویق انداختن سفر رئیس جمهور به آینده ای نامعلوم است، اما هنوز هیچ چیز قطعی نشده است. در واقع، امانوئل ماکرون چندین بارومستقیما با حسن روحانی گفتگو کرده است. در تهران وهمچنین در پاریس، فکرایجاد یک پیمان امنیت منطقه ای میان کشورهای همجوار خلیج فارس بارها مطرح شده است. فاجعه سوریه به اوج رسیده است وایجاب میکند که بازسازی سیاسی منطقه هرچه سریعتر آغاز شود وبنا براین به اسرائیل، که سیاست ضد ایرانی نتانیاهو بیش از پیش وآشکارا مورد انتقاد قرار میگیرد، ضمانت های واقعی داده شود. این وظیفه سنگینی است بویژه اگر اظهارات ضد ایرانی وطرفدار اسرائیل ولیعهد عربستان در ایالات متحده را در نظر گیریم، اما هیچ چیز تغییرناپذیرنیست.
درسال ٢٠٠٣، فرانسه درفردای مخالفتش با جنگ عراق، دست یه ابتکارعمل گفتگو با ایران زد. وزیر امور خارجه آنوقت، دومینیک دو ویلپن، به همراه همپایه های بریتانیائی وآلمانیش به تهران سفر کردند. قرار بود که مذاکرات روز ٢١ اکتبر٢٠٠٣ به توافقی مبنی برممنوعیت دست یابی ایران به سلاح هسته ای منجر شود. اما واشینگتن این توافق را به شکست کشاند. آیا امانوئل ماکرون، پس از سفرش به ایالات متحده دراواخر آوریل، نمی تواند به تهران برود وروند خروج از بن بست را براه اندازد؟ هیچ کشور دیگری بجز فرانسه در موقعیتی نیست که بتواند این مخاطره سخت اما ضروری را بپذیرد.
١ میکائل ایزنتاد، « عقب رانی منطقه ای، تنزل دادن هسته ای. سیاست راهبردی جامع برای ایرانی آشفته»، WINEP Policy note, 44, janvier 2018 ; p. 7.