«خداوند تو اين مردم را تسليم تو خواهد کرد و براين مردمان وحشتي مستولي خواهد کرد که باعث از بين رفتنشان شود. او پادشاهانشان را مغلوب تو خواهد ساخت و تو آنها را ازبين خواهي برد، هيچ کس دربرابر تو تاب نخواهد آورد و تو همه آنها را ازبين مي بري ».
آيا اين فراخوان به کشتار از متن قرآن است؟ نه، از متن تورات، عهد عتيق، کتاب ششم، آيه هاي ٢٣ و ٢٤ استخراج شده است. همچنين، در همين متن مي توان خواند:
«به دشمنان حمله و آنها را قطعه قطعه کنيد! و اينک، همه فرزندان ذکور را بکشيد و همه زناني که مرد به خود ديده اند را بکشيد». ( تورات، بخش ٢٦، آيه هاي ١٦ و ١٧).
«گمان مبريد که من براي برقراري صلح برروي زمين آمده ام؛ من براي آوردن صلح نيامده ام، براي حکمفرما کردن شمشير آمده ام. من آمده ام تا بين پدر و پسر، دختر و مادر، عروس و مادر شوهر تفرقه ايجاد کنم. انسان دشمنانش را در خانه خود خواهد داشت». (انجيل ماتيو، بخش ٥، آيه هاي ٣٦- ٣٤).
اين گفته ها را نيز مي توان از عيسي مسيح نقل کرد:
«درمورد دشمنان من، کساني که نمي خواستند من برآنها حکم برانم را به اينجا بياوريد و جلوي من گردنشان را بزنيد!». (انجيل لوقا، بخش ١٩، آيه ٢٧).
توجيه اتحادها و جنگ ها
قرآن نيز به نوبه خود پر از مطالب وحشتناک است. آيا بيش از ديگر متون مقدس؟ ژاکلين شابي، تاريخ دان به قرائتي مردم شناسانه از متن قرآن پرداخته و فرازهاي خشونت گر قرآن را با فراز هاي مشابه آن در انجيل تطبيق داده است (١). به نظر او، در نهايت خشونت موجود در قرآن کمتر از ميزاني است که در تورات يافت مي شود. دليل ساده اين امر اين است که قرآن در چهارچوب روابطي قبيله اي وجود داشته که در آن جنگ سريع پايان مي پذيرفته زيرا قانون قصاص (چشم دربرابر چشم) براي بقاي خود گروه هاي متنازع خطرناک بوده است.
اين نيز درخور توجه است که در زماني که اين متن ها نوشته شده اند، توجهي به حقوق بشر يا قوانين جنگ نبوده و به ذهن تقريبا هيچ کس خطور نمي کرده که با مجازات مرگ مخالفت کند.
متون مقدس کمتر از آن که علت جنگ ها باشند توانسته اند در دوره هاي مختلف خشونت را توجيه نمايند. اما اين امر هميشه عليه «دشمنان ايمان» نبوده است. چنان که جک گودي، مردم شناس بريتانيايي درمورد امپراتوري عثماني عنوان مي کند که در قرن شانزدهم به صورت «عنصر کليدي سياست اروپا» درآمد:
«درسال ١٥٣٩، شارل پنجم، درحالي که نمي توانست با پروتستان ها به توافق برسد، کوشيد که با عثماني ها به ترک مخاصمه دست يابد. در مجارستان، هنگامي که فرديناند هابسبورگ خود را شاه اعلام کرد، رقيبش ژان اول زاپوليا با سلطان عثماني متحد شد تا از تاج و تخت خود محافظت کند. فرديناند در زمان خود درپي همان حمايتي بود که ديگران قبل و بعد از او بودند: فرانسواي اول براي مقابله با قدرت امپراتوري؛ اليزابت اير براي ساختن جبهه اي دربرابر قدرت کاتوليک ها».
و هر حاکمي در متون مذهبي مطالبي براي توجيه اتحاد خلاف طبيعت خود يافت.
با اين حال، نقش دين ها در جنگ هاي قرن هاي نوزدهم و بيستم تعيين کننده به نظر نمي رسد. جنگ روسيه توسط ناپلئون بناپارت درسال ١٨١٢ «فاجعه هولناک»ي بود که زمينه را براي خشونت هاي آينده در جنگ جهاني اول (٣) آماده کرد. درمورد دو جنگ جهاني قرن بيستم، دين در آنها نقشي ثانوي داشت درحالي که ايديولوژي هاي «غيرمذهبي»، کمونيست ها، ملي گراها، نازي ها و فاشيست ها در آن جايگاهي مرکزي داشتند.
تفسيرهاي متفاوت
متن هاي مذهبي، که قدمتي چند صدساله يا حتي چندهزارساله دارند، غالبا با مفاهيمي مبهم نگاشته شده اند که راه را براي انواع تفسير و جدل باز مي گذارد. حتي کليساي کاتوليک، که گرد محور پاپ کيش شخصيت ايجاد کرده – به خلاف اسلام – داور جريان هاي گوناگوني است که از هواداران مذهب رهايي بخش تا تندروهاي مرتجع را تشکيل مي دهند.
در اسلام اين امر بيشتر است زيرا در آن هيچ مرجع عالي براي حل اختلافات وجود ندارد ودر طول تاريخ تفسيرهاي متفاوتي از قرآن ارايه شده است. به اين ترتيب، درسال ١٩٥٠، زنان مصري براي درخواست حق راي به خيابان ها آمدند؛ الازهر، بالاترين مرجع اسلام سني، با نشر فتوايي اعلام کرد که راي دادن زنان برخلاف مباني ديني است؛ ده سال بعد، زنان در بيشتر کشورهاي مسلمان راي مي دادند.
درواقع، در قرآن سوره هاي «خشونت آميز» وجود دارد ولي آنچه مهم است اين است که توسط اين يا آن مفسر چگونه تفسير مي شود. آنچه که شيخ سي حمزه بوبکر درباره اين سوره قرآن: «در راه خدا با کسي که به جنگ شما مي آيد بجنگيد اما از حد مجاز فراتر نرويد زيرا خداوند متمردان را دوست ندارد» (سوره بقره، آيه ١٩٠) تفسير کرده را در زير مي خوانيم:
«اين آيه محکوم کردن همه شکل هاي خشونتي است که نسبت به زنان، کودکان، سالخوردگان، بردگان يا مومنان و به طور کلي کساني که در جنگ شرکت ندارنداِعمال مي شود. شکنجه گران بايد درباره اين توصيه قرآن تعمق کنند. تخريب ساختمان ها، ازبين بردن درختان يا محصولات کشاورزي و کشتار حيوانات نيز تمرد از فرمان الهي محسوب مي شود (٤)».
البته اين تفسيري نيست که مفتي هاي القاعده يا سازمان حکومت اسلامي (داعش) از قرآن مي کنند.
متن هاي مذهبي آني مي شوند که مومنان تفسيرش مي کنند
براي رجوع ديگر بار به مطالعه تاريخي و مردم شناسانه قرآن، بايد به اين واقعيت توجه کرد که درگيري هاي زمان نزول قرآن تنها گروه هاي محدودي را دربر مي گرفته و کافران و کساني که به فراخوان پيامبر پاسخ مي گفتند تنها به اين گروه ها و هواداران آنها محدود مي شد و نه به طور کلي به پيروان مذاهب ديگر اعم از مسيحي، يهودي يا فرقه هاي گوناگون يا حتي غير مذهبي ها.
تعميم کافران تفسيري است که توسط جريان هاي افراطي اسلام با نيت هاي سياسي – مذهبي انجام مي شود. اين نادرست است که منتقدان اسلام آنها را به عنوان تفسيرهايي عادي معرفي مي کنند که مطابق با قواعد مذهبي است، درحالي که بايد يادآوري شود که به اندازه مسيحيت از گوناگوني برخوردار است.
ضرورتي ندارد براين واقعيت تاکيد شود که مسيحيت، که خود را به عنوان دين عشق به آينده مي نماياند، توسط فاتحان آمريکا براي ازبين بردن بوميان اين قاره مورد استفاده قرارگرفت. اما به اين خاطر مدعي شدن که اين دين باعث جنگ ها شده يا طبيعتي خشن دارد، ايده نادرستي است. واقعيت اين است که از همه باورها مي توان براي ايجاد درگيري و جنگ استفاده کرد. قرآن، تورات يا انجيل (يا حتي متون بودايي) نه متن هاي صلح جو هستند و نه جنگ طلب؛ نه فراخوان به عشق است و نه فراخوان به نفرت. چيزي هستند که مومنان بنابر شرايط تاريخي و اجتماعي دايم متغير آنها را تفسير مي کنند.
١- la phrase suivante a été rajoutée le 15 octobre 2018 à la suite d’une remarque faite aux auteurs par Gilbert Achcar.
٢- Friedrich Engels, La Guerre des paysans en Allemagne (1850), Editions sociales, 1974, p. 50.
٣- Jacqueline Chabbi, Les trois piliers de l’Islam. Pour une lecture anthropologique du Coran, Le Seuil, 2017.
٤- Jacques Goody, L’Islam en Europe. Histoire, échanges et conflits, La Découverte, 2004.
٥- • Marie-Pierre Rey, L’effroyable tragédie. Une nouvelle histoire de la campagne de Russie, Flammarion, 2012
٦- Le Coran, traduit et commenté par le cheikh Si Hamza Boubakeur, Maisonneuve & Larose, 1995.