بامداد ٢٥ دسامبر ٢٠١٨، در شهرستان الجزیره، نزدیک پایتخت خارطوم، موکب خودروهای سیاه ریاست جمهوری عمر البشیر، با شیشه های تیره با سرعت در جاده درحال حرکت است. دراین حین به گروهی از زنان برمی خورد که فریاد می زنند: «بزن به چاک! بزن به چاک!» و در همان حال شمار زیادی از جوانان شعارهای «آزادی، صلح، عدالت» و «انقلاب انتخاب مردم است» سرمی دهند.
این نقطه عطفی در زندگی سودان است. به نظر می آید که ناگهان زمین زیرپای رئیس حکومت خالی می شود. او پس از کودتای ژوئن ١٩٨٩ نخستین بار است که به صورتی کاملا مستقیم و روشن توسط این زنان و جوانان صدای مردم خود را می شنود. این صدا هشداری کافی برای آن است که رئیس جمهوری شتاب زده محل مراسمی که در آن شرکت داشت را ترک کند و به پایتخت، که در آن نیز وضعیت چندان بهتر از ٢٥ شهر دیگری که به شکل هم زمان علیه قدرت حاکم سر به شورش برداشته اند نیست، بازگردد.
«سرنگونی تو، نه هیچ چیز دیگر!»
هر روزی که می گذرد، عزم سودانی ها جزم تر می شود: صفحه عمر عمر البشیر در حال ورق خوردن است. رئیس جمهوری دیگر امکاناتی که درطول سه دهه، تا قیام عمومی در ١٩ دسامبر ٢٠١٨، داشت را در اختیار ندارد. غرّش خشمی شبیه به یک زمین لرزه شهرهای بزرگ یا کوچک کشور را درنوردیده و بانگ «بزن به چاک! بزن به چاک!» در همه جا طنین افکنده است. با گذشت زمان، نه تنها به نظر می آید که دیوار ترس مردم فروریخته، بلکه ترس جای خود را تغییر داده و به جان نیروهای رژیم افتاده که اکنون از برداشتن گام های خطا دلهره دارند. جسارت در گردهمایی ها فوق العاده است.
اکنون، خیابان سازماندهی شده و با عزمی راسخ درپی سرنگونی قدرت حاکم است. وعده های اصلاحات توسط رئیس جمهوری اثربخش نبوده و اتهاماتی چون خائن به میهن، خرابکار و آشوبگر هم کارگر نیست. مردم قاطعیت خود را با شعاری خطاب به رئیس جمهوری عمر البشیر که درسراسر کشور طنین افکنده نشان می دهند: «سرنگونی تو، نه هیچ چیز دیگر!». به عبارت دیگر، مردم می خواهند تکلیف خود را با ٣٠ سال حکومت اقتدارگرایانه خونبار، ویرانگر و دردناک ترین در تاریخ کشور یکسره کنند که بانی جنگ هایی مرگبار در سه منطقه دارفور، کوردوفان در جنوب و جنوب نیل آبی بوده است. پایان این دوران بر بی حاصل ترین تجربه قدرت اخوان المسلمین در دنیای عرب نقطه پایان می نهد.
حمایت حزب های اپوزیسیون
با بالاگرفتن قدرت جنبش مردمی اقدامات حزب های اصلی اپوزیسیون و هماهنگی در آنها شتاب بیشتری یافت و به ویژه در «جبهه انقلابی سودان» که توسط حزب ملی گرای «امت» به رهبری صادق المهدی هدایت می شود و ائتلاف «نیروهای توافق ملی» (اجماع) که به وسیله حزب کمونیست رهبری می شود که متحد نیروهای «گردهمایی پیشه وران و نیروهای مختلف» است. فشار هرروز روی حزب «کنگره ملی» حاکم و رئیس آن عمر البشیر برای خلع او افزایش می یابد.
این اِعمال قدرت سیاسی تکرار شیوه ای است که در دو انقلاب مردمی پیشین انجام شد: انقلاب اکتبر ١٩٦٤ که دولت مارشال ابراهیم عبود را سرنگون کرد و انقلاب آوریل ١٩٨٥ که به قدرت ژنرال جعفر نمیری با شکلی جدید پایان داد. در گذشته انقلاب در پایتخت رخ می داد و هدایت آن را سندیکاها و نخبگان به عهده داشتند وتوسط حزب هایی سیاسی حمایت می گردید که اجزای آن بی تردید پخته تر از قیام کنونی بودند. درحالی که، انقلاب کنونی از نظر قاطعیت بی سابقه نیروهای جوان پدیده ای تعجب برانگیز است. این قیام ازنظر قدرت، میزان آگاهی و سازماندهی توده ای و همراهی حزب های سیاسی اپوزیسیون، دولت را غافلگیر کرده است. جنبشی مردمی با هدف های روشن و اراده ای موکد برای ساختن آینده ای متفاوت است. شهرها و شهرستان های کشور ازنظر بسیج نیروها بر پایتخت خارطوم و واد مدنی، دومین شهر بزرگ سودان پیشی گرفته و به عنوان نیروی محرک تغییر دربرابر قدرت سلاح و آتش در آمده اند. سربرآوردن جوانان که ویژگی این قیام است، همه کنشگران اعم از درقدرت یا در اپوزیسیون را شگفت زده کرده است.
دوران پختگی طولانی
قدرت حاکم می پنداشت که به ضرب چماق ایدئولوژیک توانسته به دلخواه خود نسل جوان را از طریق برنامه مدارس، که مستقیما از افکار اخوان المسلمین الهام گرفته بود، شکل دهد. اندیشه مذهبی در همه جا حاضر بود و دائما نشر می شد و به صورت نقابی برای پوشاندن فساد به نفع یک طبقه انگلی تازه به دوران رسیده که بر منابع کشور چنگ انداخته بود، عمل می کرد. آموزش پیوند خود را با تاریخ کشور گسسته بود. عقاید مذهبی همراه با سرکوب آزادی ها چنان شدید بود که نسل پیشین درمورد بپاخیزی احساس نومیدی می کرد و می پنداشت که بی تردید نسل جوان قطب نمای خود را گم کرده است. با این حال، ٣٠ سال بعد، مانند غولی که از بطری آزاد شده باشد، جوانان پخته تر شده براثر اراده قوی برای تغییر حضور دارند و بنابر برنامه ای مطابق با دستور کار خود: «آزادی، صلح، عدالت» عمل می کنند.
جوانان و به ویژه دانشجویان همواره به صورت تنگاتنگ در جنبش های مبارزاتی شرکت داشته اند. درسال ١٩٤٨، جنبش «دیپلمه ها» از دل قیام ١٩٢٤ که وحشیانه توسط نیروهای استعماری انگلیس سرکوب شده بود سربرآورد. شورش مسلحانه که شدیدا سرکوب شد، یک تلخکامی پدیدآورد و دورانی از سردرگریبان فروبردن جوانان را پدیدآورد که از طریق جنبشی صلح جو که از مبارزه مهاتما گاندی الهام می گرفت از خواب بیدار شد و نام «کنگره دیپلمه ها» را برای خود برگزید. این دوران طولانی پختگی می باید بیش از دو دهه به درازا می کشید تا سرانجام مجددا، ٦ سال پس از شکل گیری جنبش «کنگره دیپلمه ها» به انفجاری جدید انجامید. انفجاری که سرانجام استقلال سودان را درسال ١٩٥٦ درپی آورد.
قیام کنونی جوانان تقریبا در زمانی رخ می دهد که سودان شصت و سومین سالگرد استقلال خود را برگزار می کند. جنبش کنونی نیز یک دوران کند پختگی ٣٠ ساله را ازسر گذرانده و به انفجار خشم علیه حاکمیت اخوان المسلمین که درپی یک کودتا به قدرت رسیدند منجر شده است. بین این دو یک تفاوت وجود دارد: به صورتی متناقض، جنبش دیپلمه های زمان گذشته، در زمان استعمارگران، توانست از آموزشی که در موسسات یک حکومت مدرن دیده بود بهره ببرد و از آزادی های نسبی برخوردار شود. اینها درست چیزهایی است که اخوان المسلمین از نخستین روزهای به قدرت رسیدن با شدت از آن جلوگیری کرد و این نمونه ای اندوهبار از اتلاف منابع و سوء استفاده در سراسر کشور بود. جوانانی که زیر مهمیز آن رشد کردند، ناظر وخامت فزاینده شرایط زندگی خود بودند. این جوانان در دو دنیای موازی زندگی کردند، دنیایی که نسل های پیشین از آن حرف می زنند، که در روایت مردمی از آن به عنوان «سودان سعادتمند» که ورد زبان عمر البشیر است یاد می شود و دنیایی که در آن واقعیت سخت جریان دارد: پسرفت آموزش، فروپاشی تولید، بدترشدن وضعیت بهداشت عمومی و گرانی مواد غذایی. با آن که انقلاب های پیشین به استقرار قدرت مذهبی فئودال منجر شد، قیام کنونی جوانان خواهان ساختن جامعه ای نو، که گروگان مذهب نباشد است. حکومتی که درآن آزادی، عدالت و صلح حاکم باشد. اگر این انقلاب به هدف های خود دست یابد، می تواند چرخه معیوب کودتا-انقلاب-کودتا ئی که اینهمه به توسعه زندگی سیاسی سودان زیان رسانده را درهم شکند.
خلاص شدن از چنگ مذهب
در عین حال، جوانان در کشمکش بین نیروهای مختلف انقلاب، از جمله عناصری از نظام پیشین، که زیر سلطه دو حزب بزرگ سودان، «امت» به رهبری صادق المهدی و حزب اتحاد دموکراتیک به رهبری احمد المیرقانی قرار گرفته اند. جامعه های مذهبی ای که این دو حزب نمایندگی می کنند، وارثان خلف رژیم های سرنگون شده در سودان هستند. بخش بزرگی از گروه های جوان در جنبش انقلابی براین باورند که این دو تشکل سیاسی در به قهقرا رفتن کشور بی تقصیر نیستند. آنها می پندارند که موفقیت انقلاب کنونی بستگی به توانایی آن در خلاص کردن خود، به همه شکل های ممکن، از چنگ انداختن مذهب بر روی قدرت است. این جوانان دیدگاه صادق المهدی، که استقرار آرام یعنی فروپاشی چهارچوب گذشته درعین نگهداری کارکنان سیاسی موجود در یک چهارچوب جدید است، را رد می کنند. آنها حضور دو پسر صادق المهدی و المیرقانی در دستگاه ریاست جمهوری عمر البشیر، به عنوان همکار نظام کنونی را رد می کنند و آن را نشانی از اتحادی نامریی و خیانت به خواسته های مردم درمورد تغییرات واقعی می دانند. آنها در عملکرد دو حزب مذهبی و جنبش اسلام گرا توافقی پنهانی برای مبارزه علیه اراده واقعی گذار جامعه و ساخت یک حکومت مدرن می بینند.
از اینجا راهی لاک پشتی دربرابر جنبش جوانان گشوده می شود. شعارهایی که به هم پیوستن را تکرار می کنند، ترانه ها و شعرهایی که در شبکه های اجتماعی پخش می شود ناشی از ادبیات حزب کمونیست مخالف قدرت حاکم است، که نه تنها بر بیم قدرت حاکم می افزاید، بلکه دو تشکل بزرگ دارای مشخصه مذهبی را نیز به هراس می اندازد. آنها در حمایت از قیامی که هواداران آن عقایدی مشخص دارند تردید می کنند. این کاملا طبیعی است که جوانان خود را درمعرض تبلیغات و انبوه ادبیات انقلابی حزب کمونیست بیابند که به خاطر مقاومت طولانی خود شناخته شده است. کاملا طبیعی است که از چهره های اسطوره ای مانند شعرایی چون محجوب شریف و هومید الهام بگیرند. این امر همچنین این جوانان را به دیدگاه حزب کمونیست و دیگر حزب های پیشرو نزدیک می کند و باور عمیقشان به این که تنها راه برون رفت از بحران های سودان درگرو ساختن حکومتی سکولار و برپایه احترام به حقوق، که حقوق تمامی اقوام، عناصر قبیله ای و همه فرهنگ ها باشد است.
انقلابی که به دنیا روآورده
این انقلاب، در مقایسه با انقلاب های پیشین، جنبه ای خاص و متفاوت در بسیاری از جهات هم ازنظر نیروی محرک و هم از بابت الهامات دارد. دیدگاهی واقع بینانه از جهان آن را هدایت می کند، دیدگاهی که درنظر دارد برخی از خصایص جهانی که بازگوی پیشرفت و روشنایی است را جذب کند. این انقلاب درپی دگرگون کردن مفاهیمی که مترادف پیشرفت باشد است، جوانان همه طبقات اجتماعی و سراسر دنیا را به همه زبان ها مورد خطاب قرار می دهد. انقلاب کنونی روی دنیای عرب که دولت های آن از بیم تغییرات و مسری بودن، اگرچه صلح آمیز، آن سکوت اختیار می کنند، حساب نمی کند. این انقلابی است که بیشتر همبستگی بین المللی همه نیروهای صلح جو، در دنیای پسا صنعتی را می طلبد و می کوشد پیام خود را از طریق رسانه ها به گوش ها برساند.
با این همه، این انقلاب توده ای و جنبش جوانانی که آن را به پیش می رانند در زمانی دشوار روی می دهد. آنها باید از پس چالش های بسیاری، هم در عرصه داخلی و هم بین المللی برآیند. بدون هیچگونه تردید آنها با نیروهای ضد انقلابی، اعم از محلی، منطقه ای یا جهانی رودررو خواهند شد.