بهم ريختگي بدعاقبت در خليج [فارس]

جنگ هم اکنون آغاز شده است. · نشست گروه ٢٠ روز جمعه ٢٨ ژوئن در اوزاکا گشايش مي يابد. بحران خليج [فارس] و خطرهاي جنگ در اين منطقه، که اثرها و عوارض آن مي تواند از اشغال عراق توسط آمريکا در سال ٢٠٠٣ هم فاجعه بارتر باشد، از جمله حساس ترين موضوع هايي است که در اين نشست مطرح مي شود.

در این تصویر، جمعیتی در حال برگزاری یک تظاهرات هستند. گروهی از افراد در حال آتش زدن پرچم‌هایی با نمادهای مشخص هستند. پشت زمینه تظاهرات، ساختمان‌ها و تابلوهای تبلیغاتی دیده می‌شود. شمار زیادی از تظاهرکنندگان در دست خود پلاکاردهایی نشان می‌دهند که بر روی آن‌ها شعارهایی نوشته شده است. جو عمومی تصویر نشان‌دهندهٔ هیجان و احساسات قوی شرکت‌کنندگان است.

رسانه ها بي وقفه تکرار مي کنند که نه دونالد ترامپ رئيس جمهوري آمريکا و نه آيت الله خامنه اي رهبر انقلاب خواستار درگرفتن جنگ و خصومت در سطح گسترده نيستند. با اين حال، جنگ هم اکنون آغاز شده و رويدادهاي خليج [فارس] و حمله هاي سايبري آمريکا عليه ايران، گواه آن است.

در اصل، خروج ايالات متحده از توافق هسته اي با ايران [برجام]، امضاء شده در ژوئيه ٢٠١٥، با آن که به امضاي آمريکا رسيده و دو قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل نيز آن را تسجيل کرده بود، سبب شد که دونالد ترامپ دست به يک رشته تحريم ها عليه جمهوري اسلامي زد که از تحريم هاي سال ٢٠١٥ هم شديدتر بود و همه موسساتي که با ايران روابط بازرگاني داشتند، اعم از آمريکايي يا نه، را دربر گرفت و به طور غير رسمي تهران را از فروش نفت و فرآورده هاي پتروشيمي خود محروم کرد، بدون آن که واکنش چنداني در «جامعه بين المللي» ايجاد کند.

موسسات اروپايي، از توتال تا رنو، از پژو تا فولکس واگن و بنز، با تسليم دربرابر تحريم هاي آمريکا، به تدريج ايران را ترک کردند. ايرباس، حتي بدون آن که منتظر ايجاد سازوکار «اينستکس»، «سازوکار ابزار حمايت از مبادلات بازرگاني» (Instrument for Support of Trade Exchange) بماند، برنامه فروش هواپيماهاي خود را تعليق کرد. «اينستکس» برنامه اي است که توسط لندن، برلن و پاريس براي حمايت از موسسات اروپايي دربرابر تحريم هاي آمريکا ايجاد شده است. اين موسسات مي دانستند که اين سازوکار به دردي نخواهد خورد زيرا يک پوسته توخالي است. براي آن که عملکرد اين سازوکار به گونه اي ديگر باشد، مي بايست اراده اي سياسي براي رودررويي با ايالات متحده و دونالد ترامپ وجود مي داشت. چنان که دومينيک دوويلپن، نخست وزير پيشين در تلويزيون BFM اعلام کرد که رئيس جمهوري ماکرون بايد دربرابر دونالد ترامپ لحن تندتري بکاربرد اما توصيه درباره اين که: «خواست خود را به دونالد ترامپ بگويد، (...)، صداي خود را بلند کند تا تعادلي در رابطه نيروها به وجود آيد» هيچ پژواکي نيافت. دراين مورد، فرهاد خسروخاور در لوموند ٢٨ ژوئن نوشته است: «اروپا از آغاز ديدگاه آمريکا براي خروج از توافق هسته اي ايران [برجام] را رد کرد. اما در واقع چنان بود که گويي اروپا از آمريکا پيروي کرده است. اروپا با ناتواني ناظر خروج صنايع خود و پايان گرفتن روابط اقتصادي با ايران شد».

«نابودي ايران کامل خواهد بود»

با اين حال، اروپائيان به تهران توصيه کرده اند که از توافق هسته اي خارج نشود. بايد به يادآورد که اين توافق بر مبناي «برد- برد» انجام شده بود: ايران برنامه هسته اي خود را کاملا محدود کرد، چنان که آژانس بين المللي انرژي هسته اي (AIEA) بارها تائيد نمود که تهران دربرابر لغو تحريم ها به تعهدات خود عمل کرده است. در شرايط کنوني جمهوري اسلامي اعلام کرده که از تعهدات خود شانه خالي خواهد کرد و ميزان ذخيره اورانيوم خود را از تاريخ ٧ ژوئيه از ٣٠٠ کيلوگرم مقرر بيشتر خواهد نمود و اورانيوم را با غلظتي بيش از ٣/٦٧ درصد مجاز غني خواهد کرد و ساخت رآکتور توليد آب سنگين در اراک را ازسر خواهد گرفت. اين آخرين کوشش براي اين است که اروپا را متوجه مسئوليت هاي خود کند. به رغم ديدارهاي ديپلومات هاي بلندپايه آلمان، فرانسه و انگلستان، بخت کمي براي مشاهده چرخش اروپا وجود دارد.

در وراي عوارض انساني تحريم هاي اِعمال شده، که بيش از همه به مردم لطمه مي زند، هدف هاي دولت آمريکا مبهم و متناقض به نظر مي رسد. «بازهايي» که دونالد ترامپ را احاطه کرده اند، خواهان تغيير رژيم هستند. اما درسراسر تاريخ، هرگز تحريم موجب انقلاب داخلي نشده است (١). آخرين نمونه: عراق صدام حسين بين سال هاي ١٩٩١ و ٢٠٠٣ گواه اين امر است. مردم عراق که غالبا گرسنه و بدون دارو بودند، آن قدر گرفتاري براي گذران زندگي روزمره داشتند که به فکر شورش نيافتادند. درحالي که نخبگان مانند قبل زندگي مي کردند، حکومت از محتوا خالي شد و فروپاشي آن در سال ٢٠٠٣ را تسريع کرد. فروپاشي اي که پس از آن عراق از آن قد راست نکرده است. در ايران هم، تحريم ها باعث مي شود که انتقادهاي شديد عليه رژيم در درجه دوم اهميت قرارگيرد. رژيمي که به خوبي قادر به تحريک احساسات ملي گرايانه است.

براين منوال، گزينه هاي ديگر آمريکا چيست؟ ترامپ روز ٢٦ ژوئن در تلويزيون سي ان ان مدعي شد که «جنگ با ايران کوتاه مدت خواهد بود». اما، درصورتي که رئيس جمهوري حاضر به اعزام صدها هزار سرباز به ميدان، چنان که جرج بوش [پدر] در سال ١٩٩٠ انجام داد نباشد جنگ چه حالتي خوهد يافت. دراين مورد، ترامپ به تلويزيون ان بي سي مي گويد (٢): «من خواهان جنگ نيستم، اما اگر پيش آيد نابودي کامل درپي خواهد داشت». در چنين صورتي، تنها گزينه بمباران گسترده با هدف گيري مراکز نظامي و راهبردي ايران خواهد بود. احتمال کمي وجود دارد که رهبري ايران به زودي تسليم شود. (اين را هم نمي توان تصور کرد که ايالات متحده از سلاح هسته اي، چنان که در جنگ عليه ژاپن در سال ١٩٤٥ کرد استفاده کند). در نتيجه، نگراني از کاربرد دکترين اسرائيلي ها موسوم به «ضاحيه» (٣) که توسط گادي آيزنکوت، رئيس ستاد ارتش اسرائيل درسال ٢٠٠٨ رسميت يافت ولي در لبنان درجريان جنگ عليه لبنان به کار گرفته شد، وجود دارد. اين دکترين عبارت است از کاربرد نامتناسب زور، از جمله عليه هدف هاي غيرنظامي (زيرساخت هاي حمل و نقل، آب و برق) براي واداشتن دشمن به اين که «سرعقل بيايد».

حمله همه جانبه به منافع آمريکا

اما ايران نيز در يک جنگ نامتقارن بي حرکت نخواهد ماند و گزينه هايي براي پاسخگويي دارد. از جمله، حمله به يک نفتکش در خليج [فارس]، بندر دوبي، سربازان آمريکايي در عراق و حتي گسترش درگيري تا خاک اسرائيل. ايران شبکه مستحکمي از متحدان دارد که از نوار غزه تا سوريه و لبنان و عراق را دربر مي گيرد و به آن امکان مي دهد درصورتي که بخواهد توانائی این را داشته باشد که به منافع آمريکا يا متحدان آن حمله کند. در بحران کنوني، امارات متحده عربي با ميانه روي حساب خود را از عربستان سعودي جداکرده زيرا مي داند درگيري مسلحانه به فروپاشي اقتصادي منطقه اي منجر مي شود که دوبي در خط مقدم آن قرارمي گيرد. سرانجام، تهديد عليه عبور کشتي هاي نفتکش از تنگه هرمز هم گزينه اي ديگر است، اگرچه تهران با اين برگ با احتياط بازي مي کند. مشکل اين است که ايران که درگير يک تحريم همه جانبه است، گزينه هاي زيادي ندارد و به درازا کشيدن زمان بن بست تحمل پذير نيست زيرا در حکم مرگ تدريجي است.

بنابراين، آيا راهي براي ديپلوماسي هست؟ حسن روحاني رئيس جمهوري در ٢٥ ژوئن ايالات متحده را متهم کرد که به صورت «دايمي» مجراهاي نادر ديپلوماسي اي که هنوز مي توانسته بين دوکشور وجود داشته باشد را با اعلام تحريم نه فقط علي خامنه اي، بلکه محمد جواد ظريف، وزير امور خارجه مسدود کرده است. او با ناراحتي مي گويد: «در همان حالي که دعوت به مذاکره مي کنيد، وزير امور خارجه را هم تحريم مي کنيد! آشکار است که دروغ مي گوئيد».

در فقدان يک بسيج اروپايي – و نيز روسي و چيني – سريع و قاطع براي به عقب نشيني واداشتن واشنگتن، آنچه که متاسفانه بسيار غيرمحتمل است و بيشترين خطر را دربردارد، اين است که توالي رويدادها در سطوح بالاي کاخ سفيد و برخورد بين هواداران مداخله مسلحانه و کساني که درصددند راهي براي خروج از بحران بيابند، زماني که همه درها بسته شود، منجر به آغاز خصومت خواسته يا ناخواسته مي شود. عوارض اين امر براي ايران، و در درجه اول مردم آن، يقينا اندوهبار خواهد بود. اين عوارض براي منطقه، که هنوز از عواقب اشغال عراق توسط آمريکا رها نشده، نيز فاجعه بار خواهد بود.

١- البته استثناي آفريقاي جنوبي وجود دارد اما در اين مورد تحريم ها در حمايت از جنبش اجتماعي داخلي بسيار نيرومند اعمال شد.

٢- François Bonnet, « Donald le voyou menace le monde », Mediapart, 25 juin 2019

٣- محله مردمي در جنوب بيروت که اکثر اهالي آن شيعه هستند و بسياری از دفاتر حزب الله در آنجا قرار دارند. اين محله در سال ٢٠٠٦ کاملاً ويران شد.