پرونده هسته اي ايران، در مرز بحران عصبي

تصميم دونالد ترامپ به خروج از توافق هسته اي با ايران [برجام] و اِعمال تحريم هاي شديد عليه تهران، اين توافق را از محتوا تهي کرد. تاکنون، کنش جمهوري اسلامي خيلي سنجيده بوده است. آيا مي توان از بروز يک درگيري اجتناب کرد؟ آيا اروپا اراده اي براي اقدام در جهت کاهش تنش ها دارد؟

شدت عمل ضد ايراني کاخ سفيد دستکم يک خوبي داشته است. اين را مي توان در بيانيه اول ژوئيه [آمريکا]، پس از گذر ايران از ميزان ذخيره ٣٠٠ کيلوگرم اورانيوم غني شده با غلظت پائين، که در توافق امضاء شده در وين در سال ٢٠١٥ مقرر شده بود ديد. امضاء کنندگان اين توافق آلمان، فرانسه، انگلستان، چين و روسيه بودند. در اين متن نوشته شده: «ترديد چنداني نيست که حتي پيش از امضاء توافق، ايران شرايط آن را نقض مي کرده است». دراين مورد اظهارنظر نمي کنيم... سه هفته پيش از آن، هنگامي که تهران فقط قصد خود براي گذر از اين ميزان ذخيره، درصورت عدم برخورداري از مزاياي برجام، را اعلام کرد، سفير ايالات متحده در آژانس بين المللي انرژي اتمي (AIEA) صريحا از ايران خواست که «بي درنگ تعهدات خود را رعايت کند». فرماني تعجب برانگيز از جانب کشوري که خودش با خروج از توافق به تعهدات خويش پشت پا زده است. اگر به اين امر اظهارات تندوتيز – و غالبا متناقض – مسئولان آمريکايي افزوده شود، [اين تعجب بيشتر هم مي شود]. چنين التهاب ذهني در دستگاه دولتي امريکا اززمان جنگ اخير عراق (٢٠٠٣) به اين سو سابقه نداشته است. چگونه به اين جا رسيده ايم ؟

خفقان اقتصادي

از جمله دليل هاي اخير اين تشنج تصميم آمريکا در پايان ماه آوريل سال جاري، در پايان دادن به معافيت هاي خريد نفت از ايران است. از آن پس، ايران نمي بايست بتواند حتي يک قطره نفت بفروشد. اين به معناي محکوم کردن ايران به خفقان اقتصادي بود. يک هفته پيش از آن، در اقدامي به شدت تحقيرآميز، سازمان سپاه پاسداران انقلاب در فهرست سازمان هاي تروريستي خارجي آمريکا قرارگرفت. يک ماه بعد نوبت به تصميمي، آن هم به شدت توهين آميز، رسيد و رهبر انقلاب و مسئولان مستقيما منصوب شده توسط وي در فهرست تروريستي قرارگرفتند.

در آغاز ماه مه، آمريکايي ها براي نخستين بار در سرراه صدور اورانيوم غني شده با غلظت پائين و آب سنگين مازاد مقداري که در توافق هسته اي [برجام] تصريح شده بود، مانع ايجاد کردند. سپس در ٨ ماه مه، سالگرد خروج آمريکا از توافق هسته اي، صادرات آهن، فولاد، آلمينيوم و مس تحريم شد. در آغاز ماه ژوئن، شرکت هاي اصلي پتروشيمي ايران نيز تحريم شدند.

بين ماه هاي مه و ژوئن، يک رشته تحريم هاي بي سابقه برسر ايران فروباريد که هدف اعلام شده آنها واداشتن ايران به مذاکره درباره همه موضوع هايي بود که آمريکا از آنها ناخرسند بود: مسئله هسته اي و نيز برنامه موشک هاي باليستيک و نفوذ ايران در کشورهاي منطقه. براي بسياري از «بازها»ي جمهوري خواه، هدف اين است که رژيم ايران به انجام کاري خطا وادار شود که دستاويز درگيري اي گردد که از راه جنگ يا قيام عمومي داخلي، منجر به سقوط رژيم شود.

مقابله مورد به مورد

تحريم هاي اخير منجر به محاصره اي ازنوع مدرن شده که در آن، نه ازطريق کشتي هاي جنگي، بلکه ازراه يک رشته ابزارهاي پيچيده، تحريم هايي شديد اِعمال مي شود که عملا راه را بر هرگونه دادوستد خارجي مي بندد. پنج شريک تهران که هنوز در توافق باقي مانده اند، کاري جز ابراز «تاسف» و «دعوت به خويشتن داري» انجام نمي دهند و کاري نمي کنند که واشنگتن را به بازنگري اعمالش وادارد. ايران نيز «بردباري راهبردي»اش به پايان مي رسد و به مقابله مورد به مورد، به شيوه اي به حد کافي محاسبه شده، مي پردازد تا همه را متوجه مسئوليت هايشان سازد.

پس از ممنوعيت صادرات نفت در ٢٢ آوريل، به احتمال خيلي قوي ايران بود که در ١٢ ماه مه به ٤ کشتي نفتکش در سواحل امارات متحده عربي حمله کرد. درپي اِعمال تحريم ها در ٧ ژوئن عليه صنايع پتروشيمي، روز ١٣ ژوئن به دو کشتي در درياي عمان حمله شد. در هردو اين موارد، کسي کشته نشد و خسارت ها جزيي بود و حکم هشدارهايي بدون هزينه را داشت. ايران بارها گفته است که اگر نتواند نفت خود را بفروشد، هيچ کس ديگر در خليج [فارس] هم نخواهد توانست نفت بفروشد.

در ٣ ماه مه، ايالات متحده صادرات اورانيوم و آب سنگين مازاد ايران را ممنوع اعلام کرد. ٨ ماه مه، تهران پاسخ داد که از سقف هاي تعيين شده براي اين دو فرآورده در توافق هسته اي [برجام] فراتر خواهد رفت و به اقدامات ديگري نيز دست خواهد زد. اين اقدامات عبارتند از: غني سازي اورانيوم با غلظت بيش از ٣.٦٧ درصد تعيين شده در توافق و ازسرگيري برنامه راه اندازي رآکتور آب سنگين مولد پلوتونيوم. اين اقدامات درصورتي انجام مي شد که شريک هاي ايران در برجام نتوانند درمدت ٦٠ روز راه هايي براي دورزدن تحريم هاي آمريکا بيابند. سرانجام، درواکنش به در فهرست تروريستي قراردادن پاسداران انقلاب، رژيم ايران به نيروهاي خود و متحدانش يعني شبه نظاميان عراقي، حزب الله [لبنان] و احتمالا نيروهاي ديگر آماده باش داد. آمريکايي ها با افزايش نيروهايشان در شبه جزيره عربستان به اين امر واکنش نشان دادند. ايراني ها که مرعوب نشده بودند، در ٢٠ ژوئن يک هواپيماي بدون سرنشين (پهپاد) آمريکايي درحال تجسس در قلمروشان را سرنگون کردند. آمريکايي ها به تدارک تلافي پرداختند اما دونالد ترامپ در آخرين دقيقه ها عمليات را متوقف کرد. هيچ کس نمي خواهد از خط قرمز نخستين کشته، که کسي نمي داند درپس آن چه اتفاقي براي منطقه و نيز زندگي سياسي آمريکا، در آستانه انتخابات جديد رياست جمهوري آمريکا مي افتد عبور کند. بالاگرفتن درگيري دچار وقفه شد.

حضور بازرسان آژانس انرژي اتمي

از آن پس، توجه از نو روي برنامه هسته اي متمرکز شد. در اول ژوئيه، ايران اعلام کرد که از مرز ٣٠٠ کيلوگرم ذخيره اورانيوم غني شده با غلظت پائين عبور مي کند. اين خبر درسراسر دنيا بازتاب يافت. درواقع، دراين مرحله هنوز اين اقدامي نمادين است. تهران بارها تکرار کرده که توافق وين را رها نمي کند و اين تخطي و موردهاي ديگري که در آينده رخ دهد، به محض آن که شريک هاي ديگر برجام بتوانند اثرات تحريم هاي آمريکا را سبک کنند، متوقف خواهد شد.

درواقع، تا زماني که ذخيره اورانيوم با غلظت پائين ايران به هزار کيلوگرم نرسد خطري وجود ندارد. هزارکيلوگرم مقدار لازم براي توليد ٢٠ کيلوگرم اورانيوم با غلظت ٩٠ درصد است که براي ساخت نخستين بمب لازم است. تغليظ اورانيوم و ساخت بمب چندين ماه طول مي کشد. بهتر آن است که رژيم دو يا سه بمب دراختيار داشته باشد، زيرا يک بمب پس از آزمايش آن، رژيم را آسيب پذير مي سازد. بي ترديد، بازه زماني انجام اين کار بين ٣ تا ٥ سال است.

درمورد تخطي از توليد آب سنگين بيشتر از ميزان ١٣٠ تن، اين کار هيچ خطر کوتاه يا ميان مدتي ندارد. درواقع، استفاده از رآکتوري که از پلوتونيوم درجه بالا استفاده مي کند – که دومين راه ساخت بمب است – مستلزم راه اندازي آن است. دراين مورد هم يک يا دو سال زمان لازم است و بعد، در تاسيسات ويژه، که آنها نيز بايد ساخته شوند، پلوتونيومي استخراج شود که از اورانيوم طبيعي به دست مي آيد و به عنوان سوخت به کار مي رود. بازه زماني لازم براي اين کار نيز ١٠ تا ١٥ سال است.

درحال حاضر، هرحرکتي از جانب ايران موجب نگراني شديد و انجام اقدامات مقابله به مثل مي شود. ازجمله اين حرکت ها، اخراج بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي است که تاسيسات هسته اي و توليد آنها را تحت نظر دارند. کره شمالي اين کار را در دسامبر ٢٠٠٢ انجام داد و راه را براي ساخت بمب هسته اي گشود، اما چيزي نشانگر اين نيست که ايران در همان مسير باشد.

فوريت ديپلوماتيک

همه اينها براي اين گفته شد که فوريتي درکار نيست، ولي رسيدن به توافق به عهده ديپلوماسي، و نه حمله و جنگ، است. اکنون اين پرسش دربرابر ما قراردارد که: چگونه مي توان ايران را واداشت که به رعايت توافق وين بازگردد؟ به طور قطع اين کار را با اقداماتي مانند فرستادن پرونده ايران به شوراي امنيت سازمان ملل، بازگشت تحريم هاي سازمان ملل و اتحاديه اروپا نمي توان انجام داد. با انجام اين کارها ايران به خشم آمده يکباره از توافق خارج مي شود. تنها راه پيش رو اين است که دستکم بخشي از منافعي که ايران از پيوستن به توافق برجام متصور بوده به آن داده شود. شريک هاي دربرجام مانده ايران اين موضوع را به خوبي فهميده اند.

هم اکنون، اروپايي ها با زحمت زياد يک سازوکار دادوستد مالي ايجاد کرده اند که از انجام معامله با دلار، که عامل تحريم هاي آمريکا است، اجتناب مي شود. اين سازوکار که «اينستکس» ناميده شده، در روزهاي اخير عملياتي شده اما بازده آن براي مدتي نامعلوم ناچيز خواهد بود. شرکت هاي بزرگ اروپايي و حتي شرکت هاي متوسط، که خيلي درمعرض تحريم ها هستند، قصد استفاده از اين سازوکار را ندارند. بنابراين، «اينستکس» نمي تواند براي خريد نفت ايران، که اين کشور نوميدانه مي کوشد براي آن خريداراني بيابد، مورد استفاده قرارگيرد. از آن تنها مي توان براي فروش فرآورده هاي دارويي و غذايي، که به دليل هاي بشردوستانه مشمول تحريم ها نيست، استفاده کرد.

آيا روس ها و چيني ها مي توانند کارآمدتر باشند؟ روس ها پيشتر اعلام کرده اند که به ايران در فروش نفت کمک خواهند کرد. درحال حاضر دراين مورد اطلاع بيشتري دردست نيست. چيني ها، که مشتري بزرگ نفت ايران هستند نيز گفته اند که دربرابر «تحريم هاي غيرقانوني» آمريکا تسليم نخواهند شد. اما، آنها که سرگرم مذاکرات بازرگاني حساسي با آمريکا هستند، بايد مراقب باشند که بخت موفقيت خود دراين مذاکرات را ازدست ندهند. به طورکلي، روس ها و چيني ها بهاي نفت دريافتي خود را با پول ملي خودشان [روبل و يوآن] مي پردازند و مشترياني انحصاري خواهند بود. بنابراين، راه حل هايي که ارايه مي کنند، با آن که از آنها استقبال مي شود، راه حل هايي بي عيب و نقص نخواهد بود.

بنابراين، ايراني ها همچنان از اروپا توقع هاي زياد و حتي بيش از حدي خواهند داشت. اين امر دونالد ترامپ را به بازگشت به توافق وين و ايراني ها را به گفتگوي دوباره درمورد اين توافق متقاعد نخواهد کرد. تنها راه تنگي که باقي مي ماند، دادن امتيازهاي متقابلي است که هريک از دوطرف مي تواند آن را پيروزي وانمود کند. درحقيقت، ترامپ خوشحال خواهد شد که در آستانه انتخابات رياست جمهوري بتواند موفقيت ديپلوماسي خود را به نمايش بگذارد. ايراني ها هم از هر فرصتي که برايشان پيش آيد احساس تسلي خواهند کرد. معافيت هاي نفتي دربرابر کند شدن برنامه هسته اي مي تواند چنين فرصتي باشد. اروپا هم بايد ايفاي نقش ميانجي را بپذيرد و در انجام اين کار پذيراي خطر باشد. هنوز همه چيز، بهترين و بدترين، ممکن است.