از بيروت تا تريپولي، چندين هفته است که شادي و ميل به تغيير همه چيز، حالت مسري يافته است. پس از چند روز صبر و انتظار، که درپي استعفاي سعد حريري نخست وزير در ٢٩ اکتبر رخ داد، تظاهر کنندگان به محل هاي تجمع بازگشتند و به ايجاد راه بندان هاي جديد و مطرح کردن خواسته هايشان همچنان ادامه دادند. اظهارات پرسروصداي ميشل عون، رئيس جمهوري – که گفت هرکس ناراضي است مهاجرت کند – به مرگ اندوهبار يک تظاهر کننده در حومه جنوبي بيروت افزوده شد و آتش برافروخته پيشين را شعله ورتر کرد.
بحران در نظام فرقه اي
اين قيام که به صورت خودجوش و بدون اعلام قبلي آغاز شد، از ماه ها پيش در حال جوشش بود. ناتواني رهبران لبنان، که چندان مستعد انجام اصلاحات در نظامي معيوب و غرق در سوداگري اجتماعي هستند، موجب بالارفتن تب، چند سال پس از «بحران زباله ها درسال ٢٠١٥» شد. با آن که کشور به افسردگي و نوميدي عادت دارد، قيام اکتبر ٢٠١٩ از کيفيتي ويژه برخوردار است که ناشي از يک بحران عميق اجتماعي است که تقريبا بي درنگ تبديل به نقد نظام قدرت فرقه اي در لبنان شده که پس از چندين دهه اميدهاي به نوميدي بدل شده، مسئول وضعيت کنوني شناخته شده است.
دربرابر اين خشم فراقومي، همه جناح هاي حاکم که قبلا دراثر آخرين بحران در نهادها، در سال هاي ٢٠١٤ و ٢٠١٦ تکان خورده بودند، با ناتواني در تشکيل دولت دچار بي ثباتي شدند. فرمول آشتي بين سه جريان بزرگ مذهبي کشور گرد محور توافق ملي سال ٢٠١٦ زير سئوال رفت. اورلي داهر، فرانسوي- لبناني و استاد کنفرانس در پاريس- دوفين و علوم سياسي مي گويد: «ما گرايش به فراموش کردن اين موضوع داريم که در طول اين دوران بي ثباتي، همه حالت بي نهايت عصبي داشتند. گفتمان هاي قومي فوق العاده خشني داشتيم و اين يک استعاره نيست و ما در چندين نوبت به مرز جنگ داخلي رسيديم». او تاکيد مي کند که: «سرانجام، همه اين کنشگراني که از يکديگر نيز حمايت نمي کنند، درمورد يک مصالحه به توافق رسيدند. بايد گفت که آن تعادل ناپايدار بود».
اين توافق ناپايدار براي قشر سياسي فاسد دچار عطش قدرت مطلوب بود و نظام سياسي تقسيم قدرت فرقه اي برايش يک بيمه عمر به حساب مي آمد. بنابراين، برحسب تصادف نيست که گردونه اعتراض هايي که در ١٧ اکتبر آغاز شد، هيچ کس را در امان نگذاشته است. اين اعتراض ها که فراگير است، به لبناني ها از قشرهاي مختلف اين فرصت را داده که اختلاف هايشان با قشر رهبري کننده را بيان کنند.
سخنراني هاي خيلي توجه برانگيز «سيد»
با آن که به نظر مي آيد که حزب الله کمتر از بقيه تشکل هاي سياسي زيرضرب اعتراض ها باشد، «حزب خدا» هم از انتقاد درامان نيست. اظهارات پي درپي حسن نصرالله، دبيرکل آن – که از شروع خيزش تاکنون ٤ سخنراني کرده -، نشان مي دهد که موضوع تا چه حد براي اين حزب اهميت دارد. با آن که تا زمان «تندگويي» ميشل عون، رئيس جمهوري درمورد مهاجرت، سخنان او تقريبا بازتابي نداشت، توجه به سخنان «سّيد» (فرزند پيامبر) نشان دهنده اين است که درصورت نياز تناسب نيروها در لبنان چگونه مي تواند باشد.
درحالي که حزب الله همواره مراقب حفظ تصوير خود به عنوان مدافع محرومان بوده، ابراز دشمني اش با اين قيام واکنش هاي زيادي حتي درميان هواداران آن برانگيخته است. تا جايي که جوانان منطقه هاي شيعه نشين، که بحران برآنها اثر بيشتري داشته، در روز هاي نخست اعتراض ها، به نحوي چشمگير بسيج شده بودند.
حزب الله دچار وضعيتي تناقض آميز است. اين حزب با آن که در سال ٢٠١٦ تعهدهايي درمورد مبارزه عليه فساد پذيرفته بود، به نظر مي آيد که همدستي هايش، به ويژه با ميشل عون و نبيه بري مانع از آن شده که وعده هايش را به عمل بدل کند. حزب الله به اين خاطر نمي تواند شريک هايش را «رها» کند که به آن امکان مي دهند سلاح هايش را حفظ کند و درمورد همه موضوع هاي مربوط به تهديد اسرائيل دست بالا را داشته باشد. اورلي داهر که نويسنده مطلبي با عنوان «حزب الله، تجهيز و قدرت» (نشر پوف، ٢٠١٤) هم هست ادامه مي دهد که: «حزب الله بيش از آن که يک حزب سياسي باشد، يک تشکل لابيگر است. کادر روشنفکر آن حول مسئله هاي سياسي داخلي بسيج نشده است. حزب الله به عنوان يک سازمان نظامي مقاومت اسلامي در لبنان ايجاد شده و هدف آن جذب دستگاه حکومتي و لابيگري در آن است. بنابراين حزب الله فقط يک هدف دارد: کارکردن در چهارچوب “مقاومت اسلامي” با مسدود کردن همه قانون ها وتصميم هاي دولت که بتواند به “مقاومت” زيان وارد کند».
«توطئه خارجي»
با اين همه، با تبديل شدن حزب الله به يک نيروي منطقه اي اثرگذار، به نظرمي آيد که بحران اجتماعي جاري در لبنان را خيلي جدي گرفته است. لحني که سيدحسن نصرالله درپيش گرفته نشان دهنده هراس او از فروپاشي نظام است. او در ٢٥ اکتبر گفت: «آنچه که در آغاز يک جنبش مردمي بود، براي بخش بزرگي از مردم ديگر چنين نيست. اين ديگر يک جنبش مردمي خودجوش نيست [...]. اطلاعاتي که ما دراختيار داريم، و نه تحليل ها، نشان مي دهد که لبنان وارد مرحله اي شده که در آن هدف نيروهايي در سطح ملي و منطقه اي شده و من براي کشورم نگران هستم». اين اظهارات درميان تظاهرکنندگان مخالفت هايي برانگيخت. مردي حدود ٥٠ ساله در ميدان شهيدان بيروت مي گويد: «توطئه خارجي؟ لبنان هم اکنون هم بازيچه قدرت هاي خارجي است و حزب الله دراين مورد بي تقصير نيست».
درحالي که حزب «امل» و چهره شاخص آن نبيه بري، که از سال ١٩٩٢ رئيس مجلس نمايندگان لبنان است، در کانون انتقادها و هجو و هزل هاي عاميانه هستند. تظاهر کنندگان – اعم از شيعه يا سني- به حزب الله با تندي کمتري حمله مي کنند. موفقيت حزب الله، از سال هاي آغاز دهه ٢٠٠٠، و به ويژه هنگام جنگ سال ٢٠٠٦ با اسرائيل، و نيز قدرت حمله نظامي آن به نظر مي آيد که آن را از انتقادهاي خيلي تند در امان نگهداشته است. اگرچه، مداخله اش در کنار رژيم بشار اسد موجب شده که برخي از هواداران خود را از دست بدهد.
پرسش ها و استعفا ها
با اين حال، نيروهاي سرکوب اعزامي به بيروت توسط هواداران ائتلاف شيعه در روزهاي ٢٤، ٢٥ و ٢٩ اکتبر با تخريب تجهيزات تظاهرکنندگان و کشتار، به تصوير حزب الله آسيب زد زيرا به نظر مي آيد براي نجات قدرت حاکم آماده انجام هرکاري است. اورلي داهر مي افزايد: «بايد اين را درک کرد که حزب الله، بخصوص از زمان اتحاد مقدس در سال ٢٠١٦، بخشي از دستگاه حاکمه است. اکنون ديگر کسي در اپوزيسيون نيست و همه جزيي از قدرت هستند. به اين خاطر است که هرگونه تغيير دشوار است. از مخمصه اي که اکنون کشور گرفتار آن است، تغيير بيرون نمي آيد».
اين موضع گيري حزب الله اثرهاي خود را دارد. با آن که هسته سخت حزب الله پشت سر رهبر آن است، لحن گاه خوارشمارنده اي که نسبت به تظاهرکنندگان به کارمي برد، موجب برانگيختن مخالفت هايي در ميان هوادارانش مي شود. مخالفت هايي که مي توان آنها را از خلال استعفاي چندين روزنامه نگار نشريه الاخبار، نزديک به حزب الله، ديد. يکي از اين روزنامه نگاران هنگام استعفا در صفحه فيسبوک خود توضيح مي دهد که: «روز نامه به صف ضدانقلاب پيوسته و با اعتبار بخشيدن به نظريه هاي توطئه آتشين موجب بروز خشونت هايي در خيابان و حمله عليه شهروندان شده است».
شجاعت مطرح کردن ناشناس
حزب الله که به طور طبيعي حزبي منظم و منضبط است که از غافلگيري و ماجراجويي هاي مخاطره آميز نفرت دارد، اکنون در وضعيتي حساس به سر مي برد. درحال حاضر، حزب الله بين توجه به نظرهاي مردم و حفظ نظام مستقر بندبازي مي کند. حسن نصرالله در ٢ نوامبر جاري گفت: «دغدغه ما اين بوده که از ايجاد خلاء درکشور، که خواست برخي از نيروها است، اجتناب کنيم. برخي از تظاهر کنندگان خواهان سرنگوني دولت، رئيس جمهوري و مجلس، يعني آشکارا همه نهادها، شده اند. حزب الله به مسئوليت هاي خود درمورد اجتناب از فروپاشي کشور عمل مي کند».
نظر اورلي داهر اين است که: «فکر آنها اين است که روي خستگي و فرسايش تظاهرکنندگان حساب کرده و براين باورند که واکنش قومي سربرمي آورد. دراين مورد آنها اشتباه نکرده اند: ما در هفته هاي اخير ناظر شماري از ضد تظاهرات بوده ايم. سعد حريري با کناره گيري در واقع ناجي قشر برسر کار شد زيرا استعفايش موجب انتشار خبرهايي درباره شيوه عملکرد قوم ها در مديريت بحران شد». سناريويي که درسال ٢٠١٦ موجب مخالفت هاي فرامذهبي شد، به اين تحليل اعتبار مي بخشد: انتخابات مجلس قانونگذاري در سال ٢٠١٨ با حفظ راي قومي انجام شد.
با اين حال، قيام همچنان جاري در لبنان قطعا يک ويژگي استثنايي دارد. با آن که نتيجه آن نامشخص است، جريان هايش تحرک دارند. آخرين اظهارات حسن نصرالله در ١١ نوامبر که کاملا معطوف به موضوع هاي اقتصادي بود، اين را گواهي مي کند. او گفت: «ضرورت مبارزه عليه فساد و بازپس گيري دارايي هاي دزديده شده از جمله خواسته هاي همه تظاهرکنندگان است. امروز، من فکر مي کنم که ديگر هيچ کس، - نه يک حزب، نه يک مقام بلندپايه يا يک قوم – نمي تواند از فاسدان حمايت کند [...]. بايد فاسدان را محاکمه کرد و دارايي هاي دزديده شده را بازپس گرفت». جهت گيري هايي که کاملا با موضع گيري هاي پيشين متفاوت است، گويي که قطع رابطه با لبنان پيش از ١٧ اکتبر ٢٠١٩ اکنون غيرقابل اجتناب شده است.
به نظر نمي آيد که مسئله لبنان نزديک به حل شدن باشد. اعلام انتصاب محمد صفدي توسط ائتلاف داراي اکثريت در مجلس، به عنوان نخست وزير از جانب بسياري از تظاهر کنندگان تحريک آميز تلقي شد. از يک سو به خاطر اين که آنها خواستار تشکيل يک دولت تکنوکرات کاملا مستقل بودند، و ازسوي ديگر زيرا در وضعيت کنوني، انتخاب يک وزير دارايي پيشين که ميليونر هم هست و به فساد نيز آلوده است، دامن زدن به آتش به نظر مي آيد. صفدي که وظيفه تشکيل يک دولت «هماهنگ» را خيلي دشوار تشخيص داد، ناگزير شد از تصدي اين مقام سرباززند.
يکشنبه ١٧ نوامبر، دهها هزار تن دومين ماه اعتراض ها را آغاز کردند و به هشدارهاي قشرسياسي درمورد امکان بي ثباتي در کشور پوزخند زدند. دراين مورد، نظر بسياري از معترضان اين است که [ترساندن مردم از] شبح هرج و مرج بهترين بيمه عمر براي نظامي است که با آن مبارزه مي کنند. اين يکي از موضوع هايي است که در محل هاي تجمع جنبش درباره آن بحث و گفتگو مي شود.
درحالي که وضعيت اقتصادي همچنان بد و بدتر مي شود، پرسش اصلي اين است که توانايي جامعه مدني در پيشنهاد يک سناريوي ديگر درچه حد است. وضعيت براي انجام اين کار مساعد است، اما در قلب جامعه اي دستخوش تفرقه و با خواست هاي گوناگون، آيا با دشواري هاي عملي مي توان از پس وضعيت موجود برآمد. ژانا ک.، ٢٤ ساله، با چهره اي درهم دراثر چند هفته ماندن در خيابان هاي پايتخت، نتيجه گيري مي کند که: «اين کار پرش به ميان ناشناخته است. اما ما ديگر نمي توانستيم به آن وضع زندگي کنيم. مي بايست مي پريديم و اين کار را کرديم. براي رودرروئي با آنچه که درپيش است به شجاعت زيادي نياز داريم. اما در لبنان، هيچ چيز آسان نيست. ما از مزيت دانستن اين امر برخورداريم».