تاريخ

مسئله ارامنه و اتحاد عثماني- آلمان (١٩١٤- ١٩١٣)

اين نوشتار به بررسي نقشي که برلن در اصلاحات پيشنهادي در سال هاي ١٩١٤- ١٩١٣ در آناتولي شرقي، به ويژه براي حل مسئله ارمني ها ايفا کرده، مي پردازد. اين بررسي دريچه اي نو در ميزان مداخله آلمان در امپراتوري عثماني پيش از جنگ مي گشايد.

آلمان در تاريخ جهاني استعمارگري و توسعه طلبي يک تازه وارد بود. خواست مشهور «جايي در آفتاب» (Platz an der Sonne)، پيش از سال هاي دهه ١٨٩٠ وجود نداشت. در آن زمان در نقشه جهان تقريبا ديگر فضايي خالي وجود نداشت و در مناطق نفوذ، قدرت هاي بزرگ عملا هر سانتيمتر مربع سطح کره زمين را بين خود تقسيم کرده بودند. از آنجا که يافتن محل آزاد دشوار شده بود، آلمان راهبرد مبارزه با کشورهاي ضعيف تر و گرفتن جاي آنها را برگزيد. عداوت با همسايه فرانسوي و قلمرو استعماري آن به صورت يک خيره سري مداوم در انديشه جغرافيايي- راهبردي آلمان درآمد. رابطه با روسيه در دوره گيوم دوم، (١٩١٨- ١٨٨٨) به وخامت گرائيد. انگلستان شريکي مطلوب بود اما آلمان حاضر نبود نقش شريک خرده پا را بپذيرد. اين يک مسئله حيثيتي بود و همراه با آن اراده بازي کردن در زمين بزرگان هم انگيزه اصلي آلمان در روآوردن به «شرق» بود.

نخستين گام ها در دوران صدراعظمي اتو فون بيسمارک (صدر اعظم امپراتوري آلمان از سال ١٨٧١ تا ١٨٩٠) و سلطنت سلطان عبدالحميد (١٩١٨- ١٨٤٢) در عثماني برداشته شد. درسال ١٨٨٠، سلطان عثماني خواستار فرستادن کارشناسان آلماني براي اداره امور اداري، مالي، و ارتش شد. اين کار از طريق غيرنظامي انجام شد زيرا در ابتدا هيچ افسر آلماني اي فرستاده نشد. آلمان در دوران بحران هاي کرت و کشتار ارمني ها در ١٨٩٦- ١٨٩٥ با سلطان عثماني مخالفتي نکرد.

در سال ١٨٩٨، گيوم دوم به «شرق» سفر کرد که اين کار اثر نمادين نيرومندي داشت. امپراتور برنامه مهم احداث راه آهن بغداد، که انجام آن چندين سال به درازا کشيد را تصويب کرد. بانک ها و صنايع تسليحاتي آلمان – مانند کروپ- روابط خود را با باب عالي [استانبول] و آناتولي در زمان سلطنت سلطان عبدالحميد دوم تقويت کردند. «انقلاب ترک هاي جوان» (و نيز تنش هاي بالکان) هم به تحکيم اين روابط افزود. بسياري از افسران عثماني از طريق برنامه مبادلات موجود بين ارتش هاي آلمان و عثماني با امور نظامي آلمان آشنايي داشتند. مستشاران نظامي آلمان کوشيدند ارتش عثماني را اصلاح کنند و به ويژه کلمار فون در گولتز به خاطر شرکت در اين کار از ستايش بسيار عثماني ها برخوردار شد. اما، همه ترک هاي جوان به نفوذ آلمان با خوشبيني نمي نگريستند و نگاه برخي از آنها به سوي پاريس و لندن دوخته شده بود. اهميت اين امر از نظر جستجوي يک متحد در دوران حساس بحران ژوئيه ١٩١٤ بود. ديپلومات هاي آلماني مانند سفير آن، هانس فريهر فون وانگنهايم دوست ترک ها محسوب مي شدند. ابزارهايي که آلمان در اختيار داشت عبارت از کشتي هاي جنگي، افسران و راه هاي آهن بود. انگلستان، فرانسه و روسيه به آن با بدگماني نگاه مي کردند. گاه وين و رم از موضع آلمان دفاع مي کردند، زيرا براي ايجاد وزنه اي در مقابل Dreibund ،«توافق سه گانه» (يا اتحاد سه گانه)، «توافق» دوستانه اي تشکيل داده بودند. آلمان خواهان داشتن جايگاه خود در ميان بازيگران مهم «شرق» بود.

اصلاحات براي استان هاي شرقي آناتولي

جنگ هاي بالکان (١٩١٣- ١٩١٢) و پيامدهاي آن منجر به تضعيف امپراتوري عثماني شد. زمان براي بيشتر قدرت هاي اروپايي، که هنوز براي پيگيري روياهاي گسترش طلبانه خود در خاورنزديک آماده نبودند، تنگ بود. روسيه خواهان دستيابي به «تنگه ها» (١) بود اما پيش از سال ١٩١٧، به خاطر محاسبات داخلي حاضر به ورود به جنگ نبود. به رغم همه اينها، گفتمان روسيه در سال هاي ١٩١٢ و ١٩١٣ جنگ طلبانه بود. راهبرد آن از بين بردن ثبات عثماني و گسترش نفوذ خود در قلمرويي فراتر از مرزهاي مشترک بود. يکي از راه هاي انجام اين کار، مسلح و راديکال کردن کردها و ارمني ها عليه حکومت مرکزي عثماني بود.

در اين شرايط، گفتگوي ديگري درمورد اصلاحات آغاز شد. در سال ١٨٩٥، روسيه امکان مداخله به نفع ارمني ها را مسدود کرد و در ١٩٠٨ سرکوبگر اصلي جنبش انقلابي ارمني ها بود. تنها جنگ هاي بالکان بود که راهبرد آن را تغيير داد و وضعيت ارمني ها روسيه را واداشت که با تهديد مداخله نظامي، خواهان ايجاد اصلاحات در ٦ استان شرقي عثماني شود. در ژوئن ١٩١٣، روسيه برنامه اي براي انجام يک توافق به منظور بهبود وضع ارمني ها از راه شرکت دادن آنها در نهادهاي اداري و قضايي که موجب تامين برابري آنها شود، ارائه کرد.

ديپلومات هاي آلمان با خواست هاي روسيه براي انجام اصلاحات تازه در آناتولي شرقي آشنا بودند و در بهار سال ١٩١٣ راهبردشان اين بود که ازاين که بخشي از قلمرو عثماني تحت سلطه روسيه درآيد و موجب تجزيه سرزمين «مرد بيمار» بوسفور (٢) شود ممانعت کنند. زماني که در ماه ژوئن پيشنهاد روسيه رسميت يافت، دروگمن های (مذاکره کنندگان)(٣) در خدمت قدرت هاي اروپايي، طي ٨ ديدار به گفتگو درباره آن پرداختند. آلمان از منافع ترک ها دفاع کرد و با بسياري از شرايط پيشنهادي روسيه مخالفت نمود. پس از بن بست ديپلوماتيک تابستان، آلمان و روسيه توافق کردند که به مذاکرات دوجانبه بپردازند. در پايان ماه اکتبر ١٩١٣، راه حلي يافت شد اما، مقاومت ترک ها دربرابر هرگونه کنترل خارجي، و نيز تنش هاي تازه ايجاد شده بين برلن و سن پترزبورگ، بار ديگر اين روند را به تعويق انداخت.

در ٨ فوريه ١٩١٤، پس از ٦ ماه گفتگوهاي فشرده بين قدرت هاي اروپايي و باب عالي [استانبول]، توافقي بين دولت عثماني و روسيه امضاء شد. دليل عمده اين امر، مداخله آلمان و نيز پيشنهادهاي متقابلي بود که آلمان با خواست رعايت حاکميت عثماني ارائه کرد. به طور اصولي، اين توافق با پيشنهاد اوليه ماندلشتام متفاوت بود. يکي از اين اصول متفاوت، رها کردن عامل مرکزي – گروه بندي استان هاي شرقي در تنها يک گروه با مديريت يک بازرس- و جايگزين کردن آن با دو گروه و دو بازرس بود. اين نکته باقي ماند که بازرسان کل مي بايد از ميان کشورهاي اروپايي «بيطرف» انتخاب شوند. در نتيجه، پس از امضاي توافق، يک رشته گفتگوهاي ديگر براي توافق درباره چگونگي تعيين بازرس هايي که مامور اجراي اصلاحات در آناتولي شرقي و کنترل اجراي آن مي شدند، انجام شد. اين گفتگوها تا آغاز تابستان، زماني که اروپا در آستانه جنگ بود، ادامه يافت. از سوي عثماني، همه کار براي به تعويق انداختن استقرار و کار دو بازرس خارجي، سرگرد هاف و لويي سي. وستنک، که در ماه آوريل انتخاب و در ماه مه به استانبول رفته بودند، انجام شد.

در طول جنگي که درگرفت، آلمان با عثماني متحد شد و در دسامبر ١٩١٤ ديگر اصلاحات در دستور کار نبود.

حفظ منافع ترک ها

استان هاي شرقي آناتولي در حوزه منافع آلمان ها نبود. آنچه که اصولا برلن را نگران مي کرد، آينده کيليکيا ( يا قليقيا که امروز چوکوروا خوانده مي شود) بود. دغدغه آلمان درمورد بندرهاي اسکندرون و مرسين بود که ارتباط بين ساحل و خط سريع برلن- بغداد را تامين مي کرد و دراختيار افسران متنفذ و بلندپايه عثماني بود تا بتوانند نيروهاي نظامي را کنترل کنند.

تهديد روسيه دغدغه دائمي ديپلوماسي آلمان بود. در طول تابستان ١٩١٣، هانس فريهر فون وانگنهايم و گوتليب فون ياگوو از گسترش طلبي روسيه چنان که گويي يک قانون طبيعي است صحبت مي کردند.

عداوت آلمان- روسيه در دوره بحث درباره اصلاحات، موضعي کليدي بود. برنامه ماندلشتام از نظر ديپلوماسي آلمان خطرناک بود زيرا ايجاد يک استان تقريبا خودمختار، که يک فرد داراي قدرت سياسي در رأس آن قرارگيرد، مي توانست به معناي آغاز تکه پاره شدن امپراتوري عثماني باشد. تنها نزديکي آلمان- روسيه در اکتبر ١٩١٣ امکان پذير بود، زيرا وانگنهايم و ياگوو واقعا خواستار اصلاحات بودند اما آن را به صورتي معتدل تر و به نفع ترک ها مي خواستند. يکي از راه هاي دستيابي به اين موضوع اين بود که از عثماني به عنوان يک قدرت «حاکم» نام برده شود و روسيه به مداخله در امور داخلي آن متهم گردد.

يکي از دلايل طول کشيدن فاصله بين پيشنهاد ماندلشتام و انجام توافق در فوريه ١٩١٤، اعزام يک هيئت نظامي آلماني به استانبول در ماه نوامبر بود. دولت عثماني پس از شکست وحشتناک در نخستين جنگ بالکان، از قيصر آلمان خواسته بودکه افسران بيشتري برايش بفرستد. آلمان کوشيد که اين امر را مخفي نگهدارد و هيئتي نظامي شامل ٤٠ افسر را تحت فرمان اتو ويکتور کارل ليمان فون ساندرز آماده کرد. از آنجا که انگلستان يک هيئت نظامي دريائي داشت و کارشناسان فرانسوي نيز آموزش ژاندارمري را به عهده داشتند، ماموريت هيئت آلماني چيزي جز پيگيري کمک سنتي آلمان براي تجديد سازمان ارتش عثماني نبود. وقتي روسيه از وجود اين هيئت جديد آگاه شد، در ماه نوامبر بحراني پديد آمد.

اين بحران - که به آن نام ليمان فون ساندرز داده شده بود-، مي بايد خصومت روسيه را برمي انگيخت و از نو خطر بالقوه يک جنگ اروپايي به وجود مي آمد. موقعيت و وضعيت افسران بلندپايه آلمان وابسته به انجام اصلاحات ارمني ها و يافتن يک راه حل در ميداني جديد براي حريفان هميشگي بن بست ديپلوماتيک تابستان ١٩١٣ بود. انگلستان اعتراضي ملايم کرد زيرا سر آرتور اچ. ليمپوس، به عنوان دريادار هيئت دريايي انگلستان در استانبول، درجه و نفوذي همسان داشت. دليل مهم ديگري که احتياط انگلستان را توضيح مي داد، گفتگوهاي درجريان با آلمان، درباره منافع آن در خاور نزديک، به ويژه مسير و جزئيات برنامه راه آهن بغداد بود.

درمورد منافع آلمان، برلن با يک تير دونشان زد: مسئوليت کمک به عثماني در انجام اصلاحات و مشارکت در آن، و در صورت لزوم حفظ يکپارچگي عثماني و حل مسئله ارمني ها، به عهده ديپلوماسي آلمان بود. آلمان در اين مورد نفوذ به دست مي آورد. اگر مسئله تجزيه پيش مي آمد، آلمان مي توانست روي حمايت ارمني ها در کيليکيا براي ايجاد منطقه منافع خود که در آن زمان «منطقه کار» (Arbeitszone) خوانده مي شد حساب کند. اين با توجه به اين امر بود که مهندسان آلماني در زيرساخت هاي راه آهن، تاسيسات بندري و ديگر تاسيسات مربوط به بازرگاني کار مي کردند. بديهي بود که به خاطر نبود منابع اطلاعات در آناتولي شرقي، شناخت مسايل اين منطقه، ازجمله مسايل مربوط به ارمني ها و کردها، چندان زياد نبود. گزارش هاي آلماني ها بسيار سطحي بود و لذا نمي توانست بيانگر پيچيدگي هاي مربوط به گروه هاي مختلف ارمني، هدف هاي آنها و گزينه هايي که به آنها ارائه مي شد باشد.

درمورد منطقه ساحلي شناخت بهتري وجود داشت. نيروي دريايي آلمان در مديترانه درمورد وضعيت سواحل عثماني اطلاعات داشت و تحرکات دريائي و حمل و نقل کارکنان بين آلمان و استانبول را گزارش مي داد.

حمله به روسيه

در ٢ اوت ١٩١٤، آلمان و امپراتوري عثماني توافقي محرمانه امضاء کردند. جنگ در اروپا آغاز شد و وارد شدن امپراتوري عثماني به آن تنها يک مسئله زماني بود. درمورد برنامه اصلاحات ارمني ها، يکي از هدف هاي درگيرشدن عثماني در جنگ، خلاص شدن از تعهدات توافق هاي بين المللي بود، زيرا اين توافق ها همواره – از ديد امپراتوري عثماني- تخطي به حق حاکميتش بود. دو بازرس تعيين شده، حتي پيش از ورود امپراتوري عثماني در جنگ، به استانبول فراخوانده شدند. از آنجا که آلمان در جنگ بود، امنيت آناتولي در ارتباط با تدارکات جنگ متحدش مدنظر قرار گرفت. امپراتوري عثماني، به نفع جبهه شرقي آلمان مي بايست به روسيه حمله مي کرد. برلن کوشيد تدارکات جنگ و بسيج نيروهاي عثماني را تسريع کند، در حالي که آينده ارمني ها نامعلوم بود. وانگنهايم تنها در تابستان ١٩١٥ پذيرفت که ورود به جنگ امپراتوري عثماني به معناي، نه فقط پايان اصلاحات ارمني ها، بلکه همچنين پايان امکان همزيستي بين مسيحيان آناتولي شرقي و همسايگان مسلمان آنها است.

نخبگان صاحب قدرت ديدگاهي کلي تر درمورد روابط آلمان- عثماني داشتند. برلن اميدوار بود که عليه «توافق سه گانه» قيامي عمومي برپا شود، درحالي که باب عالي ديدگاهي پان اسلامي و پان توراني (٤) داشت. هيچ يک از اين دو راهبرد عملي نشد. ترک هاي جوان و قيصر آلمان نسبت به يکديگر صادق و درمورد روياي تصرف سرزمين هاي «شرق» به ويژه از ديد توسعه اي که در سال ١٩١٧ در روسيه درجريان بود، وفادار ماندند. بلندپروازي هاي سرزميني ترک ها همواره به صورت گسترش قلمرو و مرزهاي موجود تلقي مي شد. هنگامي که امپراتوري عثماني سرزمين هاي اروپايي و افريقايي خود را ازدست داد، چشم انداز پيشروي در قلب آسيا تنها حاصل ذهنيت گسترش طلبانه آن بود.

جنگ راه حلي براي مشکل عثماني ها، افول امپراتوري درطول قرن گذشته بود و امکانات آلمان براي تحقق برداشت «سياست جهاني» (Weltpolitik) گيوم دوم اختصاص مي يافت. توجه به اين نکته جالب است که دو سفير آلمان؛ هانس فريهر وانگنهايم و يوهان هاينريش فون برنستروف، که در سال هاي حساس ١٩١٤ تا ١٩١٨ در استانبول بودند، درمورد مقررات تعهد آلمان اشتراک نظر داشتند که نمي بايد در سرزمين خارجي دست به فعاليت سياسي زد، مگر آن که اين کار بتواند مام ميهن را از راه زمين يا دريا به آن متصل کند. برنامه ارزشمند آلمان درمورد ساخت راه آهن بغداد در سال هاي جنگ، زماني به پايان رسيد که هدف هاي سرزميني انگلستان در فلسطين تحقق مي يافت. در نهايت، تعهد آلمان- عثماني در جنگ به همان صورتي که آغاز شده بود، يعني در سايه جبهه غربي، پايان يافت.

١- تمامی تنگه های ترکیه که دریای اژه و در نتیجه مدیترانه را به دریای سیاه وصل می کنند که شامل دردانل دریای مرمره و بوسفور می شود. آنها بمثابه راه ارتباطی بین اروپا و آسیا در نظر گرفته می شوند.

٢- این اصطلاح از سوی تزار نیکلای در مورد امپراطوری عثمانی بکار برده شد و بر کشوری دلالت دارد که با مشکلات متعدد و بویژه اقتصادی روبروست.

٣- واژه ای که از لغت ترجمان عربی به عاریت گرفته شده و در شرق بین قرنهای دوازدهم و بیستم ، مترجم ها و کارمندان دولتی در خدمت عثمانی را به این نام می خواندند.

٤- جنبش سیاسی – فرهنگی ملی گرائی ای که خواستار اتحاد قومی و فرهنگی خلق های آسیا در یک گروه بندی جدید بنام « توران» بود