تاريخ

استقرار نظم جديد سید های هاشمي در يمن

از يمن که در حاشيه شبه جزيره عربستان واقع شده واز صحنه عمليات نظامي مديترانه دور است، به ندرت در مطالعات مربوط به جنگ جهاني اول نام برده مي شود. درسال ١٩١٨، شکست امپراتوري عثماني باعث شد که يمن شمالي نخستين حکومت عرب مستقل تاريخ معاصر شود که اصلاح طلبان مسلمان وملي گرايان عرب قرن بيستم براي ايجاد وجدان اجتماعي و ساخت مرجعيت هويت خود به آن روآوردند. با اين حال، شکست ارتش عثماني الزاما به معناي حاکميت يمني بر مجموع سرزميني که زير سلطه عثماني قرارداشت نبود.

تاريخ نگاري مدتي طولاني به اين اکتفا کرده که روايتي ارايه کند که اگرچه کاملا نادرست نيست، فقط روند سياسي را در مبارزات امام يحيي محمد حميد الدين، و پيش از او پدرش، عليه اشغالگري عثماني در يمن ببيند. توافق دعان در سال ١٩١١، که بنابرآن يحيي به قدرت قضايي نسبت به زيدي هاي (١) در ارتفاعات يمن دست يافت و در عوض به دشمني با عثماني پايان داد، غالبا به عنوان مبناي استقلال سياسي حکومت معاصر يمن درنظر گرفته مي شود. به دليل عدم امکان دسترسي به آنچه که از بايگاني هاي امامت باقي مانده، تصوير يحيي، مرد قدرتمندي که مخالف با هرگونه مداخله خارجي در يمن، اعم از عثماني و مسلمان، بود نخ تسبيحي است که از طريق آن مي توان روايت هاي تاريخي وابسته به سنت هايش را شناخت.

آزمودن چند منبع روايتي که از بايگاني کم برگ و بار يمن معاصر به دست مي آيد، انسان را به تجديد نظر درمورد دوران جنگ جهاني اول و شکلي که اين درگيري موجب تجديد سازماندهي نيروهاي محلي يمني، در جهت نوعي« تحمل يکديگر » حول نخبگان مذهبي و علما شد، وامي دارد ٢. اين روايت ها، به ويژه بر ارزشمندي قدرت نخبگان هاشمي در منطقه، در زمينه اي که جنگ جهاني آغاز مي شد، تا آنجا که به يمن مربوط بود، از سال ١٩١١ مي پردازد. زمينه اي که در پايان جنگ جهاني امام يحيي، به بهاي يک کارزار نظامي بيرحمانه، با استفاده از عواملي که از پيش با عثماني ها دشمن بودند، مانند قبيله زرنيق و امير محمد الادريسي در عسير، در شمال تهامه (ساحل يمني درياي سرخ) توانست از آن استفاده کند.

١٩١١- ١٨٨٠: عثماني ها و زيدي ها در يمن

بدون نگاهي سريع به تاريخ طولاني درگيري و مصالحه ها، نمي توان به روابط بين عثماني ها ويمني ها درطول جنگ جهاني اول پي برد. درپي اشغال اول يمن توسط عثماني (١٦٣٥- ١٥٣٩)، نظام امامت که از پايان قرن دهم درميان مردم به وجود آمده بود، در دوران پرتحرک خاندان القاسم – خانواده اي که توانست تا پايان قرن هجدهم از تجارت قهوه سود ببرد- تثبيت شد.

زيدي ها شاخه اي از شيعيان هستند که به حاکميت و قدرت امامي که توسط نخبگان مذهبي، بدون هيچ گونه اصل وراثتي و با معيارهاي خاص انتخاب مي شود، باور دارند. از جمله اين معيارها داشتن نسب هاشمي (اولاد پيغمبر که «سيد» خوانده مي شوند)، دلاوري و جنگجويي و آشنايي با علوم ديني است که قابليت آنها براي قضاوت مستقل و حکومت بر مبناي شريعت را تامين مي کند. با آن که در سال ١٨٤٩، زماني که عثماني ها بارديگر بر يمن سلطه يافتند، رقابت بين سيدها به قدرت امامت لطمه زده بود، برنامه تصرف مجدد ايالت پيشين، که در سال ١٨٧١ و درپي آن گشايش کانال سوئز طرح آن ريخته شده بود، شرايط را براي خيزش مجدد زيدي ها مهيا کرد.

در پايان سال هاي دهه ١٨٨٠، محمد المنصور حميدالدين، يکي از نامزدهاي امامت توانست براي مخالفت با تصرف مجدد عثماني نيروئي شامل ٢٢ هزارتن را گردآورد. برنامه عادي سازي اداري استان برمبناي شيوه عثماني، که مبتني بر ضرورت صرف ارقامي هنگفت براي برنامه اصلاحات (به ترکي عثماني «تنظيمات») بود که از سال ١٨٣٩ برقرار شده بود و کسي جز بخشي از مردم پيرو مذهب شافعي به آن نپيوسته بودند (٢).

رد اقتدار عثماني توسط شمار مهمي از قبايل – به ويژه زيدي ها- موجب شد که سياست هاي عثماني در يمن بي ثمر بماند. خصلت استعماري و ترديدآميز سياست عثماني تا حدي زياد ناشي از مخالفت هايي بود که خود آنها را ايجاد مي کرد. درطول ٤٠ سال، چند کوشش براي ايجاد نهادهاي مدرن و جديد (مدارس، بيمارستان ها، پادگان ها، ساختمان هاي اداري...) همراه با سياست هاي تطبيقي اي بود که به عنوان «واقعيت ها»ي فرهنگي مردم يمن درنظر گرفته مي شد و از جمله آنها وفاداري به «سنت ها»ي محلي و مقاومت دربرابر تغييرات بود. اين امر به ويژه از طريق رعايت عرف محلي پوشش، ممنوعيت مصرف الکل، يا گزينش جمع آوري ماليات توسط شيخ هاي محلي، با آن که اينها هميشه درستکار نبودند- نشان داده مي شد.

شرايط ارتباطات و حمل و نقل دشوار بين استانبول و يمن – که دليل بخشي از عدم اجراي سياست هاي عثماني بود – هم باعث شد که درستکاري مديران و سربازان عثماني زير سئوال برود. سرباز و وسايل سرکوب شورش ها غالبا به کندي مي رسيد وعثماني ها را به دزدي و فساد وامي داشت.

بين سال هاي ١٨٨٠ تا ١٩١١، دراين استان کوهستاني و با آب و هواي سخت، زنجيره اي از شورش ها يکي پس از ديگري رخ داد. با آن که به عثماني ها ايراد گرفته مي شد که به قدر کافي وسايل مدرن سازي سياسي، اداري و فرهنگي را در يمن به کار نگرفته اند، به نقش واسطي که حضور آنها توانسته دربرقراري قدرت امامت داشته باشد توجه نشده است. امام محمد المنصور حميدالدين، و پس از او در سال ١٩٠٤، فرزندش يحيي که توسط علماي زيدي به جانشيني او انتخاب شد، قدرت خود را برپايه انتقاد از اعتبار اسلامي قدرت عثماني و ارج گذاري بر اسلام محلي اي بناکردند که به عنوان تنها انتقال دهنده اسلام اصيل معرفي مي شد. به ويژه، امام يحيي، که عنوان خليفه داشت و از شناسايي خليفه عثماني خودداري مي کرد، بي وقفه بر بي ايماني «ترک ها» تاکيد مي کرد واشغال يمن توسط آنها را نامشروع مي شمرد. در دوراني که يمن ديگر نمي توانست روي ثروت هايي مانند قهوه در دوران شکوهمند القاسم حساب کند، پرداختن به استدلال اسلامي مبناي گفتمان مشروعيت سازي براي امامت شده بود. بازتاب اين گفتمان نوسازي اسلامي از جامعه زيدي فراتر مي رفت. در عسير، منطقه اي که حجاز را از ساحل يمني درياي سرخ جدا مي کند، امير محمد الادريسي اصول اصلاحات جديد اسلامي اي را از مصر ارمغان آورده و خود را به عنوان رهبر مصمم به آزادسازي مسلمانان از يوغ اختناق عثماني معرفي کرده بود.

١٩١٥- ١٩١١: تحريم هاي اروپايي و حمايت نخبگان هاشمي از مقامات عثماني

حمله ايتاليايي ها به برقه (سيرنائيک) عثماني در ماه سپتامبر ١٩١١ رويدادي بود که به راستي يمن را به جنگ جهاني اول وارد کرد. اين حمله منجر به محاصره دريايي سواحل يمن از ماه اکتبر و نزديکي ايتاليائي ها به امير ادريسي به منظور جلوگيري از هرگونه عمليات عثماني ها در درياي سرخ شد. اين رويداد جديد باعث شد که عثماني ها در انجام مصالحه با امام يحيي، که در ماه اکتبر در دعان بسرمي برد، تسريع کنند. استقلال قضايي امام درمورد زيدي ها، درعوض شناسايي حاکميت عثماني به رسميت شناخته شد و بر روال پيروي از امپراتوري در نقاط ديگر يمن اثر گذاشت.

وضعيت جديد امام يحيي در زمان تائيد اجتماعي و سياسي سيدها در سراسر منطقه انجام شد. اين امر به ويژه درمورد مردم حضرالموت صادق بود که تحت حمايت انگلستان بودند واز قرن شانزدهم شبکه هاي نيرومند بازرگاني، سياسي و آموزشي در سراسر آفريقاي شرقي و آسياي جنوب شرقي به وجود آورده بودند. اصلاح گري اسلامي که منشأ آن قاهره و نيز اندونزي بود، نزد نخبگان حضرالموتي مهاجر به اقيانوس هند بازتاب يافت. اينها با قرائتي سلفي از اسلام، مخالف قدرتي بودند که سيدها به عنوان نسب هاشمي خود از آن بهره مي بردند.

دربرابر اين تهديد اصلاح گرا، سيدهاي حضرالموتي به بازي با قدرت هاي گسترش طلب عثماني يا انگليسي اي دست زدند که در متصرفات خود با تکيه بر نخبگان محلي حکومت مي کردند و مي کوشيدند، برعکس، قدرت خود را با تکيه بر اصل و نسب خود تقويت کنند. به اين ترتيب بود که در سال ١٩١١، سال عهدنامه دعان، يکي از علماي بزرگ حضرمي زنگبار (که از سال ١٨٩٠ تحت الحمايه انگلستان بود) به نام با کتير (١٩٢٥- ١٨٥٥)، به توصيه يکي از شيخ هاي حضرموت تصميم گرفت سفرنامه سفري که ١٥ سال پيش از آن بين مصر و حجاز و زادگاه خود کرده بود را بنويسد. هدف از نوشتن اين سفرنامه نه شرح خود سفر، بلکه اعتبار بخشيدن به فضاي اجتماعي اي بود که سيدها در آن در حضرموت تحول مي يافتند و ايماني که ناشي از دانش مذهبي ايشان بود.

در جائي ديگر، در تهامه ، يک سيد ديگر در همان سال شروع به نگارش تاريخ منطقه خود کرد و مبناي آن را کارزار بزرگ عثماني براي تصرف مجدد يمن در سال ١٨٧١ قرارداد. اسماعيل الوشالي (١٩٣٧- ١٨٦٧) تنها نويسنده تاريخ يمن در سراسر دوران جنگ جهاني اول است که مرجع نگارش خود را نوشتن شرح حال خانواده هاي بزرگ سيدهاي تهامه و به ويژه مهم ترين عالمان علوم مذهبي (علما) قرارداده است. خود او نيز در زمره شخصيت هاي بزرگ هاشمي منطقه خود است و اين امر براي او قدرتي روشنفکرانه براي تاريخ نگاري، در عداد نويسندگان بزرگ تاريخ در امپراتوري عثماني در عهد «شکوهمند» سلطان عبددالحميد دوم ايجاد کرده است.

متن تاريخ الوشالي تائيد موفقيت سياسي استثنايي اي است که سرانجام در يمن به وسيله عثماني ها اجرا شده است. عثماني ها به جاي تحميل يک نظام جذب برپايه تطبيق يافتن اتباع با سلسله مراتب و مقررات اداري خود، به ارج گذاري در سطح محلي به نخبگان ونقش واسط آنها در بسياري از درگيري هاي داخلي يمن پرداختند. اين کار پاسخگوي خواسته هاي مردم عليه امپرياليسم اروپايي و عليه قبيله ها بود. از سوي ديگر، ارتقاء مرتبه امام يحيي نيز امکان داد که از طريق قدرتي که به او تفويض شده بود، قبيله هاي زيدي اي که از ديرباز بازوي مسلح امامت و امامان بودند را کنترل کند.

در جامعه شافعي که بيشتر کشاورز و پيشه ور بود، عثماني ها به ترويج سياست امن و بيطرف سازي قبيله ها پرداختند که با حمايت نخبگان هاشمي روبرو شد. تنها سيد و امير محمد الادريسي از کنترل آنها گريخت. او نتوانست با استفاده از نسب و هويت هاشمي خود شرايطش را به عثماني ها تحميل کند و آنها را نيز مانند اروپايي ها رد کرد. او توانست شماري از قبايل زيدي ناراحت از پيوستن امام يحيي به عثماني ها را گرد خود جمع کند و از سال ١٩١٢ از حمايت محرمانه ايتاليائي ها برخوردار شود. در ٣٠ آوريل ١٩١٥، او يک توافق دوستي با نمايندگان دولت انگلستان امضاء کرد تا عثماني ها را از يمن بيرون کند. براي نويسنده اي مانند الوشالي، موضع گيري امير الادريسي تنها ناشي از يک سوء تفاهم با عثماني ها، همراه با ناداني قبايل و ولع آنها براي جنگ بوده است.

جبهه ايجاد شده توسط عثماني ها و بخشي از يمني ها عليه اروپايي ها و عليه خشونت هاي قبيله اي(غارت، خرابکاري و قصاص) امکان مي داد که تحريم هاي ايتاليائي ها از سال ١٩١١، و سپس انگليسي ها از سال ١٩١٤ که در اطراف سواحل يمن در درياي سرخ برقرار کرده بودند قابل تحمل شود. اين کار با حمله اي پيروزمندانه عليه مواضع انگلستان در لحج، در شمال بندر عدن در تابستان ١٩١٥ انجام شد. اما، تحولات تناسب نيروها بين قدرت ها، از سال ١٩١٦ اتحاد عثماني- يمن را ازبين برد.

١٩١٨- ١٩١٦: بي نظمي در نيروهاي عثماني و تقويت قدرت هاي محلي

تقويت اجتماعي سيدها در سال ١٩١١ با حمله ايتاليا عليه امپراتوري عثماني زماني به اوج رسيد که عثماني از سال ١٩١٦ نخستين شکست هايش را تحمل کرد. شورش عرب که از حجاز توسط حسين، شريف مکه هدايت مي شد، رويدادي تعيين کننده در عرصه نظامي «شرق» عربي بود. اين امر همچنين درمورد برنامه سياسي يمن هم صادق بود. الوشالي در وقايع نگاري خود به هيچ وجه به مذاکرات – محرمانه- بين انگلستان و شريف مکه به منظور قيام عرب ها در حجاز عليه امپراتوري عثماني نمي پردازد. اين نويسنده شورش شريف حسين را به عنوان اين که پاسخي به تصميم دولت عثماني درمورد خلع او از سمت شريف مکه بوده، توجيه مي کند. اين نوع ارايه واقعيت بر اين ايده استوار است که عثماني در وضعيتي شکننده در مقابل سيدي ها قرار گرفت و نشانه يک تغيير در توصيف سير وقايع است. شهادت هاي بسياري درمورد عدم امکان براي مقامات عثماني جهت مقابله با تحريم هاي سواحل يمن وجود دارد که از سال ١٩١٧ سخت تر مي شود.

فرماندار عثماني يمن، که دريافت هاي مالي اش از استانبول قطع شده بود، به مطالبه ماليات هاي سنگيني از مردم يمن پرداخت وبراي پرکردن صندوق هاي ارتش از اِعمال خشونت ابا نکرد. در اينجا نقد و نفي الوشالي تند و تيزتر مي شود. نه فقط عثماني ها نتوانستند از مردم دربرابر تحريم ها محافظت کنند و يمني ها را به خوردن علف و ريشه گياهان و يا فروش فرزندانشان واداشتند، بلکه با از بين بردن زنان و آتش زدن روستاهايي که ممکن بود به دست دشمن بيفتد به ناامني دامن زدند. اين واقعيت که برخي از کارگزاران عثماني در يمن در خفا با انگليسيها براي خروج امن و امان به مذاکره پرداختند، کلا مورد توجه او قرار نمي گيرد. سربازان عثماني، که تا حد مردان عامي قبيله اي تنزل يافته بودند، به صورت نماد بي نظمي و هرج و مرج درآمدند. اين سال هاي جنگ در تعميم هدفي سياسي تاثير داشت: تا حد امکان طولاني کردن امنيتي که عثماني ها، به نام اسلام، در يمن برقرار کرده بودند و با تکيه بر «نظم» هاشمي سيدها به آن تداوم مي بخشيدند. در سال ١٩١٧، الوشالي از خوانندگان خود دعوت کرد که به پيروي از امير الادريسي، مرد نيومند جديد تهامه بپردازند. او در آن زمان براي ادامه کار با عثماني ها فراخوانده شده بود. عثماني هايي که در زمان عزيمت در سال ١٩١٨، بخشي از تسليحات خود را جا گذاشته بودند. اما در سال ١٩٢٠، هنگام مرگ امير که امام يحيي قدرت را در تهامه به دست گرفت، جابجايي بيعت به نفع او به صورتي کاملا طبيعي انجام شد. در سال هاي دهه ١٩٢٠، امام يحيي ناگزير شد هواداران ادريسي و قبيله زرنيق را با جنگ هايي شديد به تسليم وادارد. اما اين کار در مناطق شافعي نشين به آساني انجام شد زيرا همبستگي نسبي بر ناهمگوني قومي غلبه داشت. جذب نخبگان مذهبي شافعي به امامت زيدي، که موجب نيرومندي حکومت يمن شد، در هماهنگي با سياست تطبيق عثماني با مقامات محلي در آغاز جنگ و نفي ضعف مقامات عثماني دربرابر قدرت هاي اروپايي بود. به اين ترتيب بود که الوشالي، هوادار پيشين امپراتوري عثماني، و سپس امير الادريسي، بدون هيچ مشکلي قاضي مورد احترام امام در تهامه شد

١- زيديه يکي از شاخه هاي شيعه است که طرفدارانش زيد بن علي را امام پنجم مي انگارند.

٢- شافعي يکي از چهار مکتب فقه سني است که براساس آموزش هاي امام الشافعي (٧٦٧-٨٢٠) و طرفدارانش بنا شده است