ايران و ديگران. توافق هسته اي در برزخ

توافق نامه هسته اي ايران که پنج سالي از امضاء آن مي گذرد، از سوي هيئت حاکمه آمريکا زير ضربات سهمگين قرار گرفته است. و اين در حالي رخ داده که خطر کنار کشيدن تهران از معاهده منع گسترش سلاح هاي هسته اي و همچنين تشديد خطر روياروي در خليج فارس کاملاً محتمل مي نمايد.

طي دو سال، يعني زمان خروج ايالات متحده از توافق هسته اي وين، که با عنوان برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) نيز اطلاق مي شود، دولت آمريكا به دنبال بارقه هائي از فروپاشي اقتصاد ايران است که مقدمه اي براي به زانو در آوردن جمهوري اسلامي به زعم آمريکاست. افراطي ترين ها در دولت امريکا هنوز فکر ميکنند که با سفت کردن تدريجي حلقه تحريم ها حول افراد، نهادها و موسسات، اثرات اين محاصره پديدار مي شوند. تحريم ها بي شک اثر داشته اند اما بدون دستيابي به هدف نهائي که براي آن اعمال شده اند.

کاملاً واضخ است که ايران به سختي امکان صدور نفت را دارد و سهم صدور نفت وگاز در توليد ناخالص داخلي به طور پيوسته و در يک بازه زماني نسبتاً طولاني، کاهش يافته است، تا جائيکه در حال حاضر کمتر از ١٥% آن را تشکيل مي دهد. بنابراين اقتصاد کشور ازنيروي محرکه ومنابع ديگري تغذيه مي کند تا پاسخگوي يک جمعيت ٨٠ميليوني ناراضي باشد. جمعيتي که بي ترديد از اين وضعيت در رنج اند. اخيراً اين کشور دو بار اعتراضات خشونت آميز را پشت سرگذاشته است، اما اين اعتراضات نتوانست حلقه ي اتصالي بين طبقه فرودست و طبقه متوسط جامعه ايجاد نمايند. هيچ رهبر کاريزماتيکي سر بلند نکرد و جنبش کم رمق، به سادگي دست هايش را در برابر حکومت بالا برد.

خشم ايالات متحده

دلسردي وسرخوردگي دونالد ترامپ وهوادارانش رنگ خشم و عصبانيت به خود گرفته.[آنها] با علم به اين که آغاز جنگ در آستانه انتخابات رياست جمهوري نوعي خودکشي به حساب مي آيد، در راستاي تعديل و تحديد توافق وين، به آن حمله مي کنند. به عواقب اين مسئله نيز نمي انديشند. اين تصور وجود داشت که با توجه به حمايت شش کشور شرکت کننده در روند امضاء توافق نامه، که ايران يک طرف آن بود، و همچنين با تکيه بر قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد که مهر تاييد بر شروط مندرج در آن زده بود، اين توافق نامه شکلي اجرائي به خود بگيرد. قطعنامه شوراي امنيت، که توسط ايالات متحده ارائه شده بود و در بيستم ژوئيه ٢٠١٥ به تصويب پانزده عضو شوراي امنيت رسيد، در ادامه نهائي شدن توافق نامه هسته اي برجام نيز بود. ولي همه اين ها شکننده از آب در آمد.

در ابتداء به اين دليل که برجام بنا به درخواست آمريکائي ها به عنوان يک بيانيه ساده جهت دستيابي به اهداف مشترک، تهيه شده بود. يک توافق رسمي در اصل بايد در کنگره نيز به تصويب برسد، جائي که دولت اوباما در آنجا واجداکثريت لازم نبود. ثانياً به اين دليل که قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل، باز هم به درخواست آمريکا طوري نگاشته شد تا الزام آور نباشد . يعني آنچنان که در چارچوب منشور سازمان ملل پيش بيني شده، اجراي توافق نامه براي شرکت کنندگان در مذاکرات و ساير کشورهاي عضو، اجباري نباشد. اينگونه بود که ترامپ با يک تصميم ساده توانست از آن خارج شود.

با اين حال برجام همچنان افتان و خيزان به مسير خود ادامه داد، درست مانند حيواني زخمي ولي زنده که شکارچيان خود را به سخره گرفته. ايراني ها در ابتداء حزم و احتياطي وسواس گونه اختيار کردند، همان طورکه گزارش هاي سه ماهه بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي(IAEA)، گواه همين مدعاست. واين [رفتارايراني ها] در عين عدم توانائي اروپا، روسيه و چين در خصوص تبادلات تجاري منظم با آن ها بود. اثر بازدارنده تحريم هاي ايالات متحده و نفوذ امپراتوري دلار برتبادلات ارزي باعث شده است تا شرکت هايي که در همکاري با ايران مورد ظن قرار دارند، حساب کار خود را بکنند.

گزينه هاي رويگرداندن تهران از توافق

تا پيش از ماه مه ٢٠١٩، يعني يک سال پس از خروج ايالات متحده از توافق نامه، هيچگونه کوتاهي از جانب ايران، که نشانه کوچک ترين تخطي اين کشور از چارچوب توافق نامه وين باشد، مشاهده نگرديد. خروج آمريکا از برجام، به ايران اين اجازه را داد تا به محدوديت صادرات اورانيوم غني شده سبک و همچنين آب سنگين پايان دهد؛ چرا که حالا ميزان ذخائر اين توليدات از حد مجاز آن که در توافق نامه تصريح شده بود، فراتر رفته است. سقف هاي تعيين شده براي اين محصولات، جهت ممانعت ايران از دستيابي به اين دو ماده اوليه پر اهميت است که مي توانند جهت ساخت سلاح هسته اي به کار روند. از اين تاريخ، اصولاً ايران ديگر خود را ملزم به انتخاب گزينه ديگري که متضمن رعايت سقف ٣٠٠ کيلوگرم اورانيوم غني شده سبک باشد، نمي داند. براي رعايت اين سقف- ميزان سقف مجاز مندرج در برجام- ايران بايد فعاليت همه يا تعدادي از سانتريفوژهاي خود را متوقف نمايد، يا اين که اورانيوم غني شده سبک خود را مجدداً رقيق کند. اما ايران راه سومي را برگزيد؛ اين کشور با عبور از اين سقف، اقدام به ذخيره سازي تدريجي اورانيوم غني شده نمود که هم اينک پس از گذشت يک سال، هشت برابر افزايش پيدا کرده است. با اين حال ايران تصريح مي کند که تصميمي براي خروج از توافق نامه وين ندارد و چنانچه ديگر طرف ها فرصت بهره مندي اين کشور از مزاياي مندرج در برجام را برايش فراهم کنند، خود را متعهد به اجراي دقيق و کامل بندهاي توفق نامه مي داند.

و براي تحت فشار قرار دادن شرکاي خود در برجام، که درمقابل کارشکني هاي واشنگتن عاجز مانده اند، هر دو ماه يک بار دست به کاستن تدريجي برخي از تعهدات خود در اين توافق نامه مي زند: عبور از سقف مجاز غني سازي اورانيوم تصريح شده در توافق نامه، يعني از ٣.٦٧% به ٤.٥% ، از سرگيري فعاليت هاي حوزه تحقيق و توسعه به منظور بکارگيري سانتريفوژهاي کارآمدتر، فعاليت مجدد سايت غني سازي زيرزميني فوردو که در برجام فعاليت آن متوقف شده بود. به نظر مي رسد برجام در احتضار است.

چشم انداز ترفندي کثيف

اما در آوريل سال ٢٠٢٠، وزير امور خارجه آمريكا مايك پومپئو با تحريکي جديد، سنگ تازه اي را جلوي پاي هواداران اين توافق انداخت. وي اظهار داشت که به هر صورت ممکن، قصد دارد تا از برداشتن تحريم فروش اسلحه به ايران، که در پي امضاء برجام در قطعنامه اي به تصويب شوراي امنيت رسيده بود، ممانعت کند. طي اين قطعنامه که در ژوئيه ٢٠١٥ مصوب شده ، تحريم تسليحاتي ايران در اکتبر ٢٠٢٠ منقضي مي گردد. بنابراين وي اعلام داشت كه آمريكا به زودي پيش نويس قطعنامه را با هدف تمديد اين تحريم ها براي مدت نامحدود به شوراي امنيت ارائه خواهد کرد. مهم تر اين که وي اعلام داشت، در صورت رد اين قطعنامه ازجانب روسيه و چين، دارندگان حق وتو و حاميان ايران -فرضيه بسيار محتمل- ، وي اقدام به فعال نمودن بند مکانيسم ماشه خواهد نمود. بر اساس اين بند قطعنامه شوراي امنيت مصوب ژوئيه ٢٠١٥، هريک از طرفين برجام اين امکان را دارند که به تنهائي خواستار بازگشت همه يا بخشي از تحريم هاي سازمان ملل عليه ايران شوند.

اين استدلال در نهايت موجب جنجال و آشتفگي گرديد. استدلال آمريکا در واقع متکي بر نوعي ترفند حقوقي است، چرا که در قطعنامه مصوب ٢٠١٥ تصريح نشده است که در صورت خروج يکي از کشورها از توافق برجام- در اين جا ايالات متحده آمريکا- بازهم اين کشور مي تواند يکي از اعضاي امضا کنند به توافق نامه باقي بماند. به نظر مي رسد چنين تدبيروشگردي چندان برازنده يک کشور معقول نيست. آيا چنين استدلالي امکان اجرائي شدن دارد؟ آيا شاهد سرپيچي همه يا تعدادي از اعضاء شوراي امنيت خواهيم بود؟ هفته ها و ماه هاي آتي اطلاعات به مراتب بيشتري در اختيارمان خواهد گذاشت.

پايان معافيت ها

در همين حال مايک پومپئو اواخر ماه مه، با قاطعيتي مثال زدني، مجدداً کمر به تخريب برجام مي بندد. وي اعلام داشت که ايالات متحده قصد دارد بزودي تمامي معافيت هاي را که شامل همکاري هاي اعضاء برجام (مندرج در توافق نامه) جهت اصلاح برنامه هسته ايران بود ، پايان بخشد؛ به ويژه پروژه هائي که ممکن است در آينده ماهيتي نظامي پيدا کنند. به همين واسطه بود که ايران اين امکان را پيدا کرد تا مساعدت هائي را براي بازطراحي رآکتور تحقيقاتي در دست ساخت خود در نزديکي شهر اراک بدست آورد، به گونه اي که توليد پلوتونيم در آن به وضوح کاهش يافت. چرا که پلوتونيم مسيري ثانويه توليد بمب[اتمي] در کنار غني سازي اورانيوم است.

پمپئو همچنين اعلام كرد كه آمريكا از تأمين سوخت اورانيم غني شده ٢٠٪ لازم براي بهره برداري از رآكتور تحقيقاتي كوچك تهران، كه در دهه ١٩٦٠ توسط خود آمريکايي ها به ايران فروخته شده بود، ممانعت به عمل خواهد آورد. توجه داشته باشيد که مايک پومپئو در بيانيه خود به ذکر چند هزار سانتريفيوژ در سايت زيرزميني فوردو، که براي فعاليت هاي صلح اميز پژوهشي و همچنين توليد ايزوتوپهاي مورد نياز پزشکي، مجدداً به کار افتاده اند، اشاره اي نکرد؛ همکاري بين المللي در اين مورد، در پي تصميم ايران مبني بر بکارگيري مجدد اين سانتريفيوژها جهت توليد اورانيوم غني شده، قطع شده بود. بدين ترتيب، چنين تصميمي از جانب آمريکا در نظرعموم همچون« تشويق به ارتکاب جرم» و از نگاه ايراني ها دستاويزي براي خروج از برجام و چه بسا از پيمان نامه منع گسترش سلاح هاي هسته اي(NPT) مي نمايد. در هر صورت واضح است که تحقيري ديگر از جانب شوراي امنيت سازملن ملل، با پاسخي درخور از سوي ايران همراه خواهد بود. و چه بسا يکي ازاين واکنش هاي احتمالي به موج جديد مجازات ها، غني سازي اورانيوم ٢٠% در خاک ايران باشد که آخرين ميخ بر تابوت توافق وين خواهد بود. ايراني ها به گونه اي خطرناک در حال نزديک شدن به غني سازي با اهداف نظامي هستند.

فقدان شهامت اروپائي ها

ساير شرکاي برجام چه واکنشي به اين حملات آمريکايي نشان دادند؟ روس ها تاکنون به گونه اي کاملاً شفاف، برنامه هاي اخير آمريکائي ها را محکوم کرده اند. چيني ها که در چند جبهه ديگر با آمريکا در نزاع هستند، واکنشي محتاطانه تر نشان داده اند ولي در بزنگاه ها از روس ها عقب نمي مانند. اروپايي ها ولي، کماکان به طور رسمي اعلام نکرده اند که چنانچه آمريکايي ها برنامه هاي خود را به شوراي امنيت ارائه دهند، چگونه واکنش نشان خواهند داد. شايد آنها براي جلوگيري ازبن بست کامل، چشم به کمک روسها و چيني ها دارند. تا به امروز تنها ژوزف بورل، نماينده عالي اتحاديه اروپا در سياست خارجي و امور امنيتي، علناً ناخرسندي خود را از بکارگيري مکانيسم ماشه توسط ايالات متحده، اعلام کرده است.

در خصوص تصميم آمريکا مبني بر بازگشت تحريم ها عليه فعاليت هاي هسته اي ايران که با همکاري هاي بين المللي صورت مي گيريد، طرف هاي اروپائي شرکت کننده در توافق نامه برجام (آلمان، انگلستان و فرانسه) به صدور بيانيه مشترک «اظهار تاسف عميق» بسنده کردند؛ بيانيه هائي صادر شده است، اما نه توسط وزيران بامسئوليت عالي اتحاديه اروپا، بلکه سخنگويان وزارت خانه هاي مربوطه. راهي براي شانه خالي کردن از مسئولان اروپائي و انداختن مسئوليت به گردن طرف آمريکائي.

با وجود تحريم هاي آمريکا، چشم انداز چندان خوشبينانه اي براي همکاري چشمگير اروپا ئي ها در جهت معاهده منع گسترش وجود ندارد. در عين حال، اين معاهده مي تواند دست کم به گونه اي ناقص ادامه يابد؛ مثلاً تا جايي که توسط اکثر شرکت هاي دولتي که شايد اين توانائي را داشته باشند تا در مقابل تحريم ها مقاومت کنند ،و نيز برخي از فعاليت ها که واجد جنبه مالي نيستند و ذيل تحريم ها قرا رنمي گيرند (همچون حمايت هاي معنوي و عملي) قابليت اجرائي شدن خواهد داشت. آيا جرات انجام چنين کاري وجود دارد؟ هيچ چيز قطعي نيست.

پنج ماه ديگر تا بحران

وانگهي، شرايط در آينده، بستگي تام به رفتار تهران خواهد داشت. در حال حاضر، تعامل اين کشور با آژانس بين المللي انرژي اتمي وارد مرحله حساسي شده است، زيرا ايران از دسترسي آژانس به دو سايت اعلام نشده و مظنون به فعاليت هاي مخفيانه يا نگهداري تجهيزات هسته اي، امتناع مي ورزد و همچنين در خصوص کشف سايت ديگري توسط بازرسان آژانس، حاوي ذرات اورانيوم، از نوعي که در طبيعت يافت نمي شود، سر باز مي زند؛ که همه اين ها گواهي است بر فعاليت هاي انساني در اين سايت ها.

بنا براين طي ماه هاي آينده مشخص خواهد شد که رابطه متشنج بين ايران و آمريکا در زمينه فعاليت هاي هسته و همچنين رابطه بين ايران و شرکاي برجامي اش، و در نهايت روابط بين اروپائي ها و آمريکا چگونه رقم خواهد خورد. به همه اين ها بايد تنش هاي سياسي جاري در خليج فارس و نيز تشنجات حاد و وخامت آميزخاور ميانه را افزود. اسرائيل و حتي عربستان سعودي در صددند تا از هر جنبشي که ايران را به سمت بي ثباتي مي کشاند، پشتيباني کنند.