خيلي سريع اتفاق افتاد. شاهدان حتي اگر جرات نزديک شدن به فردي مسلح را مي داشتند فرصت جلوگيري از آن را نيافتند. علي الحاج ، ٦١ سال، از ساکنين هرمل در دره شرقي بقاع همه چيز را به دقت آماده کرده بود. او در محله حمرا ، که پيش از اين بسيار شلوغ و ستون فقرات بيروت غربي بود ، در مقابل کافه Dunkin Donuts روي پيادره رو دراز کشيد و يک تير به سرش شليک کرد.
بروي پرچم کوچک کاغذي لبنان او يک نامه و عدم سو سابقه اش را چسبانده بود. در اين آخرين پيام اش نوشته بود « انا مش کافر »(من کافر نيستم)(١). در اسلام خود کشي منع شده است. موجي از پيام هاي توئيتري جمله « گشنگي کافر است » را به آن اضافه کردند.
ظاهرا علي الحاج از خليج فارس باز گشته و در آنجا قبلا به کار مشغول بود. او در يکي از حومه هاي جنوب بيروت که تحت نفوذ شيعه هاست، دکه اي باز کرده که مثل بسياري از کاسبي ها در وضعيت کنوني نگرفته بود. مانند بخشي از لبناني ها که هر روز بر تعداشان افزوده مي شود، تقريبا نيمي از جمعيت، او فقير شده و نمي توانست زندگي روزمره دو دخترش را تامين کند. در نااميدي محض؛ تنها راهي که برايش باقي مانده بود را انتخاب کرد.
خودکشي علي الحاج و لااقل يک نفر ديگر در کشور هرچند موجب شکستن سکوت سياستمداران لبنان و پايان دادن به اختلافاتشان نشد ، اما حساسيت رسانه هاي اجتماعي را به دنبال داشت که تاثير سياسي خودش را دارد و کنسرتي از خشم را درميان رهبران مذهبي مسيحي بوجود آورد که منعکس کننده احساسات مردم بود.
ده روز بعد، الياس عوده، اسقف اعظم مورد احترام کليساي ارتدکس يوناني در خطبه يکشنبه خطاب به سياستمداران گفت:« من وجدانتان را گواه مي گيرم ، اگر هنوز وجداني برايتان باقي مانده. آيا شب مي توانيد به راحتي بخوابيد در حاليکه کساني که مسئوليتشان به عهده شماست از گشنگي، تشنگي و خودکشي مي ميرند ؟»
کاردينال بانفوذ مارونيت، بشاره الراعي، در ادامه سخنان همتاي خود اضافه کرد:«رهبران سياسي نه شهامت و نه توانائي متحد شدن براي يافتن راه حلي براي پايان دادن به رنج مردم را ندارند». اين سخنان انعکاس موضع گيري هاي رئيس جمهور مارونيت لبنان ، ميشل عون بود. سخنان کاردينال باعث حضور وي در صحنه سياسي شد و رهبر سني سعد حريري که اکنون در اپوزيسيون است و سفير بسيار فعال عربستان به ديدن او شتافتند.
هرج و مرج مالي
ليره لبنان در طي دهه ها نرخ برابري ١٥٠٠ ليره براي ١ دلار را داشت. اين دو ارز که قابل تبديل نزد صرافي هاي عادي در خيابان بودند به مرور نرخ برابري شان تغيير يافت و قيمت هر دلار ٨٠٠٠ ليره شد. اين به معني آن بود که کساني که پس انداز و يا دستمزدشان به ليره لبنان بود ناگهان با سقوط ٨٠ درصدي درآمد و پس اندازشان مواجه شدند. آنهم در شرائطي که قيمت ها افزايش مي يافت. نااميدي اقتصادي بدين ترتيب هنجار مسلط شد.
لبنان هر روز بيشتر شبيه به کشتي بي سکاني مي شود که در يک درياي طوفاني به طرف سخره ها در حرکت است با موتورهاي از کار افتاده و در حالي که هفت يا هشت ناخدا و خدمه هاي آن با هم در نزاعند و بي توجه به فريادهاي مسافرين نگران و وحشت زده، تنها به اين فکر مي کنند که چه کسي محموله کشتي را تصاحب مي کند.
هيچ قايق نجاتي در دسترس نيست. تنها راه نجات مذاکراتي است که در ماه مه بين بيروت و صندوق بين المللي پول آغاز شد و در حال حاضر به حالت تعليق درآمده چون به هيچ نتيجه مشخصي نرسيده است.
لبنان با نااميدي به دنبال توافقي با صندوق بين المللي پول است تا نقدينگي لازم که حدود ١٠ تا ١٥ ميليارد دلار ارزيابي مي شود را به اقتصادش تزريق کند. اين توافق براي جذب اعتماد ديگر اهدا کنندگان و صندوق هاي سرمايه گذاري بين المللي ضروري است که اکنون در انتظارند که کشور جمع و جور شود و چند اصلاحات اساسي براي تضمين وام و قروض خويش را اعمال کند تا بدين ترتيب پول هاي تزريق شده همچون گذشته در جيب مسئولان فاسد ناپديد نشود.
گروه مذاکره کننده لبنان قادر نيست يک نظر واحد ارائه دهد. اعضاي آن که نمايندگان بانک مرکزي لبنان، وزارت ماليه ، رئيس جمهور و دفتر نخست وزيري هستند در مورد مسائل اساسي مثل ميزان زيان بانکها و شيوه و الويت توزيع وام بين آنها اختلاف نظر بنيادين دارند. اين وضعيت بخوبي درگيري بين دولت و بانک مرکزي از يک سو و پارلمان و بانکها از سوي ديگر را نمايان مي سازد .يک کميسيون پارلماني ارزيابي کرده که بدهي بانکها در بدترين حالت ٥٠ درصد کمتر از ٩٠ ميليارد دلاري است که دولت بر اساس آن برنامه اصلاحات مورد مذاکره با صندوق بين المللي پول را تنظيم کرده است.
کريستالينا جورجيوا، رئيس کنوني صندوق بين المللي پول در حاليکه مذاکرات به حالت تعليق درآمده بود، گفت « مسئله اصلي آنست که آيا مي توان به توافقي با هدف هاي مشترک دست يافت که اصلاحاتي سخت اما ضروري را دنبال کند».
آشفتگي در گروه مذاکره کننده لبنان با استعفاي دو شخصيت آن باز هم آشکارتر شد: آقاي هانري شائول ، مشاور ، و آلن بيفاني که مدير عامل اجرائي وزارت ماليه در بيست سال گذشته بوده است. در نامه استعفايش آقاي شائول تاکيد کرد:« من متوجه شدم که اراده اي براي بازسازماندهي بخش بانکي و از جمله بانک مرکزي وجود ندارد. بدون اصلاحات عميق و دردآوري که سياستمداران شکست خورده اي را کنار بگذارد که مي خواهند وضعيت کنوني را حفظ کنند ، ما به سوي يک يا دو دهه فدا شده اي مي رويم که درآن هرج و مرج در محيط اجتماعي مسلط و فقري که هم کنون نيز با روندي سريع افزايش يافته بازهم شديدتر مي شود».
بيفاني اعلام کرد که يک « کارزار جنايتکارانه » از سوي گروهائي ذينفع در کار است تا بدهي را کمتر نشان بدهند و عوارض غارت بارون هاي سياسي فاسد را به مردم تحميل کنند( خود او بدهي را ٥٤ ميليارد دلار ارزيابي کرده بود).
در طرح پيشنهادي دولت براي اصلاحات نوعي «تنزيل» پيش بيني شده که براساس آن دارندگان ارقام بزرگ سپرده در بانکها مجبورند بخشي از سپرده هاي خود را به سهام بانکي، سهام صندوق هاي بازيابي و يا ديگر اشکال سهام تبديل کنند. دو درصد از دارندگان حساب هاي بانکي خصوصي صاحب بخش بزرگي از ١٢٥ ميليارد دلاري هستند که در بانکها فعلا مسدود است.
هرگونه دخالت بي اجازه به حساب هاي بانکي از سوي بسياري از سياستمداران از جمله رئيس پارلمان ، نبيه بري، رد مي شود که به مناسبت هاي مختلف اعلام کرده قانوني که اجازه چنين کاري را بدهد هرگز راي نخواهد آورد.
اين شرائط پديده عجيبي را بوجود آورده که مشاهده مي شود که تمام سياستمداران خواهان اصلاحات و پايان فساد هستند از جمله آنهائي که فاسدترين ها و پر مسئوليت ترين ها در بحران کنوني شمرده مي شوند و در خفا فعالانه چوب لاي چرخ اصلاحات مي گذارند. نتيجه آنکه گروه مسئول مذاکره با صندوق بين المللي پول نتوانسته کوچکترين حرکتي در جهت اصلاحاتي انجام دهد که اين نهاد و ديگر قدرت هاي مالي به اجراي آن اميدوارند.
بيروت در تاريکي
مهم ترين و در عين حال شرم آور ترين نماد شرائط کنوني وضعيت برق است. مثل اينکه همه مشکلات کم بود قطع برق نيز هر چه بيشتر تکرار مي شود. بيروت از آخر ماه ژوئيه شاهد بطور متوسط ٢٢ ساعت قطع برق در روز بوده است امري که براي کساني که ژنراتور برق خصوصي ندارند يک مصيبت است. ژنراتورهاي خصوصي برق مثل قارچ در همه جا روئيده اند تا پاسخگوي قطع برق لااقل سه ساعته در روز باشند. اهالي بيروت با صداي ژنراتورهائي که ٢٤ ساعته کار مي کنند، مي خوابند و بيدار مي شوند و اگر به سرفه بيفتند احتمالا بيشتر بدليل آلودگي ژنراتورهاست تا کوويد-١٩.
ارزيابي مي شود که طي سالهاي اخير ٤٧ ميليارد دلار براي برق هزينه شده است و هنوز اين بخش از لحاظ اقتصادي ٢ ميليارد دلار درسال از دست مي دهد. سالهاست که اصلاحاتي پپيشنهاد و حتي تائيد شده اند اما درعمل هيچ کاري انجام نگرفته است. در ميان اصلاحات مورد انتظار صندوق بين المللي پول بوجود آوردن يک کميسيون نطارت مستقل براي شرکت برق دولتي لبنان (EDL) است که تحت مسئوليت وزارت ماله نباشد.
لبنان توانست با زحمت بالاخره براي انتصاب يک هيئت مديره ٦ نفره براي شرکت برق دولتي به توافق برسد. پيشرفتي خرد به بهاي معاملات پشت پرده. چرا که اين ٦ نفر متعلق به ٦ اقليت مذهبي اول از ميان ١٨ اقليت رسمي کشورند: يک سني، يک شيعه، يک دروز براي مسلمانان و يک مارونيت، يک ارتدکس يوناني و يک ارتدکس کاتوليک براي مسيحي ها. در لبنان هميشه اينگونه مسائل پيش مي رود و يا نمي رود. بعنوان مثال آلن تيفاني ، مدير عامل اجرائي وزارت ماليه پس از استعفا با يک هموطن مارونيت جايگزين شد.
اتهامات حزب الله و ايالات متحده
تمام اين وقايع بر زمينه پرخاش هاي فزاينده ايالات متحده و متحد محلي ايران، حزب الله اتفاق مي افتد که در چارچوب رقابت هاي تهران و واشنگتن است که تمام منطقه را به لرزه درآورده است.
سفير امريکا، دوروتي شعا(Dorothy Shea) در مصاحبه با تلويزيون الحدث عربستان ، حزب الله را به کارشکني در حل بحران متهم کرد و موجب شدکه يک قاضي نزديک به حزب الله پخش موضعگيري ها و اطلاعات سفير امريکا را ممنوع کرد. دولت البته اين حکم قاضي را اجرا نکرد.
حسن نصرالله رهبر حزب الله به اين ادعاي سفير امريکا پاسخ داد و ايالات متحده را به دخالت در امور داخلي و محاصره لبنان متهم کرد. قابل پيش بيني بود که تلاش هاي امريکا براي تحت فشار قرار دادن جريان مورد حمايت ايران بواسطه تحريم هائي در چارچوب « قانون سزار»(٢) به ضرر متحدان محلي واشنگتن تمام شود. بعضي از طرفداران ايالات متحده که نمي شود آنها را به پيروي از حزب الله متهم کرد، نگراني عميق خود را از کارزار امريکا براي منزوي کردن و تضعيف اين جريان اعلام کردند که باعث خسارات جانبي به کشور و مردم مي شود.
همه اينها ممکن است باعث شود که لبنان به شرق رو کند. حسن نصرالله اعلام کرد که در حال مذاکره با دولت درباره يک پيشنهاد ايران براي فروش سوخت به لبنان براي نيروگاه هاي برق است. ايران بهاي سوخت را به ليره لبنان دريافت مي کند امري که مي تواند از بحران ارزي کشور بکاهد. سفر يک هيئت نمايندگي عراق براي فروش بنزين در مقابل ميوه و سبزيجات لبنان اميدهائي را ايجاد کرده است. در عين حال بحث کمک مالي چين نيز در ميان است.
در مورد اثرات بحران ميان ايران و ايالات متحده شکي نيست. اما ديپلمات هاي اروپائي يادآوري مي کنند که مسئله اساسي شکست لبنان براي رسيدن به آغاز يک توافق براي اصلاحات حداقل لازمي است که براي فعال کردن يک طرح نجات از سوي کشورهاي دوست مثل فرانسه، ضروري است.
در بيروت نظر عمومي آنست که دولت حسان دياب که از فوريه به قدرت رسيده عملا شکست خورده است. هم اکنون تماس هائي براي جايگزيني آن در جريان است که از خطر نبود دولت جلوگيري شود. دولت دياب که تکنوکرات خوانده مي شد عمدتا از وزيراني تشکيل شده که به ائتلاف سياسي حزب الله با جريان «وطن پرستان آزاد» متعلق به داماد قدرتمند رئيس جمهور عون، تعلق دارند. يک دولت با شرکت وزيران سني بيشتر تحت رياست سعد حريري يا ديپلمات سرشناس،نواف سلام، شانس کمتري دارد که از سوي واشنگتن به بهانه «زير نقوذ حزب الله بودن» طرد شود.
انقلاب سرخ زير خاکستر
در اين فاصله انقلاب سرخي که در اکتبر ٢٠١٩ آغاز شد و عليه فساد، بي کفايتي و تنگدستي به اعتراض برخواسته بود شايد بطور کامل محو نشده اما روزهاي پرافتخارش که صدها هزار نفر در تمام کشور به خيابان مي آمدند تا تمام سياستمداران را طرد کنند، به يک خاطره دور تبديل شده است.
«انقلاب» در ششم ژوئن با فراخوان ٢٥ گروه جنبش اعتراضي براي يک تظاهرات پسا کوويد-١٩ به چالش کشيده شد. نتيجه مصيب بار بود تنها حدود هزار نفر شرکت کردند. اراذل و اوباش موتور سواري که از محله هاي شيعه همسايه آمده بودند به آنها حمله کردند و معازه ها غارت شدند و آنها با پليس ضد شورش درگير شدند. قديمي ترهاي جنبش از اينکه عده اي آشوبگر قاطي شده و تظاهرات را به گروگان گرفتند به تلخي ابراز تاسف کردند.
جنبش در تدوين يک برنامه سياسي مورد تائيد همگان شکست خورد و نتوانست يک ساختار سازماندهي با يک هيئت رهبري بوجود آورد. بسياري از فعالان اوليه زير فشار مشکلات روزمره حياتي قرار منفعل شده اند.
اما سياستمداران به انعکاس و حمايتي که شعارهاي جنبش در جامعه بوجود آورد، واقفند. بسياري از طرفداران آنها از شعارهاي مشابه دفاع مي کنند و گذار از بعضي خطوط سرخ مي تواند دوباره باعث شعله ور شدن خشونت شود. بسياري از نطرات جنبش حتي در گفتمان هاي دولت جا باز کرده اند.
در اين فاصله علي رغم سرکوب نيروهاي امنيتي، يک هسته اصلي مبارزين به سازماندهي تظاهرات به مناسبت بعضي از وقايع يا اخبار ادامه مي دهند. جاده ها گاه توسط تظاهرکنندگاني که لاستيک ها را آتش مي زنند بسته مي شود اما اين رفتارها به هيچ صورت با تظاهرات سال گذشته قابل قياس نيست.
١- « انا مش کافر »(من کافر نيستم) نام ترانه اي است از « زياد رحباني» ، نويسنده، موسيقي دان و مفسر سياسي. او پسر « فيروز» خواننده مشهور لبناني است.
٢- قانون « سزار» که در ٢٠ دسامبر ٢٠١٩ توسط سناي امريکا به تصويب رسيد نامش را از يک پليس نظامي سوريه گرفته که در طول جنگ ترک خدمت کرده(براي مخفي ماندن نام واقعي اش او را سزار ناميده اند) و ٥٥ هزار عکس را خارج کرده است. عکسهائي که در زندانهاي رژيم گرفته شده اند نشان دهنده اجسادي هستند که از گرسنگي ، بيماري و يا شکنجه مرده اند. اين عکس ها موجي از احساست در محافل بين المللي بوجود آوردند.اين قانون تمام شرکت هاي خارجي که با رژيم اسد مبادلات داشته باشند را تحريم مي کند.