چند روز بعد ، دوستان به من اطلاع دادند که مقاله حذف شده است. اندکی پس از آن ، Politico یادداشتی در سایت خود بدون اطلاع به من قرار داد : گویا مقاله من مطابق با استانداردهای آنها نیست و بنابراین حذف شده است. این عمل که با تحقیر نویسنده مقاله و بدون اطلاع او انجام گرفته و بدین ترتیب وی را در مقابل عملی انجام گرفته قرار داده است، چیزی جز سانسور کامل نیست. من با خبرنگار مذکور تماس گرفتم ، اما او پاسخی نداد. در یک کلام سکوت مرگ.
در تاریخ اول نوامبر ، من نامه ای از یک محقق دانشگاه لیدن دریافت کردم که در مقاله ای انتقادی من را در جریان دلایل حذف مقاله توسط پولیتیکو می گذاشت که تحت فشار روشنفکران فرانسوی ای انجام گرفته است که خود را مدافع حق آزادبیان در کفر گوئی، از جمله از طریق کاریکاتورهای فکاهی می دانند . همان افراد ، ظاهراً وقتی صحبت از منع آزادی بیان از دیگران می شود ، از مداخله دریغ نمی کنند و بدین ترتیب «عملکری دوگانه» را استاندارد ارزیابی خود از آزادی قرار می دهند. در مورد Politico ، مدیر آن همدست فعال این افراد بود ، زیرا این او بود که چراغ سبز برای سانسور مقاله با تحقیر و بر خلاف حقوق نویسنده را داد. مقاله ای که بنا به درخواست مجله وی نوشته شده و با انتشار آن موافقب شده بود.. این شرح ماجرائی غم انگیزی است که می توانست به صورتی دیگر پایان یابد: افراد خشمگین از این مقاله می توانستند با طرح استدلال خود تلافی کنند ، اما این کار را نکردند. و برای رفتن تا انتهای فضاحت ، سایت Politico به تازگی مقاله ای از گابریل آتال ، سخنگوی دولت را که به مقاله منتشر نشده من پاسخ می دهد ، منتشر کرده است!
لائیسیم بجای لائیسیته
بگذارید واضح سخن بگوئیم: من تأیید می کنم که لائیسیته به نوبه خود در پیچش اخیرش (که من آن را «نئو لائیک» یا «لائیست» می نامم) انحرافی «مذهبی» پیدا کرده و به «دینی مدنی» تبدیل شده است .در حالی که در گذشته ، اینطور نبود. هدف تیر آن مسلمانان است و موجب ترویج رادیکالیزه شدن در میان آنها می شود. مطمئناً این تنها عامل این رادیکالیزه شدن نیست. همانطور که سعی کردم به روشنی نشان دهم(١)، ساختار شهری مانند حومه شهرها و محله های فقیرنشین و محصور شده - « ساختار شهری جهادزا» - ، اوضاع اقتصادی اجتماعی (محرومیت اجتماعی و انگ زنی) ، ساختار خانواده (بحران خانوادگی) ، آنومی(عدم تشخیص خوب و بد.م) را در میان طبقات متوسط تشدید کرده است و به همراه برخی ویژگی های دیگر مانند سیاست های بین المللی فرانسه و اروپا، در این راستا عمل می کنند. لائیسیته به خودی خود علت نیست (دلایل زیادی برای این وضعیت وجود دارد) ، اما در پیکربندی جدید « لائیست » خود ، عامل تشدید کننده ای است.
برخی از آمار در این زمینه آموزنده است. در فرانسه ، از سال ٢٠٠١ و تا سال ٢٠١٧ (سال شکست سازمان دولت اسلامی در سوریه و عراق) ، تعداد حملات جهادی و همچنین تعداد قربانیان این حملات بسیار بیشتر از سایر کشورهای اروپایی است. بادر نظر گرفتن حملاتی که پلیس نتوانست ازوقوع آنها جلوگیری کند (حملاتی که خنثی شده اند ، باز هم بیشتر تعداد آنها را در فرانسه افزایش می دهد) ، از سال ٢٠٠١ تا ٢٠١٧ ، در فرانسه ٢٣ حمله جهادی « موفق » رخ داده است ، در برابر ١٠ حمله در انگلیس ، ٥ حمله در آلمان ، ٢ حمله در اسپانیا و ٧ حمله در بلژیک. به همین ترتیب ، در فرانسه ٢٤٧ نفر قربانی این حملات شده اند در مقابل ٩٣ مورد در انگلیس ، ١٥ مورد در آلمان ، ٣٦ مورد در بلژیک و ٢٠٨ مورد در اسپانیا(٢).
علت این مسئله عدم تناسب جمعیت مسلمانان در فرانسه نیست (حدود ٥ میلیون نفر). آلمان حداقل به همین تعداد مسلمان دارد. ناتوانی پلیس فرانسه نیز در آن نقشی ندارد: من معتقدم که پلیس فرانسه لااقل به همان اندازه سایر کشورهای اروپایی کارآیی دارد. تنها دلیل قابل قبول این فرهنگ رودروئی «لائیستی» است که به معنای واقعی کلمه به مسلمانان ، حتی لائیک ترین ها حمله می کند: ازطریق محدودیت های متعدد در مورد حجاب ، اعمال مذهبی و سایر اشکال محدودیت ها که توسط بسیاری از آنها در زندگی روزمره مانند نوعی رفتار نئواستعماری تحقیرگر احساس می شود. تحقیقات میدانی زیادی که در زندان و حومه شهر انجام داده ام این موضوع را تأیید می کند. عدم تناسب بین ارقام گویاست. از سال ٢٠١٧ تا ٢٠٢٠ ، این فاصله در تعداد حملات و قربانیان آنها مابین فرانسه و سایر کشورهای اروپایی ثابت باقی مانده است. فقط در ماه سپتامبر ٢٠٢٠ ، چهار حمله در فرانسه انجام شده است ، از جمله یک حمله خنثی شده ، و یک حمله دیگر در عربستان سعودی برعلیه فرانسه. حملات اخیر در اتریش تغییری در وضعیت ایجاد نمی کند: این حملات اولین حمله در این کشور است. با تجمیع آنها ، فاصله زیادی که بین فرانسه و بقیه اروپا وجود دارد ، نمایان است.
هرچه بیشتر «لائیستم » را تشدید کنیم ، اردوگاه اصول گرایان و جهادگران را تقویت خواهیم کرد. نتیجه اینکار رودروی ماست.برای درمان نتایج این اعمال ناشایست، باید به تعریف پدران بنیانگذار لائیسیته برگردیم. لائیسیته یعنی یک اصل مدیریت دولتی در بی طرفی مذهبی و پذیرش اینکه در جامعه هر یک به دین دیگران احترام بگذارد، بدون خواست تحمیل آن به دیگری بواسطه استانداردهای تقبیج و ممنوع کننده مثل روسری ، صورت بند ، جلابه و حتی سایر علائم مذهبی. ما باید به لائیسته «معتدل» برگردیم ، یکی از نمونه های آنی است که رصدخانه لائیسیته از آن حمایت می کند.
نقش فراموش شده عربستان سعودی
در مقابل اسلام میانه روئی که فرانسه خواستار آن است ، باید یک لائیسیته به همان اندازه «معتدل » وجود داشته باشد که دیدگاه حذف کننده ای را تحمیل نکند که احتمالاً توسط مسلمانان همچون نسخه بازسازی شده دیدگاه قدیمی استعمار، تحقیرآمیز و استبدادی احساس شود. ما باید به لائیسته ای پایان دهیم که به طور فزاینده ای مقدس انگاشته می شود و نا مداراست و به لائیسته عقل سلیم ، که برای حفظ کرامت شهروندان بسیار ارزشمند است ، بازگردیم.
ما باید به دلتنگی نسبت به جنگ های مذهب گذشته پایان دهیم و بهانه های بیشتری به اسلام گرایی رادیکال هدیه نکنیم که برطبق نظر بسیاری از محققان از جمله François Burgat (٣) از جمله نتیجه سیاست غرب ، به ویژه در مقابل عربستان سعودی است (از ١٩ تروریستی که در ١١ سپتامبر ٢٠٠١ حمله به ایالات متحده شرکت داشتند ، ١٥ نفر از اهل عربستان سعودی بودند) . ما باید با درگیر کردن اکثریت قریب به اتفاق مسلمانانی که هیچ ارتباطی با آنها ندارند ،از این مسلمانان «معمولی» که Nilüfer Göle (٤)از آنها صحبت می کند ، به طور موثرتری علیه این آفت مبارزه کنیم. همانهائی که احساس می کنند که در زندگی روزمره خود با یک منطق سوظن و انگ زنی ، کفرگوئی غیر مسئولانه و توهین به مقدساتشان روبرو هستند. همکاری فعال آنها فقط در صورتی حاصل می شود که ما به اسم یک لائیسته مقدس جدید از آزار و اذیت آنها دست بر داریم. فقط به این بهاست که در دراز مدت می توان از رونق اسلام گرایی رادیکال جلوگیری کرد.
١- Le nouveau jihad en Occident, Robert Laffont, 2018.
٢-به دلیل حملات تروریستی در قطار مادرید در سال ٢٠٠٤ که ١٩١ قربانی به جای گذاشت
٣-
Comprendre l’Islam politique : une trajectoire de recherche sur l’altérité islamiste, 1973-2016, La Découverte, 2016.
٤-
Musulmans au quotidien. Une enquête européenne sur les controverses autour de l’islam, La Découverte, 2015.