واشینگتن، برپهنه ای از بی تفاوتی، مستعمره سازی اسرائیل را «قانونی» میکند

« قانونی» شناختن مستعمره های اسرائیلی توسط واشینگتن، گام دیگری از سوی رئیس جمهور دونالد ترامپ درجهت حمایت از سیاست افراطی تل آویو است. اما چنین تصمیمی، که در تضاد کامل با قوانین بین المللی میباشد، واکنش های جهانی اندکی درپی داشته است. ١٨ نوامبر، سه روز پس از آنکه مایک پومپئو وزیرخارجه آمریکا اعلام میکرد که دولت آمریکا از این پس مستعمره های اسرائیلی در سرزمین های اشغال شده فلسطین را «مغایر» قوانین بین المللی محسوب نمی کند ویا بعبارت دیگرآنها را غیرقانونی نمی شناسد، هیچکس درعرصه جهانی ازاین سخنان ابراز نگرانی نمی کرد.

دراین فاصله زمانی، دونالد ترامپ، آمر این تصمیم، وبهره مند اصلی آن بنیامین نتانیاهو بدلایل دیگری در راس اخبار بودند: هردوی آنان به اتهام فساد درمعرض سرنگونی بودند. اما در واقع، حتی پیش از برملا شدن این تهدید دوجانبه همزمان برای این دو «دوست»، تغییر موضع آمریکا در باره ماهیت قضائی مستعمره های اسرائیلی در سرزمین های اشغالی برای جامعه جهانی دیگر موضوع مهمی نبود. این قضیه وبطور کلی تحول مناقشه اسرائیل – فلسطین دیر زمانی است که دیگر توجه چندانی جلب نمی کند.

یک « هدیه» زهرآلود دیگر

اما نگاهی دقیق تر نشان میدهد که پس از ترک معاهده در باره فعالیت های هسته ای ایران، پس از شناسائی بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل ومنتقل کردن سفارت آمریکا به این شهر، بعد ازپذیرفتن ضمیمه کردن بلندی های جولان سوریه توسط اسرائیل، پس از قطع کمک مالی آمریکا به آژانس سازمان ملل برای حمایت از پناهندگان فلسطینی (UNRWA)، بعد ازتعطیل کردن دفتر سازمان آزادی بخش فلسطین درواشینگتن، «قانونی» کردن مستعمره های اسرائیلی در سرزمین های اشغالی فلسطین فصل جدید قابل توجهی به فهرست «هدایای» اهدائی دولت ترامپ به متحدش اضافه میکند.

برای رئیس جمهور آمریکا، همه این تحرکات همواره اهداف یکسانی داشته اند: از یکسو، ارضاء سر سخت ترین عوامل پایگاه انتخاباتی خود یعنی ملی گرایان، پروتستان های انجیلی (évangélistes)، مدافعان بی قید وشرط شهرک های یهودی نشین، و خودبرترپنداران سفید پوست، که همگی میتوانند براحتی در کنار یکدیگر قرار گیرند، واز سوی دیگرافزایش توان بنیامین نتانیاهو برای حفظ سلطه خویش درعرصه سیاست داخلی اسرائیل. از نقطه نظر سیاست راهبردی، این «هدایا» در عین حال پاسخی به خواست مشترک هردوی آنان است : ازهم پاشی چارچوب قوانین وعرف بین المللی که پس از پایان جنگ دوم جهانی ایجاد شده اند.

ازهم پاشی حقوق بین المللی

یاد آور شویم که بسیاری از روسای جمهوری آمریکا واز جمله رونالد ریگان بارها با امتناع ازرای دادن درشورای امنیت سازمان ملل اجازه دادند که قطعنامه های این شورا مبنی براجرائی بودن کنوانسیون ژنو درسرزمین های اشغال شده فلسطین توسط اسرائیل با چهارده رای موافق وبدون رای مخالف به تصویب برسند. درهمه قطعنامه های شورای امنیت، بالاترین مرجع سازمان ملل، اسرائیل بدون استثناء « نیروی اشغالگر» تعریف شده و براجرائی بودن دستور العمل های ناشی از این قطعنامه ها، ودردرجه اول ممنوعیت احداث شهرک های یهودی نشین، « درتمامی مناطق اشغال شده فلسطین توسط اسرائیل پس از سال ١٩٦٧ واز جمله بیت المقدس وهمچنین دیگر سرزمین های عربی اشغال شده» تاکید شده است.

قطعنامه شماره ٢٣٣۴ شورای امنیت، آخرین قطعنامه از این نوع، درتاریخ ١٦ دسامبر٢٠١٦، یعنی کمی پیش از پایان دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، به تصویب رسیده است. این قطعنامه یکبار دیگرتصریح میکند که احداث شهرک های یهودی نشین درمناطق اشغالی هیچ مبنای حقوقی نداشته و تجاوز آشکار به قوانین بین المللی محسوب میشود واضافه بر آن مانع جدی بر سر راه تاسیس دو دولت ودست یافتن به صلح عمومی، عادلانه وپایداربه شمار میاید.

احداث شهرک های یهودی نشین درعرض پنجاه سال گذشته به لطف یک سیاست دولتی برنامه ریزی شده سلب مالکیت ومساکن فلسطینی ها ( وبه گفته سازمان ملل، دیگران) امکان پذیرگشته است. اگراین غصب مالکیت ها دیگرنقض مفاد آئین نامه های سازمان هائی که قوانین بین المللی را تنظیم میکنند نباشند، آنگاه باید ازخود پرسید که علت وجودی این قطعنامه ها چیست ؟

خط مشی که دولت های دیگر از آن پیروی نمی کنند

با وجود این، نباید این نکته را ازیاد برد که خط مشی ترامپ درعرصه جهانی تا امروزبدون تاثیرعملی بزرگ وفوری باقی مانده است. طی دوسال گذشته، هیچ دولتی در دنیا، ازاکثریت قریب به اتفاق تصمیم های او در رابطه با منطقه اسرائیل – فلسطین پیروی نکرده است. هیچ کشوری، حتی آنهائی که رهبرانشان با رهبران اسرائیلی کم وبیش توافق نظر دارند ( بعنوان مثال مجارستان، برزیل، هند ویا فیلیپین) سفارتشان را از تل آویو به بیت المقدس منتقل نکرده اند.

هیچیک از آنان الحاق بلندی های جولان را به رسمیت نشناخته است. ومیتوان پیش بینی کرد که اعلام «قانونی» بودن شهرک های یهودی نشین نیز سرنوشت مشابهی داشته باشد. تعداد بسیار اندکی ازدولت ها، وحتی شاید بتوان گفت هیچکدام از آنان، با چنین دیدگاهی موافق نیستند. با وجود این، ابتکار عمل جدید ترامپ بی زیان نیست. چنین حرکتی میتواند سرآغاز ضمیمه کردن بخش های دیگری از مناطق اشغالی باشد بویژه اگر بنیامین نتانیاهو بتواند برسر قدرت باقی ماند، چیزی که تفهیم اتهام فساد، تقلب وسوء استفاده روز ٢٠ نوامبرآنرا نامحتمل ساخته ولی کاملا منتفی نکرده است.

به سوی ضمیمه کردن سرزمین های فلسطینی ؟

نتانیاهو، با چشم انداز انتخابات پارلمانی جدید دراسرائیل، به شرط آنکه رهبری حزب لیکود را همچنان دردست نگاه دارد، از یکسوضمیمه کردن بخش های تازه ای از سرزمین های فلسطینی را وعده میدهد، که بنا بر نظر سنجی ها اکثریت افکار عمومی یهودیان از آن استقبال میکنند، واز سوی دیگر، خواهان دریافت هدایای خیره کننده جدیدی از سوی ترامپ میباشد تا درصورت عدم انتخاب مجدد او در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده درآمریکا، در امان باشد. ضمیمه کردن کامل ویا بخش هائی از آب خیزهای رود اردن ودرمقیاسی گسترده تر منطقه موسوم به « C» درکرانه باختری -٦٢ درصد از سرزمین های فلسطینی اما تنها ١٠ درصد از جمعیت آن- با حمایت واشینگتن، دست آوردی ایدآل برای او خواهد بود. او این نقشه را در دو دوره انتخابات پارلمانی سال کنونی در اسرائیل مطرح کرده است. واردوی استعمار، حتی اگر او دیگر بر سر کار نباشد، مجددا ازاین طرح در مبارزات انتخاباتی درپیش رو دفاع خواهد کرد. وحزب راست میانه رو « آبی وسفید » بی تردید مانعی برای آن ایجاد نخواهد کرد. رهبراین حزب، فرمانده سابق ستاد مشترک ارتش، بنی گانتز، همانند نتانیاهو، از تصمیم ترامپ برای « قانونی » کردن شهرک های یهودی نشین استقبال کرد. گانتز هم بارها اعلام کرده است که بنظر او « مجموعه های » بزرگ شهرک های یهودی نشین ( همگی در منطقه « C») بایستی درکشور اسرائیل ادغام شوند.

بدین ترتیب، اسرائیل، دربحبوحه مرگ مغزی « روند صلح» میان اسرائیل وفلسطینی ها، کماکان به تسخیرمرتب وبرنامه ریزی شده سرزمین های فلسطینی وخالی کردن آنها از فلسطینی هائی که در آنجا زندگی میکنند، ادامه میدهد. اما میتوان منطقا از خود پرسید که : درصورت حذف ترامپ از صحنه سیاسی، چه چیزی ازسیاست او درمنطقه خاورمیانه ویا بعبارت دیگر تصدیق « کارانجام شده» اسرائیلی ها توسط واشینگتن باقی خواهد ماند ؟ میتوان تصور کرد که یک دولت ناشی از حزب دموکرات تصمیم آمریکا برای برسمیت شناختن الحاق بلندی های جولان ویا «قانونی» نامیدن شهرک های یهودی نشین را لغو کند. اما جرات خواهد داشت که شناسائی بیت المقدس بعنوان پایتخت اسرائیل وانتقال سفارت آمریکا به آنجا را نیزلغو کند ؟ با توجه به جنبه نمادین این قضیه درایالات متحده و وعده های مکرربسیاری از روسای جمهورپیشین برای انجام این کار، احتمال چنین تصمیمی بسیارکم است.

خصومت روبه افزایش دموکرات های آمریکائی

اما عواقب سیاست ترامپ به گونه ای روزافزون حتی در درون ایالات متحده آشکار میشوند. وچنین چیزی همواره به نفع اسرائیل نیست. وبویژه حمایت پیوسته از سیاست استعماری اسرائیل با خصومت روزافزون وفعال اعضای حزب دموکرات مواجه شده است. مباحثه های اخیر میان کاندیداهای دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده حاکی از آن هستند که گرایش مخالف حمایت بی قید وشرط از سیاست استعماری اسرائیل ونمایندگان آن، بویژه برنی ساندرز والیزابت وارن، پیشتاز میباشند، مسئله ای که باعث وحشت سرکردگان حزب دموکرات شده وآنها را وادار کرده است که برای ممانعت ازپیروزی یکی از آنها در انتخابات مقدماتی دست به ضد حمله شدیدی بر علیه آنان بزنند. اما هر ابتکار عمل تازه ترامپ درحمایت از اسرائیل، که استقبال پرشوراکثریت عظیمی از سیاستمداران اسرائیلی را بدنبال دارد، باعث تضعیف حمایت از مواضع اسرائیل در میان پایگاه انتخاباتی حزب دموکرات وبویژه جوانان میشود.

ناتوانی و کناره گیری اروپا

برای توصیف عملکرد اروپا در این باره، تشبیه ناتوانی وکناره گیری آن به « چیزی بدتر از جنایت ویک خطا» زیاده روی نیست. گرچه پس از اظهارنظر مایک پومپئو، فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، موضع رسمی اتحادیه مبنی براینکه : براساس قوانین بین المللی هرگونه فعالیت مستعمره سازی [درمناطق اشغال شده توسط اسرائیل] غیر قانونی بوده، وهمانطور که قطعنامه ٢٣٣۴ شورای امنیت سازمان ملل بر آن تاکید میورزد، موجودیت راه حل دو دولت وچشم انداز صلحی پایدار را به خطر میاندازد، را مجددا تکرار کرد؛ وبا وجود اینکه یک هفته پیش از آن دادگاه قضائی اتحادیه اروپا درحکمی اجباری بودن برچسب زدن به محصولات تولید شده در سرزمین های اشغال شده فلسطین را تائید کرد اما به سختی میتوان به اراده اروپا برای اجرائی شدن قوانین بین المللی در خاورمیانه باور داشت. چرا که این اظهار نظرها واحکام تکراری درطی نیم قرن اخیر، آنهم بی هیچ مکافاتی، به کشوری چون اسرائیل اجازه داده است که با نادیده گرفتن آنها به مذاق خود عمل کند. با توجه به مداخلات یک جانبه ومکرر دولت ترامپ درکشمکش میان اسرائیل وفلسطینیان، انتظاربرآن بود که اتحادیه اروپا از فرصت استفاده کرده وبرای ترویج یک راه حل مداوم این منازعه، و یا به گفته دیگر، صرف نظر از شکل حقوقی آن، راه حلی برمبنای برسمیت شناختن تساوی حقوق وسربلندی هردو طرف مناقشه پیش قدم شود. اما متاسفانه باید اقرار کرد که اتحادیه اروپا قادر نیست ازمرحله « حرف های پوچ» فراتر رود.