یادداشت های روزانه غزه (۴)

«قطع ارتباط همیشه نشانگر هجوم نظامی و کشتار جدید است»

رامی ابو جموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را ترک نماید و اکنون به طور مشترک با یک خانواده دیگر، در آپارتمان ۲ اتاق خوابه ای سکونت دارد. او رویداد های روزانه خود و غزه ای های رفح، که در این منطقه بینوا و پرجمعیت گیرافتاده اند را برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد:

به علت قطع ارتباط، رامی ابو جموس نتوانست یادداشت چهارشنبه ۷ مارس خود را برای «اوریان ۲۱» بفرستد.

پنحشنبه ۷ مارس ۲۰۲۴:

روز سه شنبه، همه وسائل ارتباطی از جمله تلفن ثابت، همراه و اینترنت قطع شد و از راه های دیگر هم برقراری ارتباط دشوار بود. من برای ایجاد ارتباط چند کیلومتر راه پیمودم تا به محلی که روزنامه نگاران گردهم می آیند برسم. من از سیم کارت مصری که یک دوست برایم فرستاده استفاده می کنم، اما باید آن را شارژ کرد برای این کار نیاز به برقراری ارتباط است. به عبارت دیگر، در غزه دو شرکت مخابراتی با تحمل مشکلات کار می کنند که یکی «پالتل» (فلسطینی) و دیگری «اوردو» (با سرمایه قطری) است و اسرائیلی ها هر وقت بخواهند آنها را قطع می کنند.

ما روز سه شنبه نگران بودیم چون این قطع ارتباط ها غالبا نشانگر عملیات ارتش اسرائیل است. هر بار که ارتباط قطع شده، درپی آن یک حمله و کشتار بوده است. این بار حمله به خان یونس بود و از جمله خانواده فرکاوی تعداد زیادی از اعضای خود را از دست داد. در شمال نوار غزه هم تلفات زیاد بود. کشتارها پایان نمی یابد.

طبق معمول، وقتی از خانه خارج می شوم همسایه ها دورم جمع می شوند. به نظر آنها، من روزنامه نگاری هستم که همه چیز را می داند. در حال حاضر، همه می خواهند بدانند که در مصر چه می گذرد و گفتگوها چگونه است. به طور کلی، مردم می خواهند آنچه که مایلند را بشنوند. آنها می گویند: «آتش بس خواهیم داشت و در ماه رمضان به خانه هایمان بازخواهیم گشت» و بعد از من می پرسند که چه فکر می کنم. در چشم هایشان نگاه می کنم و اگر ببینم تجزیه و تحلیل شخصی من همسو با خواست آنها نیست، دلم نمی آید که حقیقت را به آنها بگویم.

امروز می خواهم درباره این گفتگوها و بخصوص وضعیت روحی مذاکره کننده های فلسطینی حرف بزنم. مشکل این است که اسرائیلی ها این را به آنها تلقین کرده اند که هدف توقف درگیری ها و آزاد سازی زندانیان دو طرف است. من از خود می پرسم، آیا به راستی مذاکره کننده های فلسطینی از برخی واقعیت ها آگاهی دارند. من از سلاخی ها و کشتارهایی که همه می بینند حرف نمی زنم، بلکه از در مقابل عمل انجام شده قرار دادن هایی سخن می گویم که اسرائیلی ها در حال ترتیب دادن آنها هستند. هربار که توافق به تعویق می افتد، اسرائیلی ها در میدان کاری انجام می دهند. آنها چنین نشان داده اند که اگر توافقی به دست نیاید، «منطقه حائل»ی (۱) در کار نخواهد بود. این در حالی است که آنها در حال ایجاد این منطقه حائل هستند. این منطقه مستقیما با خاک اسرائیل مرتبط خواهد بود و لذا موضوع بر سر الحاق بخشی از خاک نوار غزه به اسرائیل است که سطحی به عرض ۱ یا ۲ کیلومتر دور سراسر نوار غزه را دربر می گیرد که تقریبا ۲۰ درصد از مساحت نوار غزه است. عمل انجام شده دیگر، احداث جاده ای است که در عرض نوار غزه، جنوب و شمال آن را از هم جدا می کند. این یک سد بزرگ مانند قلندیا (۲) است.

همین وضع برای خان یونس، در جنوب و شهر غزه در شمال هم وجود دارد. دیگر کسی در شهر غزه زندگی نخواهد کرد و آب، برق و زیرساخت ها هم وجود نخواهد داشت.

درواقع، اسرائیلی ها برای آزادسازی گروگان ها کوششی نمی کنند. این برای نتانیاهو اهمیتی ندارد. این امر در رفتار ارتش اسرائیل دیده می شود که به گروگان های خود هم تیراندازی می کند، زیرا یک گروگان مرده ارزانتر از گروگان زنده است. این هدف نتانیاهو نیست. قرار دادن در مقابل عمل انجام شده، تحمیل بدبختی و تحقیر این هدف را دنبال می کند که هرگونه بازسازی یا بازگشت را دشوار می سازد و هدف واقعی یعنی مهاجرت «داوطلبانه» را تحقق می بخشد.

این واژه داوطلبانه مرا به خنده می اندازد: ترا محاصره می کنند، می کشند، گرسنگی می دهند ولی اگر بخواهی بروی، داوطلبانه و با اراده خودت خواهد بود، کسی ترا مجبور نمی کند. در اوضاع و احوال کنونی، هر روز ۵۰۰ تن از نوار غزه خارج می شوند. برای خروج هر فرد ۵ هزار دلار و برای افراد زیر 16 سال ۲۵۰۰ دلار به یک آژانس مصری به نام «یاهله» پرداخت می شود تا آنها را به مصر برساند. اگر جنگ متوقف شود، عده زیادی می خواهند که خارج شوند چون در نوار غزه دیگر زندگی وجود ندارد. من از رفح که در آن هستم حرف نمی زنم. این آخرین برگ گفتگو برای اسرائیل است.

من نمی دانم که آیا مذاکره کننده های اسرائیلی در جریان همه اینها هستند یا نه. احساسم این است که تمرکز آنها بر آزادسازی زندانیان فلسطینی و شاید بازگشت جابجا شده ها به خانه هایشان است، اما هدف جنگ اسرائیلی ها این نیست. باید بین شجاعت و خردورزی تمایز قائل شد. اگر یک شیر خانواده ات را تهدید کند، رودررویی با سلاح با آن شجاعت است. اما شجاعت به تنهایی، به ویژه زمانی که سلاح ها تا این حد نابرابر است، کافی نیست. خردورزی نیز لازم است. باید از هدف های حداکثری مانند آزادسازی همه زندانیان فلسطینی صرفنظر کرد، چون هدف نهایی شیر این نیست که خانواده ترا بکشد، بلکه این است که سرزمینت را تصرف کند. مردم برای مردن آماده اند. آنچه به راستی ما را می کشد، این است که سرزمین و کشورمان تصرف می شود.

در ساحل غربی رود اردن، شهرک نشینان یهودی درختان زیتونی که از خودشان بیشتر سن دارد را از بین می برند. برای فلسطینی ها، این درخت ها بیش از زندگی خودشان ارزش دارد و شهرک نشینان این را می دانند و برای این است که آنها را از ریشه درمی آورند. بنابراین، توصیه من به مذاکره کننده ها این است که این را درنظر بگیرند که هدف واقعی اسرائیلی ها، انتقال ۲.۵ میلیون تن جمعیت نوار غزه به خارج از آن از راه زور، حتی با استفاده از واژه های «انسان دوستانه» یا «داوطلبانه» است. ما در غزه ناظر تکرار «نکبه» هستیم. مثل سال ۱۹۴۸، اسرائیلی ها فلسطینی ها را می کشند تا آنها را به فرار وادارند. ارتش اسرائیل میراث دار شبه نظامیان آن زمان است.

۱- مناطقی که قرار است نوار غزه را از اسرائیل جدا کند

۲- ایست بازرسی که شهر رام الله در کرانه باختری را منزوی می کند