یادداشت های غزه (۷۴)

«تنها ماندن در بیابان»

رامی ابو جموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را تحت فشار ارتش اسرائیل ترک نماید. پس از پناه بردن به رفح، رامی و خانواده اش مجبور شدند مانند بسیاری از خانواده ها که در این منطقه فقیر و پرجمعیت گیر افتاده بودند، مجددا به تبعید داخلی خود ادامه دهند.. او رویداد های روزانه خود را در این فضا برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد:

تصویر نشان‌دهنده‌ی یک ساحل است که در آن آسمان پهناوری با ابرهای تیره و روشن به تصویر کشیده شده است. خورشید در حال غروب است و نور ملایمی بر روی آب دریا و شن‌های ساحل می‌تابد. در سمت چپ تصویر، برخی چادرها و سازه‌هایی دیده می‌شود که نشان‌دهنده‌ی سکونتگاه‌های موقت هستند. همچنین، در دوردست، افرادی در حال حرکت و فعالیت هستند. این تصویر حال و هوای خاصی از مکان‌های ساحلی همراه با چالش‌های اجتماعی و محیطی را منتقل می‌کند.

یکشنبه ۲ فوریه ۲۰۲۵

بیش از ۱۰ روز است که راه عبور به سوی شمال باز شده است. پیاده ها می توانند از جاده ساحلی بروند و خودروها نیز از بزرگراه صلاح الدین بگذرند که جاده سراسری اصلی در نوار غزه است.

دیگر تقریبا کسی در دیرالبلح نمانده و اکنون چادر من در محوطه دیوارکشیده شده ای که آن را نصب کرده ام تنها مانده است. خانواده دوستم حسون، عمو و عمه هایش همه به شهر غزه که محل اقامتشان بوده رفته اند. در اطراف زمین ما، اردوگاه غیررسمی ای که تا دریا امتداد داشت، خالی شده است.

نشنیدن همهمه ناشی از سروصدای مداوم هزاران تن که در آنجا بودند، کمی عجیب است. هیاهویی که در آن صدای جیغ کودکان، زنان و گاه نیز دعوا و منازعه ها درهم می آمیخت. مثل بازار خیلی بزرگی بود که در ۲۴ ساعت شبانه روز باز باشد و بعد، ناگهان آرام شده و سکوت حکمفرما شود. ثبات صباح و کودکان برهم خورده و می گویند حس می کنند که در وسط بیابان هستند، درحالی که در اینجا زندگی وجود دارد. دیده می شود که موش های کور سر از زمین بیرون می آورند و از آرامشی که برای نخستین بار از زمان آغاز جنگ به وجود آمده، استفاده می کنند.

از نو لذت بردن از دریا

عادی شدن وضعیت، عادی شده است. عادی شدن در این محل، برقراری آرامش، زندگی در کنار دریا و تماشای غروب آفتاب در افق است. چیزهایی که فراموش شده بود. با این همه، این چیزها کاملا بازنگشته است. دهها هزار جابجا شده رد و اثر خود را گذاشته اند. مربع هایی که روی ماسه ها نقش بسته و گاه با کیسه های ماسه تعیین حدود شده است. تکه های پارچه ای که با وزش باد پرواز می کنند. لباس های به جا گذاشته شده، ملافه ها و پتوهای نازکی که برای جداسازی فضا به عنوان حصارهای محقر جهت حفاظت از خانواده ها از نگاه های نامحرم به کار می رفته است. اینها هنوز می تواند کاربرد داشته باشد. مردم برای بازیافت آنها می آیند و از آنها برای افروختن آتش در تنورهای سفالی استفاده می کنند. زندگی روزمره بغرنج شده چون محل سکونت ما حالت پیشین خود را بازیافته است. یک محل تفریحی دور از شهر که در آن «کلبه»هایی برای تعطیلات وجود دارد. در زمین ما قرار بود یک کلبه ساخته شود و در زمین مجاور هم از پیش ۲ کلبه وجود داشت که یکی از آنها در اختیار یک موسسه غیردولتی فرانسوی بود. خانواده ها این ویلاهای، غالبا دارای استخر، را برای چند روز زندگی در کنار دریا اجاره می کردند.

با رفتن جابجا شده ها، این منظر از نو به چشم می خورد. من تقریبا نیمی از این مسیر را پیاده رفتم و توانستم باز از دریا لذت ببرم. در طول جنگ، چیزی جز جاده ساحلی دیده نمی شد چون به دلیل وجود سرپناه های اردوگاه های محقر و موقت، دریا از دید پنهان شده بود. تنها زمانی که سوار گاری حمل حیوانات می شدی می توانستی اندکی از آن را ببینی. در طول طی این مسیر، آنچه به چشم می آمد، همانی بود که در اطراف چادر من دیده می شد: کیلومترها زباله تا جایی که چشم کار می کرد. مردم همه اینها را پشت سر خود رها کرده اند. محل چادرها روی ماسه ها نقش بسته و خاکریزهای ماسه ای که دربرابر جزر و مد و سیل ایجاد شده و نیز چاه های فاضلاب هنوز دیده می شود.

حالا همه چیز یافت می شود

فروشنده های دوره گرد ناپدید شده اند. آنها در کنار جاده ساحلی همه چیز را در دکه های موقت برپا شده می فروختند. اکنون آنها هم جابجا شده و رفته اند. برای خرید هرچه که بخواهی، باید به مرکز شهر، که از محل ما دور است بروی. در مرکز شهر، اکنون می توان خواروبار فروشی و سوپرهای کوچک زنجیره ای یافت که در آنها همه چیز پیدا می شود. اسرائیلی ها مدعی هستند که همه کالاها از کمک های انسان دوستانه است، اما واقعیت این است که حدود نیمی از کالاها توسط وارد کننده های مجاز به نوار غزه وارد می شود یا به سادگی از موجودی انبارهای بازرگان هایی است که آنها را برای گرانتر فروختن نگهداشته بودند.

به هرحال، اکنون همه چیز یافت می شود. ولید هرچه می تواند شکلات می خورد. او و برادرانش میل زیادی به شکلات دارند و من نه فقط نمی توانم جلوی زیاد خوردنشان را بگیرم، بلکه خود نیز کارتن های پر از شکلات برایشان می آورم. آب میوه هم پیدا می شود و ولید سرانجام می تواند آب مانگو که خیلی دوست دارد بنوشد. قیمت ها خیلی کاهش یافته و برخی از کالاها حتی به قیمت پیش از جنگ برگشته است. اجناس دیگر مانند مرغ و گوشت هنوز ۵ تا ۸ برابر قیمت عادی است اما در قیاس با قیمت های گزاف پیش از آتش بس کاهش زیادی داشته است. به عکس، پول نقد همچنان کمیاب است. چند مغازه دار باز کارت اعتباری قبول می کنند، اما برای بخش بزرگی از کالاها و خدمات، مثل سوار شدن در گاری حمل حیوانات، همیشه باید پول نقد پرداخت شود. شعبه های بانک ها شروع به بازشدن کرده اند اما قادر به عرضه اسکناس نیستند. نهاد پولی، که در حکم بانک مرکزی فلسطین است، می گوید که در طول جنگ بیش از ۱۸۰ میلیون دلار از بانک اصلی غزه دزدیده شده است. دو سه روز است که من نتوانسته ام، حتی توسط واسطه هایی که ۳۰ تا ۳۵ درصد کارمزد برای برداشت از حساب بانکی من در رام الله دریافت می کنند، به پول نقد دست پیدا کنم. جابجا شدن واقعا دشوار شده و از تعداد گاری های حمل حیوانات هم کاسته شده است. این گاری ها که با خر یا خودروهای قراضه حرکت می کنند، در غزه به صورت وسیله نقلیه عمومی درآمده بودند و اکنون برای به مقصد رساندن جابجا شده ها در شمال به کار می روند. من برای رفتن از چادر محل سکونت تا «خانه مطبوعات» در مرکز شهر دیرالبلح، گاه برای یافتن یک وسیله یک ساعت صبر می کنم و قیمت آن ها هم به دلیل کمبود وسیله افزایش یافته است.

«اگر در جایی که هستی آب داری، همان جا بمان»

از خود می پرسیم: آیا ما نیز باید به خانه برگردیم؟ چنان که می دانید، ساختمان برج محل اقامت ما در شهر غزه، به صورتی معجزه آسا، از تخریب در امان مانده و دوستانی که در محل مانده اند ویدیوهایی برایم فرستاده اند که نشان می دهد درحال تمیز کردن آپارتمان ما، که کم و بیش سالم مانده، هستند. اما، آنها که بازگشته اند، همه می گویند: «رامی، اگر در جایی که هستی آب داری، همان جا بمان». آنها همه چیز خود از جمله خانه شان را از دست داده اند و به سختی می توانند جایی برای برپاکردن چادر خود پیدا کنند و مهم ترین مشکلشان دسترسی نداشتن به آب است. می گویند: «فقط مسئله آب شرب مطرح نیست. آب برای مصارف روزانه هم پیدا نمی شود».

در این بخش ویران شده شمال برق هم وجود ندارد. یکی دیگر از دوستانم می گوید:

«من برای شارژ کردن تلفن باید ۳ کیلومتر پیاده بروم. در اینجائی که من ساکنم یعنی اردوگاه تل زعتر و نیز جبالیا این کسب و کار کوچک صفحه های خورشیدی برای شارژ کردن تلفن دیگر پیدا نمی شود. اسرائیلی ها همه آنها را ازبین برده اند و به هرصورت، یافتن شبکه شرکت فلسطینی «جاوال»، که اکثر مردم از سیم کارت های آنها استفاده می کنند، خیلی دشوار است و تازه برای داشتن کمی اینترنت، باید به مرز نزدیک شد تا بتوان از شبکه اسرائیلی استفاده کرد».

از دوستم حسون، که مالک زمینی است که چادر خود را در آن برپاکرده ایم، خبر یافتم که او نیز کم وبیش آپارتمان خود را سالم یافته و خانواده ای که در آن ساکن شده بودند از آن مراقبت کرده اند. او می گوید: «از یافتن تختخوابم چنان خوشحال شدم که فورا در آن به مدت ۴ ساعت خوابیدم. این ۴ ساعت خواب واقعی، ۱۵ ماه بی خوابی در تبعید در جنوب را جبران کرد». او همچنین گفت که محله تغییر زیادی کرده است: «عده زیادی در اینجا هستند که آنها را نمی شناسیم و تنش و گاه نزاع و دست به یقه شدن پیش می آید. همه عصبی هستند. نمی توانی شهر غزه را بشناسی. کاملا تخریب شده و مردم هم تغییر کرده اند». من به او پاسخ دادم: «حسون، ما هم تغییر کرده ایم. این جنگ همه را تغییر داده است. این تغییر را در دیگران می بینیم اما در خودمان نمی بینیم».

با این حال، همه چیز ازبین نرفته است: «به هرحال، گاه حال و هوای آن زمان ها هم وجود دارد. من دیشب را در کنار آتش گذراندم. قهوه و چای نوشیدم و با دوستان درباره اوضاع صحبت کردم. حال خوشی داشتم». اما او نیز به من توصیه کرد که به دلیل نبودن آب، سریع به خانه بازنگردم:

«من در طبقه همکف زندگی می کنم. می توانم یک مخزن آب نصب کنم، اما آنهایی که در طبقه های بالا زندگی می کنند، باید آب را در سطل بالا ببرند و از آنجا که عده زیادی از راه می رسند، مصرف آب بیش از پیش افزایش می یابد و آب لوله کشی همچنان وجود ندارد».

خود را با زندگی جدید چگونه باید تطبیق داد

درمورد برق، مانند پیشتر شرکت های خصوصی آن را عرضه و تأمین می کنند. آنها خطوط برق را به سوی خانه ها می آورند و با فروش آن به ۵ برابر بهای عادی، این امید را دارند که بتوانند سوخت لازم برای راه انداختن مولدها را داشته باشند.

غزه امروز به چیزی که جنوب در آغاز جنگ بود شباهت دارد. جابجا شده هایی که برگشته اند، منطقه ای بیابانی و برهوت یافته اند که می باید در آن راه حل هایی برای تأمین آب و برق، ایجاد کسب و کارهای کوچک دوره گرد و غیره ابداع کرد. کسب و کارهای کوچکی دیده می شود، مثل نقاطی که می توان تلفن را شارژ کرد... جابجا شده ها تجربه های خود را در اختیار کسانی که در محل مانده بودند می گذارند و برای آنها توضیح می دهند که چگونه می توان خود را با وضعیت جدید زندگی تطبیق داد. کاری که انجام آن دشوار است.

همه اعضای خانواده صباح برگشته اند، اما دیگر چیزی ندارند. خانه پدری آنها در شجاعیه دیگر وجود ندارد. حتی نمی توانند در کنار خانه تخریب شده یک چادر برپا کنند چون خانه در محدوده یک منطقه ممنوعه «حائل» بین نوار غزه و دیوار اسرائیل قرار گرفته است. خانه های شوهرخواهرهای صباح هم ازبین رفته است. درحال حاضر، آنها نزد دوستان یا نزدیکان سکونت دارند.

تفاوت با جنوب در این است که در شهر غزه جای کافی برای اسکان صدهاهزار تن که در اردوگاه ها در چادرهایی زندگی می کردند وجود ندارد. کمک های انسان دوستانه هنوز کافی نیست و درحال حاضر محدود به ضروریات اولیه غذایی است. به علاوه، این کمک ها تنها یک سوم واردات است و بقیه توسط بخش خصوصی وارد می شود که جنبه بازرگانی دارد. نیازها در زمینه مسکن بسیار زیاد است. در زمان نگارش این مطلب، اسرائیلی ها همچنان ورود مخزن های آب را ممنوع کرده اند. من تاکنون نتوانسته ام جایگزین شیرآبی که شکسته و نیز شیشه برای پنجره ها پیدا کنم. دوره زندگی نکردن است که آغاز می شود. زندگی جریان عادی خود را نمی یابد. اسرائیلی ها قصد بازسازی غزه را ندارند و اظهارات ترامپ درمورد این که می خواهد به وضع غزه «سر و مسامان» دهد هم دست آنها را باز گذارده است. هدف اسرائیل این است که زندگی تا حدی برای مردم غزه غیرممکن شود که تبعید به دلیل های انسان دوستانه را بپذیرند. این امر به ویژه شامل جوان هایی می شود که درمی یابند که در اینجا آینده ای وجود ندارد.

صباح و من تصمیم گرفته ایم که هنوز کمی دیگر در دیرالبلح بمانیم. صبر خواهیم کرد که راه بندان ها در جاده صلاح الدین برطرف شود و ببینیم آیا مشکل آب در ساختمانمان حل می شود. من نمی توانم ۲ سطل ۲۰ کیلویی آب را تا طبقه نهم حمل کنم و به هر صورت این مقدار آب هم برای ابتدایی ترین مصارف، به خصوص در آغاز که آب بیشتری برای تمیزکاری و شستشوی ملافه ها و پتوها لازم است کافی نیست. خواهیم دید که آیا می توانیم در این بیابان تنها بمانیم یا یک آپارتمان در دیرالبلح یا جایی دیگر پیدا کنیم و در انتظار این که وضعیت چگونه تحول می یابد بمانیم.