یادداشت های غزه (۸۶)

«می خواهم از احمد منصور، روزنامه نگار با شما حرف بزنم»

رامی ابو جاموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را تحت فشار ارتش اسرائیل ترک نماید. پس از پناه بردن به رفح، رامی و خانواده اش مجبور شدند مانند بسیاری از خانواده ها که در این منطقه فقیر و پرجمعیت گیر افتاده بودند، مجددا به تبعید داخلی خود ادامه دهند.. او رویداد های روزانه خود را در این فضا برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد.
رامی برای این گزارش‌های محلی، جایزه مطبوعات نوشتاری و جایزه Ouest-France را در کادر جایزه Bayeux برای خبرنگاران جنگ دریافت کرد. این فضا از ۲۸ فوریه ۲۰۲۴ به او اختصاص یافته است.

تصویر گروهی از مردم ایستاده، با یک لباس خبرنگاری که روی زمین قرار دارد، را نشان می‌دهد.

پنجشنبه ۱۰ آوریل ۲۰۲۵

امروز می خواهم درباره احمد منصور، روزنامه نگار با شما حرف بزنم. حتما تصویر دلخراش این روزنامه نگار فلسطینی که روی یک صندلی نشسته بود و در یک بمباران اسرائیلی زنده سوخت را دیده اید. هدف این بمباران چادری بود که او و روزنامه نگارهای دیگر در آن بسرمی بردند. در مجموع ۳ تن کشته شدند که دو تن از آنها روزنامه نگار – احمد منصور و حلمی الفکاری – بودند و سومی هم فردی در نزدیکی آن محل بود. ۹ روزنامه نگار دیگر هم مجروح شدند که جراحت برخی از آنها شدید بود. تصویر این حادثه در سراسر دنیا پخش شد. این نخستین بار نیست که اسرائیلی ها از این نوع سلاح های آتش‌زا استفاده می کنند. پیشتر هم تصویرهایی از افرادی که پس از بمباران کاملا سوخته و زغال شده بودند پخش شده بود.

درمورد روزنامه نگاران از زمان آغاز جنگ، به گفته سازمان «خبرنگاران بدون مرز» تاکنون ۲۰۰ تن از آنها توسط ارتش اسرائیل کشته شده اند . برخی از آنها با همه افراد خانواده خود کشته شده اند. گاه نیز افراد خانواده شان کشته شده اند. مانند وائل الدهدوح، نماینده شبکه الجزیره که در حملاتی هدفمند عده زیادی از نزدیکان خود را از دست داد. شوربختانه، بسیاری از رسانه های خارجی به این جنگ علیه روزنامه نگاری دیدگاهی کم و بیش اسرائیلی دارند. مثل رسانه هایی که تیتر زدند که احمد در خدمت «رسانه ای متعلق به جهاد اسلامی» بوده و توسط بسیاری از کشورها تروریست شناخته می شده است.

این اتهام درست و درعین حال نادرست است. آری، احمد پس از پایان تحصیلات روزنامه نگاری در ۱۰ سال پیش برای «فلسطین الیوم» (فلسطین امروز) کار می کرد. آری، این رسانه با جنبش جهاد اسلامی مرتبط است، اما به گفته دوستانش احمد یکی از بسیار روزنامه نگارهایی بود که با ایدیولوژی کارفرمای خود اعم از فتح، حماس یا دیگران همسو نبود. این روزنامه نگارها برای انجام کار خود راه دیگری نداشتند چون اغلب رسانه های غزه کم و بیش وابسته به یک جنبش سیاسی هستند.

«می ترسید عاقبتش مثل آنها باشد»

احمد منصور متاهل و پدر ۳ فرزند و مثل همه مردم غزه رنجدیده بود. خود، والدین و همه خانواده اش بارها جابجا شده بودند. خانواده اش اهل خان یونس در جنوب نوار غزه هستند و در نهایت ناگزیر از زندگی در زیر چادر در منطقه المواصی شدند که ارتش اسرائیل آن را «منطقه انسانی امن» اعلام کرده ولی به طور مرتب آن را بمباران می کند. او می خواست در میدان جنگ در منطقه خان یونس همراه با دیگر همکارانش بماند.

در زیر همان چادر در کنار بیمارستان ناصر عده زیادی کشته شدند. جمع شدن آنها در این محل دلیل خاصی داشت: بسیاری از روزنامه نگارها در کنار بیمارستان ها موضع می گیرند زیرا بیمارستان منبع دریافت اطلاعات است. هنگامی که می بینند مجروحانی رسیده اند، می توانند از کارکنان آمبولانس ها بپرسند که کجا بمباران شده، چند کشته داشته و... بعد سعی می کنند که به محل بروند. این امر درمورد تقریبا همه بیمارستان هایی که هنوز کم و بیش در نوار غزه کار می کنند صادق است. مثل بیمارستان های الشفا، اندونزیایی، المعمدنی، باتیست (۱) و در شمال بیمارستان های الاقصی و دیرالبلح... اسرائیلی ها با این تجمع های روزنامه نگارها آشنایی دارند. مثل خودروهای حرفه ای رسانه ها از جمله اس ان جی (SNG) (همایش خبری ماهواره ای) (۲) که دارای یک آنتن و بشقاب بزرگ است که شبکه «القدس الیوم» (بیت المقدس امروز) از آن استفاده می کرد و در 26 ژانویه گذشته دربرابر بیمارستان العودا هدف موشک قرار گرفت.

افرادی که در آن بودند سوختند و مردند. احمد منصور به محل رفت. به گفته دوستانش کلافه شده بود. از خود می پرسید آنها چگونه مرده و لحظه های سوختن را تجربه کرده و چقدر رنج کشیده بودند. می گفت که از این که عاقبتش مثل آنها باشد می ترسد.

«غالبا به پی یر بروسولت فکر می کنم»

آنچه مرا غمگین می کند، نوع نگاه و رفتار اسرائیلی ها به آنچه که در غزه می گذرد و از موضع قدرت نگریستن است. سرزمین ما اشغال شده و اشغالگر اشغال شده ها را «تروریست» می خواند. همه افراد سرزمین اشغال شده تروریست هستند. حماس تروریست است. فتح، حزبی که توسط یاسر عرفات بنیانگذاری شده هم تروریست است؟ محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین هم تروریست است؟ هر فردی که از اشغال انتقاد کند هم تروریست است؟

روزنامه نگارهای فرانسوی که این واژه را به کار می برند، باید توجه داشته باشند که فرانسه هم در دوره ای تحت اشغال بود و آلمان و دولتی که با آن همکاری می کرد، جنایات خود را با تروریست خواندن قربانیان توجیه می کردند. اعضای نهضت مقاومت تروریست بودند. روزنامه نگارها هم تروریست بودند. امروز آنها قهرمان هستند چون با کشتارهای نیروی اشغالگر و همدستانش مخالفت و در راه آزادسازی کشور از بند اشغال کار کرده بودند. در میان آنها روزنامه نگارهایی هم بودند. به پی یر بروسولت فکر می کنم که امروز در پانتئون است. البته، موقعیت و شخصیت ها متفاوت بوده اند اما او هم مثل احمد منصور روزنامه نگار بود. او نیز «تروریست» خوانده شد. هردو تحت اشغال و زیر بمباران و کشتار زندگی کردند. بروسولت یکی از رهبران بلندپایه جنبش مقاومت بود اما در روزنامه های مخفی هم مطلب می نوشت و بارها در رادیو بی بی سی سخن گفته بود. او و احمد منصور هردو مرده اند. پی یر بروسولت دستگیر شد و برای آن که زیر شکنجه مجبور به حرف زدن نشود، خودکشی کرد. او به خاطر اروپایی بودن یک قهرمان بود. احمد منصور فلسطینی بود و لذا الزاما وابسته به یک جنبش «تروریست» بود. هرچه که فلسطینی است باید شیطان نمایی شود. هنگامی که سرزمینی تحت اشغال است، مقاومت خواه عملی یا کلامی امری عادی است. من این معیار دوگانه را نمی فهمم، درحالی که مردم هردو کشور تحت اشغال بوده اند. شاید به خاطر این که ما به عنوان موجودات انسانی درنظر گرفته نمی شویم. شاید، چنان که پیشتر مکرر گفته ام، برای این که ما چشم های آبی و موهای طلایی نداریم. اما من فکر می کنم که دفاع از میهن وظیفه هرکسی است که تلخکامی اشغال را چشیده باشد. بزرگداشت بروسولت و محکوم کردن منصور، انکار میراث جهانی مقاومت دربرابر ظلم است. شجاعت برحسب موقعیت جغرافیایی یا هویت مقاومت کننده تغییر نمی کند. آنچه که تغییر می کند، نوع نگاهی است که به آن می شود.

«ما همیشه به عنوان قربانی های مقصر شناخته می شویم»

با کشتن وحشیانه روزنامه نگارها تا حدودی با مدارا برخورد و عنوان شده که نباید درباره آن جنجالی بزرگ ساخت، چون آنها «نزدیک به گروه های تروریست» هستند. من از همه روزنامه نگارهای غربی حرف نمی زنم. می دانم که کسانی هستند که کار خود را به صورت حرفه ای انجام می دهند، اما بسیاری نیز هستند که دیدگاه اسرائیلی دارند. تصور کنیم که یک روزنامه نگار اوکراینی به همین شکل هدف روس ها قرار گرفته و به خاطر حرفه خود کشته شود. آیا او هم «نزدیک به یک جنبش تروریستی» توصیف می شود؟ ما فلسطینی ها همیشه به عنوان قربانی های مقصر شناخته می شویم. بسیاری از رسانه ها در این وارونه نمایی نقش ها شرکت می کنند. جای قربانی و ظالم عوض می شود. ظالم قربانی معرفی می شود. اشغال کننده اشغال شده و برعکس می شود.

اما تاریخ درباره دروغگوها داوری خواهد کرد. احمد منصور و بسیاری از همکارانش روزی در پانتئون جا خواهند گرفت. همین روزنامه نگارهای غربی که امروز آنها را به کار کردن برای «رسانه های تروریست» متهم می کنند، روزی از آنها تجلیل خواهند کرد. آنها درخواهند یافت که عدالت و معیارهای انسانی تابع جغرافیا یا رنگ پوست نیست. از این روزنامه نگارهایی که یکی پس از دیگری می میرند چون از واقعیت حرف می زنند و تصویرهایی از کشتارها را منتشر می کنند، بزرگداشت خواهد شد. اشغالگر نمی خواهد کسی شاهد کارش باشد، نمی خواهد که کشتارها و سلاخی ها در سراسر دنیا پخش شود. از این رو، پیام رسان کشته و بعد شیطان نمایی می شود.