یادداشت های غزه (۸۷)

«از زندانی در فضای باز، تا قفسی با سقف باز»

رامی ابو جاموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را تحت فشار ارتش اسرائیل ترک نماید. پس از پناه بردن به رفح، رامی و خانواده اش مجبور شدند مانند بسیاری از خانواده ها که در این منطقه فقیر و پرجمعیت گیر افتاده بودند، مجددا به تبعید داخلی خود ادامه دهند.. او رویداد های روزانه خود را در این فضا برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد.
رامی برای این گزارش‌های محلی، جایزه مطبوعات نوشتاری و جایزه Ouest-France را در کادر جایزه Bayeux برای خبرنگاران جنگ دریافت کرد. این فضا از ۲۸ فوریه ۲۰۲۴ به او اختصاص یافته است.

پسرکی در میان خرابه‌ها نشسته و مشغول بازی با مواد سفید رنگ است. فضای اطراف بسیار بی‌نظم و ویران است.

سه شنبه ۱۵ آوریل ۲۰۲۵

بیش از ۴۵ روز است که تحت تحریمی کامل و نفوذناپذیر قرار داریم. هیچ چیز توسط بخش خصوصی یا نهادهای انسان دوستانه وارد نمی شود. در ۱۸ مارس، بنیامین نتانیاهو توافق آتش بس را نقض نمود و دست به جنگی با کشتارهای خشونتبار و بی سابقه زد. می خواهم از زندگی روزمره خود در این قفس بزرگ و تداوم نسل کشی حرف بزنم.

پیشتر نوار غزه زندانی در فضای باز بود، امروز یک قفس با سقف باز است. بنابر اظهارات وزارت جنگ اسرائیل، این کشور نزدیک به ۳۰ تا ۳۵ درصد از نوار غزه را به خاک خود الحاق کرده است. ارتش اشغالگر هرروز دستوری تازه برای تخلیه مناطق دیگر می دهد.

اگر کسی حتی یک متر از جاده خارج شود...

در این قفس هنوز کسی از گرسنگی نمی میرد، اما سوء تغذیه یک واقعیت است. هنوز می توان مقداری سبزیجات، خیار، گوجه فرنگی و گاه کاهو، پیاز یا کدو پیدا کرد. این سبزیجات کمیاب و قیمت آنها گران است. دلیل عمده این گرانی مشکلات حمل و به بازار رساندن آنها است. در زمان نگارش این مطلب، تنها یک جاده وجود دارد که جنوب نوار غزه را به شمال متصل می کند. این جاده الرشید است که در ساحل دریای مدیترانه قرار دارد. تردد خودرو و موتورسیکلت در این جاده ممنوع است و فقط می توان در آن پیاده یا با گاری هایی که با یک خر کشیده می شود رفت و آمد کرد. ایستگاه بازرسی وجود ندارد اما نظامی های اسرائیلی در آن مستقر هستند و در چند متری جاده مخفی شده اند و همه به خوبی می دانند که باید در جاده باقی بمانند. اگر کسی حتی فقط یک متر پا از جاده بیرون بگذارد، اسرائیلی ها بی درنگ تیراندازی می کنند. با رسیدن به حومه شهر غزه، در میدان های نابلسی یا سبعتاش کالاها تخلیه و توسط فروشندگان برای فروش به بازارهایی که باقی مانده اند برده می شود.

اکثریت مردم قادر به خرید مواد غذایی ای که به صورت محصولات تجملی درآمده نیستند. آنها دیگر پول ندارند و کاری هم برای کسب درآمد نیست. هنوز چند سوپرمارکت وجود دارد، اما چیزی جز بیسکویت و شکلات با قیمتی ۵۰ برابر پیش از جنگ و البته قوطی های کنسرو در انبار مانده ندارند. گاه برنج و پنیر هم یافت می شود، اما قیمت آنها سرسام آور است. در مرحله اول آتش بس، پیش از آن که نتانیاهو آن را نقض کند، مقدار زیادی شیر به نوار غزه وارد شد و بسیاری از مغازه دارها با آن پنیر، به خصوص پنیر سفید، ساختند. مدت زیادی بود که پنیر وجود نداشت و فروشنده ها آن را انبار کردند. اما برای نگهداری آن برق لازم است که امروز تنها منبع تأمین آن صفحه های خورشیدی و چند مولد برق است که آن هم درصورت وجود سوخت کار می کند. از این رو، قیمت پنیر سفید هم افزایش شدید یافته است.

ارتش اسرائیل محل های توزیع مواد غذایی را بمباران می کند

ما تغذیه خود را به صبحانه و یک وعده غذا در روز کاهش داده ایم. بسیاری از مردم حتی امکان خوردن صبحانه را هم ندارند. این صبحانه عبارت از خمیر کوبیده زعتر (مخلوط آویشن خرد شده و دانه کنجد) با کمی روغن زیتون، اگر یافت شود، است. اما قیمت این هم بسیار گران است. از آنجا که همه نانوایی ها بسته شده، ما با هزینه ای زیاد نان را خودمان می پزیم، ولی قیمت آرد از کیسه ای ۳۰ شِکِل به ۵۰۰ یا حتی ۶۰۰ شِکِل (۱۵۰ یورو) افزایش یافته است. به علاوه گاز و نفت پیدا نمی شود، لذا پخت نان یا آشپزی با آتش چوب انجام می شود که در ساختمان ما در پاگرد پله ها صورت می گیرد و همه همسایه ها هم همین کار را می کنند. قیمت هرکیلو چوب ۱۵ شِکِل و برای پخت هروعده غذا ۳ کیلو چوب لازم است. وعده غذای روزانه را زمانی که من از کار برمی گردم در ساعت ۶ یا ۷ عصر می خوریم. این غذا شامل عدس، فریکه (گندم سبز سرخ شده) یا برنج و گاه همراه با لوبیا سبز و دیگر سبزیجات کنسرو شده یا ماهی تن است.

درحال حاضر، من هنوز از پس تغذیه خانواده خود برمی آیم چون منبع درآمدم همکاری با رسانه ها است و نیز برادرم که در ایالات متحده است برایم پول می فرستد. اما، اکثر مردم غزه حتی قادر به خرید قوطی های کنسرو یا چوب نیستند. مردم کودکان خود را برای جستجوی مواد غذایی به خانه های تخریب شده می فرستند تا مواد غذایی یا هرچه قابل سوزاندن، حتی پلاستیک وغیره را بیاورند و برای کسانی که نمی توانند در محل سکونت خود آتش روشن کنند، کسب و کار جدیدی به راه افتاده است. در هر محله یک تنور سفالی بزرگ برپا می شود که چوب آن را صاحب تنور تأمین می کند و مردم مواد غذایی خود را برای پخت به آن می برند. پخت ۴ قرص نان یک شِکِل (یک چهارم یورو) و گرم کردن یک ظرف آب ۲ شِکِل (نیم یورو) هزینه دارد.

مردم برای تغذیه، اگر پیدا شود، روی آشپزخانه های فضای آزاد هم حساب می کنند که تا حدی شبیه رستوران های مددکاری در فرانسه است. این آشپزخانه ها نیز غذاهایی شامل برنج، سبزیجات یا حبوبات کنسروی عرضه می کنند که شامل عدس، لوبیای سبز یا سفید، نخود سبز و گاه ماکارونی است. ارتش اسرائیل حدود ۲۸ بار این آشپزخانه های خیابانی و نیز ۸ مکان توزیع مواد غذایی را بمباران کرده است. در این بمباران ها عده زیادی قربانی شده‌اند. آشپزخانه های نیکوکاری نیز مانند مدارس و بیمارستان ها و مکان های عمومی ای که به مردم خدمات عرضه می کنند هدف گرفته می شوند. اسرائیلی ها همواره بهانه هایی برای توجیه بمباران ها می یابند. به عنوان نمونه، می گویند که یک عضو حماس در صف دریافت غذا بوده است. درواقع هدف این است که نیکوکاران از راه اندازی و اداره آشپزخانه خیابانی منصرف شوند.

یکی از این آشپزخانه ها در پایین خانه ما وجود دارد که پیش از جنگ ایجاد شده و افرادی نیکوکار هزینه های آن را پرداخت می کنند. گفته می شود که این آشپزخانه ها توسط گروه های سیاسی اداره می شود که شاید در مواردی درست باشد، اما در بیشتر موارد هزینه های آنها توسط افراد نیکوکار، به ویژه فلسطینی های ساکن کشورهای خارجی تأمین می شود. این آش به خصوص مورد علاقه جابجا شده های اخیر شمال – جبلیه، بیت حانون- است که در اردوگاه های محقر با تراکم زیادی انباشته شده اند و در محله ما زیاد شده، تنها امکان تغذیه است.

زنده ماندن یا مردن برایشان یکسان است

غزه به این شکل برای بقا می کوشد. چنان که در گذشته گفته ام، متاسفانه خود فلسطینی ها هم از وضعیت موجود برای افزایش قیمت ها استفاده می کنند، اما کمبودها توسط ارتش اسرائیل هماهنگ می شود تا، اگر نه برای منجر شدن به قحطی، دستکم ما را به سوء تغذیه مبتلا کند. خوشبختانه، رمزی نوزاد ۲ ماهه ما می تواند ۱۰۰ درصد روی شیر مادرش حساب کند چون در غزه دیگر شیر پیدا نمی شود. تمام مراکز سلامت و بهداشت به خاطر نداشتن وسائل و مواد لازم بسته شده اند. دیگر چیزی، نه به وسیله موسسه های غیردولتی و نه توسط نهادهای سازمان ملل متحد از جمله برنامه جهانی غذا، «اونروا» (UNRWA) و سازمان جهانی بهداشت (OMS) وارد نمی شود.

امروز غزه ای ها تبدیل به افرادی شده اند که با «بدون» توصیف می شوند: «بدون» سرپناه، «بدون» امنیت، «بدون» دارو و «بدون» سلامت و بهداشت. تحلیل رفتن قوا به حدی بی نهایت رسیده است. نه فقط مردم دیگر از بمباران ترسی ندارند، بلکه گاهی حس می شود به نقطه ای رسیده اند که انتخابی جز بین زندگی نکردن و مردن ندارند. شرایطی که در آن مواد غذایی، خدمات درمانی، آموزش و خلاصه هیچ چیز نیست.

شنیده می شود که مردم می گویند: «خوب، به جای ماندن در حالت بین مرگ و زندگی، من مرگ را ترجیح می دهم». این ترجیح به خاطر بی ثباتی مداوم ندانستن این است که زنده می مانند یا لحظه ای بعد زیر بمب ها می میرند. درد و رنج غیرقابل تحمل دیگر، که من هم آن را به عنوان پدر خانواده حس می کنم، این است که نتوانی خواسته فرزندت که از تو غذا می خواهد را برآورده کنی. این برای یک پدر بدترین چیز است.

من نمی توانم همه خواسته های فرزندم ولید را برآورده کنم، ولی دستکم او گرسنه نیست، درحالی که هزاران کودک هم سن او یا نوزاد مانند رمزی غذای کافی برای خوردن ندارند.

این بار، ارتش اشغالگر دارد بدترین بلاها را بر سر مردم غزه می آورد یعنی آنها را بدون غذا و آب کافی در قفس قرار داده و در ۲۴ ساعت شبانه روز بمباران نموده و زیرساخت هایشان رامنهدم می کند. تنها واژه ای که می تواند همه اینها را توصیف کند نسل کشی است و زمانی خواهد رسید که به ما گفته شود اگر بخواهید بروید، انتخاب خودتان است و کسی مجبورتان نمی کند.

قوای ما تحلیل رفته اما هنوز تسلیم نمی شویم.

«روزنامه نگاری در غزه، مستندسازی فروپاشی دنیا است»

روز چهارشنبه ۱۶ آوریل، مجمعی از سازمان های حرفه ای روزنامه نگاران برای بزرگداشت ۲۰۰ روزنامه نگار فلسطینی ای که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توسط اسرائیل کشته شده اند در پاریس برگزار شد. در جریان این رویداد، پیامی از رامی ابو جموس پخش شد که در اینجا منتشر می شود:

«خانم ها، آقایان، همکاران، دوستان حقیقت، عدالت و آزادی، امروز با احساسی عمیق از غزه، شهری که بهتر از هر شهر دیگر تجسم مبارزه نور علیه تاریکی، گفتمان علیه سانسور و تعهد علیه بی تفاوتی است با شما در پاریس سخن می گویم. پاریس نه فقط یک پایتخت، بلکه نماد آزادی اندیشه، نبردهای همه جانبه برای شأن و منزلت انسان و صدایی است که وقتی دیگران خاموشند بلند می شود. چگونه می توان از یاد برد که آنجا در خیابان های پاریس، همین چند دهه پیش، روزنامه نگارهای فرانسوی مانند پی یر بروسولت، آلبرت کامو و ژرژ آلتمن آزادی – و گاه زندگی- خود را به خطر انداختند تا آزادی مطبوعات دربرابر اشغالگر حفظ شود. آنها با شتاب واژه های خود را روی ماشین تحریرهایی لرزان در زیر زمین یا زیرشیروانی ها تایپ می کردند چون ابراز نظر خود نوعی مقاومت و نوشتن نشانه زنده بودن است. چون سکوت متحد ترور است.

به نظر می آید که امروز در غزه تاریخ تکرار می شود. در غزه، روزنامه نگار بودن فقط اطلاع رسانی ساده نیست، مستندسازی فروپاشی دنیا است. گریاندن و روان سازی اشک است. شمارش کشته شده ها است. نجات بخشی از حافظه پیش از آن است که بمب ها آن را تبدیل به خاک و غبار کند. همه روزنامه نگارهای ما خواب، سرپناه، خانه، خانواده و گاه زندگی خود را از دست داده، اما دوربین و قلم خود را رها نکرده اند. محمود درویش می گفت ما در این سرزمین چیزی جز آنچه که در آن می کنیم نداریم، و آنچه که روزنامه نگاران در غزه می کنند حفظ پرتوی از نور بین روز و تاریکی شب است. صدای آنها خاکریزی علیه فراموشی است. حضورشان وجود حقیقت دربرابر دروغ است.

امروز شما در آنجا با گردهم آمدنتان گواه شهامت آنها هستید. از ورای دیوارها، مرزها، ویرانه ها، بمب ها و تحریم هایی که به شما هم تحمیل شده تا نتوانید بدترین کشتارهایی که فلسطینی ها، به ویژه در غزه، تحمل می کنند را گزارش کنید و دستی برای کمک به ما دراز نمایید. شما با حضور خود می گویید که ما را فراموش نمی کنید و یاد و نام روزنامه نگارهایی که از فهرست رسمی حذف شده اما در ضمیر ما نقش بسته اند را گرامی می دارید. شما عدالت را نسبت به کسانی اجرا می کنید که همه چیز خود را برای آگاه سازی مردم داده اند. باز هم نقل قولی از محمود درویش که می گفت تبعیدی کسی است که در انتظار بازگشت به غیبت می نگرد . در غزه، روزنامه نگارها در خاک خود در تبعید بسر می برند. اما امروز، به لطف شما، صدای آنها فضا را می شکافد و به شما می رسد. شما را متاثر و متعهد می کند.

امید که این مراسم نه فقط یک ارج گذاری بلکه یک قول باشد. قول حفاظت از آزادی مطبوعات در همه جا، قول رساندن صدای مظلومان و قول به پیروزی رساندن نور در نبرد علیه ظلمت.

سخنم را با نقل قولی از آلبرت لوندرس به پایان می برم: «حرفه ما برای خوشامد یا به اشتباه انداختن مردم نیست، برای این است که قلم زخم را بشکافد» و در غزه، زخم تازه است و قلم همواره وجود دارد و ما هم آن را حفظ می کنیم. به نام روزنامه نگارهای فلسطینی، به خصوص غزه ای، خانواده های ایشان و همه کسانی که در غبار ویرانی ها قلم می زنند و در زیر بمب ها گواهی می دهند، صمیمانه ترین قدردانی برادرانه خود را ابراز می کنم. شما صدای بی صدایان هستید. شما حافظه دربرابر فراموشی هستید وما با هم این راه را ادامه خواهیم داد.

سپاس فراوان.