یادداشت های غزه (۹۹)

«ولید کم کم از دنیای خیالی که برایش درست کرده بودم بیرون می آید»

رامی ابو جاموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را تحت فشار ارتش اسرائیل ترک نماید. پس از پناه بردن به رفح، رامی و خانواده اش مجبور شدند مانند بسیاری از خانواده ها که در این منطقه فقیر و پرجمعیت گیر افتاده بودند، مجددا به تبعید داخلی خود ادامه دهند.. او رویداد های روزانه خود را در این فضا برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد.
رامی برای این گزارش‌های محلی، جایزه مطبوعات نوشتاری و جایزه Ouest-France را در کادر جایزه Bayeux برای خبرنگاران جنگ دریافت کرد. این فضا از ۲۸ فوریه ۲۰۲۴ به او اختصاص یافته است.

دو پا در زیر پتوهایی خونی، با کفش‌های ورزشی مشخص، روی زمین قرار دارند.

یکشنبه ۱۳ ژوییه ۲۰۲۵


— بابا، نگاه کن، بالای سرمان یک هلیکوپتر هست.
— آری ولید، دیدم، زیبا است.
— ولی بابا، برای چتربازی نیست، برای آتش بازی است.
— آری، اما آتش بازی هم زیبا است، نه؟
—بابا، این از آن آتش بازی ها نیست. خانه ها را خراب می کند، ببین آخرین بار چه کرد، خانه ها را خراب کرد..
—اما نه ولید، این برای خراب کردن خانه ها نیست، اشتباه می کنی.
—نه بابا، من به پلیس خبر می دهم تا آنها را بازداشت کند

این گفتگویی بود که دیروز با پسرم ولید داشتم. از چند وقت پیش، پهپادها و هلیکوپتر هایی بالای سر ما در پروازند و از طبقه نهم برجی که در مرکز شهر غزه در آن زندگی می کنیم به خوبی دیده می شوند. ساختمان ما یکی از معدود بناهایی است که هنوز برپا مانده است. درحالی که من و ولید حرف می زدیم گلوله ای با صدای گوش خراش از یک هلیکوپتر شلیک شد و دیدیم که بخشی از یک ساختمان در چند صد متری محل ما را تخریب کرد.

این چیزی است که ولید با فرانسه کودکانه اش «آتیش بازی» می نامد. من از آغاز جنگ کاری کرده ام که او خیال کند که بمب ها و موشک ها فقط آتش بازی است. اما، با نزدیک شدن به سن ۴ سالگی، او شروع به فهمیدن این می کند که این «آتیش بازی ها» می تواند خطرناک باشد و هلیکوپترها – مثل کاری که در آغاز اشغالگری می کردند- برای رساندن کمک های انسان دوستانه نمی آیند. به این خاطر بود که او می خواست به پلیس خبر بدهد چون این هلیکوپتر نه برای آتش بازی بلکه برای خراب کردن خانه ها بود. ولید کم کم دارد از دنیای خیالی که من برایش درست کرده بودم، تا با واقعیت مرگباری که با آن زندگی می کنیم روبرو نشود بیرون می آید.

قانون استعماری قاعده بازی را تحمیل می کند

او درعین حال می بیند که نوعی از عدالت در دنیا جاری است. می خواست «به پلیس خبر دهد» تا حق و قانون برقرار شود. هلیکوپترها را دوست دارد و آرزویش این است که روزی سوار یکی از آنها شود تا آتش بازی براه انداخته و چتربازها را بیرون اندازد، اما فکر نمی کرد که آن هلیکوپتر از موقعیت خود سوء استفاده کند. درسراسر دنیا عدالت خواهی در میان انسان ها امری ذاتی و فطری است، اما درمورد فلسطینی ها چنین نیست. ما از سال ۱۹۴۸ با بی عدالتی زندگی می کنیم و این بار این بی عدالتی به شکلی عیان و آشکار خود را نشان می دهد. «غرب» دیگر حتی نمی کوشد آن را زیر پوشش روایت های تبلیغاتی پنهان نماید و دیگر چشم خود را هم نمی بندد. من از کسانی حرف نمی زنم که در میان غربی ها برای عدالت و حمایت از فلسطینی ها تظاهرات می کنند. به نظر اکثر رهبران دنیا، این اسرائیل است که متحمل بی عدالتی می شود. فرانسه و ایتالیا اجازه داده اند که هواپیمای نتانیاهو از فراز فضای هوایی شان پرواز کند و با این کار حکم بازداشت دادگاه جزایی بین المللی (CPI) علیه او را نادیده گرفته اند. نه تنها او را بازداشت نمی کنند، بلکه با تحویل مواد و تجهیزات نظامی از او حمایت هم می کنند. از سوی دیگر، مایکروسافت کارکنانی که به نفع غزه تظاهرات کرده اند را اخراج می کند. بانک ها مانع از این می شوند که پول هایی که انجمن ها برای کمک به مردم غزه جمع آوری می کنند پرداخت شود. ایالات متحده قضات دادگاه جزایی بین المللی و دیگر کسانی که اسرائیل را تأیید نکنند مجازات و تحریم می کند. این کشور اخیرا نام فرانچسکا آلبانزه، گزارشگر مخصوص سازمان ملل متحد را در فهرست سیاه خود قرار داده چون او یکی از معدود شخصیت ها در ساختار بین المللی است که از نسل کشی در غزه انتقاد کرده است. او به خاطر گفتن حقیقت مجازات شده است. کم کم واقعیت «ارزش هایی» که «غرب» از آنها با ما حرف می زند آشکار می شود و این به ویژه زمانی که حرف از اشغالگری است بیشتر است. رهبران غربی همیشه گفته اند: «ما می خواهیم شما را از بند بی عدالتی رهایی بخشیم و به شما دموکراسی و حقوق بشر بدهیم». ما به خوبی دریافته ایم که همه اینها چیزی جز حرف های بی پایه نیست و محرک همه چیز فقط سود است. ما به خوبی می بینیم که دموکراسی و عدالت وجود ندارد و این قانون استعماری، یعنی قانون حق با قوی تر است، حکمفرما است.

این دقیقا کاری است که ارتش اشغالگر می کند. ۷ اکتبر هدیه ای بزرگ برای اسرائیل بود و به آن امکان داد که آنچه که از سال ۱۹۴۸ نتوانسته بود بکند را انجام داده و همه فلسطینی ها را از غزه اخراج نماید. بحث درباره استفاده یا عدم استفاده از واژه نسل کشی واقعیت برنامه اسرائیل را پنهان می نماید. برنامه ای که عبارت از اخراج اجباری همه مردم از غزه است. اگر زور کارگر نباشد، آنگاه باید زور بیشتری به کار برده شود که به معنی کشتار و سلاخی های بیشتر به شیوه «اسرائیلی» برای بیرون راندن مردم غزه است.

شهر انسان دوستانه یا اردوگاه کار اجباری

اخیرا، وزارت دفاع اسرائیل – که نام وزارت جنگ بیشتر به آن می برازد-، اعلام کرده که می خواهد «شهر انسان دوستانه»ای در رفح بسازد. در رفح دیگر اثری از زندگی، حتی در حد یک ساختمان سالم نیست. اسرائیلی ها آن را به صورت زمینی تسطیح شده درآورده اند تا در آن «شهر انسان دوستانه» خود را بسازند. بنابر اعلام وزارت دفاع اسرائیل، این شهر در مرحله اول پذیرای ۶۰۰ هزار تن خواهد بود و بعد به تدریج می توان همه جمعیت نوار غزه را در آن جا داد. این ۶۰۰ هزار تن کسانی هستند که در «منطقه حائل» اعلام شده توسط اسرائیل به عرض ۲ تا ۳ کیلومتراز مرزی که غزه را از اسرائیل جدا می کند زندگی می کنند. به عبارت دیگر، حدود ۴۰ درصد از مساحت نوار غزه تبدیل به منطقه ای غیرمسکونی شده است.

این شهر، یک شهر انسان دوستانه نیست چون هیچ یک از زیرساخت های یک شهر واقعی را نخواهد داشت. یک اردوگاه است. کسانی که به آن وارد می شوند از غربال عبور می کنند. اعضای یک حزب و گروه نمی توانند به آن وارد شوند. ورود به آن «داوطلبانه» خواهد بود اما وقتی کسی وارد شد نمی تواند، جز برای رفتن به تبعید در یک کشور خارجی، از آن بیرون رود. تصمیم به تبعید هم «داوطلبانه» خواهد بود.

به این ترتیب، وزارت دفاع اسرائیل امیدوار است برنامه خود را با لعابی از قانونی بودن، که اسرائیل همواره بر آن تأکید دارد، پوشش دهد. از هم اکنون، وکلا، انجمن ها و شخصیت های سیاسی به این برنامه نام واقعی آن را داده اند. این چنین است که در ۱۳ ژوئیه، اهود اولمرت، نخست وزیر پیشین اسرائیل در مصاحبه ای با روزنامه انگلیسی «گاردین» گفت: «متاسفم، اما این یک اردوگاه کار اجباری است» و افزود: «این راهبرد را طور دیگری نمی توان فهمید. هدف آن نه نجات فلسطینی ها، بلکه اخراج و بیرون راندن آنها است».

این عبارت های «اردوگاه کار اجباری» و «اخراج کردن» زمانی بیشتر سنگین می شود که به وسیله یک سیاستمدار اسرائیلی برزبان آورده می شود. تردیدی نیست که هنگامی که دیگر در غزه کسی باقی نمانده باشد، عده بیشتری از مردم دنیا آن را به زبان خواهند چون غزه ای ها همه کشته یا اخراج شده اند. در آن زمان مردم به آن خواهند افزود «این یک نسل کشی بود». نسل کشی ای بی سابقه در قرن ما.

تنها قوم سالاری خاور نزدیک

ولید همچنان به عدالتی باور دارد که بتواند مانع «آتش بازی ها» شود. کسانی که دنیا را اداره می کنند چنین باوری ندارند. یک کودک ۴ ساله می تواند بین خوب و بد تمایز قائل شود ولی آنها نمی توانند. «غرب» و در درجه اول ایالات متحده می خواهند به دنیا بباورانند که همه آنچه که اسرائیل علیه مردم فلسطین می کند، به خاطر خطای فلسطینی ها است. بنابر این روایت، اسرائیل فقط می خواهد زندگی فلسطینی ها را بهبود بخشد، ولی این حماس است که ۲.۳ میلیون تن مردم غزه را گروگان گرفته است. بیمارستان ها به خاطر حماس تخریب می شود. دلیل تخریب زیرساخت ها، مدرسه ها و دانشگاه ها حماس است. ۲.۳ میلیون تن مردم به خاطر حماس ازبین برده می شوند، چون در سال ۲۰۰۶ فلسطینی ها به حماس رأی دادند. «غرب» بود که فلسطینی ها را ترغیب به انتخابات مجلس قانونگذاری کرد و در آن حماس برنده شد. «غرب» نتیجه انتخابات را نپذیرفت چون مطابق میلش نبود. وقتی می شنوم که گفته می شود: «اسرائیل تنها ”مردم سالاری“ در خاورنزدیک است» خنده ام می گیرد. باید آن را بیشتر «قوم سالاری» نامید. اسرائیل کشوری است که طبق قانون ژوئیه ۲۰۱۸ خود را «دولت- ملت مردم یهودی» خوانده است.

من به غربی ها، اگر بخواهند به واقعیت نزدیک شوند، توصیه می کنم که بگویند اسرائیل «تنها کشور قوم سالار در خاورنزدیک است» و به عنوان یک کشور قوم سالار زندگی می کند، می کشد، شکنجه می کند، سرزمین ها را اشغال می نماید و برنامه ریزی می کند که فلسطینی ها را از سرزمینشان بیرون براند. مردم غزه فوق العاده خسته اند و قوایشان تحلیل رفته است. مدت ها است که جابجایی، بمباران، کشتار و نسل کشی های پی درپی را تحمل می کنند. این مردم دستخوش قحطی ای هستند که روزبروز شدیدتر می شود و تنها یک چاره برای آن اندیشیده شده که عبارت از سپردن کار به دست دژخیم هایی است که ادعای نیکوکاری دارند اما مثل بازی های کامپیوتری «Hunger Games» در مراکز توزیع کمک ها با ما بازی می کنند. مراکزی که در آنها تنها قوی تر ها می توانند یک بسته مواد غذایی به دست اورند و ضعیف تر ها با شلیک گلوله یا خمپاره های ارتش اسرائیل به محل های ازدحام مردم کشته می شوند.

همه اینها دربرابر چشم مردم دنیا رخ می دهد. مردمی که بیشتر آنها نه عقل و نه قلب ولید را دارند تا بتوانند بین خوب و بد تمایز قائل شوند.