یادداشت های غزه (۱۰۶)
«به رسمیت شناختن حکومت فلسطینی، مثل صدور شناسنامه برای فرد در حال احتضار است»
رامی ابو جاموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را تحت فشار ارتش اسرائیل ترک نماید. پس از پناه بردن به رفح، رامی و خانواده اش مجبور شدند مانند بسیاری از خانواده ها که در این منطقه فقیر و پرجمعیت گیر افتاده بودند، مجددا به تبعید داخلی خود ادامه دهند.. او رویداد های روزانه خود را در این فضا برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد.
رامی برای این گزارشهای محلی، جایزه مطبوعات نوشتاری و جایزه Ouest-France را در کادر جایزه Bayeux برای خبرنگاران جنگ دریافت کرد. این فضا از ۲۸ فوریه ۲۰۲۴ به او اختصاص یافته است.
بسیاری از مردم نظر من و فلسطینی ها را درباره به رسمیت شناختن «حکومت فلسطینی» توسط انگلستان، کانادا، استرالیا و درپی آنها فرانسه می پرسند. نظر فلسطینی های غزه؟ آنها غرق در رنج و عذاب اند. حتی نمی توانند سر خود را از این غرقاب بیرون آورند تا بفهمند در اطرافشان چه می گذرد. آنها حتی نمی دانند که کشورهای غربی «حکومت فلسطینی» را به رسمیت شناخته اند. اگر می دانستند هم بی تردید دغدغه آن را نمی داشتند. هزاران تن در زیر بمباران ها و در میانه کشتارهای بی پایان در حال گریز هستند. خانواده هایی به تمامی در فقر دست و پا می زنند. مردم دیگر پول ندارند. جواهرات زنانشان را می فروشند. هرچه دارند را می فروشند تا فقط هزینه فرار خود را بپردازند. برای این که به کجا بروند؟ خودشان هم نمی دانند.
چنین چیزی هرگز دیده نشده است. هزاران دلار بپردازی تا خود را آواره خیابان ها کنی. این مبلغ حدود ۵ هزار دلار (تقریبا ۴۲۴۰ یورو)، شامل هزینه حمل و نقل، اجاره یک تکه زمین و خرید یک چادر یا سرپناه در جنوب نوار غزه است. برخی از مردم به طور اشتراکی یک کامیون اجاره می کنند و گاه تا ۶ خانواده در یک خودرو جابجا می شوند. می شود گفت که فقط می توانند چیزهای فوق العاده مورد نیاز را همراه بردارند.
کسانی که می روند، به سوی مرگ می گریزند
شادلی، همسایه طبقه یازدهم ساختمان ما، می خواست همه چیز را با خود ببرد. هنگامی که اسرائیلی ها شروع به بمباران برج ها کردند، او همراه با خانواده و همه اثاثیه از جمله تختخواب ها، مبل ها و... به سوی جنوب رفت. حتی درها را هم برد تا از چوب آنها برای سوخت استفاده کند. اجاره کامیون برایش مبلغ گزافی تمام شد. بخت با او یار بود که توانست در یک اقامتگاه، ساختمان عین جالوت، در نزدیکی نصیرات آپارتمانی اجاره کند.
یک ساعت پس از رسیدن به آن محل، آنها دستور تخلیه دریافت کردند. ساختمان بمباران شد. خوشبختانه آپارتمان شادلی در طبقه اول بود و فقط طبقات بالایی تخریب شد. او به رغم شکسته شدن بسیاری از اثاثیه اش، در آپارتمان خود مانده و حالا در جستجوی محلی دیگر است که تاکنون موفق به یافتن آن نشده است. اخیرا همسرش در یک تماس تلفنی به من گفت: «چاره دیگری نداریم، در اینجا منتظر می مانیم. نمی دانیم چه باید بکنیم و جایی هم برای رفتن نداریم».
این نمونه نشان می دهد که در نوار غزه هیچ محل امنی وجود ندارد. آنهائي که می روند به سوی مرگ می گریزند. تنها گزینه، انتخاب ساعت و نوع مرگ است. بسیاری دیگر، پای پیاده و با ترس و وحشت به سوی جنوب می گریزند چون نه کامیونی یافته اند و نه محلی برای رفتن دارند. در این مرگ کُند و خاموش دست و پا می زنند. به رسمیت شناختن «حکومت فلسطینی»، مثل صدور شناسنامه برای فرد در حال احتضار است. به تو گفته می شود: «بیا، حالا به رسمیت شناخته شدی، می توانی با آسودگی و افتخار بمیری چون سرانجام، پس از ۷۰ سال به رسمیت شناخته شدی». به راستی، بدترین چیزی است که می توان شنید: «تو فلسطین نامیده می شوی، برایت مراسم وداع زیبایی برگزار می شود و بعد ازبین می روی».
اشغال شده درحال ازبین رفتن است
آنچه تاکنون رخ داده این بوده که کشورهای غربی اشغالگر را به رسمیت شناخته اند و نه اشغال شده را. اکنون سرانجام اشغال شده را هم به رسمیت شناخته اند، ولی این اشغال شده درحال ازبین رفتن است و آنها کاری برای جلوگیری از این امر نمی کنند. کشورهای غربی می دانند که ما درحال ازبین رفتن یا اخراج از خاکمان هستیم، چون حتی خود اشغالگر هم این را به صراحت می گوید. فرانسه و کشورهای دیگر می دانند که یک نسل کشی درحال انجام است، اما فقط به «به رسمیت شناختن» ما بسنده می کنند. حالا تو می توانی بروی، چون هیچ کاری برای جلوگیری از مرگت انجام نمی شود.
غزه ای ها به تنها چیزی که فکر می کنند، یک روز بیشتر زنده ماندن است. در روزهای اخیر، فرار به سوی جنوب بی وقفه جریان داشته است. زنجیره ای از کامیون ها در خیابان های غزه در حرکت است. ارتفاع بار آنها بیش از ۳ یا ۴ متر است که گاه باعث قطع اینترنت می شود و غالبا هم با سیم های برقی که از یک سو به سوی دیگر خیابان کشیده شده برخورد می کنند. پس از گشایش محور اصلی شمال- جنوب به مدت ۴۸ ساعت، بمباران ها در شرق و جنوب شهر غزه ازسر گرفته شد. شهر غزه به تدریج درحال خالی شدن است.
کمی پیش، اسرائیلی ها اعلامیه هایی در کنار خانه ما در نزدیکی میدان انصار پخش کردند که دستور می داد ما به سوی جنوب برویم. بسیاری از مردم می خواهند بروند ولی پول و امکانات لازم را ندارند. برخی دیگر امکانات دارند ولی نمی خواهند بروند. بیشتر کسانی که می خواهند بمانند، قبلا جابجایی و زندگی زیر چادر را تجربه کرده و می دانند که تا چه حد هولناک است. به عکس، شماری از کسانی که می خواهند بروند، از ابتدا در شهر غزه مانده اند و نمی توانند تصور کنند که چه چیز در انتظارشان است. در جنوب دیگر جای خالی پیدا نمی شود.
همین دیروز، نیروهای اسرائیلی در اطراف ما دیده نمی شدند اما براثر تیراندازی پهپادهای ۴ ملخی همه محله ها خالی می شود. این پهپادهای مسلح مردم را هدف می گیرند و قبل از انجام این کار هم بمباران های گسترده ای انجام می شود. همچنین، خودروهای زرهی و ماشین هایی که تبدیل به بمب های متحرک شده اند، وجود دارند که کم و بیش در همه جا منفجر می شوند. نخستین هدف آنها جاهایی است که جابجا شده ها در آنها پناه گرفته اند و یا اردوگاه های پناهندگان است.
قطب نمای منطقه
در روزهای اخیر، کشتار در محله های شاتی شمالی، صبرا و... ادامه یافته است. در بمباران خانه ها، همه افراد خانواده هایی هم در شهر غزه و هم در جنوب کشته شده اند. من و خانواده ام هنوز در آپارتمان و برج خود هستیم. در اطراف ما، مردم تردید دارند و کار دارد به جایی می رسد که از آن می ترسیدم: من به نوعی به صورت قطب نمای محله درآمده ام. همه از من می پرسند: تو می مانی یا می روی؟
می دانم که اگر بمانم، خیلی ها می مانند. اگر بروم هم خیلی ها می روند. این مسئولیتی بسیار سنگین است. نمی خواهم که مردم فقط بخاطر ماندن من بمانند و سنگینی بار آنچه به سرشان می آید به دوش من باشد.
بسیاری از کسانی که به سوی جنوب رفته اند در آنجا کشته شده اند. در جنوب چنان که اسرائیلی ها ادعا می کنند «منطقه انسان دوستانه»ای وجود ندارد. هدف آنها از راندن مردم به جنوب این است که در آنجا با اِعمال زور بیشتر آنها را به سوی خارج برانند. درحال حاضر، ابدا نمی دانم که اوضاع چطور می شود. فقط امیدوارم که این رنج و عذاب ها پایان یابد.