« زهرا علی تأکید می کند که «استعمار زدایی» از فمینیسم هدف مشترک و پیش شرط هر تحلیلی درباره مبارزات زنان در دنیای عرب است. او در مصاحبه ای با «انوِستیگ.اکسیون» (Investig’action) در سال ۲۰۱۶، خیلی پیش از نشر کتاب «زن و جنسیت در عراق» به زبان فرانسه (۱)، توضیح می دهد که این امر درعین حال معنی «خواست شیوه های جایگزین مبارزه علیه پدرسالاری، رهایی از قواعد برتری جوی سفید و نیز رد هرگونه ذات گرائي» است. او می گوید: باید درک کرد که فمینیسم در زمینه های متعددی متولد می شود و زندگی می کند و وجود آن برپایه مدل های آزادسازی از پیش تعریف شده نیست.
او که بخاطر کارهایش در زمینه نژادپرستی، «جنسیت و اسلام» شناخته شده است، به جریان اندیشه ای از فمینیسم تعلق دارد که موسوم به «استعمارزدا» (۲) است و محدودیت های فمینیسم «سفیدها» را نشان داده، خواهان جهانی شدن و نیز تقریبا انتقاد از پدرسالاری – تا آنجا که به مبارزات زنان در عرصه (پسا) استعماری مربوط می شود- است. به این عنوان، «زن و جنسیت در عراق» یک مطالعه جامعه شناسانه عمیق است که در آن قوم گرایی، تاریخ اجتماعی – سیاسی و شفاهی درهم می آمیزد و او به شکلی درخشان و متقاعد کننده به این تجزیه و تحلیل می پردازد.
«من در اینجا تأکید می کنم که زنان، مسائل جنسیتی و مبارزات فمینیستی در عراق باید زیر ذره بینی پیچیده مبتنی بر روابط و تاریخ و بدون توسل به استدلال یک «تاریخ» یا نوعی از «اسلام» قرار گیرد تا بتواند واقعیت های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی [...] را توضیح دهد».
تحقیق میدانی «پسا- اشغال»
او در مدت ۲ سال از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ به تحقیق میدانی در عراق پس از اشغال آمریکایی می پردازد و در بغداد، اربیل و سلیمانیه روایت های زندگی مبارزان «حقوق زنان» یا زنانی با برچسب «فمینیست» بین ۲۱ تا ۷۴ ساله را جمع آوری می کند. این زنان «از همه سپهرهای قومی، مذهبی، اعتقادی و سیاسی» هستند. او در مقدمه کتاب خود توضیح می دهد که: «به این ترتیب من توانستم یک تاریخ شفاهی فرا- نسلی زنان را جمع آوری کنم که بازتاب تحول زندگی، فعالیت سیاسی و مسائل جنسیتی آنها از سال های دهه ۱۹۵۰ است».
موقعیت شخصی در عمق چندپاره شدن ملت
این کتاب شامل ۷ فصل است که تاریخ عراق از زمان پایان جنگ اول جهانی تا تظاهرات مردمی سال های اخیر را بازگو و این پرسش را مطرح می کند که: مسائل زنان و جنسیت چگونه در مبارزات قدرت شکل گرفته است؟
در درجه اول، استعمار ملت عراق را با اجرای سیاست تفرقه و تبعیض در زمینه حقوق قضایی مبتنی بر جدایی طبقاتی، قومی، جامعه ای و منطقه ای چندپاره کرد. در اینجا، مانند همه جاهای دیگر در دنیای تحت استعمار، حضور زنان (تحت سلطه، تسلیم و بدون حقوق)، ابزاری در دست استعمارگران بود و از آن چون «گواهی» برای وجود تفاوت اساسی بین غرب «متمدن» و شرق «وحشی» استفاده می کردند. تأکید براین بود که ملی گراها و اصلاح طلبان مسلمان گرایش به معکوس کردن وضعیب با تبدیل کردن «زن» (مادر)، یا برعکس، به «حامل بیولوژیکی» ملت رویایی دارند.
در نتیجه، درنخستین جمهوری عراق (۱۹۶۸- ۱۹۵۸)، دفاع از حقوق زنان به صورت عاملی مهم از سیاست ملی گرای مدرن نظام جدید سیاسی درآمد- اگرچه اسلام همچنان به عنوان نماد کلیدی اصالت فرهنگی، به ویژه برای فمینیست های ملی گرا – باقی ماند. در آن زمان، ارتباط بین یک ملت متحد و آزادی زنان از طریق «قانون احوال شخصی» (CPS, 1925)انجام می شد که امکان می داد از ترتیبات مختلف هماهنگ شده توسط استعمارگر، که همه حقوق را در نظمی که از بالا تعیین می کرد عدول شود. اما، بزودی در کودتایی که حزب بعث در سال ۱۹۶۸ (۳) انجام داد، نوعی از اقتدارگرایی «خونین» مستقر شد که جایگزین دوره انقلابی پیشین گردید. سرکوب و خشونت سیاسی، همه روند تغییر اجتماعی و ایده اتحاد ملی، که متکی به مبارزان حقوق زنان در مطالباتشان بود را ازبین برد.
ازدست دادن حقوق به دست آمده و خشونت حکومت
دوره ای از «خشونت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی» آغاز شد که شاخصه آن سیاست های ضد کرد و ضد شیعه سال های دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، جنگ علیه ایران (۱۹۸۸- ۱۹۸۰)، نظامی شدن جامعه، اشغال کویت در سال ۱۹۹۱، تحریم های اِعمال شده بر حکومت توسط سازمان ملل متحد بود که «عمیقا بر عملکرد و بافت اجتماعی و فرهنگی اثر گذارد»، موجودیت زنان را بازتعریف کرد و قواعد و عملکرد جنسیتی را دگرگون نمود. در مورد این دوران ، زهرا علی با وام گیری از یک اصطلاح هشام شرابی (۴)، «پدرسالاری جدید» را بکار می برد که یک پدرسالاری مدرن شده – اگر نه «تغییر شکل داده» - است که توسط خرده بوژوآزی شهری ارائه شده و تجسم چهره «پدر ملت» است. این پدرسالاری تفسیرپذیر درعین حال هم به نفع بهبود شرایط زندگی زنان (تا حد رشد اقتصادی ناشی از درآمدهای نفتی) و هم بروز شکل هایی از اعتراض درپی مسائل هویتی بود. از این جمله می توان به ویژه از مبارزه جویی اسلامی شیعه یاد کرد که قواعد خاص خود را به وجود آورد، که در آن شاید حقوقی برای زنان قائل شده بود ولی این حقوق محدود بود.
در عراقی که عمیقا دستخوش تفرقه شده بود، زنان حقوق به دست آورده در دوره نخستین جمهوری را از دست دادند و شرایط زندگی شان بدتر شد. تنها کسانی که عضو یا نزدیک به حزب بعث بودند توانستند گلیم خود را از آب بیرون بکشند و این کار در چهارچوب مشارکت آنها در تلاش های جنگ و تعلق قومی انجام شد. اما، برای اکثریت بزرگی از عراقی ها، «رشد فقر و بحران انسانی به وجود امده بخاطر تحریم ها (...) جامعه را به سوی ساز و کارهای دوام و بقا سوق داد و قواعد جنسیتی را سفت و سخت تر کرد».
ایالات متحده عراق را در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ اشغال کرد و این امر تا زمان عقب نشینی قطعی در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۱ ادامه یافت. نخبگان سیاسی جدید، که مخالف حزب بعث بودند و توسط نیروهای ائتلاف به قدرت رسیدند هوادار ایران بودند. ایجاد یک حکومت قومی- مذهبی چندپاره ازنو خشونت و هرج و مرج سیاسی ایجاد کرد و نیروهای محافظه کار دست بالا را یافتند.
سازمان غیر دولتی گرائی * و «مذهب گرایی سیاسی شده
هواداران حقوق زنان با حکومتی ضعیف و ناتوان در تأمین حقوق شهروندان سر و کار داشتند. مشارکت زنان در زندگی سیاسی تنها در چهارچوب نظام قومی میسر بود. آنها به عنان نمایندگان جوامع خود پذیرفته می شدند و از این دریچه کوچک توانستند به دولت، مجلس و شوراهای استانی راه یابند.
زیر نگاه پدرسالار «عمو سام»، هواداران فمینیست به فعالیت هایی که اساسا به سوی کمک های اجتماعی و انسانی سوق داده شده بود دست زدند. برای انجام این کار، حساب کردن روی پول های خارجی بیشتر مقرون به صلاح بود تا حکومتی دست تنگ، ضعیف و فاسد. «گروه ها و شبکه هایی از زنان که بیشتر توسط کمک کنندگان آمریکایی، سازمان ملل، اروپایی و بین المللی تأمین مالی می شدند، فعالیت ها، برنامه ها، کارزارها و حتی واژگانی که به کار می بردند عمیقا تحت نفوذ این حامیان بود».
«عراق پس از ۲۰۰۳ باز “مسئله زنان” پسااستعماری را به شکل مذهبی به میان کشید (...) مانند دوران استعمار، «ملت جدید»، «زن جدیدی» ساخته بود . ارتباط بین دولت- ملت و جنسیت در زمینه ای از مداخله نظامی آمریکا، که نخبگان سیاسی جدیدی را سرکار آورده بود و روایتی قومی- مذهبی از هویت عراقی تعیین می شد. حاصل آن یک «مذهب گرایی سیاسی شده» بود که میراثِ مدعایی «لاییک» بودن حکومت عراق را زیر سئوال می برد. در این حین، نویسنده لایه های مذهبی/لاییک را نادیده می گیرد. امری که همیشه منجر به این می شود که قدرت مذهبی بنیادگرایان، زنان را تضعیف می کند. او تأکید می کند که شرایط موجود زنان در عراق
تنها محصول قرائتی نادرست از “اسلام” نیست بلکه نتیجه مستقیم یک رشته جنگ و اشغال است که منجر به چندپاره شدن هویتی و اجتماعی – سیاسی شده و قدرت محافظه کاران را افزایش داده است
یک نسل جدید از فمینیست ها
امروز در عراق نه یک، بلکه چند نوع فمینیسم وجود دارد. رادیکال ترین ها در میان مبارزانی هستند که خواهان انجام اصلاحات رادیکال در «قانون احوال شخصی» (CSP) برای تأمین برابری کامل حقوق در زمینه های ارث، ازدواج، طلاق، ممنوعیت چند همسری و غیره هستند. فمینیست های اسلامی هم – با مراجعی متفاوت- غالبا همین خواسته ها را دارند. آنها خواهان برقراری یک ضد پدرسالاری مستخرج از قرآن، فقه و متون مذهبی هستند و از انجام اصلاحات در مبانی مذهبی نیز دفاع می کنند. بین این دو قطب، فمینیست های حقوق بشری، مسلمان و مبارزان چپ قرار دارند که مبارزاتشان برپایه حقوق تعیین شده در «توافق حذف هرگونه تبعیض نسبت به زنان» است و درعین حال می خواهند که «اسلامی بودن» «قانون احوال شخصی» (CSP) هم حذف شود و «فرهنگ عراقی» در زمینه ای روان امکان توافق بین آنها را پدید آورد.
«معنا بخشیدن به خشونت، یک قاعده فمینیستی» عنوانی بیشتر معما گونه است که در نگاه اول نتیجه این بررسی است که قیام اکتبر ۲۰۱۹ علیه نظام سیاسی پسا ۲۰۰۳ را به صحنه عراق می آورد که زنان در آن نقشی بزرگ ایفا کردند. بسیج گسترده آنها، فمینیسمی که معمولا در چنگ قدرت سیاسی بود را به جهشی جدید واداشت. مبارزان جوان در همین زمینه خواسته های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را مطرح نموده و براهمیت آزادی های فردی اصرار ورزیدند. قرائت آنها از مبارزات قدرت و حقوق انسانی پایمال شده توسط حکومت، ارتش یا شبه نظامیان، در آرمانشهری جویی جنبش اعتراضی، که می خواهد درباره یک قرارداد اجتماعی جدید گفتگو کند، نقش دارد.
* ONGisation: تکیه بر پیکربندی NGO به عنوان یک بردار اقدام جمعی برای توسعه
۱- « Les femmes et le genre en Irak : entretien avec Zahra Ali », 18 juillet 2016.
۲- Lire par exemple, de Françoise Vergès, Un féminisme décolonial, La Fabrique, 2019.
۳- در ۸ فوریه ۱۹۶۳، کودتائی ژنرال قاسم را که خود رهبری کودتا علیه سلطنت را در سال ۱۹۵۸ در راس گروهی از افسران بر عهده داشت، سرنگون کرد و ژنرال عارف را به قدرت رساند. در ۱۷ ژوئيه ۱۹۶۸، بخش دیگری از حزب بعث کودتای دومی انجام داد و قدرت را سرنگون کرد. این گروه شامل نزدیکان صدام حسین بود و حزب بعث پس از آن قدرتمند و سازمان یافته شد.
۴- Neopatriarchy : A Theory of Distorted Change in Arab Society,1988.