
لوپنیسم چیست ، بجز زاده ایدیولوژیک و سیاسی استعمارگری، و همچنین همکاری با نازی ها ؟ دوران استعمار درواقع، از دید راست افراطی فرانسه، دوران طلایی ازدست رفته برتری نژاد سفید بوده است. جنگ نژادپرستانه با «مهاجرت» و «مهاجران»، ابلیس سازی از اسلام و مسلمان ها و مهاجران تبعیدی، نظریه توطئه و نژادپرستانه «جایگزین بزرگ»، موضوع هایی است که امروز بسیار فراتر از سطح راست افراطی رواج یافته و میراث مستقیم این گذشته است. میراثی که لو پن و جبهه ملی عاملان اصلی انتقال آن در سال های دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بودند.
با این حال، وقتی امروز از منشأهای ایدیولوژیک این جریان که در آستانه قدرت قرارگرفته سخن گفته می شود، به درستی بر همکاری یا نازی گرایی برخی از بنیانگذاران آن انگشت نهاده می شود، درحالی که زهدان استعمارگرِ آن نقشی تعیین کننده داشته که غالبا از آن غفلت شده است. فزون براین، از برخی از جنایتکاران مشهور «سازمان ارتش سری» (OAS) و بنیانگذاران جبهه ملی توسط منتخبان راست افراطی در منظر عموم تجلیل می شود. به عنوان نمونه، در پایان سال ۲۰۲۲، لویی آلیو، شهردار پرپینیان، از حزب راست گرای « تجمع ملی» (RN)، تصمیم به ایجاد گردشگاهی به نام پی یر سرژان گرفت که یکی از چهره های بزرگ «سازمان ارتش سری» (OAS) (۱) بود. تشکیلات ریاست جمهوری در کاخ الیزه هم پروایی از لاس زدن با این جریان در «حرکات» یادمانی نمادین در بزرگداشت فرانسویان مستعمره نشین ندارد. به ویژه با عدم اشاره به خشونت های خونبار «سازمان ارتش سری» (OAS) و مسئولیت سنگین آن در آنچه که در پایان جنگ الجزایر رخ داده است (۲).
در فرانسه، آلوده شدن در جنگ های استعماری و یک رشته جنایت های انجام شده علیه بشریت، به طور کلی بی آبرویی و بی اخلاقی تصور نمی شود، زیرا در این گذشته استعمارگرانه حزب های جبهه ملی(FN) و تجمع ملی(RN) و دیگر جریان های سیاسی جناح راست، و نیز چپ، سهم دارند. این امر به ویژه درمورد جریان های سوسیالیستی ای صادق است که در حزب بخش «فرانسوی بین الملل کارگری» (SFIO)- کسانی مانند گی موله، رابرت لاکوست یا فرانسوا میتران- مسئولان بزرگ ترورها در مستعمره ها بودند و هرگز نخواستند از این گذشته مجرمانه سخن بگویند.
اعتراف به این که «حماسه» استعمارگری فرانسه در طی قرن ها یک نظام سلطه نژادپرستانه و وحشیانه بوده است ، در واقع حمله ای ننگین به تاریخ الزاما درخشان و میهن پرستانه محسوب می شد و دادن امتیازی غیرقابل تحمل به «جامعه گرایی»(کومونتاریسم)، یا به عبارت دیگر به فرانسوی های دارای منشأ مهاجرت استعماری و پسااستعماری که مظنون به «جدایی طلبی» هستند، مفهومی که دقیقا از واژگان استعماری وام گرفته شده است. گویی که این مسئله همانند موضوع های کشتار یهودیان یا بردگی به همه مردم فرانسه مربوط نمی شود.
در این جهش به عقب(backlash) استعماری، که از لحاظ وسعت قابل مقایسه با چیزی است که در جنبش «من هم» (Me Too) توسط فمینیست ها در ایالات متحده رخ داد، وزن ایدیولوژیک جبهه ملی (FN) و جناح راستی که آن نیز دلتنگی های استعماری داشت، نقشی بزرگ بازی کرد. محققان راست افراطی، و نیز حاکمیت طلبان جناح چپ، «ندامت» را به عنوان پوشش و مترسکی بی معنی، اما به قصد ازبین بردن هرگونه بررسی تاریخی از گذشته استعماری (۳) ابداع کردند.
این موضوع که در دوران نیکولا سرکوزی کاملا به صورت دکترین «ضد ندامت استعماری» حکومت درآمد، همچنان، اگرچه زیرزیرکی تر جریان دارد. براین مبنا، هرگونه اقدام یادمانی امانوئل ماکرون درباره استعمارگری و جنگ استعماری الجزایردقیقا از پیش با اعتراض ضد ندامت سازماندهی شده توسط الیزه همراه می شود که نشانه حسن نیت نسبت به افکارعمومی است که بیش از پیش دستخوش ملی گرایی و نژادپرستی می شود (۴).
نابینایی ای که در این کتاب درمورد گذشته شکنجه گری ژان- ماری لو پن از آن سخن گفته می شود و عوارض سیاسی آن، در حقیقت یکی از جلوه های متعدد چیزی است که آن- لورا استولر، تاریخ دان آن را « زبان پریشی(آفازی) استعماری»(۵) توصیف می کند که یک بیماری کاملا شناخته شده فرانسوی در سراسر جهان است. این نشانه ناتوانی در گفتن چیزی که کاملا می دانیم است. این که به نام جمهوری فرانسه و توسط آن در الجزایر و بسیاری از مستعمره های دیگر جنایاتی علیه بشریت انجام شده که شکنجه تنها یک نمونه عادی آن است.
دقیقا به دلیل پیروزی لوپنیسم و ایادی آن در نبرد فرهنگی و سیاسی، اعتراف به جنایات استعماری امروز بیش از همیشه غیرممکن به نظر می رسد. رهبران ما می باید مرتبا تاریخ انجام آن را، به بهای تعلل و کش دادن های بی پایان به تعویق بیندازند. آخرین تاریخ این مانوورهای طفره رفتن توسط امانوئل ماکرون با تجلیل از تاریخ رسمی «سبک شده» صورت گرفت که درواقع به معنی از محتوا خالی کردن، سیاست زدایی و در حدی زیاد کاهش جنبه جنایی آن– به ویژه هنگامی که از مسئولیت حکومت سخن می رود می گفت- است (۶).
پرسش اساسی ای که به خصوص نباید به آن پاسخ داد این است که از دید ارزش های ادعایی «جمهوری فرانسه»، آیا جنگ استقلال الجزایر درست بوده و جنگی که فرانسه برای ازبین بردن آن انجام داد درخور محکوم کردن است؟ انکار و مخفی کردن صاف و ساده جنایات انجام شده در الجزایر، که شکاف ایجاد شده توسط کارهای محکم تاریخی را ازبین برده، جای خود را به دستاویزهایی مانند توجه به مسئولیت «دو طرف قضیه» داده است. در یک خوانشِ بدون توجه به رویدادهای تاریخی، نوعی معادل سازی کلی انجام می گیرد. خشونت های الجزایری ها برای دستیابی به استقلال، درحالی که همه راه های مسالمت آمیز توسط فرانسه با خشونت مسدود شده بود، در سطحی غیرقابل مقایسه با خشونت های حکومتی فوق العاده مقتدر قیاس می شود که برای انتقامجویی دسته جمعی، دست به کشتار غیرنظامی ها، ناپدیدسازی ها، شکنجه، اعزام انبوه مردم به اردوگاه های کار اجباری و استفاده از سلاح های شیمیایی می زند و همه این کارها برای این انجام می شود که آزادی خواهی یک ملت را از بین ببرد. اوج بی شرمی آنکه این همه همراه با پیام دوستی به زنان و مردان الجزایری است که می خواهند «زخم استعماری» را فراموش نموده، به «آشتی» رو آورند و در حداقل زمان ممکن تاریخ استعماری را ورق بزنند (۷).
به این قیمت، یعنی انکار یک واقعیت دردناک ولی سرسخت تاریخی است که باصطلاح «وجدان استعماری» افسانه ای فرانسه می تواند تداوم یابد و لوپنیسم «ابلیس زدایی» شود.
اما، درمورد شکنجه، که امروز در حقوق بین المللی از آن به عنوان جنایت علیه بشریت نام برده می شود، وارث ژان- ماری لو پن، می تواند بدون مجازات شدن آن را توجیه و از آن دفاع نموده و معتقد باشد که امروز هم مانند دیروز این امر یک «شرّ لازم» است. و به نام سناریوی بمب ساعتی معروف(خطر تروریسم.م) ، افسانه ای تباه ادامه یابد که پدرش و جمعی دیگر از آن برای توجیه عملکرد خود در مستعمره ها استفاده می کردند (۸).
۱- Voir à ce sujet une tribune par un collectif d’historiens et de personnalités, « Rendre hommage à un pilier de l’OAS, c’est légitimer le racisme », Libération, 19 mars 2023.
۲- Voir Gilles Manceron, Fabrice Riceputi, Alain Ruscio, « Macron s’est adressé aux pieds-noirs en éludant les crimes de l’OAS », Histoire coloniale et postcoloniale, blogs.mediapart.fr, 1er février 2022.
۳- « “Repentance” : l’histoire d’un mot écran », histoirecoloniale.net, 19 février 2021.
۴- به عنوان مثال، گزارش بنجامین استورا در سال ۲۰۲۱ توسط الیزه به نشانه عدم ندامت اعلام شد. این مورخ که در ژوئیه ۲۰۲۰ توسط رئیس جمهور جمهوری مامور «تهیه فهرستی منصفانه و دقیق» از خاطرات استعمار و جنگ الجزایر شد، گزارش خود را ارائه کرد که در آن حدود ۳۰ توصیه را پیشنهاد کرد. این گزارش تحت عنوان « Les passions douloureuses »، توسط Albin Michel ، در سال ۲۰۲۱ منتشر شده است.
۵- Ann-Laura Stoler, « L’aphasie coloniale française : l’histoire mutilée », in Ruptures postcoloniales (coll.), La découverte, 2010, p. 62-78.
۶- به استثنای به رسمیت شناختن در سپتامبر ۲۱۰۸، در آغاز اولین دوره ریاست جمهوری ماکرون، مسئولیت فرانسه در قتل موریس اودین، که شامل ایجاد «سیستم» ترور در الجزایر در سال ۱۹۵۷ نیز می شود. فقط چند رسانه آنرا گزارش دادند. این به رسمیت شناختن باعث اعتراض جناح راست افراطی و بخشی از ارتش شد.
۷- Pour mesurer l’indécence et l’absurdité de cette injonction, on peut par exemple lire Karima Lazali, Le trauma colonial. Une enquête sur les effets psychiques et politiques contemporains de l’oppression coloniale en Algérie, La découverte, 2018.
۸- «شکنجه: سخنان مارین لوپن، به سنت پدرش»، لوموند، ۱۰ دسامبر ۲۰۱۴: «برای خانم لوپن […] در مواردی که بمب – تیک تاک تیک تاک تیک- تاک - می رود تا در یک یا دو ساعت منفجر شود و می تواند باعث کشته شدن ۲۰۰ یا ۳۰۰ تلفات غیرنظامی شود، “برای وادار کردن فرد به حرف زدن مفید است”. »