ايران دربند نئوليبراليسم، فساد و تحريم *

در حاليکه انقلاب اسلامي به تازگي چهلمين سالگرد خود را جشن گرفت، ايرانيان از تحريم هاي بين المللي اي در رنجند که اثرات آن بر ويرانگري سياست هاي نئوليبرالي اضافه شده است. همان سياست هائي که از بيست و پنج سال پيش توسط دولت هاي پي در پي دنبال مي شوند.

بدنبال خروج ايالات متحده با تصميم رئيس جمهور دونالد ترامپ از توافق وين در مورد برنامه هسته اي ايران، ارزش تومان در مقابل دلار و ساير ارزهاي خارجي ٣٠٠ درصد سقوط کرد. هرچند دولت مدعي است که توانسته وضعيت را کنترل و از بروز يک سونامي قيمت ها جلوگيري کند، اما ارقام رسمي رشد ٥٠ درصدي تورم را گواهي مي دهند. البته مغازه ها و فروشگاه ها مملو از کالا هستند و کمبودي به چشم نمي خورد و هرچند قيمت گوشت قرمز و مرغ لااقل دو برابر شده اما قيمت نان و سوخت ثابت مانده است.مانند هميشه طبقات مردمي اولين قربانيان اين شرائط هستند. کارگران و هم چنين معلمين و ديگر بخش هاي طبقه متوسط براي تامين نيازهاي روزمره شان در رنجند. اين مشکلات در اينجا و آنجا موجب تظاهرات پراکنده اي مي شوند که افزايش قيمت ها، عدم پرداخت حقوق ها و فسادي که چون قانقاريا به جان دستگاه دولتي افتاده است را نشانه مي گيرند. رژيم اين تظاهرات کوچک را تا جائي که برايش خطري نداشته باشند، سرکوب نمي کند و بروز آنها را به حساب اعتبار دمکراتيک خويش مي گذارد.

سياستي نئوليبرال در سايه صندوق بين المللي پول

رفرم هاي نئوليبرالي که از دوره دوم رياست جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني آغاز شدند چهره جامعه ايران را به کلي تغيير دادند. در حاليکه در سالهاي آغازين انقلاب از ثروتمند نمائي پرهيز مي شد، امروز ثروت و پول پرستي تمام عرصه هاي زندگي جامعه ايران را در نورديده و تمامي ارزش هاي اخلاقي و زندگي روزمره ايرانيان را تحت تاثير قرار داده است.

حرف پول و سود بانکي در همه جا حاضرند. شما مي خواهيد يک آپارتمان اجاره کنيد ؟ بخشي از اجاره تحت عنوان رهن پرداخت که ميزان آن بر حسب سود ١٥ درصدي بانک محاسبه شده است. بخشي بزرگي از طبقه متوسط ايران بدين ترتيب مجبور به داشتن يک نقدينگي واقعي و يا مجازي هستند که اغلب در يک سپرده بانکي جاي گرفته است. بهره بانکي شامل ماليات نمي شود و هيج کنترلي بر سقف سپرده وجود ندارد. برعکس هرچه ميزان سپرده بيشتر باشد درصد بهره آن افزايش مي يابد و نرخ آن مي تواند تا ٢٥ درصد برسد. ثروتمندان بي هيچ زحمتي از اين درآمد سود مي برند و فقرا به آن دسترسي ندارند.

اين وضعيت موجب پيدانش نقدينگي نجومي شده است که ميزان آن در سال ٢٠١٨ از توليد ناخالص داخلي بيشتر شد(١) و مي تواند ثبات کشور را در شرائط کاهش ارزش تومان زير سوال ببرد. حتي اگر به اين شايعه باور داشته باشيم که دولت از کاهش ارزش تومان براي جذب بخشي از نقدينگي استقاده کرد، نبايد از خاطر برد که کشور ماههاي پر تلاطمي را از سر گذراند.

صنايع توليدي نيز از ديگر قربانيان اين شرائط اند. بالا بودن ميزان بهره باعث مي شود که « هزينه سرمايه » به بالاي ٣٠ درصد افزايش يابد که موجب ناتواني صنايع براي رقابت با اجناس وارداتي مي شود. جز در صنايع غذائي که رقابت توليدات خارجي ضعيف تر است، بخش بزرگي از صنايع متوسط يا ورشکست شده و يا در آستانه آن قرار گرفته اند. صنايعي که در دهه هاي نخستين انقلاب در کنار صنايع بزرگ ملي شده، وسيعا توسعه يافته بودند.

پس از انقلاب بانک ها ، شرکت هاي بيمه و بخش بزرگي از صنايع در ايران دولتي شد و اقتصاد ايران به اقتصاد کشورهاي سوسياليست شباهت پيدا کرد. خصوصي سازي هاي کوري که از دو دهه اخير توسط دولت هاي پي در پي به اجرا گذاشته شد از يک سو مانند روسيه اليگارشي هاي مالي بوجود آورد و از سوي ديگر به صنايع متوسطي ضربه زد که در کنار صنايع بزرگ رشد کرده بودند.

سوبسيد به سرمايه يا سوبسيد به کار

اضافه براين نئوليبراليسم ايران رنگ صندوق بين المللي پول را دارد و هنوز ارسال دلار به خارج کشور امکان پذير است. دياسپوراي ايراني در امريکا از آن به خوبي باخبرند. در شرائط تحميل سخت ترين تحريم ها به ايران توسط رئيس جمهور ترامپ، آنها هيچ مشکلي براي فروش اموال خود در ايران و انتقال آن به ايالات متحده ندارند. امري که براي دياسپوراي ايراني در اروپا به راحتي ميسر نيست و بانک هاي اروپائي ازترس مجازات هاي امريکا از انجام چنين معاملاتي پرهيز دارند.

در واقع مسئولين در ايران همواره به «انتقال آزاد سرمايه» که اساسي ترين دگم صندوق بين المللي پول است، پايبند بوده اند. آنهائي که نزديک به محافل تصميم گيرنده هستند و از تاريخ تقريبي کاهش ارزش تومان در مقابل دلارباخبرند ، مي توانند معاملاب پرسودي داشته باشند. فقط کافي است که دلارهايشان را به تومان تبديل کرده و به سپرده بگذارند سودي لااقل ١٥درصدي بدست آورند و درست قبل از کاهش ارزش تومان آنرا مجددا به دلار تبديل کنند. براساس گزارش صندوق بين المللي پول فقط در سال ٢٠١٨، ٢٧ ميليارد دلار از ايران به خارج کشور ارسال شده است.

اين وضعيت پولي به معناي پرداخت سوبسيد به سرمايه است و دولت هاي مختلف همواره اين سياست را دنبال کرده اند. آنها هر گز نخواسته اند که نيروي کارآ و متخصص را به قيمتي ارزان به توليدگران خارجي پيشنهاد کنند و بخشي از هزينه کار را با سوبسيد دولتي جبران کنند. نئوليبراليسم به شيوه روسيه بيشتراز سرمايه داري چيني به مزاج تصميم گيران ایران سازگار است.

زبان انتقاد گشوده است اما خبري از شورشي همه گير نيست

در تهران زبان انتقاد گشاده است و در همه جا انتقاد از دولت و رژيم به گوش مي رسد. اين تفاوت اساسي ميان سيستم کنوني با دوران پيش از انقلاب است. در آنزمان هيچ انتقادي از رژيم تحمل نمي شد. فقط کافي بود در يک سينما هنگام پخش سرود شاهنشاهي از جايتان بلند نشويد تا يک مامور ساواک برايتان مشکل ايجاد کند. بخش بزرگي از ايرانيان اين دوران را نديده اند و از اينرو اپوزيسيون طرفدار امريکا مي تواند رژيم قبلي را چون « دولت رفاه » و يا «لائيک» معرفي کند.

علي رغم فشار اقتصادي از شورشي همه گير خبري نيست. بجز کارآئي سيستم سرکوب رژيم دليل آنرا بايد از وحشت ايرانيان از هرج و مرج مانند عراق و يا ويراني همچون سوريه ، جست. ايراني ها حتي آنان که حکومتشان را دوست ندارند، وطنشان را دوست دارند. به صورتي معکوس فشار دولت ترامپ باعث سکوت بيشتر ايراني ها مي شود و از آتش اعتراض آنها مي کاهد. نه آمريکا و نه متحدينش در منطقه ، عربستان سعودي و اسرائيل ، موفق نشده اند تا کنون اپوزيسيوني با پايگاه مردمي ( مانند برزيل و يا ونزوئلا) در ايران بوجود آورند. شعارهاي نژادپرستانه ضد عربي که در سالهاي متوالي توسط بخشي از اپوزيسيون تبليع مي شد و قصد آن استفاده از نارضايتي ناشي از حضور زبان عربي در حوزه عمومي بود، در شرائط رودروئي ايران و عربستان سعودي عملا به سود رژيم ايران تمام شده است.

در تظاهرات ٢٢ بهمن حرفي از عدالت اجتماعي نيست. فقط چند شعار اينجا و آنجا برعليه آنهائي که از رانت دولتي استفاده مي کنند، ديده مي شود. احتمالا بيشتر هدف دولت آقاي روحاني است. شعارهاي هميشگي بر عليه آمريکا امسال جايشان را به شعارهائي بر عليه رئيس جمهور ترامپ داده اند. در سخنراني ٨ فوريه، رهبر جهت گيري شعارها را مشخص کرده بود:« مرگ بر امريکا » يعني مرگ بر ترامپ و بولتن و پومپئو. فضاي تظاهرات اما خاکستري است و از شادي هاي تظاهرات دوسال پيش ، پس از امضاي توافق هسته اي خبري نيست(٢).

رونق اوبريزاسيون **

شرائط سخت اقتصادي و رشد بيکاري باعث اوج گرفتن کارهاي موقت و سخت شده اند. علي راننده اسنپ است. يکي از چند شرکت ايراني که مطابق مدل اوبر بوجود آمده اند. او ١٢ ساعت در روز در ترافيک خفه کننده تهران کار مي کند. او مي گويد بطور متوسط روزي ١٥٠ هزار تومان در مي آورد که ٥٠ هزار تومان آنرا براي بنزين و استهلاک ماشين کنار مي گذارد. شبها دير وقت به خانه يکي از همشهري هايش براي خواب مي رود که او را مجانا پذيرفته است. هر بيست روز يکبار براي ديدار همسر و فرزند به شهرش، گنبد کاووس، مي رود و براي کم کردن هزينه مسافرت چند همشهري را همراه مي برد. او هم مانند بسياري از همشهري هايش عضو گروه «گنبدي هاي تهران» در تلگرام است و مسافرهايش را در آنجا مي يابد. فرنگيس نيز با اسنپ صورتی *** کار مي کند. رانندگان آن زن هستند و اغلب توسط خانواده ها براي فرستادن بچه هايشان مورد استفاده قرار مي گيرد. حرفه رانندگي تاکسي برای زنان قبل از انقلاب رواج نداشت و تعداد زنهاي راننده تاکسي انگشت شمار بودند. او مي گويد که روزي ١٥٠هزار تومان با کسر بنزين و استهلاک برايش مي ماند. بيست روز در ماه کار مي کند و شوهرش نيز درآمدي مشابه دارد. آنها بچه ندارند و درآمدشان فقط براي گذران کافي است و جاي هيچ گونه خرج اضافي وجود ندارد.

مانند علي و فرنگيس ٥٠٠ هزار نفر با استپ کار مي کنند که ١٢٠ هزار نفر آنها در تهران هستند. انتخابي از روي اجبار و براي بيکارنماندن چرا که سيستم بر اساس در رقابت قراردادن آنان عمل مي کند و به مشتري ارزان ترين قیمت را پيشنهاد مي کند.

درکشوري که ميزان بيکاري براي جوانان بين ١٩ تا ٢٩ سال بيش ا ز ٢٥ درصد است، کارهاي موقت، سخت و از روي اجبار رو به افزايش است. ايران امروز دوبرابر فرانسه مهندس تربيت مي کند اما بسياري از آنها در حوزه تخصصي خود کار پيدا نمي کنند. آنهائي که توانائي دارند کشور را ترک مي کنند و بقيه به کاري مشغولند که هيچ ربطي به رشته تحصيلي شان ندارد. در کافه هاي مدرني که در مرکزتهران به فراواني سربرآورده اند، اغلب به جواناني با سطح تحصيلات کارشناسي ارشد برمي خوريم که از روي ناچاری به کار در کافه روي آورده اند.

جغرافياي سياسي نوين منطقه

ايران رسما در جنگ نيست و حضورش در سوريه به دنبال تقاضاي دولت آن کشور بوده است. با اينهمه تغيير توازن قوا در منطقه بدنبال شکست داعش ، تمام داده ها را دگرگون کرده است . زين پس روسيه نقش داور منطقه اي را ايفا مي کند که در طي چند دهه ايالات متحده به عهده داشت. داوري بي طرف تر در مورد اسرائيل هرچند لابي طرفدار اين کشور در روسيه نيز حضور دارد و يک سوم جمعيت اسرائيل روس تبارند. اما نفوذ لابي اسرائيل در روسيه قابل مقايسه با آيپک در آمريکا نيست. ايران و اسرائيل زين پس چهره به چهره رودروي هم قرار گرفته اند. هيچکدام قادر به نابودي ديگري بدون تحمل عوارض غير قابل پيش بيني از جمله در صحنه بين المللي نيست. دو کشور بدين ترتيب وارد نوعي از جنگ سرد دراز مدت مشابه آنچه ميان اردوگاه شوروي و غرب وجود داشت، شده اند. ايران که در نزديکي مرزهاي اسرائيل حضور جدي نظامي پيدا کرده است، فعلا به تحريکات اسرائيل پاسخ نمي دهد و آرام است. موقعيت جغرافياي سياسي به تازگي بدست آمده ، مزيت نويني براي ايران است براي مذاکرات احتمالي اش با غرب .

اما اين «پيروزي» هاي منطقه اي که حکومت ايران آنها را با شعارهاي بيشتر ميهن پرستانه و کمتر مذهبي تبليغ مي کند، هيچ تاثيري بر زندگي روزمره مردم نداشته اند و با استقبالي پرشور روبرو نيستند.تمايل به زندگي در صلح و ثبات اقتصادي به دور از درگيري هاي خونين منطقه آرزوي بخش بزرگي از طبقه متوسط است. اين همچنين خواست بخشي از طبقه حاکم است که علي رغم عهد شکني هاي غرب از آن دل نمي کنند. فرزندان آنها نه در روسيه، نزديک ترين متحد منطقه ايران، تحصيل مي کنند و نه در چين زندگي مي کنند. اکثريت آنها در امريکاي شمالي ساکنند.

* متن فرانسه اين مقاله تا اندازه خلاصه شده است و در ترجمه فارسي بخش هائي که حذف شده بود اضافه شده اند

** اوبريزاسيون با اشاره به شرکت اوبر به معني توليد کارهاي موقت و سخت با درآمد اندک است. نوعي کارمزدي که تمام ريسک ها را از صاحبکار به مستخدمين منتقل مي کند.

*** (Snapp Rose)