The Conversation که رسانه ای مستقل و غیر انتفاعی است در نسخه اول نوامبر ٢٠٢٠ گزارش می دهد که « حدود یک پنجم پرسنل نظامی می گویند که نشانه هایی از برتری طلبی سفیدپوستان یا نژادپرستی را در نیروهای مسلح مشاهده کرده اند ، مانند استفاده بی آزرم از توهین نژادپرستی و لفاظی یهودستیز ، و حتی چیدن مواد منفجره به شکل صلیب شکسته هیتلری ». بر اساس گزارش مایکل ژرمن ، مامور سابق FBI ، که در روزنامه گاردین ٢٧ اوت ٢٠٢٠ منتشر شد ، در بیش از دهها ایالت برتری طلبان سفیدپوست در نیروی انتظامی نیز نفوذ کرده اند.
در درون پلیس امریکا، این ایدئولوژی صرفاً نظری نیست و خود را در قتل های سال ٢٠٢٠ مینیاپولیس ، مانند جورج فلوید ، ٤٠ ساله و آتاتیانا جفرسون ، ٢٨ ساله ، نشان داده است. در سال ٢٠١٩ در فورت ورث ، فردی گری ٢٥ ساله و در سال ٢٠١٥ در بالتیمور ، مایکل براون ١٨ ساله قربانی های دیگر این ایدئولوژی بوده اند. در سال ٢٠١٤ تامیر رایس ١٢ ساله ، هنگام بازی با یک تپانچه پلاستیکی در پارک کلیولند ، توسط پلیس سفیدپوست کشته شد. این لیست متأسفانه شامل همه قربانیان نمی شود.
همانطور که فرانسوا کوست ، استاد دانشگاه تولوز ژان ژورس یادآوری می کند(١)، همه این قربانیان سیاه پوست بودند:
هر اتفاقی که در ایالات متحده می افتد ، مستقیم و غیرمستقیم در ارتباط با میراث برده داری و تقسیم جمعیت بین سفید و سیاه است. […] سیستم برده داری آنقدر وحشتناک و وحشیانه بود که اربابان و مقامات سیاسی خیلی سریع متوجه شدند که این سیستم غیرقابل توجیه است. اما از آنجایی که باید به دلایل اقتصادی تداوم می یافت ، می بایست آنرا توجیه کرد. ابزاری که برای توجیه این امر غیرقابل توجیه اختراع شد، برتری نژادی سفیدپوستان بود - به ویژه هنگامی که می بایست مسیحی و پیرو پرشور کتاب مقدسی باشی که براساس آن خداوند همه افراد بشر را از روی تصویرخود یکسان آفریده است -. در آن زمان از برتری سفید پوستان نه با صراحت، بلکه براساس این ایده دفاع می شد که سیاهان ، آفریقایی تبار ها مستحق بردگی هستند و نباید از این امر احساس گناه کرد زیرا آنها حقیرند و انسانهای واقعی مانند سفیدپوستان نیستند. و این گفتمان به این دلیل از لحاظ روانی بسیار قوی بود که از سوی «سفیدهای کوچک» ، یعنی سفیدپوستانی که به اندازه کافی ثروتمند نبوده بودند، حمایت می شد.
از اینرو مسئله نژادی در بررسی خطر تروریسم برای ایالات متحده ، موضوعی مرکزی است. برتری طلبان سفیدپوست (عمدتا «سفیدپوستان کوچک») ، تحت هر نام و شعاری که بسیج شوند مانند خواست همیشگی شان برای از بین رفتن دولت فدرال که از نظر آنها منبع همه بدبختی هاست ، اساساً بدنبال فعال کردن مجدد مبارزات بنیاد گرایانه کو-کلاس-کلن(KKK) هستند که سلف نفرت نژادی آنهاست. این مبارزات در حدود سال ١٨٧٠ منجر به ترویج قوانین جیم کرو(Jim Crow) در ایالت های جنوبی شد که حقوق آفریقایی تبار ها را که پس از جنگ داخلی در قانون اساسی شناخته شده بود ، زیر سوال می برد. بعضی از متمم های قانون اساسی تا سال ١٩٦٤ به طور کامل اعمال نشدند، مانند متمم سیزدهم در مورد لغو برده داری ، چهاردهم در مورد دادن تابعیت بدون هر گونه محدودیت به همه کسانی که در ایالات متحده متولد شده اند ، و پانزدهم که حق رأی را برای همه شهروندان آمریکایی تضمین میکرد.
نسل جدید برتری نژادی طلبان به این نفرت از آفریقایی تباران، بیزاری از «امریکای لاتین تبارها»، مسلمانان، آسیائی تبارها و البته هم جنس گرا و ترا جنس گراها(LGBTIQA+) (٢) را افزودند . البته بدون فراموش کردن یهودستیزی که میراث دیگر کو-کلاس-کلن است.
« کارفرمایان خشونت »
آنها اعضای فرقه توطئه گرا *QAnon ، The Base («پایگاه»، با اشاره به روشهای سازمانی و تروریستی القاعده که در عربی دقیقاً به معنی «پایگاه» است) ، Proud Boys (همانهایی که دونالد ترامپ در اولین مناظره علیه جو بایدن از آنها خواست که آماده باشند) یا جنبش Patriot Praye که از مسیحیان بنیادگرا تشکیل شده، هستند. همانطور که وگاس تنولد ، یکی از محققان Anti-Defamation League’s Center on Extremism (مرکز مبارزه با افترهای افراط گرایی) ، در مصاحبه با رسانه Insider (٣) تاکید کرد ، این دو جنبش اخیر «ایدئولوژی بسیار مبهمی» دارند. می توان گفت که آنها فقط طرفدار خدا و متمم اول قانون اساسی هستند (که آزادی بیان را تضمین می کند). همه این افراد اعتقاد عمیق دارند که «نژاد» سفید از همه نژادها برتر است و برای حراست از این برتری فرضی که در خطر می باشد، انجام هر کاری رواست.
در همدلی با این تازه واردان راست افراطی ، حدود پانزده گروه نئونازی مانند جبهه طوفان(Storm Front) ، حزب ناسیونال سوسیالیست Vanguard America وجود دارد که شعار هیتلری «خون و خاک» (blood and soil) را سر می دهند. و یا می توان به AWD (Atomwaffen Division) اشاره کرد که در ایالات متحده مستقر است ، اما دارای «حق رای» در انگلستان ، آلمان و کشورهای بالتیک است. این افراد آماده هر کاری هستند. حتی برای انجام حملات انتحاری. در مقاله ای منتشر شده در ژوئن ٢٠١٩ ، یکی از اعضای AWD می گوید: « فرهنگ شهادت و شورش در گروه هایی مانند طالبان و داعش چیزی است که در جنبش تروریستی نئونازی تحسین و پرورده می شود. در سال ٢٠١٨ ، بنیانگذار و رهبر آن ، براندون راسل دستگیر و به اتهام داشتن ابزار تخریب و مواد منفجره محکوم شد.
باید به این لیست «Incels» (involuntary celibates مجردهای غیر ارادی) را اضافه کنیم که هدف آنها طرفداری از زن ستیزی است. این گروه که توسط مشتی سرخورده در سال ١٩٩٣ ایجاد شد و از طریق اینترنت در سطح بین المللی عضو می گیرد ، زن ها را مسئول بدبختی ای می داند که بر سرشان می آید.آنها متهم به دست داشتن در چندین حمله تروریستی هستند و FBI فعالیت آنها را بصورتی جدی تحت نظر دارد. در ماه مه ٢٠١٤ ، یکی از پیروان آن ، الیوت راجر ، با یک خودرو تجهیز شده در ایسلا ویستا(کالیفرنیا) شش نفر را کشت و قبل از خودکشی چهارده زن و مرد دیگر را مجروح کرد.
این منظره تاریک و وحشتناک بدون اشاره به «بوگالو» ها کامل نخواهد بود. آنها در وسواس دیوانه واری برای برانگیختن جنگ داخلی قبل از توقیف سلاح هایشان - علیرغم متمم دوم قانون اساسی که برای آنها مقدس است – غوطه ورند. اغلب پیراهن هاوایی می پوشند (نماد بد سلیقگی شان) و حتی با معترضان به ترور جورج فلوید راهپیمایی کردند به این امید که شورشی را علیه «مقامات» برانگیزند، امری که به روشنی بیانگر آشفته فکری آنهاست. آنها طرفدار جنگ پیشگیرانه (داخلی) هستند و اهمیتی ندارد چه کسی آغازگر آن باشد. مانند دیگر توطئه گرایان ، آنها به شدت مسلح و علی رغم ذهن آشفته و جنبه فولکلوریک شان ، خطرناکند.
در کل ، تعداد این «کارفرمایان خشونت» ، به قول دانشمند علوم سیاسی Bertrand Badie ، ١٠٠ هزار نفر تخمین زده می شود. این رقم در کشوری با بیش از ٣٢٨ میلیون نفر جمعیت هم اندک است و هم کافی برای توسعه شبکه های اجتماعی مضر و ایجاد مراکز آنلاین مانند MyMilitia («An American Patriot Network»). این شبکه ها می توانند شبه نظامیان موجود را جذب کنند و یا حتی کسانی را برای اینکار پرورش دهند و پلاتفرم هائی مانند Gab ، Discord ، Minds و Bitchute ایجاد کنند و بستری برای باز کردن فوروم انترنتی مانند Stormfront و IronForge برای تجهیز نظریه «جایگزینی بزرگ» (Grand Remplacement) و بی ثبات سازی فرایندهای دموکراتیک و انجام اقدامات مجرمانه مهم باشند . گواه این امر ، تسخیر کنگره توسط تعداد انگشت شماری از این افراد است.
بر اساس گزارش ١٧ ژوئن ٢٠٢٠ Center for Strategic & International Studies ، افراطیون راست گرا دو سوم حملات و توطئه ها را در ایالات متحده در سال ٢٠١٩ و بیش از ٩٠ درصد آنها را بین اول ژانویه تا ٨ مه ٢٠٢٠ انجام داده اند. این ارقام نگران کننده باعث شد نهاد امنیت داخلی آمریکا (DHS) در گزارشی که در اکتبر ٢٠٢٠ منتشر کرد به این نتیجه برسد که « افراطیون خشونت گرا با انگیزه های نژادی و قومی - به ویژه افراطیون سفیدپوست (ESE) - همچنان پایدارترین و مرگبارترین تهدید در میهن هستند».
دوران پربرکت دونالد ترامپ
در حالی که از سال ٢٠١٩ ، پس از حمله در ال پاسو (تگزاس) که ٢٢ نفر از جمله ١٤ آمریکایی و ٨ مکزیکی در آن کشته شدند ، DHS برنامه های خاصی را علیه تهدیدات ناشی از ناسیونالیسم سفید طراحی کرده بود ، دولت ترامپ با سرعت بودجه آن را کاهش داد و حتی برخی از آنها را متوقف کرد. در سال ٢٠١٧ ، پس از تظاهرات افراطیون در شارلوتس ویل ، ویرجینیا ، که به درگیری با «آنتیفا» ها** منجر شد ، دونالد ترامپ اعلام کرد که «افراد خوب در هر دو طرف» وجود دارند و بدین ترتیب به جنبشی پر و بال داد که با گذشت زمان به رشد خود ادامه داده است. راهپیمایی کردن با سلاح های جنگی بدون آنکه رئیس جمهور آنرا سرزنش کند ، از سوی راست افراطی همچون حمایت و حتی تشویق تلقی شد. انگار که یکی از آنها در کاخ سفید نشسته باشد. به خصوص که در گذشته ، دونالد ترامپ در زمان رئیس جمهوری در باز-ارسالی توئیت های نئونازی ها و برتری خواهان تردید نکرده است.
در جریان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری ٢٠١٦ که با خشونت نادر درگیری های لفظی همراه بود ، اطرافیان ترامپ ، در تشویق این گرایش رو به رشد کم کاری نکردند، گرایشی که دیدگاه اش را با تفنگ های اتوماتیک ، خودرو تجهیز شده یا ربودن شخصیت ها بیان می کند. دوران اوج زمانی بود که استیو بانون به مدیر کلی ستاد انتخاباتی دونالد ترامپ انتخاب شد. استیو بانون رئیس امپراتوری رسانه ای Breitbart ، ویترین جنبش Alt-Right («حق جایگزینی») است. جنبشی که توسط ریچارد اسپنسر در پایان دهه ٢٠٠٠ تأسیس شد و از نظر فکری مدیون آلن دو بنوا (Alain de Benoist) ، نظریه پرداز فرانسوی «راست جدید» از چهل سال پیش و همچنین ژان راسپای ، نویسنده ناسیونالیست فرانسوی است.
استیو بانون جانشین نومحافظه کاران افراطی ای شد که عمدتاً بی اعتبار شده بودند و تلاش کرد نظرات تهوع آور خود را در میان حزب جمهوری خواه نفوذ دهد. در همان دوران بود که دونالد ترامپ توئیتی را که در یکی از فوروم های «alt» یافته بود بازنویسی کرد. در این توئیت هیلاری کلینتون احاطه شده در میان اسکناس های ١٠٠ دلاری با یک ستاره داوود دیده می شود و در زیر تصویر این جمله نوشته شده است: « Most corrupt candidate ever ! » (فاسدترین نامزد در تاریخ !)
ریچارد اسپنسر از پاکسازی قومی مسالمت آمیز حمایت می کند و به گفته مجله آمریکایی Mother Jones(٤) اعلام کرده که می خواهد مفهوم «نژادپرستی خوش چهره» (racisme cool) را ترویج کند. با این وجود ، Alt-Right («حق جایگزینی») باعث شد که از « خوش چهره » ای او به بدترین صورت ممکن صحبت شود. در ١٢ اوت ٢٠١٧ در شارلوتس ویل ، اعضای Alt-Right با نئونازی ها و اعضای کو-کلاس-کلن شعارهایی مانند « زندگی سفید پوستان مهم است »( white lives matter) یا «یهودیان جای ما را نخواهند گرفت»( Jews will not replace us) را سر دادند. این در تظاهراتی به نام «متحد کردن راست» بود که در اعتراض به پائین کشیدن مجسمه ژنرال رابرت لی برگزار شد و در آن یک فعال ضد فاشیست جان خود را از دست داد و دیگرانی به شدت مجروح شدند.
جو بایدن به محض روی کار آمدن مسئله را بسیار جدی گرفت و در سخنرانی افتتاحیه خود گفت: « امروز ما شاهد ظهور افراط گرایی سیاسی ، برتری طلبی سفیدپوستان و تروریسم داخلی هستیم. ما باید با آنها مبارزه کنیم و آنها را شکست خواهیم داد». او اولین رئیس جمهوری بود که در ژوئن ٢٠٢١ از محله گرین وود (ملقب به Black Wall Street) در شهر تولسا (اوکلاهما) دیدن کرد ، جایی که صدها سیاهپوست آمریکایی توسط سفیدپوستان در سال ١٩٢١ کشته شدند. به همین مناسبت ، او گفت: « برخی بی عدالتی ها بسیار آزاردهنده است. ، بسیار وحشتناک ، آنقدر دردناک که نمی توان آنها را به خاک سپرد »، و افزود:« آنچه در گرینوود اتفاق افتاد ، یک نفرت و تروریسم داخلی بود ، جریان عمیقی که هنوز هم وجود دارد»(٥).
وی همچنین گزارشی به مجلس نمایندگان و سنا ارسال کرد مبنی بر اینکه نژادپرستی خشونت آمیز برتری طلبان سفیدپوست می تواند به حملات دسته جمعی مرگبار علیه غیرنظامیان بیانجامد. آلخاندرو مایورکاس ، وزیر امنیت داخلی آمریکا در جلسه پاسخگوئی خود درکنگره ، تروریسم داخلی را بزرگترین خطری دانست که ایالات متحده با آن روبرواست و افزود که دولت بایدن مبارزه با آن را یکی از اولویت های خود قرار داده است(٦).
کاری قطعاً ضروری، اما آیا آمریکا نباید از خود سوال کند که چرا بیست سال پس از بزرگترین حمله ای که تا به حال این سرزمین به خود دیده است ، سرچشمه ترور نه دیگر در آسمان ، بلکه در بطن و عمق آن است ؟
*طرفداران تئوری توطئه ** antifa جنبش سیاسی چپگرای ضد فاشیستی و ضد نژادپرستی در ایالات متحده.
١- La présidence des États-Unis de Franklin Roosevelt à George W. Bush (1933-2006). L’empire de l’exécutif, Éditions du Temps, 2007 ٢-شامل دگرجنس گراها، هم جنس گراها، دو جنس گراها، همه جنس گراها و غیره
٣- Rapporté par France 24 le 5 septembre 2020.
٤- مجله اطلاع رسانی و تفسیر وقایع و همچنین گزارش ها و تحقیقات عمده در زمینه سیاست ، محیط زیست ، حقوق بشر ، بهداشت و فرهنگ.
٥- Sonia Romero, « “Le suprémacisme blanc constitue la menace la plus mortelle” des États-Unis », L’Écho, 2 juin 2021.
٦- Jacques Hubert-Rodier, « Les États-Unis face à la montée du terrorisme intérieur », Les Échos, 18 mars 2021.