نگاهی به غزه

بی فروغی غریب مرگ در نگاه یک نوجوان اهل غزه

چگونه می‌توان فارغ از کلیشه های رایج و بدون یکسان انگاری اشغالگر و اشغال شده، درباره درگیری اسرائیل و فلسطین سخن راند ؟ در این متن، نوشته کامی بوژدون، تلاش شده است با لحنی ادبی، بی‌عدالتی ساختاری ای را که فلسطینی‌ها قربانی آنند و عدم تقارن عمیق این درگیری، از دید ساکنان غزه و کرانه باختری برجسته شود.

این تصویر یک پسر جوان را نشان می‌دهد که در میان ویرانه‌های یک ساختمان آسیب‌دیده ایستاده است. او در حال حمل یک جعبه است و به سمت دوربین نگاه می‌کند. محیط اطراف او پر از زباله، آوار و تکه‌های مصالح ساختمانی است. دیوارهای خراب و نشانه‌های تخریب در پس‌زمینه مشهود است و وضعیت کلی تصویر نشان‌دهنده یک منطقه آسیب‌دیده از جنگ یا بلایای طبیعی است. احساساتی نظیر ناامیدی و تلخی در چهره کودک منعکس شده است.

هرآنکه تابحال در چشمان یک نوجوان ساکن غزه، که از نظر فیزیولوژیکی هنوز می توان او را زنده دانست، بی فروغی غریب مرگ را دیده باشد، درک می کند که چرا نباید به داوری روشهای خوب و بد مبارزه نشست.

هرآنکه تابحال زندگی روزمره زیر بار ظلم، تحقیر و برخورد غیر انسانی ای را که طی دهه‌ها توسط فلسطینی‌ها تجربه شده، از نزدیک دیده باشد، می‌داند که پیش از قضاوت در مورد مشروعیت این یا آن اقدام خشونت‌آمیز، برخورد فروتنانه می بایست بر قطعیت‌ها غلبه کند.

هر آنکه که تا بحال داستان‌های زندگی فلسطینی‌ها را شنیده باشد، چه روایتی کوتاه و چه داستان بلند یک عمر، می‌داند که برای انسانهایی که در برخی نقاط جهان به دنیا آمده‌اند، خشونت مسلحانه گزینه‌ای قابل بحث نیست، بلکه واقعیت عینی ایست که به زندگی، بدن و ذهن آنها شکل می‌دهد.

***

«سه نوع خشونت وجود دارد. اولین، که مادر همه خشونت‌های دیگراست ، خشونتی نهادی می باشد، که به سلطه، ستم و استثمار مشروعیت و تداوم می‌بخشد و میلیون‌ها نفر را در میان چرخ ودنده‌های خاموش و روغن‌کاری شده‌اش درهم می‌کوبد و له می کند.

.دومین، خشونت انقلابی است که ازاراده برای درهم کوبیدن اولی زاده می شود.

سومین، خشونت سرکوبگرانه است که برای در هم کوبیدن و خفه کردن خشونت نوع دوم شریک خشونت نوع اول، یعنی همانکه همه خشونت های دیگر را به وجود می آورد گشته و به کمک آن می شتابد.

اما هیچ چیزریاکارانه تر از آن نیست که با برجسته کردن خشونت نوع دوم، اولی را که باعث زایش آن شده و سومی را که کمر به نابود کردن آن بسته به فراموشی بسپاریم.» (۱)

***

«فقط وقتی موشک شلیک می کنیم، شما در مورد مان صحبت می کنید»


 «آهای اینطوری کجا میری؟ میدونی به زودی غذا می خوریم؟ ـ میرم به سربازها سنگ پرتاب کنم، اونا کنار زمین بسکتبال اند.
 خیلی دیر برنگردی…»

 «این پسر دوم منه، اونم زندانیه.
 برای چی ؟
 چون فلسطینیه»

 «آخه چرا موشک شلیک می کنید؟ شما که به خوبی می دونید که هرگز از نظر نظامی در برابر اسرائیل پیروز نخواهید شد.
 اقلا وقتی موشک شلیک می کنیم، شما در مورد مان صحبت می کنید.» (۲)

***

اکنون یک هفته است که همه درباره اینکه فلسطینی ها چه کاری را باید انجام دهند یا ندهند ابرازنظر می کنند. مودبانه اما قاطعانه به شما بگویم : فلسطینی ها به نظر شما اهمیتی نمی دهند.

اولا به خاطر آنکه نظر شما دیگر به گوششان نمی رسد.شما با آنها صحبت نمی کنید، به آنها نگاه نمی کنید و مهمتر از همه، به آنها گوش نمی دهید. اصلا، اگر با آنها صحبت می کردید، اگر به آنها نگاه می کردید و اگر به آنها گوش می دادید، احتمالاً نظر دیگری داشتید.

یک سوال، آیا خود شما مثلاحاضرید نظر فلسطینی ها را در مورد استراتژی انتخاباتی چپ در فرانسه بشنوید، در نظر بگیرید یا حتی دنبال کنید، با توجه به اینکه نظر آنها در مورد این سوال کمتر از نظر شما در مورد مبارزاتشان مرتبط و مشروع نیست ؟

***

زبان زور

«هنگامی که همواره به فردی گفته اند که تنها زبان زوررا می فهمد، وقتی که می خواهد امیال خود را ابراز کند، به زبان زور متوسل می شود. در واقع، اشغالگران تنها یک راه را برای آزادسازی اشغال شدگان از قید زورممکن می سازند. لذا اکثرا راه انتخابی هم، همان راهی است که اشغالگر نشان می دهد. و در یک چرخش ریشخند آمیز، این اهالی تحت اشغال اند که به اشغالگران نشان می دهند که تنها زبان زور را می فهمد» (۳)

***

- «در هر صورت فردا که کلاس ندارم.
 به خاطر مقررات منع رفت و آمد؟
 نه، سربازها مدرسه را گرفتن تا افرادی را که دستگیر می کنن اونجا نگه دارن.»

 «وقتی از زندان بیرون آمدی، توانستی عقب افتادگی درسی دانشگاه را جبران کنی؟
 هر چند تو زندان هم به تحصیل ادامه دادم، اما وقتی بیرون آمدم کلی جون کندم تا جبران کنم، در نهایت تونستم به بقیه برسم و الان دارم ادامه میدم تا دفعه بعد که دوباره دستگیر شم.»

 «با این موشکباران ‌ها، زندگی در شهر سدروت، سه کیلومتری غزه هم باید سخت باشد.
 آره، سدروت در زمین روستای نجد ساخته شده که در ماه مه ۱۹۴۸ همه فلسطینی ها از آن اخراج شدند. بعد به غزه پناه بردند و هنوز آنجا هستند. »

***

نه یک هفته، بلکه سالهاست که همه درباره اینکه فلسطینی ها چه کاری را باید انجام دهند یا ندهند ابرازنظر می کنند. مودبانه اما قاطعانه به شما بگویم : فلسطینی ها به نظر شما اهمیتی نمی دهند.

اهمیتی نمی دهند، زیرا اشغال، ایست بازرسی، اخراج ها، استعمار، محاصره، آپارتاید، اردوگاه ها، زندان، ترور، سخنان دیپلماتیک... زندگی روزمره آنهاست، در حالی که نظرات شما هر دو سال یکبار ابراز می شود آنهم زمانی که آنها جرات ابراز وجود می کنند.

سوال: آیا فکر می کنید اگر یک ارتش اشغالگر شما را به طور روزمره مورد آزار و اذیت قرار دهد، پدربزرگ و مادربزرگانتان را اخراج کند، پدر و دو برادرتان را زندانی کند، پسر عمویتان را بکشد و بهترین دوستتان را مثله کند، توصیه های کسی که یکباره از راه دور به شما توضیح می دهد که «خشونت هیچ فایده ای ندارد» را می پذیرید ؟

***

«ما فکر می کردیم که بدون استفاده از خشونت، آفریقایی‌ها نمی‌توانند، در مبارزه شان علیه اصل برتری نژادی سفیدپوستان پیروز شوند. ما از همه ابزارهای قانونی مبارزه محروم بودیم. بنابراین تنها یک راه می ماند : یا بپذیریم که برای همیشه در وضعیت حقارت باقی بمانیم، یا وارد مبارزه علیه دولت شویم. ما گزینه دوم را انتخاب کردیم. با عدم توجه به قانون اما بدون توسل به خشونت شروع کردیم. اما زمانی که مبارزه ما رسما غیرقانونی اعلام شد و دولت برای سرکوب مخالفانش از زور استفاده کرد، تصمیم گرفتیم به خشونت با خشونت پاسخ دهیم.» (۴)

***

«ما از مبارزه برای احقاق حقوق خود دست نمی کشیم»


 «بالاخره یک روز اسلحه برمی دارم و به سربازان شلیک می کنم.
 ممکن است یک یا دو تاشون را بکشی، اما به سومی نمی رسه، می کشنت.
 آیا ترجیح میدی تو بمباران پشت بام خانه‌ام له شم و بمیرم؟ »

 « آیا تو یه مسیحی را می شناسی که به حماس رای داده باشه؟
 بله، راستش برای بسیاری از مردم، این یک رأی سیاسی بود، نه مذهبی. رای علیه افراد فاسد تشکیلات خودگردان فلسطین، رای برای اینکه بگیم از مبارزه برای احقاق حقوق خود دست نمی کشیم.»

 «آیا درباره انفجار در تل آویو شنیده‌اید؟
 بله، معلومه که بد و فجیعه.
 و طبیعی هم هست که هر از گاهی آنها هم بمیرن»

***

نه یک هفته، نه سالها، بلکه دهه هاست که همه درباره اینکه فلسطینی ها چه کاری را باید انجام دهند یا ندهند ابرازنظر می کنند. مودبانه اما قاطعانه به شما بگویم : فلسطینی ها به نظر شما اهمیتی نمی دهند.

آنها در نهایت اهمیتی نمی دهند، چرا که منتظر این نظرات نبوده اند تا به همه ابزارهایی که در اختیار داشتند متوسل شوند، اعتصاب، سلاح، تظاهرات، بمب، تحریم، ربودن هواپیما، مذاکره، ارزیابی وتحلیل اوضاع، بحث، تفکر، تلاش مجدد...

یک سوال: برای اثبات مشروعیت و حقانیت نظرات/توصیه ها/تجویزات خود به فلسطینی ها در مورد رفتارهای «خوب و بد» بر کدامین نبرد اجتماعی/سیاسی - کم و بیش - پیروزمندانه اخیری که در آن شرکت داشته اید، تکیه می کنید؟

***


 «آقای بن مهیدی، آیا استفاده شماها از کیف دستی همسرانتان وگهواره بچه ها برای حمل بمب بزدلانه نیست؟ این بمب ها باعث کشته شدن قربانیان بیگناه بسیاری می شود.
 شما چطور، بزدلانه‌تر به نظر نمی‌رسد که بمب‌های ناپالم خود را بر روی روستاهای بی‌دفاعی پرتاب می کنید که هزاران مردم بی‌گناه را قربانی می کند؟ بدیهی است که انتقال سلاح با هواپیما برای ما بسیار راحت تر می باشد. بمب افکن هایتان را به ما بدهید آقا، ما هم گهواره بچه هایمان را به شما می دهیم.» (۵)

***

«محکوم کردن» ؟

هرآنکه تابحال در چشمان یک نوجوان ساکن غزه، که از نظر فیزیولوژیکی هنوز می توان او را زنده دانست، بی فروغی غریب مرگ را دیده باشد، درک می کند که چرا نباید به داوری روشهای خوب و بد مبارزه بنشیند.

حماس مرتکب جنایات جنگی شده است. این واقعیتی است انکار ناپذیر. چندین دهه است که، اسرائیل هر روز مرتکب جنایات جنگی می شود. این هم واقعیتی است انکار ناپذیر. این واقعیتها، اما به طرز جدایی ناپذیری به هم مرتبط اند. جنایات دوم مولد جنایات اول اند. این هم یک واقعیت است.

طبیعی است که از این جنایات شوکه، متاثر و مبهوت شویم. اما «محکوم کردن» به معنای اثبات گناه، صدور حکم و اجرای آن است. بدیهی است که بسیاری از افراد با قاطعیت و اطمینان خود را در این «محکوم کردن» مشروع بدانند. من، چنین مشروعیتی را برای خود قائل نیستم.

۱ ـ هلدر کامارا (۱۹۰۹ ـ ۱۹۹۹ ) کشیش برزیلی، در کتاب چرخه خشونت، ۱۹۶۷

۲ ـ اظهاراتی که در اینجا آمده بر گرفته از گفتگو های واقعی است

۳ ـ فرانتس فانون، دوزخیان روی زمین، ۱۹۶۱

۴ ـ« من برای مرگ آماده ام» سخنرانی نلسون ماندلا روز ۲۰ آوریل ۱۹۶۴ مقابل دادگاه پرتوریا ( آفریقای جنوبی) در محاکمه رهبران کنگره ملی آفریقا

۵ ـ بر گرفته از فیلم نبرد الجزایر، ژیلو پونتکورو، ۱۹۶۶. لاربی بن مهیدی، از رهبران جبهه مقاومت ملی الجزایرکه در سال ۱۹۵۷ توسط فرانسوی ها دستگیر و کشته شد.