شنبه، ۵ اکتبر، میدان جمهوری (ریپبلیک). به نظر میرسد، جشنوارهای باشد. زیر نور آفتاب خزانی، با ریتم شعارهایی که تکرار می شوند، پرچم فلسطین را تکان میدهند. همه میدانند: این گردهمایی، جمعیتی از سوگوارانی است که با اندوه و خشم به حرکت درآمده است. چهرهها سنگین است. دو روز دیگر به سالگرد کشتار جمعی ۷ اکتبر و اتفافات پس از آن مانده است. اکثر تظاهراتکنندگان، بار دیگر اینجا آمدهاند تا برای توقف نسلکشی در غزه، صدا بلند کنند. بار چندم است که پاریس شاهد این جمعیت است؟ بدون شک، زیاد.
امروز، پرچمهای لبنان بهصورت خاصی در اینجا به چشم میخورد. گویا حتا درختان سرو مگنا نیز به حرکت آمده است تا عمل زشت اسرائیل را که از ۱۱ ماه به اینسو جنوب لبنان را زیر بمباران قرار داده و اکنون به پایتخت و حومهی جنوبی آن نیز گسترش داده است، محکوم کند. در هفتهی آخر، شمار قربانیان افزایش یافته است. وزارت بهداشت لبنان شمار قربانیان را به بیش از ۲ هزار تن اعلام کرده است، آماری که به جمع ۴۲ هزار و ۸۰۲ کشته در غزه افزوده شده است. این آماری است که تا ۴ اکتبر، مرکز عملیات اضطراری، همگانی کرده است. صدای بلند فیروز(خواننده لبنانی)، فضا را پر میکند. سرود «برای بیروت»، در مورد پایتخت لبنان ادامه مییابد و به ترانهی سنتی «خون من فلسطینی است» ختم میشود. .
باید مقاومت کرد
نیلا* پرچم لبنان را در دست دارد و در صف اول، منتظر شروع تظاهرات است. عینکهای سیاه او چشمانش را پوشانیده و نمیشود اندوه را از چشمانش تشخیص داد؛ اما درد، در لحن صدای او پیدا است. او با لحن خاصی، آرام صحبت میکند؛ طوری که تنها در حالت خشم و ناامیدی میشود آنگونه حرف زد. او که اصالتا از «بیت شباب» شمال بیروت است، میگوید: «بهعنوان یک فرانسوی ــ لبنانی، من [این وضعیت] را با گوشت [و استخوان] خود حس میکنم. وقتی میبینم که کودکان از گرسنگی جان میدهند و جامعهی بینالمللی چشمان خود را به روی این وضعیت میبندد، متاثر میشوم.» این اولینبارِ این زن چهل ساله نیست که در راهپیمایی شرکت میکند؛ اما اینبار، شرکت او به حمایت از فلسطین و لبنان، طعم دیگری دارد. او با اندوه میگوید:
«ما امسال دیدیم که حقوق بشر، زیر سوال رفته است. یک دوگانگیای وجود دارد: دربارهی یک طرف، از تروریسم حرف میزنند و در مورد طرف مقابل، چشمپوشی میکنند. به زندگی یک فلسطینی، نسبت به زندگی یک اسرائیلی کمتر ارزش داده میشود. اکنون، لبنان بار دیگر به گروگان گرفته میشود. باید بهصورت فوری آتشبس برقرار شود و نتانیاهو بهخاطر جنایتهای جنگیاش محاکمه شود.».
او تنها صدای خستهای نیست که همیشه عین جمله را تکرار میکند و هر روز شاهد کشتار بدتر از قبل آن است. برای کسانی که از مدتها به این طرف، وضعیت خاور نزدیک را دنبال و سالهاست که مبارزه میکنند، حضور او نشاندهندهی یک مبارزهی مداوم است. کنعان ۲۶ ساله میگوید: «بهعنوان یک فلسطینی باید اینجا باشم. ما مردمی هستیم که بهخاطر مقاومت و پایداری خود شناخته شدهایم. ما میدانیم که پس از طوفان، هوای خوب میآید. از این رو، باید مقاومت کنیم. به هر نحو ممکن، ما مجبور هستیم.»
او به یاد نمیآورد که چه زمانی به مجموعهی [اقدام] فوری برای فلسطین، گروهی که راهپیمایی امروز را برگزار کرده، پیوسته است. اما او دوازده ماه اخیر را خوب به یاد دارد. «ما شاهد بدترین کشتار بودهایم. ما این را به چشم سر میبینیم.» تاثیر آن روی مبارزانی که در جریان سال، به مبارزه پرداخته اند، غیرقابل انکار است. «خواست اکثر آنها یکی است: یک فلسطین آزاد از دریا تا اردن.» این مرد جوان، این را منبع انرژی میداند. «همه میدانند که ما قبل [از استعمار] در آنجا بودیم و بعد از آن نیز خواهیم بود. این مبارزان به ما قدرت میدهند. وضعیت کنونی، عزم ما را راسختر میسازد. ما هرگز دست از مبارزه بر نمیداریم.»
خود را تنها احساس نمیکنم
در چندمتری کنعان، فلیپ، پلاکاردی از حزب کمونیست انقلابی در دست گرفته است. او در سن ۶۶ سالگی همچنان پرانرژی است. او با لبخند از پشت عینکهای گرد خود میگوید: «از زمانی که من به یاد میآورم، شاهد آزار و اذیت فلسطینیها در سرزمینشان هستم.» نگاه او به استعمارگری اسرائیلیها دههها را دربر میگیرد. او به بیتفاوتی رسانهها و حکومتهای غربی در قبال فلسطین اشاره میکند: «کشتارها و تصرف زمینها، افزایش داشته است، اما رسانههای فرانسوی برای سفیدنمایی اسرائیل، تقریبا در این مورد ساکت هستند. کشورهای اروپایی همهیشان نظارهگر هستند.» از فرط خشم، صدایش میلرزد، اما همچنان امیدوار و پرانرژی است: «فکر میکنم، [شرایط] آهستهآهسته تغییر میکند. دیگر به سختی میتوان از توسعهطلبی قلمرو جغرافیایی نتانیاهو به سمت لبنان و سوریه، چشمپوشی کرد. خوب، بهرصورت، در پشت این کار، ایالات متحده امریکا قرار دارد...» ماری ـ نوئل، همسر او، حرفهایش را خاموشانه تائید میکند.
دورتر از آن، در باربس، بخش آنتونی (حومهی پاریس) جمعی از انجمن همبستگی فرانسه فلسطین (AFPS)، در سایهی تراسی برای رفع خستگی، نشستهاند. کیلومترها راه پیمودهاند. جسما خسته شدهاند، اما روحیهیشان همچنان سرشار از انرژی مبارزه است. با وجودی که AFPS یک انجمن تاریخی مبارزه برای حقوق فلسطینیها در فرانسه است، اما این شاخهی آن جدیدا فعال شده است. هلن که در جمع دوستان خود از این انجمن قرار دارد، با لبخند میگوید: «ما همه باهم این را راهاندازی کردیم. همه باهم کار میکنیم.» او میافزاید: «این موضوع سالها مورد توجه ما قرار داشت، اما به این تازگیها وارد عمل شدیم.»
همسر او میگوید، انرژی که آنها را واداشت تا خود را به پاریس برساند، انگیزهی «ضداستعماری» است و هلن میافزاید: «احساس ترس در مقابل تمامی این قربانیها». یکی از اعضا، دلیل شخصی دارد که به این جمع پیوسته است، دلیلی که او را به فلسطین پیوند میدهد. کاترین* میگوید: «همسرم فلسطینی است.» *.
«نزدیک به بیست سال، خود را از زندگی مبارزاتی دور نگهداشتم، تا ناشناخته بمانم. ترس داشتم تا مبادا سفرهای خود همراه همسرم در کشور اصلی او را با خطر مواجه سازم. گهگاهی در تظاهرات شرکت میکردم تا خود را تنها احساس نکنم و خود را قانع کنم که در برابر چنین وضعیت، بیتفاوت نیستم. پس از ۷ اکتبر، این احساس در من بیشتر شد و خود را نسبت به خود نزدیکتر حس میکنم.»
از آن زمان به بعد، او از این موضع کوتاه نمیآید، این دست خود او نیست، بلکه وضعیت فلسطین است که او را در این موضع رسانده است: «وضعیت کاملا دیوانه کننده.»
چندین نسل تظاهرکننده
در یک پیاده رو، سه زن از سه نسل مختلف، برای گرفتن عکس مقابل یک گرافیتی که به حمایت از غزه است، ایستاده اند و عکس میگیرند. لیلا با مادر خود یمینه و دختر خود کمیر آمده است. لیلا با صمیمت میگوید: «در واقع، ما برای خرید آمده بودیم که با این راهپیمایی برخوردیم و به این جمع پیوستیم. این مساله برای ما اهمیت داد.» او با شرمساری از باوری که دارد، میگوید: «مطمئنا که حضور ما در اینجا چیزی را تغییر نمیدهد.» طولانی شدن استعمار، این سه نفر را ناامید ساخته است. لیلا میگوید: «ما احساس میکنیم، با وجود همهی اتفاقاتی که در این سالها میافتد، چیزی تغییر نمیکند. فکر میکنم روی این گردهماییها در جهان، حساب نمیشود.» کمیر که تازه پا به جوانی گذاشته است، از وضعیت ناامید است. «غمانگیز است که یک حکومت به هر کاری دست میزند و جهان هیچ عکسالعملی به آن نشان نمیدهد. ما احساس میکنیم که بیپناه هستیم. حس میکنم که وسیلهای برای تغییر وضعیت نداریم.» مادربزرگ، سر خود را تکان میدهد. با وجود این، چهرهی او نشان میدهد که از حضور خود در این جمعیت افتخار میکند.
جمعیت به «پیگال»( محله معروف فروشگاه و کاباره های سکسی.م) میرسند. عروسکهای خونینی را که یادآور مرگ هزاران کودک در غزه است، بلند میکنند. پلاکاردها با تابلوهای کابارهها و فروشگاههای لوازم جنسی در تضاد است. یکی از این پلاکاردها که به دست دختری با موهای بلند وزوزی، حمل میشود، برای آنهایی که زبان کرهای نمیدانند، غیرقابل درک است. روی آن نوشته شده است: «کره، از فلسطین حمایت میکند.» و «پرچم لبنان هم در آن اضافه شده است.» لیلیا اضافه میکند که او با همکاری دوست خود، این پلاکارد را نوشته است تا نشان دهد که این مساله، جهانی است. در سن ۲۲ سالگی، این اولین راهپیمایی او است. او انگیزهی خود از شرکت در این تظاهرات را بیان میکند، و نگران است که بتواند آن را با کلمات مناسب بیان کند: «یک سال میشود که این نسلکشی شروع شده است. من باید از خود حرکتی نشان دهم.» این دانشجوی اهل مراکش میگوید: «من تازه از خارج آمده ام، آنجا کار دیگری جز انتشار مطلب روی شبکه های اجتماعی از دستم بر نمی آمد. اما تظاهرات امروز به من انگیزه میدهد تا بیشتر ادای مسوولیت کنم. مردم زیادی جمع شده اند. من همراه دوستانم با پلاکاردهای خود آمده ایم . مهم نیست که ما چه کسی و از کجا هستیم و باید روی این مساله مهم متحد باشیم.»
در میدان «کلیشی»، مروان با شجاعت در مقابل نیروهای ضد شورش ایستاده است. چفیه ای، چهرهاش را پوشانده است؛ فقط چند تار موی سیاه و چشمان او دیده میشود. عینکهای محافظتی را که بالای سر خود قرار داده است، نشان میدهد که او آمادهی مقابله است. این جوان ساکن «سرژی» (شهری در منطقهی ایل دو فرانس) با خنده میگوید: «من پیش از این نیز تحت تعقیب پلیس قرار گرفتهام. اما موفق شدهام تا از چنگ آنها فرار کنم. آخرین باری که تحت تعقیب قرار گرفتم، در هتلی پنهان شدم.» او هر زمانی که برایش ممکن است، در گردهماییها شرکت میکند. این جوان میگوید: «وقتی میبینم آنجا چه میگذرد... من آدمی نیستم که زیاد گریه کنم، اما صادقانه بگویم این مساله اشکهایم را در میآورد. مرا خیلی متاثر میسازد. فلسطینیها انسانیتزدایی شدهاند. آنچه که آنجا انجام میشود، عادی نیست.» این که چرا مردم بیشتر بسیج نمیشوند، برای او سوال است. «من حس میکنم که مردم درک نمیکنند آنجا چه میگذرد. این وحشتناک است. اگر من اینجا هستم، نشان دهندهی احساس انسانیام است.» او ۱۹ ساله است و سرشار از انرژی. او با دوستان خود در گوشههای مختلف میدان جا گرفته است. یک گروه کوچک از دوستان که در تظاهراتها در سرژی، باهم آشنا شدهاند.
در انتهای صف راهپیمایی، پلاکاردی که به زبانهای فرانسوی و عبری با رنگ آبی روشن نوشته شده، از لبنانیها معذرتخواهی میکند. سرژ میگوید: «وقتی میبینم شورای نمایندگی سازمانهای یهودی فرانسه، خاخام بزرگ پاریس و تمامی مسوولان یهودی، نسلکشی در غزه را تایید میکنند، فکر میکنم که این کار مربوط به جامعهی من است. از همین رو، من معذرتخواهی میکنم.» دو جوان آلمانی، به نمایندگی از کشورشان به خاطر جنایتهایی که علیه یهود ها انجام شده است، از او معذرتخواهی کردند. این عمل آن دو جوان، به او این طرز فکر را داد که خود وی نیز همین کار را انجام دهد. او میگوید: «سی سال میشود که من برای مساله فلسطین مبارزه میکنم. اما معذرتخواهی در پاسخ به آنچه که اکنون در آنجا به نام ما انجام میشود، به ذهنم رسیده است. بیان هویت یهودی من در چنین تجمعاتی، ابراز برادری برای من بارآورده است. امیدوارم یهودیها این را ببینند، حتا اگر از این ناراحت میشوند. این میتواند به پیشرفت آنها کمک کند. بهر حا ، من امیدوار هستم.»
آخرین رقاصها، پیش از اینکه موسیقی قطع شود، رقص «دابکه» را شروع میکنند. نیروهای انتظامی، جمعیتی را که به تظاهرات پایان داده است، پراکنده میکنند. گروههای کوچک میمانند تا زیر آخرین اشعههای خورشید تابستان سرخپوستی، ( گرمای پائیزی) به گفتوگوهای خود ادامه دهند. با وجود خستگی و اندوه عمیقی که دارند، یک انرژی آنها را سر حال نگه میدارد و برایشان آرامش میدهد. با تمام اتفاقاتی که افتاده است، پس از یک سال، آنها همچنان در میدان حضور دارند. گذشت زمان به باور آنها تردیدی ایجاد نکرده است. آنها امیدوار هستند که این مساله به پایان برسد، اما اگر نیازی باشد یک سال دیگر هم حضور خواهند داشت.
*les prénoms ont été modifiés à la demande