غزه، منطقهی تعدیل شده
برای بیاهمیت جلوه دادن فاجعهای که در غزه میگذرد هرگونه انتقادی از جنگ اسرائیل علیه فلسطین، در یک چهارچوب رسانهای و سیاسی قرار میگیرد تا آن را هدایت، کمرنگ و خنثی کنند، بدین ترتیب برای افکار عمومی، فاجعه دیگر نام «فاجعه» به خود نمیگیرد و واقعیت از محتوای واقعی خود تهی میگردد.
به تازگی در «حصار آهنین» نمادینی (۱) که در آن با هرگونه موضعگیری قاطع در حمایت از غره و علیه شکنجهگران آن برخورد میشود شکاف ایجاد شده است. البته هیچکدام از دروازههایی که از این حصار رسانهای-سیاسی محافظت میکنند نشکسته است، اما بهوضوح شاهد آن هستیم که یکی پس از دیگری در حال سست شدن بوده و مرزها در حال جابهجایی هستند. باید اذعان کرد که شهامت روزنامهی لوموند، هرچند با تاخیر فراوان، قابل ستودن است. البته فقط چند ماهی هست که خط تحریریهی این روزنامه در بارهی غزه شروع به چرخش کرده است. به گرسنگی کشاندن یک ملت، در خود چیزی آنچنان هولناک به همراه دارد که همه جا، بر روی چهرهها و بدنها، نقش میبندد و حقیقتی آنچنان کوبنده را به نمایش میگذارد که دیگر نمیتوان آن را نادیده گرفت. ناگهان متوجه میشویم که یک فاجعهی انسانی جلوی چشمانمان در حال وقوع است...
تنها کاری که باقی میماند این است که مجرمان را به طور وضوح نام ببریم تا بتوانیم بهتر با آنها مبارزه کنیم. امری که در فضای رسانهای سال ۲۰۲۵ به هیچوجه کار آسانی نیست. همانطور که سرژ حلیمی و پیر رمبرت در مقالهای در لوموند دیپلماتیک اشاره کردهاند، انجام دادن کار روزنامهنگاری واقعی در شرایطی که مدام با فشار «لابی هوادار اسرائیل» مواجه هستیم، به یک چالش تبدیل شده است (۲). این لابی مانند یک بلوک منسجم و متخاصم عمل میکند و برای خاموش کردن هر صدای مخالف بسیار موثر است به طوری که کسانی که دل به دریا زده و جرات میکنند بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، را آن طور که باید در فهرست نسلکشان قرار دهند از رسانهها محو میگردند.
شاید برخیها از اینکه امانوئل مکرون تنها رئیس جمهور غربی بود که در آوریل ۲۰۲۵ از دروازههای غزه بازدید کرد و محاصرهی گذرگاههای کمکهای بشردوستانه را محکوم نمود و خواستار آتشبس فوری گشت، خوشحال شده باشند. اینها همان افرادی هستند که چند ماه بعد، هنگامی که مکرون با تبلیغات پر سر و صدا کشور فلسطین را به رسمیت بشناسد برایش کف خواهند زد. مکرون، پس از بیشرمانهترین سازشها با رژیم نتانیاهو، سرانجام به این حرکت نمادین تن در داد تا مگر بتواند جایگاه، اعتبار و نفوذ خود را که مدتهاست در صحنهی بینالمللی از دست داده است، دوباره بازیابد.
بیشک، کشورهای دیگر نیز، تحت فشار افکار عمومی خشمگین و همچنین در مقابل واقعیت محض فاجعهای که دیگر هیچ چیز نمیتواند آن را پنهان کند، از فرانسه پیروی خواهند کرد. این حرکتها نباید ناچیز تلقی شوند، اما نمیتوان گفت که یک پیروزی است. آیا به رسمیت شناختن یک دولت بر سرزمین ویرانهای که در آن مردمانش گلهوار برای زنده ماندن دست و پا میزنند و به قتلعام محکوم شدهاند میتواند هنوز مفهومی داشته باشد؟ آیا این تصمیم دیرهنگام و بیربط رئیسجمهور فرانسه بهانهی ایدهآلی برای مقامات اسرائیلی به رهبری بتسالل اسموتریچ (Bezalel Smotrich) و یاریو لوین (Yariv Levin) فراهم نکرده است تا بتوانند به تخریب غزه سرعت بخشیده و هر چه سریعتر روند الحاق تمام و عیار کرانهی باختری را آغاز نمایند؟
در همین حال، کارولین یادان (Caroline Yadan)، نمایندهی مجلس و اورور برژه (Aurore Bergé)، وزیر موقت مکرون در تلاشاند تا قانون شوم دیگری را تحت پوشش مبارزه با «اشکال تجدید شدهی یهودیستیزی» به تصویب برسانند که بر طبق آن هرگونه انتقاد جدی از سیاست نسلکشی دولت اسرائیل جرم شناخته خواهد شد. این یکی دیگر از اهرمهای بیشماری است برای تقویت رژیم تروری که به طور روشمند برقرار شده است تا دهانها را ببندند و فضای سیاسی را اختناقآور سازد.
یک رژیم ترور و وحشت
آنچه من در اینجا «ترور» مینامم، استقرار تدریجی اما اقتدارگرایانه و خشن یک سیستم استثنایی است که از قرار هدف اصلیاش این است که هرگونه امکانی برای افشا کردن «نسلکشی در غزه» که رامی ابوجاموس، روزنامهنگار فلسطینی، به آن اشاره میکند را از بین برود و اینکه هرگونه مبارزهی گام به گام علیه همدستان نتانیاهو، ناممکن گردد.
این تروری نیست که، مانند مورد غزه، افراد را نابود کند و در معرض گرسنگی و مرگ قرار دهد، بلکه تروری است که اجازه نمیدهد هیچگونه ابراز نگرانی در مورد مشخص غزه ابراز گردد، تروری که وجود یک بحث واقعی و چند جانبه را در مجموعهی فضای عمومی ممنوع میسازد. بررسی آن چه در غزه میگذرد، حقیقتا نیاز دارد که فضای بحث به روی تمام پیچیدگیهای مبحث مورد نظر، و به روی شرایطی که وقایع در آنها اتفاق افتادهاند و همچنین به روی یک تاریخسازی مفید وقایع جاری باز باشد.
ترور یعنی ناپدید شدن زمینهی مشترکی که بتوان بر پایهی آن راه را به سوی برقراری عدالت گشود. تمام کسانی که ندیدند و یا نخواستند ببینند که این زمینهی مشترک زیر پایشان تکهتکه شده و در حال فرو ریختن است، حقیقت تلخی را تجربه کردهاند. در حالی که فکر میکردند که میتوانند آزادانه بحث کرده و صدای خود را بلند کنند، به سرعت متوجه شدند که برخی مقولهها پیشاپیش از میدان مجاز محاوره کنار گذاشته شدهاند، که مقولههایی مانند «نسلکشی»، «قحطی» برنامهریزی شده توسط ارتش اسرائیل، و غیرقبولتر از همه مقولهی «اردوگاه کار اجباری» برنامهریزی شده دیگر از فضای مجاز بحث محو شده است. و اگر کسی بخواهد علیرغم همهی این موانع، در بارهی غزه صحبت کند میبایست از یک میدان مین عبور نماید.
دستورالعملهای اقتدارگرایانهای که برای ساکت کردن شما تجویز شدهاند، اکنون برای همه شناخته شده و به راحتی قابل شناسایی میباشند. البته قدرت آنها بهتدریج در حال کاهش است اما هنوز در تلویزیون و در فضای عمومی به قوت خود باقی است. اگر بخواهید از سیاست دولت اسرائیل انتقاد کنید ناگزیر باید از چندین کانال خنثیسازی بگذرید. قبل از هرگونه اقدامی برای ادای حق در مورد رنج غیرقابل وصف مردم غزه، باید ابتدا با لحنی رسمی و جدی اعلام کنید که آسیبی که اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ متحمل شد غیرقابل سنجش میباشد. البته منظور اصلی این نیست که از جنایات حماس به حق ابراز انزجار کرده و یا با قربانیان و گروگانهای اسرائیلی صمیمانه ابراز همدردی کنید، نه. قبل از هر چیز، منظور این است که اطمینان حاصل شود که شما در برابر تاریخ مقدس شدهی ۷ اکتبر، از ترس میخکوب شده و بدین ترتیب به طور ضمنی به رسمیت بشیناسید که اسرائیل حق دارد برای مجازات گناهکاران، به هر گونه و هر شدتی که دلش بخواهد، عمل کند.
از آنجایی که اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ وحشتناکترین ضربه را در تاریخ اخیر خود متحمل شد، اکنون از شما خواسته میشود که اعلام کنید که اصل موجودیت اسرائیل همواره در معرض تهدید بوده و هست. و واضح و مبرهن است که چنین امری به اسرائیل حق میدهد تا از مرزهای خود، که البته به طور دلخواه قابل گسترش هستند، محافظت کند و کشورهای متخاصم و وحشی اطراف خود را وادار کند تا به این مرزها احترام بگذارند، کشورهایی که به صرف موجودیتشان، تمامیت اسرائیل را به خطر میاندازند. و اگر این سیاست فوق تهاجمی، کل منطقه را بیثبات کند و آن را به یک بشکهی باروت تبدیل نماید، مهم نیست. و باز هم مهم نیست که این سیاست، به طور واضح، همانطور که اسموتریچ (Smotrich)، یکی از رادیکالترین چهرههای این دولت نسلکش، آرزوی آن را در سر میپروراند، در چهارچوب پروژهی «اسرائیل بزرگ» قرار دارد که از تئوری سرزمین موعود هزاران ساله الهام گرفته است یعنی سرزمینی که اردن، لبنان و سوریه را نیز در بر میگیرد.
رافائل انتوون (Raphaël Enthoven)، مانند مِیر حبیب (Meyer Habib) است اما در امر فلسفه
در صورت لزوم، یک عملیات سوم نیز برای فیلتر کردن فضای مباحثه در انتظار شماست، ترفندی که حتی مخربتر از ترفندهای قبلی است بدین ترتیب که شما را مجبور میکند اعلام کنید که حماس هنوز نوار غزه را اشغال کرده است. این یک واقعیت است، حماس هنوز آنجاست... اما با این مبحث تحریف شده که شما با بیاحتیاطی میپذیرید، به صرف این پذیرش، به این امر مشروعیت میبخشید که هر اطلاعات و تصویری که از این منطقهی درحصار کشیده بیاید، بلافاصله باید مورد سوءظن قرار گیرد. درنتیجه مجبور میشوید قبول کنید که نتانیاهو به هیچوجه از قحطی به عنوان یک سلاح جنگی در غزه استفاده نمیکند، که این یک نمایش تبلیغاتی است که توسط حماس اجرا میشود و این که اعضای حماس برای این صحنهسازیها به استادان مونتاژ هالیوودی و سازندگان فیلمهای ترحمآور پرمشتری تبدیل شدهاند. رافائل انتوون، مبلغ، که با مرور زمان به مِیر حبیب فلسفه تبدیل شده است، در ۱۵ اوت توییت میکند که «در غزه دیگر هیچ روزنامهنگاری وجود ندارد و این، قاتلان، جنگجویان و یا گروگانگیران هستند که کارت خبرنگاری در دست گرفتهاند». یک ماه طول کشید تا به خاطر این ادعایش عذرخواهی کند. بدیهی است که رافائل انتوون نمیتواند از این مسئله بیاطلاع باشد که فقط اسرائیل است که تصمیم میگیرد چه کسی حق دارد چه چیزی را بگوید و چه کسی باید از بین برود. اما در واقع ماموریت این توییت این بود که اناس الشریف (Anas Al-Sharif)، روزنامهنگار کانال الجزیره که پنچ روز پیش از آن مورد هدف قرار گرفته و براثر بمباران اسرائیل کشته شد را برای بار دوم به قتل برساند.
با رسیدن به این مرحلهی نهایی، دیگر جایی برای بحث باقی نمیماند. از شما انتظار میرود که دیگر صبر نکنید تا از شما التماس شود، خودتان باید اعلام کنید که اسرائیل، با حمله به همسایگانش و با پاکسازی غزه، فقط دارد به جای ما با بربریت اسلامگرایان مبارزه میکند! فریدربش مرتس (Friederich Merz)، صدرالاعظم آلمان به ما اطمینان میدهد که اسرائیل دارد دستهایش را به خاطر ما «کثیف میکند»، امری که به رویای پنهان غرب پر و بال میدهد (۳). اسرائیل بدون هیچ ملاحظهای عمل میکند و هیچ توجهی به نکات اخلاقی سست اروپای قدیم ندارد. وحشیگریهای دولت اسرائیل، که دیگر مدتهاست تناقضی با ارزشهای غرب ندارد، برعکس به مشروعترین وسیلهای برای محافظت از آنها تبدیل گردیده است. «تنها دموکراسی خاورمیانه»، بر قلب تاریکاندیشان قرون وسطایی نور میتاباند.
یک منطقهی جدید «مورد نظر»
هنگامی که تسلیم ترور شدید، آن وقت به شما نشان افتخار داده میشود و از شما با آغوش باز در فضای بحثی کاملا متفاوت استقبال میگردد: در یک منطقهی تعدیل شده. هر گونه اختلاف نظری به طرز معجزهآسایی ناپدید میشود. دیگر خبری از داد و بیدادها و یا دستورالعملهای اقتدارگرایانه که با کوچکترین نشانهای از طرفداری از غزه بر سرتان خراب میشد نیست. اکنون شما در این زمینه صاحبنظر محسوب میشوید، با پسزمینهای که در آن یک همنظری تمام و کمال، تمام حاضران در بحث را هدایت میکند. اکنون دیگر به شما گوش میدهند، شما را درک میکنند و حتی رضایت میدهند که برای وضعیت کودکان لاغر غزه، که تصویرشان بین دو مرحله از بازیهای قهرمانی دوچرخهسواری در فرانسه پخش میشود، چند قطره اشک بریزند. حتی گاهی نیز به سیم آخر زده و حاضر میشوند که درمقابل این «بِنجی» (بنیامین نتانیاهو) تصحیحناپذیر صدایشان را بالا ببرند، خوب حقیقتا باید قبول کرد که گاهی زیادهروی میکند...
این منطقهی تعدیل شده، کمی شبیه به منطقهی مورد نظر در فیلم جاناتان گلیزر است، آن فضای کوچک خوشایندی که در آن رودولف نوس، فرماندهی آشویتس با خانوادهی کوچکش زندگی میکند. در آن جا، در آشپزخانه غذا میپزند، بچهها بازی میکنند و زندگی روزمرهی خانوادگی با آزادی و آرامشی باورنکردنی جریان دارد، در حالی که چند قدم دورتر، یک نسلکشی سازماندهی شده و تکنیکی با تمام قوا در جریان است. همه چیز در باغچهی کوچک و دوستداشتنی این منطقهی مورد نظر، که با پرچینهای پهن و دیوارهای ضخیم احاطه شده، عادی است و میتوان با فراغ بال در آنجا نشست و صحبت کرد. در این راستا، آنچه که من «منطفهی تعدیل شده» مینامم، وجود نامتجانس فضایی آرام و صیقل داده شده است، فضای گفتارهای یکسان و حملات مغرضانهای که به هدف خود میرسند، فضایی که در آن ایدههای نظمدهنده، گوینده و مخاطب را با تمام اختلافنظرهایشان یکی میکند. فضایی که در دروازههای جهانی از وحشیگری تمام عیار قرار گرفته است اما تصمیم گرفتهایم که آن را نبینیم و نشان ندهیم و در مجاورتش یک فضای بحث و زندگی دموکراتیک را شبیهسازی کنیم.
این فضا منطق خاص خود را دارد، منطق جنگ و مهمتر از آن، منطق قتلعام تا نابودی کامل. اگر زمانی جنگ، طبق فرمول معروف ژنرال پروسی کارل فون کلاوزویتس (Carl von Clausewitz, 1780-1831) به عنوان ادامهی سیاست اما با روشهای دیگر تلقی میشد، قتلعام تا نابودی کامل، به معنای گسستن خشن و وحشیانه از هرگونه منطق عقلانی است. این جهشی است بیبازگشت به سوی منطق جنونآمیز یک تجاوز بیپرده و وسیع. با رسیدن به این نقطه، دیگر میتوان هر چیزی گفت و به خود اجازهی هرکاری را داد. مانند «بنجی» کمیک که به ساکنان آیندهی فلسطینی اردوگاه کار اجباری که به زودی بر روی ویرانه٬های رفح بنا خواهد شد (۴)، وعدهی بستنی بن و جریز(Ben & Jerry’s) را میدهد (۵). و یا مانند وزیر دلقک میراث تاریخی اسرائیل، آمیخای الیاهو (Amichai Eliyahu)، که پیشنهاد میکند به عنوان دسر یک بمب اتمی روی غزه اندخته شود تا مسئلهی فلسطین برای همیشه حل شود (۶). باید همچنین از ایتمار بن گویر (Itmar Ben-Gvir)، اسرائیل کاتز (Israël Katz) و دیگر کسانی نام ببریم که رویایشان اخراج دستهجمعی آخرین ساکنان غزه برای تبدیل کردن این منطقهی محصور به یک تفریحگاه ساحلی است، بندری که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، از هماکنون خود را در آن جا میبیند که پیروزمندانه با لیوان کوکتلی در دست، زیر بارانی از دلار، بر تخت سلطنت نشسته است.
در این میان، بیایید اروپاییها را در این «منطقهی تعدیل شده» به حال خود رها کرده تا به صحبتهای بیهودهشان ادامه دهند. میتوانیم مطمئن باشیم که هیچ حرف اساسیای در این فضا زده نخواهد شد. کارشناسان، ساعتها در مورد جنبههای ظریف حقوقی کلمهی «نسلکشی» صحبت خواهند کرد تا آنکه خود را در مفاهیم انتزاعی گم کرده و نسلکشی واقعی که در مقابل چشمانمان در حال وقوع است را فراموش کنند. موارد مشابه مانند ارمنستان و رواندا را بیش از پیش به میان خواهند کشید. و صد البته دقت خواهد شد که فضای بحث به طور عادلانه تقسیم شود. از فضایل شکیبایی تمجید خواهد شد. اما آیا واقعا این تاملات برای آن است که اتفاقات در حال رخ دادن بهتر درک شوند یا هدف، تلف کردن وقت است برای آن که هیچ چیز تغییر نکند؟ حتی سرسختترین مدافعان مردم فلسطین مانند نمایندهی مجلس، امریک کرون (Eymeric Caron) که در ۲۵ مه در کانال سود رادیو در مقابل ژان ژک بوردن (Jean-Jacques Bourdin) صحبت میکرد، در نهایت، خسته از جدال بیهوده، تنها کاری که توانست بکند این بود که در این بحث به ارزشهای اخلاقی زیرپاگذاشته شده و قوانین بینالملی پایمال شده اشاره شود. با توجه به این مسئله که این ارزشها و قوانین، برای دفاع از مردمی مورد استناد قرار میگیرند که پیشاپیش دیگر در مورد آنها اجرا نمیشود. جهانشمولی ارزشهای ما، در دروازههای غزه متوقف شدهاند. به قول جودیت باتلر (Judith Butler) نابودی مردم فلسطین حتی درخور سوگواری محسوب نمیشود (۷). یک فلسطینی لیاقت آن را ندارد که برای مرگش اشک ریخته شود. نام تک تک گروگانهای اسرائیلی با وقار تمام خوانده میشود و تصاویر آنها همراه با اشکهای خانوادههایشان به نمایش گذاشته میشود. برای «حیوانات انساننما»ی غزه، ارقام مردگان به سرعت و در لا به لای اخبار گفته میشود، و با خشکی و سردی تمام به تیتر حوادث اشاره میگردد گویی دارند وجدان خود را راحت کرده و خود را از شر یک وظیفهی ناخوشایند خلاص میکنند.
زمان جنگ تن به تن فرا رسیده است
تا زمانی که بپذیریم که خود را در «منطقهی تعدیل شده» محدود کنیم، فلسطین، یک مردهی زندهنمای فارغ از هرگونه حق و حقوق باقی خواهد ماند، مانند همان «انسان قابل قربانی» (homo sacer)که فیلسوف جورجو آگامبن (Giorgio Agamben) دربارهاش صحبت میکند، کسی که نامی ندارد و قتلش هرگز جرم شناخته نخواهد شد (۸). این فرد در حوزهی بازنمایی، غیرقابل بازنمایی باقی خواهد ماند. نقطهی متقابل موجودیت است، و حتی وقتی قابل مشاهده است هر گونه حق و حقوقی از او سلب میشود. ما باید سرانجام رضایت دهیم که او را در رویارویی بیپایانش با دشمن اسرائیلی به حال خود رها کنیم.
زمان آن فرا رسیده است که علیه هر قانون جنایتکارانهای که در تداوم وضعیت کنونی عمل میکند تا به اسرائیل فرصت لازم برای به انجام رساندن کارهای کثیفاش داده شود، وارد یک جنگ تن به تن شویم. به تدریج، شرایط برای تکان دادن دیوارها آماده میشود و خواهیم توانست اتحادیهی اروپا را از این میل بیاندازهاش به رخوت سیاسی و بیحرکتی گناهکارانهاش بیرون بیاوریم. یک نهاد دائمی برای رسیدگی قانونی به تمام جنایات اسرائیل در حال برقراری است. سازمانهای دولتی هرچه بیشتری در حال شکایت کردن هستند و خواهان محاکمهی سربازان اسرائیلی مظنون به جنایت جنگی میباشند. سازمان عفو بینالملل، پایهی اصلی برنامهی اسرائیل به نام «بنیاد بشردوستانه برای غزه» (GHF : Gaza Humanitarian Foundation) که به بهانهی توزیع کمکهای غذایی، پناهندگان غزوی را گردهم آورده تا به گرسنگی بکشاند را مورد حملهی قانونی قرار داده است. همچنین نوبت آن رسیده است که برخی از شرکتها مانند کارفور(Carrefour) و حتی برخی بانکها مانند ب. ان. پ. پاری با (BNP Paribas) به جرم همدستی با نسلکشی محاکمه شوند.
در مقابل افق منجمدی که جلوی چشمانمان قرار گرفته است، و حتی در حالی که در اندوه و یاس عمیقی ما فرو رفتهایم، میبایست باور کنیم که غیرممکن میتواند رخ دهد، که یک حادثهی ساده و یا چشمگیر، به تار و پود این واقعیتهای تحمیل شده، ضربهی قاطعی وارد آورد و آن امکانی را که فکر میکنیم دیگر از بین رفته است را ممکن کند. و ما، از بازخوانی اشعار محمود درویش دست بر نخواهیم داشت، و سکوت خود را به صحنه خواهیم آورد. «این سکوت را، که سرشار از تمامی این صداهاست، منفجر خواهیم کرد»، سکوت تمام کسانی که در زیر آوار ، تسلیم مرگ نشده و سرسختانه سر مرگ را به تعظیم درمیآورند.
۱- اشاره به سیستم دفاع ضدهوایی اسرائیل که به کارآمدی بسیار بالا شهرت دارد
۲- مقاله « لابی طرفدار اسرائیل در فرانسه »، لوموند دیپلماتیک، اوت ۲۰۲۵ https://ir.mondediplo.com/2025/08/article5419.html
۳- صدراعظم در مصاحبهای در ۱۷ ژوئن ۲۰۲۵ با کانال عمومی ZDF آلمان، اطمینان داد که دولت اسرائیل با بمباران سایتهای هستهای ایران، «کار کثیف» غرب را انجام میدهد.
۴- Mera Aladam, « Netanyahu ’backs Gaza concentration camp’ plan, reportedly says ’feed them Ben & Jerry’s’ », Middle East Eyes, 9 juillet 2025.
۵- بن کوهن، ۷۴ ساله، از بنیانگذاران فروشگاههای زنجیرهای بن اند جری و از حامیان برنی سندرز، در ۱۴ مه ۲۰۲۵ جلسه استماع کنگره را قطع کرد تا حمایت ایالات متحده از اسرائیل را محکوم کند.
۶- Michael Bachner, « Amichaï Eliyahu : “Atomiser Gaza est une option” ; Netanyahu le suspend des réunions », Times of Israel, 5 novembre 2023.
۷- Judith Butler, « The Compass of mourning », London review of books, volume 45, n° 20, 19 octobre 2023.
۸- مفهوم هومو ساکر (انسان مقدس/نفرینشده) به قانون روم اشاره دارد و به شخصی اشاره دارد که میتوان او را کشت بدون اینکه این قتل، قتل عمد محسوب شود. آگامبن در کتاب «قدرت حاکم و حیات برهنه» (۱۹۹۷، Seuil)، این ایده را به دوران معاصر منتقل میکند. برای این فیلسوف ایتالیایی، هومو ساکر مدرن، زندانی اردوگاه کار اجباری، سوژهای برای خودکامگی و وضعیت استثنایی، بدون حق و حقوق است.