دونالد ترامپ رجز می خواند ، اسرائیل بمباران میکند

بمباران های اسرائیل برعلیه مواضع ایران درسوریه بیانگرتشدید خطرناک درگیری ها ست. وبویژه به این دلیل که تصمیم رئیس جمهور دونالد ترامپ برای خروج کشورش ازتوافق هسته ای با ایران همانند حمایت از رهبران تل آویو به نظر میرسد.

بیست وچهار ساعت پس از اعلام خروج ایالات متحده از برجام، توافقی که میان ایران وقدرت های بزرگ به امضاء رسیده وتحت نظارت بین المللی ظرفیت نظامی اتمی ایران را بشدت محدود میکند، اسرائیل بمباران های گسترده ای درسوریه را به اجرا گذاشت. دامنه این حملات هوائی نه تنها اززمان آغاز جنگ داخلی دراین کشور، اسرائیل درعرض پنج سال بیش از صد بارسوریه را بمباران کرده است، بلکه حتی از زمان پایان خصومت میان دو کشورپس از جنگ اکتبر ١٩٧٣ معروف به «جنگ کیپور» نیزبی سابقه است.

اسرائیل به بهانه یک حمله موشکی از خاک سوریه توسط نیروهای ایرانی، گرچه ارتش سوریه رسما مسئولیت این حمله را بعهده گرفت، حدود پنجاه پایگاه متعلق به ایران ویا نیروهای پیروی تهران (که مهمترینش حزب الله لبنان است) را بمباران کرد. به گفته آموس هارل، متخصص مسائل نظامی در روزنامه اسرائیلی هاآرتص ، ستاد مشترک ارتش اسرائیل تخمین میزند که «کوشش های ایران برای حضورنظامی درسوریه را برای چندین ماه به عقب انداخته است» (١).

بحث دامنه دار در اسرائیل

این تهاجم نقطه اوج روندی سیاسی ونظامی است که درپائیزسال ٢٠١٧ آغاز شده بود. از یک سو، علی رغم تضمین های پی در پی بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی مبنی براینکه ایران اکیدا مفاد توافق برجام را رعایت میکند، دولت اسرائیل یک عملیات تبلیغاتی براه انداخته که هدفش نشان دادن عدم تعهد ایران به این توافق ودرنتیجه ضرورت برچیدن برجام است. نقطه اوج این عملیات تبلیغاتی، «نمایش» ٣٠ آوریل بنیامین نتانیاهو بود که طی آن او «اسناد» به اصطلاح «دروغ گوئی» ایران را ارائه میداد، چیزی که ناظران مطلع را به هیچ وجه قانع نکرد. این نمایش هدفی جز فراهم کردن توجیهی برای خروج دونالد ترامپ از برجام نداشت، چیزی که یک هفته بعد رخ داد. این روند سیاسی با تشدید حملات اسرائیل به سوریه همراه بود بویژه روزهای ١٠ فوریه، ٩ و٢٩ آوریل که تل آویو بتدریج، به جای نشانه گرفتن مواضع حزب الله، قرارگاه های نظامی خاص ایران را هدف قرارداد.

چندین سال است که بحث گسترده ای میان هواداران نتانیاهو، که خواهان برچیده شدن برجام هستند، واکثریت دستگاه های امنیتی، بویژه ستاد مشترک ارتش وموساد، که توافق با ایران را، گرچه ناکامل، به عدم توافق ترجیح میدهند، درجریان است. ازاینرو، سه روز پیش ازبیانیه ترامپ، ژنرال آموس گیلاد، شماره دوی قبلی اطلاعات نظامی ومدیرامنیت وزارت دفاع، اعلام میکرد که رها کردن برجام نهایتا به نفع ایران تمام خواهد شد. برعکس، هردودسته در باره ضرورت کاهش نیروهای ایرانی وهوادارانش درسوریه، دور کردن آنان از«مرز» اسرائیل در بلندی های جولان (خط آتش بس از سال ١٩٧۴ به بعد) وممانعت ازحضور نظامی وسیع ودائم ایران درسوریه درآینده اتفاق نظردارند. فردای پخش بیانیه ترامپ، دولت اسرائیل احساس آزادی عمل میکرد. عملیات شدیدترارتش این کشور نسبت به دفعات قبل، که چندین هفته پیش برنامه ریزی شده بود، میخواست به ایران نشان دهد که چاره ای جز تسلیم ندارد وگرنه اسرائیل، با توافق واشینگتن وبی طرفی مسکو، حملاتش برعلیه نیروهای ایرانی در سوریه را افزایش خواهد داد.

پس از تردیدهای بوجود آمده بعد ازعملیات بزرگ ١٠ فوریه، که در جریان آن یکی از هواپیما های ارتش اسرائیل توسط یک موشک روسی ارتش سوریه سرنگون شد، هم اکنون سرخوشی افکارعمومی اسرائیل سر به فلک می کشد. این بار، بمباران های بسیار مهم تر، بی هیچ زیان انسانی ویا تجهیزاتی برای اسرائیل به اجرا گذاشته شدند. وموشک های ایران ناکارآمدی کامل خود را به نمایش گذاشتند. ایران بدترین شکست خود، یا بهتراست بگوئیم تنها شکست خویش، اززمان آغاز دخالتش در جنگ سوریه درکنار بشاراسد را متحمل شد. آویگدورلیبرمان، وزیر دفاع اسرائیل رجزخوانی میکرد ودر صورت مقابله به مثل به ایران هشدار میداد که « اگر باران برسرما ببارد، آنها طوفان را تجربه خواهند کرد».

احتیاط تهران

باران مورد بحث میتواند شلیک وسیع موشک های ایرانی، خواه از سوریه وخواه ازجنوب لبنان، مقر حزب الله ومتحد اصلی ایران، به خاک اسرائیل باشد. اما اکثریت قریب به اتفاق تحلیل گران، با توجه به محدودیت نسبی توان نظامی ایران برای اقدامات تلافی جویانه، چنین چیزی را درکوتاه مدت بعید می دانند.

دروحله اول بدین خاطر که قدرت آتش نیروهای ایرانی با ظرفیت ارتش اسرائیل قابل مقایسه نیست. از پنج سال پیش به این طرف که تل آویو مرتبا حزب الله را درسوریه بمباران میکند، ایران همیشه با احتیاط عمل کرده است. وایران هیچگاه از نیروهای متحدش درمرز شمالی اسرائیل نخواسته است که دست به عمل بزنند. اما مهم ترازهمه اینکه، یک درگیری نظامی میان ایران ویا متحدش با اسرائیل، از نقطه نظرسیاسی میتواند برای تهران بسیارمسئله ساز باشد. گرچه تاکنون فقط ایالات متحده ازبرجام خارج شده است، اماچنین جنگی خطرنقش برآب شدن قطعی تمامی امیدهای همکاری اروپائیان درروند حفظ آنچه که از این توافق باقیمانده است را بدنبال دارد. برعکس، درگیری نه چندان شدید میان تل آویو وتهران در آسمان سوریه کاملا به نفع اسرائیل است. منازعه ای این چنین، از جمله به اسرائیل کمک خواهد کرد تا مانع از آن شود که کشورهای اروپائی بتوانند یک کارزار سیاسی بین المللی برای حفظ توافق اتمی با ایران را به خوبی به پیش برند. درواقع، درصورت درگیری نظامی ممتد میان ایران واسرائیل در سوریه، کشورهای اروپائی برعلیه ترامپ ونتانیاهو صف آرائی نخواهند کرد. وبویژه اگر ایرانی ها بخواهند از حزب الله لبنان برای بسط صحنه رویاروئی نظامی استفاده کنند.

اما تهاجم نظامی اسرائیل برعلیه ایران، درهماهنگی با دولت ترامپ وبی آنکه تاکنون ولادیمیرپوتین، گرچه کارگردان اصلی بازی در سوریه است ، مانع از آن شود، میتواند در بلند مدت نتایج بسیار ناخوشایندی برای اسرائیل به بارآورد. هم اکنون کسانی دراسرائیل درباره سرخوشی حاکم زنگ خطر را به صدا درآورده اند. آموس هارل دیگربارمینویسد که « تکبررهبران سیاسی اسرائیل خطرناک است»(٢) واضافه میکند که این نخوت « دربرنامه های خبری، در میان نمایندگان مجلس ودرشبکه های اجتماعی نیزگسترش یافته است». زیرا اگر چه آسمان درکنترل ارتش اسرائیل است اما تحمیل فراخوان نیروهای نظامی از سوریه بر ایران خود مسئله دیگریست، چرا که بدون درگیری زمینی چنین چیزی قابل تصور نیست. آخرین باری که اسرائیل به ماجراجوئی حمله زمینی برعلیه حریفانش دست زد، تابستان سال ٢٠٠٦ دربرابر حزب الله درجنوب لبنان، ماجرا، با یک شکست سیاسی ونظامی رقت انگیزی پایان یافت.

خاطره جنگ سال ١٩٨٢ برعلیه لبنان

اضافه براین، توان عملیات تلافی جویانه تهران برعلیه تل آویو وبیشترحتی برعلیه واشینگتن درمقیاس منطقه ای قابل اغماض نیست. بعنوان مثال، ایرانیان میتوانند حضورنیروهای نظامی آمریکا درعراق ودیگر نقاط منطقه را به خطراندازد. قصد ما دراینجا حدس زدن درباره چنین عملیاتی نیست، اما درعمل، چه در سوریه ولبنان وبه طریق اولی درعراق (وهمچنین دریمن) ایران از اهرم های عملیاتی برخوردارست که میتوانند برای واشینگتن مشکلات بزرگی ایجاد کنند. با وجود این، بنظرمیرسد که درفضای سرمستی پس از بیانیه ترامپ درباره خروج ازبرجام، سیاست راهبردی معروف به « تغییررژیم»، براساس واژه شناسی آمریکائی، به مثابه راه حلی برای امتناع ازدرگیری با رقیب دوباره در تل آویو و واشینگتن برسرزبانها افتاده باشد. بنیامین نتانیاهو، همچون حزبش لیکود، مدت مدیدی است که طرفدارسرسخت این سیاست راهبردیست. بخاطر آوریم که جنگ لبنان سال ١٩٨٢ که توسط دولت متکی برلیکود مناخیم بگین وآریل شارون براه انداخته شد هدفش « آزاد» کردن لبنان ازقید فلسطینی ها وبه قدرت رساندن یک فرد وابسته چون بشیر جمیل رهبرفالانژهای مسیحی بود. این جنگ مفتضحانه به پایان رسید : کشتارهای صبرا وشتیلا اسرائیل را بی اعتبارکرد و بشیرجمیل سه هفته پس از«انتخابش» بعنوان رئیس جمهور، درانتخاباتی زیرکنترل اسرائیل، به قتل رسید.

اما این ماجرا مانع از آن نشد که جانشین آنان، بنیامین نتانیاهو، پیروی ازهمان خط مشی را ستایش نکند. در سال ٢٠٠٢ در برابرکنگره آمریکا، پس ازتکراراینکه به اعتقاد او صدام حسین سلاح کشتارجمعی در اختیاردارد، اونعره میکشید که : « شما اگرصدام حسین ورژیمش را ازمیان بردارید، من به شما قول میدهم که این واقعه پیامدهای سیاسی مثبت عظیمی برای تمام منطقه بدنبال خواهد داشت». ازباقی ماجرا آگاهیم. اما علی رغم نتایج فاجعه بارجنگ آمریکائی درعراق ( ازجمله برای خود دسیسه گران آن)، نتانیاهو هواداربا اعتقاد « تغییررژیم» باقی مانده است. وازاین پس، با دوستش جان بولتون، او هم مبلغ بزرگ این دیدگاه ومشاور امنیتی جدید کاخ سفید، متحدی دراختیار دارد که نسبت به ضرورت نبرد برای کنارگذاشتن قهری رژیم ایران تردیدی ندارد. سیاست راهبردی برای دست یابی به این هدف، بکارگیری همزمان فشارهای اقتصادی ونظامی روزافزون میباشد، با این امید فرضی که مردم ایران، خسته از هزینه های انسانی جنگ هائی که درآن درگیرشده است ونیز تنزل سطح زندگی که تحریم های اقتصادی جدید آمریکا تحمیل خواهند کرد، به پا خاسته ورژیم منفوروغیرقانونی را بزیرخواهند کشید.

چنین محاسباتی تاکنون دراکثر موارد مفتضحانه غلط ازآب درآمده است. همانطورکه تاریخدان کانادائی تیموتی نفتالی مینویسد « اگر حریف شما فکرکند که موجودیتش درخطراست، هرچه شما فشاربیشتری براو اعمال کنید، هرچه بیشتراو مقاومت خواهد کرد.»(٣) اگراین احساس بوجود آید که اسرائیل وایالات متحده قصد سرنگونی رژیم را دارند، این احتمالا چیزی است که در ایران اتفاق خواهد افتاد : نخستین سودبران ازاین وضعیت کسانی خواهند بود که درایران به «محافظه کاران» معروفند، آنهائی که تمایل کمتری برای سازش دارند.

مسکو چه خواهد کرد؟

سئوالات بسیاری وازجمله دوپرسش اساسی تاکنون بی جواب مانده اند. نخستین آنها اینست که حتی اگر ایران روش محتاطانه ای در رابطه با حملات اسرائیل اتخاذ کرده است، این عدم واکنش تا کی دوام خواهد آورد؟ عنوان ١١ مه روزنامه هاآرتص این بود : «درگیری با ایران : مسئولان اطلاعاتی اعلام میکنند که این دور به پایان رسیده است اما منازعه ادامه خواهد یافت». بعبارت دیگر، اسرائیل از هم اکنون اعلام میکند که عملیات دیگری در پیش روست. اسرائیل احساس میکند که دستش بازست واحتمالا سعی خواهد کرد تا از اوضاع واحوال جهانی مساعد برای پیشبرد اهدافش دربرابر ایران در سوریه بهره برداری کند. تهران تا کی میتواند این حملات را بدون دست زدن به عملیات تلافی جویانه، که ماهیت ومحلش هنوز شناخته شده نیستند، تحمل کند؟

مجهول دوم عملکرد مسکو است. روسیه، اولین حامی بشار اسد درعرصه جهانی، تا چه زمانی قبول خواهد کرد که اسرائیل در سوریه هرکاری دلش میخواهد انجام دهد؟ در آستانه تهاجم اسرائیل، نتانیاهو مهمان افتخاری ولادیمیرپوتین برای رژه نظامی سالانه ٩ مه در میدان سرخ بود. این که او میزبانش را از نقشه هایش مطلع کرده باشد، بعید نیست. جای تردید نیست که پوتین چندان ازعملیات اسرائیل برای محدود کردن توان عملکرد ایرانیان در سوریه ناخرسند نمی باشد. اما آیا میتوان گفت که او اتحادش با تهران را بدست فراموشی خواهد سپرد؟ احتمال چنین چیزی اندک است. آخرین نکته، تصمیم خطرناک ترامپ برای فرو پاشیدن برجام است که « بازی جدید بزرگی» را درخاورمیانه براه انداخته که هنوز تمامی عناصرش در کنارهم قرارنگرفته اند.

١ پاگیری ایران در سوریه درپی حمله وسیع اسرائیل پس از چند دهه چندین ماه به تاخیرافتاده است، هارتض، ١٠ مه ٢٠١٨

٢ همان منبع

٣ تیم نفتالی، معضل خانم نظریه ترامپ، اتلانتیک، ۴ اکتبر ٢٠١٧

۴ یاداشت هیئت تحریریه. این اصطلاح به رقابت مستعمره ای و دیپلوماتیک میان روسیه وبریتانیا درقرن نوزدهم در آسیا اشاره میکند.