آيا جنگي (جديد) در خليج [فارس] رخ خوهد داد؟

درحالي که هفتادوچهارمين نشست مجمع عمومي سازمان ملل متحد گشايش مي يابد، بحران ايران افکار عمومي و مسئولان دنيا را نگران کرده است. خطرهاي بروز جنگ بزرگ است. آيا مي توان گفت که کار بالا مي گيرد؟ يا به سوي جنگ جديدي در خليج [فارس] که عواقب وحشتناک آن را مي توان تصورکرد مي رويم؟

اين که در ١٤ سپتامبر چه کسي به دو پايگاه نفتي بزرگ در عربستان سعودي حمله کرد اهميت چنداني ندارد: آيا حوثي ها تنها بودند؟ با مشورت و هدايت جمهوري اسلامي عمل مي کردند؟ جمهوري اسلامي به تنهايي حمله کرده بود؟ هرکسي با صداي بلند يا زير لبي اين را ابراز مي کند که مسئوليت نخست با جمهوري اسلامي است. اين حکومت، با يادداشت رسمي اي که تسليم سفارت سوئيس در تهران – که حافظ منافع آمريکا در ايران است- کرد به طور قاطع اين اتهام را رد کرد و درعين حال اين پيام را به ايالات متحده رساند که هرگونه حمله تلافي جويانه با پاسخ شديد روبرو خواهد شد. اين امر موجب انصراف سعودي ها و آمريکايي ها از نشان دادن واکنش شده است. دونالد ترامپ با اقدام نظامي به حمايت از دوست خود محمد بن سلمان، وليعهد عربستان سعودي نخواهد آمد و لذا کسي تکان نمي خورد.

بن بست

بنابراين، آمريکايي ها و سعودي ها زنداني تناقض هاي خود شده اند. دونالد ترامپ مايل است جمهوري اسلامي را به زانو درآورد، اما خواهان جنگ در خليج [فارس] نيست. کمتر از ١٣ درصد از آمريکايي ها هوادار چنين جنگي هستند که کشته هاي جديدي به وجود مي آورد، بهاي سوخت در جايگاه ها را افزايش مي دهد و بخت تجديد انتخاب در سال ٢٠٢٠ را ازبين مي برد. ترامپ در گزينه خروج از توافق اتمي وين درسال ٢٠١٥ و تحميل سياست «فشار حداکثري» به رژيم ايران وامانده است. اين امر به نقطه پاياني خود رسيده زيرا واشنگتن نتوانسته هدف نهايي موردنظر خود را مشخص کند که «تغيير رژيم» يا تغيير رفتار جمهوري اسلامي است؟ چهارچوب بندي بهتر يا ازهم پاشي برنامه اتمي و موشک هاي باليستيک است؟ شکست تحريم ها در به زانودرآوردن رژيم – که اکنون عيان است- و غيرممکن بودن تصور چيزي ديگر آمريکايي ها را در بن بست قرار داده است.

درمورد سعودي ها، فاجعه جنگ آنها عليه حوثي هاي يمن درحال حاضر به سوي خودشان، و به عبارت دقيق تر به سوي وليعهد محمد بن سلمان برگشته که با بي احتياطي اين جنگ را درسال ٢٠١٥ آغاز کرد. اکنون آنها درخاک خود مورد حمله قرارمي گيرند بدون آن که هزينه هاي فوق العاده نظامي يا حضور آمريکا در منطقه توانسته باشد از آنها محافظت کند. امنيت و رفاه مردمشان زير سئوال رفته زيرا وابسته به توانايي کشور در توليد و صادرات مسالمت آميز نفت و ازاين رو وابسته به وجود صلح در منطقه است. اين رفاه درعين حال شرط بقاي خاندان آل سعود است که از اين بابت شکننده تر از جمهوري اسلامي است که از چهل سال پيش، به رغم تحريم ها، جنگ، محدوديت ها و نارضايتي اکثريت مردم همچنان برسر کار است.

بلاتکليفي هاي تهران

آيا رژيم حاکم برايران آنچه که موفقيت درخشان مي پندارد را ازپيش تصورکرده بود؟ پيچيدگي عمليات، دقت حمله ها به تاسيسات بقيق و خوريص موجب حيرت کارشناسان شده و ستاد هاي ارتش منطقه و فرا منطقه اي را به کار واداشته است. درمورد همدستي از داخل نيز پرسش هايي مطرح است که دستکم برخي از موشک يا پهپادها را به سوي هدف هدايت کرده باشد. حوثي ها با پذيرش مسئوليت حمله ها، اشاره اي تلويحي به کمک از داخل سعودي کردند. اين امر نيز موردي براي نگراني سعودي ها است.

اما، رضايت رهبران ايران نبايد موجب شود فراموش کنند که آنها نيز زنداني بلاتکليفي ها هستند. «مقاومت حداکثري» که آنها دربرابر «فشار حداکثري» آمريکا انجام مي دهند دارد به نوبه خود به صورت يک هدف درمي آيد. محصور کردن خود دراين وضعيت، کاري که تندروهاي نظام مي کنند، ابتکار عمل، اعم از جنگ يا صلح، را به دست حريف مي دهد و اقتصاد کشور را به رکودي عميق تر مي کشاند. امروز، هريک از طرفين از ديگري امري غيرممکن را مي خواهد: ايراني ها از آمريکا مي خواهند که فورا همه تحريم ها را بردارد؛ و آمريکايي ها در مقابل از جمهوري اسلامي مي خواهند که نشان دهد براي هميشه از سلاح هسته اي و موشک هاي حامل آن صرفنظر کرده و از نفوذ خود در منطقه نيز چشم مي پوشد. بنابراين، جمهوري اسلامي هرگونه تماس با ترامپ را ردکرده چون هواداران متعصب آن براين باورند که اين کار به معناي تسليم است.

تغيير وضعيت و موقعيت ها

با اين همه، حمله ها به عربستان سعودي وضعيت را تغيير داده است. شايد براي مدت چند هفته، نه چندان بيشتر، پيش از آن که اثر اين رويدادها از ذهن ها پاک شود، حکومت ايران توان اين را دارد که بدون دادن اين احساس به خارجي ها، و کمتر از آن به داخل، که درحال زانو زدن است، گامي به سوي حريف بردارد. اين موقعيت ارزشمند و زودگذر را نبايد از دست داد. رهبران تهران شايد به اين مي انديشند زيرا به حوثي ها ندا داده اند که ايده ترک مخاصمه درمورد حمله به خاک سعودي را مطرح کنند. اين را نيز بايد ديد که برنامه امنيت و همکاري در منطقه که حسن روحاني، رئيس جمهوري مي بايد به زودي به مناسبت برگزاري نشست مجمع عمومي سازمان ملل متحد مطرح کند چگونه از آب درمي آيد.

هنوز زمينه اي براي ديدار بين ترامپ و روحاني وجود ندارد. اولين مرحله اين امر مي بايد آمادگي دو طرف براي مصالحه هايي متقابل باشد: برداشتن دستکم بخشي از تحريم هاي نفتي دربرابر بازگشت دقيق به رعايت توافق هسته اي وين ازجانب جمهوري اسلامي، و در حرکتي مکمل يافتن راهي به قدرکافي بدون درد، براي آن که از جانب تندروهاي رژيم مورد قبول قرارگيرد، اما به قدر کافي قابل رويت باشد براي آن که به ترامپ امکان دهد آن را به عنوان يک پيروزي درخشان خود معرفي کند. دراين مورد، نظارت و بازرسي بخشي از سانتريفوژ ها مي تواند کارساز باشد. فرانسوي ها، که پيشتر گفتگوهاي بسياري با دوطرف داشته اند، نقشي براي بازي کردن دراين مورد دارند. ترديدي نيست که در روزهاي آينده مذاکراتي در نيويورک انجام خواهد شد.

اگر بناباشد درپي اين مذاکرات کاهشي در تنش ها رخ دهد، اين امر نمي تواند با ناديده گرفتن يمن رخ دهد. بنابراين، مي توان تصور کرد که در ماه هاي آينده ديداري در حد و سطح تعيين کننده رخ دهد که امکان دهد بتوان به سوي مرحله هاي بعدي پيش رفت. ترامپ مي تواند از اين امر به نفع کارزار انتخاباتي خود استفاده کند و حکومت ايران هم، اگر اين ديدار پيش از انتخابات مجلس قانونگذاري که براي فوريه ٢٠٢٠ اعلام شده صورت گيرد، از آن بهره گيري نمايد. در دوره پيش رو، تضعيف احتمالي دو تن از قاطع ترين مخالفان نزديکي ايران و آمريکا يعني بنيامين نتانياهو در اسرائيل و محمد بن سلمان وليعهد عربستان سعودي دراين مورد نقش خواهد داشت. به همين ترتيب، شيب جنگ داخلي سوريه به سوي آغاز يک راه حل سياسي است. براي يک بار، برگ هاي بازي در دست رهبران تهران است. آيا خواهند توانست دعواهاي جناحي خود را کنار نهاده و ابتکار عمل را در دست گيرند ؟ اطميناني دراين مورد نيست، اما اميدوار بودن هم منع نشده است.