در سحرگاه ٨ سپتامبر ٢٠١٨، هفت موشک ايراني فاتح-١١٠ به مقر «حزب دموکرات کردستان ايران» (PDKI) در کويسنجاک در نزديکي اربيل عراق شليک و موجب کشته شدن ١٨ عضو اين حزب و مجروح شدن ٥٠ تن ديگر شد. سپاه پاسداران انقلاب مسئوليت اين حمله را به عهده گرفت و مدعي شد که «تروريست هايي که مرتبا به مرزهاي جمهوري اسلامي حمله مي کردند را تنبيه [...] کرده» و وعده داد که «در آينده به فعاليت هاي تجاوزکارانه آنها پايان خواهد داد». با اين حال، ٩ ماه بعد، يک ديپلمات قديمي ايراني، سيد محمدکاظم سجادپور با يک هيئت نمايندگي متشکل از بسياري از جنبش هاي مسلح کرد ايران گردميزي نشسته بودند تا درباره آتش بس مذاکره کنند.
اين گروه هاي مسلح چه کساني هستند ؟ چرا سلاح به دست گرفته اند ؟ آيا از موفقيت هاي سياسي- نظامي کردها در سوريه و عراق بهره مي برند؟ با توجه به افزايش تنش ها بين دو قدرت رقيب در ماه هاي اخير، چه روابطي با ايران و ايالات متحده دارند ؟
در قلب تبعيض حکومتي
کردهاي ايران مانند کردهاي ترکيه، عراق و سوريه از تبعيضي رنج مي برند که توسط حکومت بر آنها رواداشته مي شود، اگرچه نظام حاکم بر ايران، به ويژه در عرصه هاي فرهنگي مداراهايي نيز با آنها مي کند، برخي از رسانه ها به زبان کردي منتشر مي شوند و سنت هاي لباس پوشيدن و موسيقي کردي نيز تحمل مي شود.
به رغم عدم شفافيت اطلاعاتي اي که بر جمهوري اسلامي حاکم است، اين تبعيض ها مرتبا توسط سازمان هاي غيردولتي يا سازمان ملل متحد برملا مي شود. درگزارشي که درتاريخ ١٦ اوت ٢٠١٩ منتشر شده، گزارشگر ويژه حقوق بشر در ايران سازمان ملل متحد، جاويد رحمان، نشان داده که نزديک به نيمي از زندانيان امنيتي جمهوري اسلامي کرد هستند و بيشتر وقت ها، به مجازات هايي سنگين تر از ديگران محکوم مي شوند.
فزون براين، استان هاي داراي اکثريت ساکنان کرد، تعمدا توسط قدرت حاکم ناديده گرفته مي شوند و در رده هاي دوم و سوم منطقه هاي کمتر توسعه يافته ايران قرار دارند.
در وراي اين به حاشيه راندن اقتصادي، تبعيض هاي اِعمال شده نسبت به ١١ ميليون کرد ايراني جنبه اجتماعي و فرهنگي نيز دارد. زبان کردي توسط تهران به رسميت شناخته نمي شود و آموزش آن در مدرسه ها ممنوع است و ثبت احوال از پذيرش برخي از نام هاي کردي خودداري مي کند و سلب مالکيت توسط حکومت به نفع شهروندان شيعي – درحالي که اکثريت کردها سني هستند – انجام مي شود و سازمان هاي غيردولتي مانند «عفو بين الملل» مرتبا از اين کارها انتقاد مي کنند (گزارش سالانه ٢٠١٧/٢٠١٨ آن را بخوانيد).
تبعيض هاي رواداشته بر کردها و به ويژه سياست سرکوبگرانه اي که نسبت به آنها اِعمال مي شود، به اين منجر شده که شمار زيادي از کردها اسلحه به دست بگيرند. اين امر به پيروي از سنت شورشي چند صد ساله اي است که مهم ترين جلوه آن درتاريخ معاصر ايران احتمالا تشکيل «جمهوري مهاباد» درسال ١٩٤٦ بوده که شورشيان کرد يک حکومت مستقل برپا کردند که توسط ارتش ايران از بين رفت. پنج گروه مسلح کرد وارثان اين جنبش ها هستند که درطول سال ها تحول و پويايي ژئوپوليتيک منطقه اي يافته اند، پيشگام اپوزيسيون مسلح دربرابر قدرت تهران هستند.
گروه هاي مسلح فعال
مقر اين پنج جنبش در اقليم خودمختار کردستان عراق (RAK) قراردارد و از آنجا عمليات خود را انجام مي دهند و به استان هاي مرزي ايران (عمدتا آذربايجان غربي، کردستان و کرمانشاه) حمله مي کنند. تهران بيش از پيش از اين نيروها هراس دارد زيرا درصورت درگيري نظامي با آمريکا مي توانند براي اين کشور نقش نيروهاي نيابتي را ايفا کنند.
«حزب دموکراتيک کردستان يران»، مهم ترين يا دستکم مورد توجه ترين نيرو براي تهران است. اين حزب که از سال ٢٠١٠ توسط مصطفي هجري رهبر محبوب آن هدايت مي شود، پس از يک دهه بي فعاليتي نظامي، از آوريل ٢٠١٦ درگيري مسلحانه عليه جمهوري اسلامي را ازسر گرفت. حزب دموکرات کردستان ايران چندين هزار پيشمرگه (جنگجويان کرد عراقي و ايراني) در اختيار دارد. اين جنگجويان که مجهز و آموزش ديده هستند، عمدتا به عمليات ايذايي عليه نيروهاي ايراني مي پردازند و جنگ و گريز مي کنند. گروه هاي ويژه اي، که زير لواي «عقاب هاي زاگرس» گرد آمده اند، به انجام عمليات کوماندويي در عمق خاک ايران مي پردازند. اين ساختار متحرک و کارآمد «حزب دموکرات کردستان ايران» را به صورت پيشگام عمليات نظامي کردها عليه رژيم ملاها درآورده است.
پاسخ تهران دربرابر اين ازسرگيري خصومت ها چندان طول نکشيد: ازماه دسامبر ٢٠١٦، يک حمله انفجاري مقر «حزب دموکرات کردستان ايران» در کويسنجاک کردستان عراق را هدف قرارداد و موجب کشته شدن شماري از پيشمرگه ها و کارمندان محلي حزب شد. در ٨ سپتامبر ٢٠١٨، همين مقر هدف يک حمله موشکي قرارگرفت. همين اواخر نيز، توپخانه ايران بارها موضع هاي شورشيان در کوهستان هاي عراق را بمباران کرد.
ارتباط با حزب کارگران کرد ترکيه (PKK)
«حزب حيات آزاد کردستان» (PJAK)، همتاي ايراني «حزب کارگران کرد ترکيه» (PKK) دومين نيروي عمده سياسي- نظامي است. پژاک که درسال ٢٠٠٤ ايجاد شده، رقابتي مستقيم، اما نه خصمانه، با «حزب دموکرات کردستان ايران» دارد و از موفقيت هاي نظامي و ديپلوماتيک رفقاي خود در «نيروهاي مدافع خلق» (HPG بازوي مسلح PKK) در عراق و «حزب اتحاد دموکراتيک» (PYD، شاخه سوري PKK) بهره کمي مي برد. اين حزب که مجهز به يک شاخه نظامي مرکب از حدود ٣ هزار رزمنده است، واحدهاي کردستان شرقي (YRK) و پژاک محتاطانه رفتار مي کنند و خيلي به ندرت به درگيري با نيروهاي ايراني مي پردازند.
اين خويشتنداري با حمله هاي تقريبا هرروزه اي که درسال ٢٠١٠ پژاک انجام مي داد به کلي متفاوت است. بي ترديد، دليل اين امر عمليات انجام شده توسط ارتش جمهوري اسلامي درسال ٢٠١١ عليه پايگاه هاي پژاک در کوه هاي زاگرس است. درمدت دوماه، نيروهاي ايراني پژاک را به آن سوي مرز عراق عقب راندند و شمار نامعلومي تلفات به آنها وارد کردند. تعداد اين تلفات آنقدر بود که در پايان تابستان ٢٠١١، دوطرف درباره يک آتش بس به توافق رسيدند.
امروز، آن توافق همچنان معتبر است و جنگ و گريزهاي پژاک و نيروهاي امنيتي ايران به ندرت رخ مي دهد و بيشتر محدود به افرادي منزوي است تا اراده پژاک براي ازسرگيري مبارزه مسلحانه. جنبش هاي کرد عراقي و ايراني که با جمهوري اسلامي مخالفند – بدون ارايه سند – تاکيد مي کنند که اکنون تهران از نيروهاي پژاک حمايت مي کند تا از مرزها دربرابر رقيب هاي کرد ايراني مستقر در کردستان عراق «حفاظت» کند.
انصراف از حکومت مستقل
سه جنبش ديگر فهرست گروه هاي مسلح را تکميل مي کنند: «کومله»، «حزب آزادي کردستان» (PAK) و «حزب دموکراتيک کردستان- ايران» (PDK-I که دراثر يک انشعاب در حزب دموکرات کردستان ايران درسال ٢٠٠٦ به وجود آمده است). نقش سياسي- نظامي اين جنبش ها بسيار محدود است.
با آن که ايدئولوژي اين گروه ها متفاوت است و از ملي گرايي تا آرمان گرايي انقلابي را دربر مي گيرد، به نظرمي آيد که همه درمورد عدم امکان دستيابي به يک حکومت کرد مستقل و جدا از ايران توافق دارند. بنابراين، هدف آنها دستيابي به وضعيتي مشابه کردستان عراق يعني منطقه اي خودمختار در يک حکومت فدرال است که هويت و احترام به حقوق اجتماعي- سياسي آنها را به رسميت بشناسد. اين اراده مشترک در سال ٢٠١٨ با ايجاد يک «مرکز همکاري هاي حزب هاي سياسي کردستان ايران» نشان داده شد. «پژاک» که به دليل نزديکي خود به «حزب کارگران کرد ترکيه»(PKK)، حزبي «خارجي» محسوب مي شد، به اين تشکل همکاري دعوت نشد.
اين جنبش ها به مناسبت هاي مختلف، به دليل فعاليت نظامي و نقشي که مي توانند درصورت يک درگيري مسلحانه بين ايالات متحده و ايران بازي کنند، توسط دوطرف به يکديگر نزديک شده اند.
کنشگراني هم متملق و هم متوقع
ديدارهاي بين آمريکايي ها و کردهاي ايراني که در آغاز مخفي نگهداشته مي شد، سرانجام به سرعت در مطبوعات تخصصي «درز» پيدا کرد. به اين ترتيب، در ١١ تا ١٧ ژوئن ٢٠١٨، مصطفي هجري دبيرکل «حزب دموکرات کردستان ايران» به دعوت آمريکايي ها به واشنگتن رفت. او در مدت اقامت در آمريکا با نمايندگان مختلف کنگره و وزارت دفاع، ازجمله مسئولان امور ايران ديدار کرد.
دليل علاقه آمريکايي ها به «حزب دموکرات کردستان ايران» روشن است. در ماه اوت ٢٠١٧، جان بولتون، پيش از آن که به سمت مشاور امنيت ملي منصوب شود، مقاله اي منتشر کرد که درآن از دولت آمريکا مي خواست با اقليت هاي قومي ايران، و در درجه اول کردها، عرب هاي خوزستان و بلوچ هابه توافق برسد تا بتواند شبکه اي از متحدان محلي عليه حکومت ايران تشکيل دهد. درهمان سال، گزارش يک انديشکده متنفذ به نام «مرکز راهبردي و بين المللي مطالعات» توصيه مي کرد که ايالات متحده از کردهاي ايران حمايت کند تا نظام حاکم از داخل بي ثبات شود. درواقع، قرارنيست که کردهاي ايراني چنان که کردهاي سوريه عليه «سازمان حکومت اسلامي» (داعش) عمل کردند، «لشکرهايي» زميني براي جنگ عليه حکومت ايران تشکيل دهند، بلکه هدف پيش از هرچيز اين است که جمهوري اسلامي از تسلط بر مرزهاي غربي خود – که ازطريق آنها به طور مستقيم با حزب الله لبنان، رژيم سوريه و شبه نظاميان «حشد الشعبي» عراق و غيره تماس دارد و از اين راه بيشتر کار قاچاق اسلحه خود را انجام مي دهد، محروم شود.
حکومت ايران نيز، با آگاهي از نقش بي ثبات کننده اي که کردها مي توانند درصورت يک رودررويي با ايالات متحده ايفا کنند، به آنها توجه نموده و در ماه مه ٢٠١٩ در نروژ با نمايندگان«مرکز همکاري هاي حزب هاي سياسي کردستان ايران» به مذاکره پرداخته است. دليل اين که اين گروه ها مي توانند تهديدي بالقوه براي تهران باشند، اين است که اين نخستين بار از سال ١٩٧٩ است که جمهوري اسلامي به چنين مذاکراتي مي پردازد. دراين مذاکرات که توسط سيد محمدکاظم سجادپور، مشاور وزارت خارجه جمهوري اسلامي هدايت مي شود، ايراني ها کوشيده اند کردها را متقاعد کنند که دست از خصومت بردارند و درصورت بروز درگيري با آمريکا درکنار اين کشور قرارنگيرند. کردها نيز درمقابل خواستار رعايت حقوق خود و مطالعه براي تشکيل يک منطقه خودمختار، مشابه «اقليم خودمختار کردستان عراق» شده اند که طبيعتا جمهوري اسلامي به آن پاسخ منفي داده است.
کردها اين تماس ها با جمهوري اسلامي و آمريکا را با بدگماني تلقي مي کنند. بسياري از مسئولان آنها، به صورت ناشناس، اظهار مي کنند که از آمريکايي ها خواسته اند که دربرابر کمک به آنها از پشتيباني دايمي آمريکا برخوردار باشند. آمريکايي ها نه فقط اين درخواست را نپذيرفته اند، بلکه به صورت ناگهاني اعلام کرده اند که نيروهاي آمريکايي را از سوريه بيرون مي برند و به اعتماد کردها نسبت به صداقت خود در مورد متحدان خود خدشه وارد کرده اند. به علاوه، درمورد مذاکره با جمهوري اسلامي، کردها به دليل کشتن [عبدالرحمن قاسملو] دبيرکل «حزب دموکرات کردستان ايران» در وين درسال ١٩٨٩ توسط دستگاه هاي اطلاعاتي ايران، پس از آن که او را براي مذاکرات صلح فراخوانده بودند، عميقا بدگمان هستند. لجاجت جمهوري اسلامي در ندادن حقوق بيشتر، کردها را متقاعد کرده که ازسوي تهران اراده اي براي دستيابي به يک مصالحه وجود ندارد.
کردها از تاريخ خود آموخته اند که نمي توانند به طورکامل به يک مخاطب يا شريک اعتماد کنند: يک ضرب المثل کردي که مي گويد: «کردها دوستي جز کوهستان ها ندارند» به قدر کافي بليغ و شيوا است. با آن که نتيجه پاياني مذاکرات با آمريکايي ها و جمهوري اسلامي محرمانه نگهداشته شده، اين نتيجه آشکار است که در تابستان ٢٠١٩ برخورد بين جنگجويان کرد و نيروهاي جمهوري اسلامي در مرز تا حدود زيادي کاهش يافته است.
بدون رسيدن به اين نتيجه گيري که «توافق صلح»ي بين تهران و گروه هاي مسلح کرد انجام شده، اين کاهش برخوردها شايد بتواند نشان دهنده اراده کردها براي اين باشد که فعلا به جاي کنشگر نقش ناظر را ايفا کنند و در انتظار تحول وضعيت باشند: اين تحول به هرصورتي که باشد، همکاري کردها، حتي اگر در آخرين لحظه ابراز شود، يقينا با آغوش باز واشنگتن يا تهران روبرو خواهد شد.